انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

تاریخچه مختصری از نوجوانی (۷)

فصل چهارم : رهایی

« در ابتدا هیچ چیز نمی دانیم. تنها می دانین اتفاقی خواهد افتاد ، می دانیم که چیزی آغاز شده و دیگر کاری از دست ما ساخته نیست ، نمی توان با تقلب از این مساله رهایی یافت. ما مجبوریم وارد ماجرا شده و خود را جریان سازگار کنیم ، درست مثل وقتی که وارد موج جمعیت شده و مجبور می شویم همجهت با آن حرکت کنیم.»

ادموند ژابه[۱] ، از بیابان تا کتاب،۱۹۸۱

در نظر تیرسه ، جامعه ی فرانسه در قرن چهاردهم، نوجوانی را از منظر روسو درک می کند ، نوجوانی ای که بحران های دوران بلوغ و تغییرات فیزیکی را به دنبال دارد. در این دوره جامعه از نظر آموزش و حفاظت ، توجه خاصی معطوف نوجوانان می کند. اجباری بودن مدرسه باعث می شد تا والدین مجبور باشند از نظر مالی فرزند خود را تامین کنند. بسیاری از متخصصان آموزشی از دوران نوجوانی ابراز هراس می کردند ، چرا که بروز هر رفتاری از نوجوان در این دوران را ممکن می دانستند. در این دوره ترس جنسی حکمفرمایی می کند ، علم پزشکی برای پاسخگویی به این ترس ها پدیده های مثل زن های سرد مزاج ، فاسد ، همجنسگرا، فاسد ، خود ارضا گر و . . . را مطرح کرده تا به این وسیله مانع از شکل گیری انحرافات جنسی شود. در این زمان خانواده ها به شدت خواستار کمک بودند تا بتوانند که بتوانند به هر نحوی که شده ، با خطر انحرافات جنسی که در کمین فرزندانشان بود و زندگی ایشان را تهدید می کرد مقابله کنند ( . . . ) ایشان دست به دامن پزشکان ، روانپزشکان، کشیشان و همچنین مبلغان مذهبی و در نهایت هر ” متخصصی” که می توانست به آن ها کمک کند ، شدند. ( فوکو،۱۹۷) نوجوانان از این میدان به دور نبودند. والدین اعتقاد داشتند که فرزندانشان از کودکی دست به ” خودارضایی” می زدند ، مساله ای که از نظر ایشان امری خلاف طبیعت و خلاف اخلاق می نمود. با توجه به دمدمه مزاجی های نوجوانان ، پزشکان و متخصصان امور آموزشی از این مساله واهمه داشتند که این نوجوانان خیلی سریع به مسائل جنسی پی برده و در دام هایی که انتظارشان را می کشید گرفتار شوند. به همین جهت توصیه کردند خانواده ها به شدت مراقب حرکات فرزندان نوجوانشان باشند. نوجوانی حرکت بر بال بحران است. روسو که بسیار در این زمینه سخن رانده است می گوید : « روح شما ، قوه ی تخیل شما، قلب و جسم شما، همه و همه دست به دست هم داده و علیه شما توطئه می کنند. این ها رقبایی هستند که نباید اجازه ی عرض اندام داشته باشند. در نتیجه سعی کنید همیشه مشغول نگهشان بدارید. » تغییر رفتار ، اختلال احساسات ، نگرانی بی علت ، میل به شورش و . . . سبب می شده تا معلمان توجه خاصی به الگوهای رفتاری نوجوانان نشان دهند. آن ها همراه نوجوانان را همراهی می کردندفمراقبشان بودند ، به رفتارشان نظم می دادند و برای رهایی وی از خطر رفتاری مستبدانه را با وی در پیش می گرفتند.

