شقایق عرفی نژاد
حضور بازیگران سینما و تلویزیون در تئاتر، مسئلهی تازهای نیست. تنها مربوط به ایران هم نیست. در همه جای دنیا که تئاتر و سینما هست، بازیگران سینما، هر از چندگاهی با یک نمایش روی صحنه میروند تا استخوان سفت کنند. در این جا هم سیر ورود بازیگران سینمای بعد از انقلاب به طور جدی با نمایش «رومئو و ژولیت» دکتر علی رفیعی در سال ۱۳۷۹ شروع شد…در این نمایش «محمدرضا فروتن» در نقش «رومئو» روی صحنه رفت و مشتاقانی که میخواستند این چهره سینمایی را از نزدیک ببینند برای دیدن او به تالار وحدت رفتند. کسانی که شاید تا آن روز حتی یک نمایش هم ندیده بودند برای خرید بلیت رومئو و ژولیت از هم سبقت میگرفتند و این نمایش به یکی از پرفروشترین اجراهای تالار وحدت تبدیل شد. بعد از آن، بازیگران دیگری از حوزهی سینما، بازی در صحنهی تئاتر را تجربه کردند. باران کوثری، رامبد جوان، پیمان معادی، لادن مستوفی، ویشکا آسایش، نیکی کریمی و دوبلوری مثل کیکاووس یاکیده و اشکالی هم نداشت بلکه برعکس. باعث میشد بازیگران سینما، با رفتن روی صحنه تجربههای ارزشمندی به دست بیاورند. اما با گذشت زمان ماجرا عوض شد و شکل سودجویانه به خود گرفت. کار به جایی کشید که حتی صاحبان تماشاخانهای مثل ایرانشهر تنها به کارهایی، اجرا دادند که یک چهرهی سینمایی در آن حضور داشت. کارگردانها هم خواسته یا ناخواسته با این حرکت همسو شدند. تا جایی که در نمایش «آمدیم، نبودید، رفتیم» کار رضا حداد، «مهناز افشار» کمتر از ۵ دقیقه بازی کرد و بعضی شبها هم اصلاًحضور نداشت اما نامش بزرگتر از بقیه بازیگران در پوستر و بروشور آن نمایش نوشته شد.
نوشتههای مرتبط
اهالی تئاتر اما ماجرا را از این دید نگاه میکردند که هیچ ایرادی ندارد تماشاگر برای دیدن «مهناز افشار» یا هر ستارهی سینمایی به تئاتر برود. مهم این است که به تئاتر برود. با همین استدلال بود که پای برزو ارجمند، سیامک انصاری، بهنوش بختیاری و حتی پژمان جمشیدی فوتبالیست و فرزاد حسنی مجری تلویزیون به صحنه تئاتر کشیده شد!! و این برآمده از نگاهی کاملاً تجاری بود. البته منظور این نیست که کسی به غیر از بازیگران تئاتر، حق رفتن روی صحنه را نداشته باشد، یا اصلاً کسی برای بازی در تئاتر مجبور باشد از کسی اجازه بگیرد. البته که هر آن کسی که استعداد داشته باشد و برای این کار زحمت بکشد حق دارد روی صحنه برود و بازی کند. چه بازیگری که سالها در تئاتر کار کرده و چه بازیگر سینما و چه فوتبالیست. اما آن چه این میان آزار دهنده است، تفکری است که پشت این ماجرا وجود دارد. همان تفکری که باعث میشود «بهاره رهنما» «پژمان جمشیدی» را برای بازی در نمایش «بادی که تو را خشک کرده مرا برد» به «علی نرگس نژاد» پیشنهاد بدهد. یا خودش از «بهنوش بختیاری» بازیگر سریالهای طنز تلویزیونی، برای بازی در نمایش، «دورهمی زنان شکسپیر» که کاری از خودش بود استفاده کند. یعنی استفاده از بازیگران تلویزیون برای کسب درآمد بیشتر. بازهم تکرار میکنم. این اصلاً بد نیست که تئاتر درآمد داشته باشد و روی پای خودش بایستد و از پس هزینههایش بربیاید. در این شرایط وانفسای تئاتر که هیچ چیزش حرفهای نیست و آن ها که کار تئاتر میکنند تاوان پس میدهند و کابوس سالن خالی دست از سرشان برنمیدارد، چه اشکالی دارد کشیدن تماشاگر به سالن تئاتر حتی به بهانهی دیدن ستارههای سینما؟ اما به شرطی که هدف گم نشود که اگر بشود کار به اجراهای کمدی مبتذل و سخیف میکشد یا منت گذاشتن بازیگران سینما بر سر تئاتر که از صدقهی سر ماست که تماشاگر به سالن میآید و در این میان این بازیگران تئاتر هستند که بیشترین ضربه را متحمل میشوند. نه این که جایشان تنگ شود، اما، کارگردانان ترجیح میدهند یا به همان دلایل اقتصادی مجبور میشوند از چهرههای شناخته شده در کارشان استفاده کنند. رحیم نوروزی یکی از بازیگرانی که سالها در تئاتر کار کرده است میگوید: «این ماجرا نیاز به برررسی بدون حب و بغض دارد. وقتی بازیگر سینما و فوتبالیست فقط به خاطر این که تماشاگر بیشتری را به سالن میکشد و پول بیشتری نصیب تئاتر میکند روی صحنه میرود و از نظر اقتصادی جواب هم میدهد معلوم است که بنیاد کار خراب است و باید مسئله را بررسی کرد. از آن طرف، قیاس میکنند که خود شما بازیگران تئاتر، برای این که در سینما بازی کنید سر از پا نمیشناسید. در صورتی که نمیشود چنین قیاسی کرد که چون بازیگران تئاتر در سینما هم کار میکنند ما هم به تئاتر میآییم. بعد هم سر ما منت بگذارند که ما تئاترتان را نجات دادیم. هر کدام از بازیگران تئاتر مخاطب خودشان را دارند. حضور بازیگری مثل «سیامک صفری» باعث میشود تماشاگر به سالن بیاید. نه به خاطر ظاهرش. به خاطر بازیاش. بازیگر تئاتر بدن را میشناسد. نه این که آکروباتیست و یا رقصنده باشد. ولی بدن را میشناسد و برای این شناخت وقت گذاشته است. او ارتباط با بازیگران دیگر و اشیاء روی صحنه را میشناسد. اینها علم است و به خاطر همین یک آدم، یک باره نمیتواند روی صحنه برود. برای همین است که دانشکده تئاتر داریم و بازی در تئاتر فرق میکند با بازی در فیلم و سریال و کسی که اصول بازیگری را نمیداند وقتی به صحنه برود ممکن است از نظر اقتصادی به تئاتر کمک کند اما از نظر آن چه که هنر تئاتر نامیده میشود آسیب زننده است.
او اعتقاد دارد: «تئاتر ارث پدر ما نیست. نمیتوانیم بگوییم کسی در تئاتر بازی کند یا نکند. اما این مشکلات باید با گفت و گوهای صنفی و گفت و گو با مدیران تئاتر حل شود.»
او میگوید: «این ماجرا هم از نظر صنفی و هم از نظر پژوهشی و علمی ایراد دارد. به اعتقاد من این جریان کم کم تئاتر را به آتراکسیون و ترویج بلاهت عمومی و پایین آمدن سطح سلیقهی تماشاگر میکشاند. وقتی به استفاده از چهرههای روی جلد مجلات روی بیاوریم و با هر ترفندی سعی کنیم مخاطب را جذب کنیم، آن وقت نمیتوانیم از تئاتر توقع خردورزی داشته باشیم.»
«سیامک صفری» بازیگری که برای علاقمندان به تئاتر چهرهای کاملاً آشناست داستان ورود بازیگران سنیما و تلویزیون به سینما را داستانی قدیمی میداند و میگوید: «حتماً ضرورتی وجود داشته که این اتفاق افتاده است. حضور آنها در صحنههای تئاتر پذیرفته شده و مردم هم دوستشان دارند. تئاتر هم درآمد ندارد. دولت هم به درستی کمک نمیکند. بنابراین تئاتر باید خودش مسیرش را هموار کند. این بازیگران هم از فضای تئاتر دور نیستند. مطمئن باشید دلیلی دارد که این اتفاق افتاده است. به نظرم دارد جواب میدهد و تخریب کننده نیست.»
