مجید رضوانی برگردان مریم قرسو
مسلماً تعیین تاریخ دقیقِ پیدایش این نوع نمایش، که گونهایی بداههسراییِ آزاد بوده، امکان پذیر نیست. در عین حال، بر اساسِ پژوهشهایِ چوزکو (Chodzko) و دیگران، میدانیم که نمایش دراماتیک، پیش از پیروزیهایِ الکساندر کبیر نیز در ایران شناخته شدهبود. همچنین میدانیم که در دربارِ ایران باستان و حتی در دوران اخیرتر، لودِگانی به نامِ «مسخره» بودند، که در واقع پیشینیانِ افرادی به شمار میآیند که «لوطی» نام گرفتند. باید اشاره شود که در ابتدا، این اجراها صرفاً به شکل تکنفری اجرا میشدند و بعدها، هنرمند افراد دیگری را نیز برای همراهی به کار گرفت، و این در واقع آغاز شکل گیریِ برنامههایِ خندهداری به شمار میآید که «بقال بازی» نامیده شد.
نوشتههای مرتبط
علاوه بر این میتوانیم به این اجراهایِ کنجکاوی برانگیز، رقصهایِ خندهدار و لودگانی که هنرشان در تمامِ گروههایِ رقصنده به نمایش گذاشته میشد را نیز اضافه کنیم.
تمامیِ این عناصر، بعلاوهیِ عروسکهایی که برخی از همین شخصیتها را در میان آنها پیدا میکنیم، نمایش مردمپسندی را شکل میدهند، که بنیان اصلی آن همین لودِهگریها به شمار میآید.
بازیِ هنرمندان در عین حال بسیار سنتی و با اصالت است. پیش از این در نمایش مذهبی ایران، از تبحر ایرانیان در نشان دادن احساسات دراماتیک صحبت کردیم؛ و باید اشاره کنم که بازیگرانِ نمایش مردمپسند نیز در این امر، به همان اندازه متبحر بودند.
آریستوکراتها در دیدن اجرایِ عمومیِ این نمایش، شرکت نمیکردند، اما در ازایِ مبلغ بسیار ناچیزی، گروه هنرمندان «مُقَلِد» (Mogalid) را برایِ اجرا در خانههایِ خود دعوت میکردند.
در این نمایش دکور وجود ندارد. یک قالیچهیِ آویخته به عنوان پردهیِ پسزمینه، کل دکور این نمایش را تشکیل میدهد. اجرا روی صحنهیِ کوچکی برگزار میشود که چند سانتیمتر ارتفاع دارد. بعضی اوقات نه قالیچهای هست و نه صحنهای، و هنرمندان با پای برهنه و بدون پرده و در مقابلِ یک صحنهیِ خیالی در یک اتاق نقش بازی میکنند. به آرایش چهره و جامهی هنرمندان، خیلی کم اهمیت داده میشود. چسباندنِ ریشی از پنبه یا پوست بز رویِ صورتِ بازیگران، میتواند تماشاچیان را به غایت راضی کند.
روایتِ نمایشهایِ اجرا شده، میتواند در هر مکان و زمانی اتفاق بیافتد. بازیگران نقش خود را همواره با جامهیِ همیشگیِ خود بازی میکنند.
پیش از این، زنها نیز در این نمایشها شرکت میکردند، اما در حال حاضر نقشهایِ زنانه را هم مردها بازی میکنند؛ که البته تنها چند نفر هستند که این کار را به خوبی انجام میدهند.
گفتگوهایِ این نمایش نگاشته نشده، بلکه در حینِ اجرا به صورت بداهه گفته میشوند؛ این گفتگوها با رقصهایِ خندهدار و خواندنِ دوبیتیهایِ سرگرم کننده همراهی میشود. برخی از این اجراها محتوایِ بیشرمانهای دارند که البته هنرمند به تناسبِ تماشاگران، این روایات را تغییر میدهد. موضوع برخی دیگر از این نمایشها هجوآمیز است و شخصیتهایی از شهرهایی مانند کاشان، قزوین و دیگر شهرها، و بیش از همه فُکولیها (که از یقهیِ ساختگی میآید) را دست میاندازند. در واقع فُکولی به ایرانیهایی گفته میشد که لباس اروپایی میپوشیدند و خودشان را به جای اروپاییها جا میزدند. تا مدتهایِ زیادی این افراد موضوع مورد توجه نمایشهایِ مردمپسند در ایران بودند. افزون بر این موضوعات، در این نمایشها گاه ضعفها و احساسهایِ آدمی نیز به میان میآمد.