هیاهوی لحظه ای

پسران کانون اصلی نگرانی های موجود بوده اند و در این دوره در خصوص نوجوانی نها از پسران صحبت می شده است. ( تیرسه ،۱۹۹۹) ظهور یک رده ی سنی کله شق و شورشی در ادبیات فرانسه هم بازتاب کرده است و از این زمان به بعد نویسندگان بزرگی در نوشته های خود به آن ها اشاره می کردند : بالزاک در رمان بابا گوریو[۲] شخصیت راستینیاک را خلق کرد ، روبمپره در کتاب تصورات از دست رفته[۳] لوسین را آفرید ، استاندال در کتاب مشهور خود با عنوان قرمز و سیاه[۴] شخصیت ژولین سورل را وارد داستان کرد، فلوبر در آموزش احساسی[۵] فردریک را آفرید و . . . برای مثال ریمبو مثالی از این دسته است. وی شخصیتی شورشی داشت ، جدا از مادرش زندگی می کرد و اصلاح پذیر نبود ( حداثل در این دوره از زندگیش). ژول والس[۶] هم شخصیتی نمادین در ادبیات فرانسه بوده است. تمامی شخصیت های عنوان شده در برابر نهاد خانواده و مدرسه می ایستادند. موزیل[۷] در کتاب خود با عنوان ناامیدی دانش آموزش تورلس[۸] خشونت های موجود در زندگی دانش آموزی را به تصویر می کشد.

در بستری از تغییرات اجتماعی و عبور از یک جامعه ی سنتی به سمت جامعه ای صنعنی ، قضات ، روانپزشکان و آموزگاران از پدیده ای که آن را ” نوجوان مجرم ” می خواندند ، اظهار نگرانی می کردند( تیرسه،۱۹۹۹).

در فرانسه، توافق عمومی بر این اصل استوار شده بود که علت اصلی رفتارهای نا مناسب برخی از نوجوانان ، شرایط و محیط زندگی آنهاست. البته عده ای هم بودند که علت اصلی این مساله را بیولوژیک می دانستند. پاره ای از روزنامه نگاران از نوجوانان با عنوان ” آپاچی ها” یی یاد می کردند که باید از آن ها ترسید.

اصطلاح آپاچی که توسط روزنامه نگاران به کار برده می شد، برای اولین توسط یک قاضی در شهر بلویل[۹] مطرح شده بود، وی از این اصطلاح برای اشاره به گروهی نوجوان خرابکار استفاده کرده بود. در پاریس نیز اکثرا تصور می کردند نوجوانان همواره در پی تشکیل دادن گروه و انجام اقدامات خرابکارانه هستند و اصلا خرابکاری و شورش در ذات ایشان است.گروهی اعتقاد داشتند این نوجوانان ، در جامعه ای پیر و در حال تحول ، آخرین گروهی هستند که در برابر جریان صنعتی شدن مقاومت می کنند ، نوجوانان و جوانانی که نمی خواهند کار کنند ، دوست دارند با دختران مختلفی رابطه داشته باشند ، تمایل به مصرف الکل دارند، دوست دارند لباس های رنگارنگ و شلوارهای کوتاه بپوشند و . . . نوجوانانی که به این شکل از آن ها یاد می شده در مرکز شهر ها جای می گرفتند ، جایی که خانواده های طبقه ی کارگر از آن رانده شده بودند. این نوجوانان طبقه ی بورژوآ ، کارگر و حتی پلیس ها را دست می انداخته اند. دسته هایی که ایشان تشکیل می دادند دیگر سازماندهی شده نبوده و معمولا قوی تر فرد گروه رهبری آن را عهده دار می شد. این گروه هابعضا برای کسب قلمرو و یا حتی رسیدن به یک دختر ، با هم مبارزه می کردند. حتی با وجود اینکه برخی از این جوانان گاهی حریم را بیش از حد می شکستند و حتی دزدی یکی از کارهای مورد علاقه ی ایشان بوده است ، نمی شد آن ها را تبهکار در نظر گرفت. آن ها جوانانی بودند در ریشه بدبین و حتی ناامید که برنامه ی مشخصی برای خود نداشته و آینده ی درخشانی در برابر خود نمی دیده اند. آن ها در اصل در برابر جامعه ی بورژوآیی قد علم کرده بودند که در آن آینده ای در برابر خود نمی دیدند. ظهور جامعه ی جوان شورشی که آپاچی ها نماد آن بودند در بستر بحران بی نظمی ای رخ می داد که در اوایل قرن بیستم شکل گرفته بود. دبیرستان ها ، مراکز بازیابی ، آتلیه ها و . . . همه و همه برای این جوانان به اماکنی تبدیل شده بودند که از ورای آن ها خواسته های خود را مطرح می کردند ، این جوانان در اصل خود را قربانی شرایطی می دیدند که بزرگترهایشان برای ایشان رقم زده بودند. در این زمان این جامعه ی جوان کارگری بود که به خصوص در برابر جامعه ی بورژوآ قد علم کرده بود. به همین دلیل گروه های جوانانی که در مدارس ، محله ها ، خیابان ها و . . . شکل می گرفت ، در اصل راهی برای خودشناسی و شکل دهی خویشتن خویش در بطن جامعه ی آنروز بود. جنگ جهانی اول نقطه ی پایانی بود بر این شورش ها. کسانی هم که باقی مانده بودند ، بازماندگان از جنگی بودند که در برابر نسل پیشین خود قد علم می کردند. آنیه نظر خود را اینگونه مطرح می کند : « احساسی جوانی ، در وهله ی اول احساس یک جنگجوی سابق بوده است.» ( ۱۹۷۳)