صفری کارگردانان را یکی از دلایل این اتفاق میداند: «کسانی هستند به نام کارگردان که تشخیص میدهند کدام بازیگر را انتخاب کنند. با حرفهای ما هم چیزی تغییر نمیکند. مهمترین مسئله این است که امکانات تئاتر ما محدود است و همین باعث شده مجموعهی نیروهایی که در این زمینه کار میکنند با بیکاری مواجه شوند. تئاتر در همهی جای دنیا جا میخواهد. مکانی که رویش تابلو بزنید: تئاتر. ما سالن تئاتر کم داریم. تئاتر ما دولتی است و دولت باید فکری برای این مسئله بکند. اگر همهی بچههای تئاتر جمع شوند و سرمایهشان را روی هم بگذارند نمیتوانند یک متر زمین بخرند. چه برسد به یک سالن. اگر بچههای سینما به تئاتر دعوت میشوند به این خاطر است که مردم دوستشان دارند. کارگردانها هم تشخیص میدهند که آن بازیگر هم خوب است و هم مردم به خاطرش به دیدن نمایش میآیند و پول میدهند و مشکلات مالی رفع میشود. به همین دلیل نباید گلایه کرد.
کارگردانها نقش اصلی را در آوردن بازیگران سینما و تلویزیون به تئاتر کارگردانها بازی میکنند. آنها هستند که تشخیص میدهند کدام متن را انتخاب کنند، متن را چطور اجرا کنند و البته کدام بازیگران را برای نقشهای نمایششان انتخاب کنند.
«کورش نریمانی» میگوید: «تفاوت چندانی بین بازیگران مدیومهای مختلف قایل نیستم. بازیگران سینما، تلویزیون و تئاتر در هر صورت بازیگر هستند. به نظر من تقسیمبندی بازیگران از اساس اشتباه است. خودم تا آن جا که امکانش بوده است از بازیگران تئاتر استفاده کردهام. ولی اصولاً اگر بازیگران تلویزیون و سینما صدای خوبی داشته باشند و استعداد داشته باشند و بتوانند با شرایط تئاتر کنار بیایند هیچ ایرادی ندارد که در تئاتر بازی کنند. در هر صورت من به عنوان یک تئاتری ترجیح میدهم استخوان خرد کردههای تئاتر در تئاتر باشند. اما وضعیت اقتصادی تئاتر طوری است که کارگردانها ناگزیرند از هر امکانی استفاده کنند تا سرمایه برگردد.»
«نریمانی» نقش رسانهها را هم در این موضوع موثر میداند: «رسانهها هم به این اتفاق دامن میزنند. زمانی که در گروهی چهره وجود ندارد، هیچکدام از رسانهها خبری دربارهشان منتشر نمیکنند. اما کافی است یک چهرهی سینمایی در اجرایی حضور داشته باشد. آن وقت به سرعت تبلیغات و خبررسانی شروع میشود. در تمام این مدت کدام کارگردان یا بازیگر تئاتر حمایت شدهاند؟ حتی سایتهایی که مخصوص تهیه بلیت هستند هم کارهای بچههای تئاتر را تخریب کردهاند.»
او دربارهی تأثیر منفی چهرههای تلویزیونی بر تئاتر میگوید: «اعتقاد ندارم که همهی بازیگران تئاتر فرهیخته هستند. سطح یک نمایش به کارگردان و نویسندهی آن مربوط میشود. اگر کارشان را بلد باشند و صاحب سلیقه و ایده باشند مطمئن باشید اگر از بازیگر چهرهی سینما هم استفاده کنند او هم در مجموعهی کار قرار میگیرد. نمونهاش «رومئو و ژولیت» دکتر رفیعی که محمدرضا فروتن در آن بازی کرد و خوب هم بازی کرد. امیدوارم وضعیت طوری شود که بازیگران حرفهای تئاتر در تئاترها بازی کنند و اگر سینماییها هم سراغ تئاتر میآیند از سر علاقه و طیب خاطر و به دست آوردن تجربهی خوب باشد.»