پیش از این در دربار شاهان، گروههایِ بازیگرانی بودند که به بازیگرانِ این نمایشهایِ مردمپسند شبیه بودند؛ نمایشهای دیگری نیز در دربار دیده میشد که تنها توسط زنان اجرا میشد و مردها فقط نقش نوازنده را داشتند. در این نمایشها بیش از هر چیز به موضوعاتِ اروتیک پرداخته میشد. در ۱۶۷۳، شاردن در یکی از این اجراها شرکت کرده و مشاهدات خود را به این گونه روایت میکند:
«جوانترین بازیگران، صحنه را با یک روایتِ عاشقانه میگشایند، موی افشان کرده، و آنگاه پایکوبان، اشتیاق و شیدایی خود را نشان میدهند. این صحنه با روایتِ صحنهایی دیگر تلفیق میشود، صحنهای که در آن پسرانِ خوبروی و دختران ماهرو بازی میکنند، چنان زیباییایی که در وصف نمیگنجد، و معمولاً صحنهیِ نخست چنین آغاز میشود. در پردهی دوم گروه به دو بخش تقسیم میشوند : گروه نخست ملازمانِ عاشق شیفته، و گروه دوم همراهانِ معشوقهی گریزپای. پردهیِ سوم، پردهی وصال دو دلداده است، و در همین جاست که دیگر زنانِ بازیگر، بیصدا و بیحرکت برجای میمانند. خوانندگان و نوازندگان از جا برمیخیزند و به نزدیکِ اینان میروند و برایِ دوباره به حرکت واداشتن آنها، در گوششان میخوانند و این خواندن، گاه به فریاد میماند. آنها مبهوتِ صحنهیِ عاشقانه میمانند، گویی از خود بیخود شدهاند و به جایِ دیگری رفتهاند. اما در اینجا نیز همینطور است، چشم و گوش بستهها باید سرشان را از شرم پایین بیاندازند، چرا که تابِ حرکاتِ شرمآور این پردهی آخر را نخواهند داشت.» (شاردن ۱۶۷۳)
گروههایِ نمایش مردمپسند امروزی، دربرگیرندهی ۵ یا ۶ بازیگر است. کسی که برنامه را هدایت میکند، موضوعی را به آنها میدهد. بازیگران این موضوع را آزادانه در ذهن خلاق خود میپرورانند.
در کارگانِ نمایشِ مدرن، این شخصیتها معمولا از این قرارند :
۱ـ حاج آقا (سرور، ارباب)، که معمولا ملقب به کاشی، یعنی از اهالیِ شهر کاشان است.
۲ـ نوکر (خانهزاد، پیشخدمتِ سربه هوا) ـ و اگر سیاه پوست باشد او را حاجی فیروز مینامند.
۳ـ خانم (بانو)
۴ ـ کنیز (پیشخدمت، کلفت تو دلبرو) و اگر سیاهپوست باشد او را جمیله مینامند.
۵ ـ فُکولی یا فرنگی مآب ـ کسی که از دیار دیگری آمده باشد؛ و البته در ایران تمامی افرادی که از اروپا میآیند را فرنگی مینامند. در این نمایش فرد فُکولی، یک بالاپوش بد شکل میپوشد و یک پیش سینهی کاغذی که خودش آن را ساخته روی سینه و یقهاش نصب میکند. عینک فنری، یا عینک معمولی به چشم داشته و یک چوبدستی هم در دست میگیرد.
در سال ۱۹۳۰، در تهران نمایش مردمپسندی به مدیریتِ یک کارگردانِ با استعداد، به نامِ موید (Moyde) وجود داشت. کارگردان میرزا حسن موید (Mirza Hassan Moayde)⃰، خودش در اجراها نقشی را بازی نمیکرده و گروه او از افراد غیرحرفهای مانند فروشندهها و مغازهداران و کسانی که در اصل حرفهشان کارهای دستی و … تشکیل میشد. به یُمنِ لازم نبودنِ دکور برای صحنهی اجرا، این امکان وجود داشت که این نمایش به راحتی در مکانهایِ مختلف اجرا شود و به همین واسطه در شهرستانها و شهرهایی که در آن محبوبیت داشته، اجراهایِ متعددی برای آن ترتیب داده میشد. گروههای منحصراً زنانهیِ دیگری هم بودند که در آنها آداب و رسوم و سنتهایِ مردمی و رقصها به نمایش درمیآمد. این اجراهایِ زنانه در اتاقی اجرا میشد و تماشاگران دورتادور آن به دیوارها تکیه میزدند. این گروهها را بازیگر (Bazi-Ger) مینامیدند.
۱-Rezvani, Medjid, Le théâtre et la danse en Iran, 1962, Edition d’qujourdhui, p. 109 – ۱۱۱
⃰ در متن اصلیِ کتاب نگارشِ این نام، به دو شکل مختلف آمدهاست. حدس میزنم که این امر تصادفی و ناشی از خطای تایپی بوده و قصد نگارنده اشاره به یک فرد بوده اما به هر حال هر دو نگارش لاتین در اینجا آورده میشود. م.
⃰ تصویر صفحهیِ ۱۱۲، م. رضوانی. (عکس در شکل اصلی آن در پایین آمده است)