علم نوجوانی

نوجوانی دوران ناشناخته ای از زندگیست همراه با نگرانی ها و مسائل خاص خود که ممکن است در بین بهترین خانواده ها نیز رخ دهد. هدف اصلی ما رسیدن به درک درستی از این برهه از زندگانیست که به واسطه ی تغییرات شکل گرفته در بطن جامعه ایجاد شده و مطالعه ی آن از لحاظ جامعه شناسی به مدت زمان بسیاری نیاز خواهد داشت ، چرا که این دوره از زندگانی در مولفه های اقتصادی ، آموزشی و حتی سیاسی یک جامعه ، نقش آفرینی می کند. پس از قرن ها ، برای اولین بار است که در جوامع حال حاضر ما ، نوجوانی به عنوان دورانی منحصر به فرد و نوجوان به عنوان عضو لاینفکی از جامعه شناخته می شود. روانشناسی نوجوانی که در فرانسه پدید آمده است توانسته با علوم آموزشی رابطه ی مستقیمی برقرار کند تا بدین وسیله به آموزش هرچه بهتر و موثر تر دانش آموزان کمک نماید. مندوس[۱۰] در سال ۱۹۰۷ کتابی تحت عنوان ماهیت نوجوان ( پسر) [۱۱] و در سال ۱۹۲۷ کتاب دوم خود تحت عنوان ماهیت نوجوان ( دختر) [۱۲] را منتشر ساخت. دبس[۱۳] که فعالیت های خود را در دهه ی ۱۹۳۰ آغاز کرده بود ، در سال ۱۹۳۷ کتابی تحت عنوان بحران اصالت جوانی[۱۴] را منتشر کرد که در آن سعی داشت علل میل به نوجوان در منحصر به فرد بودن را _ به خصوص از دیدگاه والدین _ درک کند. از دیدگاه وی « ماهیت کلی نوجوانی از دیدگاه فیزیولوژی جنبه ای بحرانی ندارد ، اما از دیدگاه روانی چطور؟ مگر قدیمی ها نوجوانی را مانند ” مستی روح ” توصیف نکرده اند؟مگر غیر از این است که نویسندگان دوران معاصر به دوران نوجوانی ،به واسطه ی رفتارهای تند و بی ثبات نوجوان ، توجه نشان داده اند؟» ( ۱۹۴۱ ، صفحه ی ۷)