«ایوب آقاخانی»، بازیگر و کارگردان تئاتر هم میگوید: «به نظر من اگر بازیگران سینما به تئاتر و بازیگران تئاتر به سینما کمک کنند اتفاق خوبی میافتد. اما متأسفانه استفاده از بازیگران سینما در تئاتر توام با نوعی سودجویی و افراطی گری شده است که امکان برخورد سالم با این قضیه را از ما میگیرد. به عبارتی هنرپیشگان سینما و تلویزیون برای آزمودن جولانگاه سخت تئاتر و تجربه اندوزی به تئاتر میآیند و کارگردان نمایش هم خیالی آسوده از نظر جلب مخاطب دارد. در حالی خیلی از اوقات این بازیگران توان پاسخگویی به سختیهای صحنه را ندارند. البته در مواردی موفق هم شدهاند. اما انگشتشمار. سودجویی به جایی رسیده که به تازگی فوتبالیست هم به خاطر محبوبیت عمومی روی صحنه ظاهر شده، در حالی که الفبای بازیگری را هم نمیداند و از این بابت لزوماً نباید ملامت شود. چون حرفه و دانش او چیز دیگری است. اما کسی که از او این استفاده را میکند جای ملامت و مواخذه دارد. به هر حال کمک عوامل انسانی هنرهای مختلف به هم نه تنها بد نیست که سازنده هم هست. اما در شرایطی که تمام مسیر با سلامت تعریف شده باشد و در این مورد متأسفانه سالم نیست.»
حسین کیانی اما مسئله را ریشهای تر از اینها میداند. او میگوید: «این مسایل زمانی اهمیت دارد که تئاتر اهمیت داشته باشد. وقتی در کشور ما تئاتر اهمیت ندارد، طرح این مشکلات هم بیهوده است. مسایل تئاتر ریشهایتر از اینهاست. این مسئله هم تقصیر بازیگران نیست. اول مسئولین تقصیرکارند و بعد صاحبان تئاتر. بازیگر تعیین کنندهی حال و هوا و ژانر کار نیست. اگر ساز و کار تئاتر ما درست بود و بنیان های درستی داشت هیچوقت مهم نبود که بازیگر از کجا آمده است. در همه جای دنیا بازیگران سینما در تئاتر هم بازی میکنند و مشکلی پیش نمیآید. به نظرم این از ضعف تئاتر ماست که حضور بازیگری از ژانر دیگر در آن مهم میشود. بازیگر اگر خوب بازی کند دیگر مهم نیست از کدام ژانر آمده است. این تنگ نظرانه است که بگویم کسی خارج از تئاتر در آن حق بازی کردن ندارد. اگر کسی میتواند کار کند و استعداد دارد، حتی اگر تجربه نداشته باشد مهم نیست.»
او میگوید: «تئاتر به دلیل این که از پشتوانهای که حقش بوده است محروم شده به سمت گیشه رفته است و به سمت گیشه رفتن هم اقتضائات خودش را دارد و یکی ازاین اقتضائات این است که از بازیگر چهره استفاده کند. مطمئن باشید اگر حمایت دولتی برگردد و حق تئاتر به آن برسد و شرکتهای بزرگ اقتصادی به تئاتر کمک کنند اتفاق دیگری میافتد. اما در حال حاضر تئاتر و تئاتریها تنها هستند و مجبورند با فروش بلیت خودشان را سرپا نگه دارند و این مسئله در درازمدت به تئاتر لطمه میزند. چون تئاتر جدی و متنقد و مسئله دار را از بین میبرد.»
این مطلب در چارچوب همکاری رسمی و مشترک میان انسان شناسی و فرهنگ و آزما بازنشر می شود.