در همین سال ها بود که دوران نوجوانی در ادبیات حضوری گسترده پیدا کرده و شخصیت های نوجوان در رمان ها ظاهر شدند. برای مثال در فرانسه می توان به آثاری همچون کلودین در مدرسه[۱۵] ( ۱۹۰۰) اثر کولت[۱۶] ، ژان کریستوف[۱۷] ( ۱۹۰۳-۱۹۱۲) اثر رونالد[۱۸] ، مولن بزرگ[۱۹] (۱۹۱۳) اثر آلن فورنیه[۲۰]،شیطان بدن[۲۱] (۱۹۲۳) اثر رادیگر[۲۲]، آدن عربی[۲۳] ( ۱۹۳۸) نوشته ی پی.نیزان[۲۴] ، نوشته های آندره ژید ، شخصیت های ژیلبرت[۲۵] و آلبرتین[۲۶] در کتاب های پروست و . . . اشاره کرد.

در ایالات متحده ، کتاب سه جلدی نوشته ی جی . اس. هال[۲۷] تحت عنوان فیزیولوژی نوجوانی و رابطه ی آن با روانشناسی ، انسان شناسی ، جامعه شناسی ، جنسیت ، جرم ، مذهب و آموزش[۲۸] ( ۱۹۰۴) ، نوجوانی رو دورانی مشکل توصیف می کند ، مشکلاتی که به واسطه ی شکاف موجود بین منابع در دسترس نوجوان و الزامات یادگیری ای که وی با آن مواجه است و جایگاهی که به واسطه ی بلوغ اجتماعی به دست می آورد ، به وجود می آید. در بستر تحولات اقتصادی ، اجتماعی و فرهنگی در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم ، چند بعدی فرهنگی بسیار از شهرهای آمریکا مشکلات بسیاری را برای نوجوانانی رقم می زد که قرار بود وارد جامعه شوند. هال نوجوانی را دورانی همراه با ناملایمات می دانست که به واسطه ی بلوغ اجتماعی ای حادث می شد که هیچگاه به صورت کامل به دست نمی آمد. جامعه شناسان مدرسه ی شیکاگو، با نشان دادن توجه ویژه ای به پدیده ی جرم میان نوجوانان و جوانان[۲۹] ، و یا رفتارهای حاشیه ای ایشان[۳۰] ، با گسترش تعامل گرایی نمادین[۳۱] ،نوجوانی را وارد تاریخچه ی علوم اجتماعی کردند. ( لوبروتون، ۲۰۰۴) ،

این مساله جالب توجه است که فروید تنها به بلوغ اهمیت می دهد و نه دوران نوجوانی. تنها پس از چاپ مقاله ی ای. جونز[۳۲] در سال ۱۹۲۲ و پس از آن کارهای تحقیقاتی برنفیلد [۳۳]، ایکرون[۳۴] و آنا فروید[۳۵] بود که علم روانکاوی به دوران نوجوانی اهمیت نشان داد.

می دانم که چیزی می خواهم ولی نمی دانم آن چیز چیست!

پس از جنگ جهانی دوم ، جامعه ی آمریکا وارد دورانی توامان با رشد اقتصادی ، گسترش مصرف و نبرد اجتماعی برای برابری حقوق مدنی شد. در این دوران که همراه بود با افزایش دوران تحصیل و آموزش ، جمعیت نوجوان گسترده ای پای به میدان نهاد. زین پس ورود به جامعه به عنوان یک نوجوان ، همانطور که ای. اریکسون[۳۶] عنوان می کند، نیازمند اختصاص وقت فراوانی بوده است ، نوجوان باید به این درک می رسیده که دیگر به وی به چشم یک کودک نگاه نمی شده ، ولی از حقوق و آزادی عمل بزرگسالان نیز به طور کامل بهره مند نبوده است. وی به دنبال رسیدن به خودکفایی اقتصادی بوده ، در صورتی که بدن و آرزوهایش به بلوغ رسیده بودند ، وی به دنبال آزادی عملی می گشت که به صورت کامل به وی اعطا نمی شد. با این حال نوجوانی دیگر در این دوران تنها زمانی برای انتظار رسیدن مسئولیت های پیش روی نبوده ، توگویی این دورانی معمولی از زندگی است که تنها باید هرچه سریعتر سپری شود.

پارسون[۳۷] در سال ۱۹۴۲ ، صحبت از شکل گیری فرهنگ جوانی می کرد ، فرهنگی که روز به روز بر اهمیتش افزوده می شد ، به خصوص در دوران پس از جنگ ، پس از آن نیز به نهاد مدرسه و پس از آن به دانشگاه رسید. در دهه ی ۱۹۵۰ میلادی ، نوجوانی به دوران پویایی از زندگی بدل گشت ، هرچند که اغلب با نگرانی توامان بود. نوجوانی در این دوران ، دیگر به معنای اطاعت بی چون و چرا از بزرگسالان نبود ، بلکه کم کم تمایلات خود را به کل جامعه تحمیل کرد و نفوذش روز به روز بیشتر شد. این اتفاق نه تنها در ایالات متحده ، که در اروپا نیز به وقوع پیوست. در اوایل سال ۱۹۵۶ میلادی ، بیش از ۱۳ میلیون جوان آمریکایی بین ۱۳ تا ۱۹ ساله بوده اند. این نسل دارای امتیازات فراوانی بود ، نسلی که به تمامی طبقات اجتماعی تعلق داشت ، به دبیرستان[۳۸] می رفت و در فعالیت های فرهنگی حضوری پررنگ داشت : فعالیت های ورزشی ، مجالس رقص ، جلسات مختلف با موضوعاتی متفاوت و . . . ( سیرینلی[۳۹]،۲۰۰۳،صفحه ی ۱۷۲)

« در این زمان جوانان اکثریت وقت خود را همراه با دوستان همسنشان سپری می کردند ، در این جمع ها جایی برای بزرگسالان وجود نداشت. این شرایط چه در مدرسه ، محیط کار و چه در هر جایی که سلسله مراتب حکمرانی می کرد ، برقرار بود. اما آنچه که به خصوص جلب توجه می کرد ، اشکال جدید تعامل[۴۰] این افراد با یکدیگر بود : در این زمان دیگر رابطه ی معلم – دانش آموز یا والدین – فرزند نبود که برای این جوانان اهمیت داشت ، بلکه رابطه با دوستان هم سن و سال خودشان را در ارجحیت قرار می دادند.» ( پاسرینی[۴۱]، ۱۹۹۶،۳۸۰)

در این دوره کتاب های فراوانی منتشر شده و در آن ها مطالبی در مورد ناراحتی ها و مشکلات دوران نوجوانی و تردید های دردناک آن سخن می راندند. در سال ۱۹۵۱ ، کتابی تحت عنوان The catcher in the rye [42] منتشر شد. در این کتاب ماجرای سرگشتگی های هولدن کافیلد[۴۳] در خیابان های نیویورک ، پس از اخراج از مدرسه ، را روایت می کرد. هولدن پس از سه روز آوارگی در خیابان ، به این نتیجه می رسد که دیگر شناختی از دنیایی که در آن زندگی می کند ندارد. او حاضر نیست برای به دست آوردن پول ، روابط اجتماعی خود را تغییر دهد و دست از ارزش های خود بکشد. در سال ۱۹۴۰ ، سی. مک کولر توانست در کتاب خود تحت عنوان قلب ، یک شکارچی تنها ، به خوبی مصائب نوجوانان را به تصویر بکشد : در یکی از شهرهای فقیر در جنوب ایالات متحده ، شخصیت های رمان در کمال فقر و بیچارگی زندگی می کنند ، میک نوجوان هم یکی از این افراد است. وی دائما به دنبال رسیدن به جایگاهی مناسب است ، جایگاهی که در اعماق قلبش اعتقادی به آن ندارد. این دختر نوجوان سعی می کند علت نارضایتی خود را درک کند : « احساسی که میک با آن دست و پنجه نرم می کرد به مراتب از گرسنگی بدتر بود ، ولی ماهیت یکسانی با آن داشت. وی در ته قلبش می دانست که به دنبال یک چیزی است ، ولی نمی دانست آن چیز جیست. او دقیقا به دنبال چه بود؟ » روزی میک در حالی که در خیابان قدم می زد ، از زیر پنجره ی بازی رد می شود ، پنجره ی خانه ای که از داخلش صدای رادیویی به گوش می رسد. این رادیو در حال پخش مستقیم یک کنسرت است. میک با شنیدن صدای رادیو در جای خود میخکوب شده و احساس جدیدی به وی دست می دهد : « برای یک لحظه سکوت بر قرار بود ، سپس صدای قدم هایی به گوش رسید ، توگویی خداوند بر روی صحنه قدم گزارده بود. میک بلافاصله احساس کرد بدنش از بیرون یخ زده است و تنها ندای بخش اول موسیقی بود که قلبش را کرم می کرد( . . .) پس از آن دوباره موسیقی از سر گرفته شد و با قدرتی بیشتر در میک نفوذ کرد. این هیچ ربطی به خداوند نداشت ، خود او بود ، میک کلی ، کسی که در یک شب نورانی در خیابان قدم می زد. آری ، کلی در شب ، زیر نور خورشید گام بر می داشت ، با همه ی جراحات و زخم هایش . . . این خود او بود ، خود اویی که مدت ها به دنبالش بود . . . کلی خویشتن خویش را یافته بود .» پس از آن میک قطعه ساخت و اسم آن را گذاشت : « آن چیزی که می خواهم و نمی دانم که چیست » ، دنیای کلی اما ، خیلی زود از هم پاشید . . .

در سال ۱۹۴۶ ، فرانکی آدامز[۴۴] کتابی تحت عنوان عضو عروسی[۴۵] را منتشر کرد. در این کتاب ، دختربچه ی دوازده ساله ای در باربر تنهایی ، بی تفاوتی بزرگسالان و عدم وجود ارتباط بین انسان ها ، مبارزه می کرد. اس. پلات[۴۶] ، در سال ۱۹۶۳ ، کتابی تحت عنوان زنگ شیشه ای[۴۷] ماجرای دختر ۱۹ ساله ای را به تصویر می کشید که ما بین میل به نواوری و آزادی و الگوی زنانه ای که جامعه اش به وی تحمیل می کند در تلاطم است. وی نمی تواند خود را در نقش سنتی یک همسر یا مادر قبول کند. این دختر در بسیاری از لحظات داستان سعی می کند به زندگی اش خاتمه دهد. در آخر ماجرا ، این دختر از اینکه هنوز زنده مانده ، احساس شگفتی می کند و به برهه ی حساسی که می گذراند اشاره می کند: « من هیچگاه نمی خواستم ازدواج کنم. فکر می کنم در زندگی آیینی برای تولد دوباره و ادامه ی راه به شکلی جدید وجود داشته باشد. » پلات ، نویسنده ی این کتاب ، خود در سن ۳۱ سالگی خودکشی کرد.

در دهه ی ۱۹۵۰ مجموعه فیلم های بسیاری در مورد دوران نوجوانی ساخته شد. برای مثال می توان به کارهای کازان[۴۸] اشاره کرد : در اسکله[۴۹] (۱۹۵۴) ، شرق ادن[۵۰] ( ۱۹۵۵ )، بیبی دال[۵۱] ( ۱۹۵۶) ، وحشی[۵۲] ( ۱۹۵۳). پس از وی نیز می توان از ال. بندک[۵۳] نام برد. به همین ترتیب وست ساید استوری[۵۴] اثر آر. وایز[۵۵] و . . . مخاطب این فیلم ها تنها نوجوانان نبوده اند ولی ایشان به طور خاص از این فیلم ها در گیشه استقبال کردند.مارلون براندو در فیلم وحشی ، نقش جوان ولگردی را ایفا می کند که بزرگتر ها درکش نمی کنند ، جوانی که هیچ چیز نمی تواند سد دفاعی ای را که وی پیرامون خود به وجود آورده از بین ببرد. در فیلم شورشی ، دین نقش نوجوان ناراحت و معذبی را ایفا می کند که نمی تواند خود را با جامعه ای که در آن روزگار می گذارند ، وفق دهد. وی می گوید : « من تمایل ندارم زندگی در این دنیا را بیاموزم.» دوست او ، ناتالی ، حرف هایش را به خوبی درک کرده و این دو تصمیم می گیرند تا دست در دست هم ، در برابر دنیای بزرگسالان ایستادگی کنند و دیگر هیچگاه یکدیگر را تنها نگذارند. دین ، شخصیت اول این فیلم ، در آن زمان توانست دنیای مردانگی[۵۶] را دستخوش تغییر کند. سال مینئو[۵۷] ، یکی از کمدین های فیلم می گوید : دین در نظر مخاطب یا یک مرد است یا یک پسر بچه ، حد میانه ای وجود ندارد.» ( بوردو ، ۲۰۰۰ ، ۱۴۱) دین توانست افسانه ی کودک – مرد را خلق کند، در عین مرد بودن شکننده باشد و به این ترتیب برای میلیون ها نوجوان به الگویی مناسب بدل شود.

[۱] Edmond Jabès , Du désert au livre,Belfond,1991

[۲] Le père Goriot

[۳] Illusions perdues

[۴] Rouge et noir

[۵] Education sentimental

[۶] Jules Vallès

[۷] Musil

[۸] Le désarroi de l’eleve de Thorless

[۹] Belleville

[۱۰] mendousse

[۱۱] L’ame de l’adolescence

[۱۲] L’ame de l’adolescente

[۱۳] Debesse

[۱۴] La crise d’originalité juvénilve

[۱۵] Claudine à l’ecole

[۱۶] Colette

[۱۷] Jean Christofe

[۱۸] Ronalld

[۱۹] Le Grand meaulnes

[۲۰] Alain Fournier

[۲۱] Le diable au corps

[۲۲] Radiguer

[۲۳] Aden Arabie

[۲۴] P. Nizan

[۲۵] Gilberte

[۲۶] Albertine

[۲۷] G. S. Hall

[۲۸] Adolescence, Its psychology and it’s relation to psychology, anthropology, sociology, sex, crime ,religion amd education

[۲۹] F. Tricher , The Gang,1927,C.R. Shaw , The jake roller : a delinquent boy’s own story,1930

[۳۰] W. R. Thomas , The unadjusted girl , 1923

[۳۱] Interactionnisme symbolique

[۳۲] E. Jones

[۳۳] Bernfield

[۳۴] Aichorn

[۳۵]Anna Freud

[۳۶] E. Erikson

[۳۷] Parsons

[۳۸] High school , Etablissement secendaire

[۳۹] Sirinelli

[۴۰] Interaction

[۴۱] Passerini

[۴۲] L’attrape-coeur

[۴۳] Holden Caufield

[۴۴] Frankie Adams

[۴۵] The member of the wedding

[۴۶] Plathe

[۴۷] La cloche de verre

[۴۸] Kazan

[۴۹] On the water front

[۵۰] East of eden

[۵۱] Baby Doll

[۵۲] The wild one

[۵۳] L. Benedek

[۵۴] West side Story

[۵۵] R. Wise

[۵۶] Virilité

[۵۷] Sal mineo