انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

تأملی بر مفهوم مناظر شفابخش از رهگذری انسان‌شناسانه

کشف یا خلق رابطه انسان و فضا از منظر سلامت، پدید آورنده دو امتداد متفاوت در مسیر رسیدن به شهر و محیط سالم بوده و در این میان مناظر شفابخش به عنوان یکی از مفاهیم بنیادین در این زمینه، شاهد کشمکش‌ها و تضارب اراء گسترده بوده است. جدای از بدفهمی‌های واژگانی از واژه شفا در زبان فارسی و معادل آن در انگلیسی که خود نیازمند پژوهش مبسوطی است، ادبیات مناظر شفابخش در حیطه پژوهش‌های فارسی در دایره محدود محصور شده و نیازمند به پست اندازی است؛ از این رو، در این جستار کوتاه سعی می‌شود یکی از عرصه‌های کمتر پرداخته شده مناظر شفابخش تبیین گردد.

اگرچه  این زمینه جغرافیا سابقه طولانی درهم آمیختگی با مناظر را دارد، اما مفهوم “منظر شفابخش” توسط گسلر در سال ۱۹۹۲ برای بررسی ابعاد درمانی سایت‌های خاص ابداع شد. این مفهوم توجه ما را به ارتباط بین مکان و به زیستی جلب می‌کند، یا همانطور که گسلر (۱۹۹۲ ، ۷۴۳) می‌نویسد: چگونه فرآیند بهبودی خود در مکان‌ها (یا موقعیت ها، مناطق ، ساختارها و محیط زیست) کار می‌کند. از این رو مناظر شفابخش به عنوان فضاهای خاص درمانگر تعریف می‌شوند، به ویژه در مواردی که محیط طبیعی با محیط اجتماعی در ارتباط است. در عمل، این مفهوم معمولاً به مناطق مشخص شده مکانی با ویژگی‌های “تقویت‌کننده سلامت” اشاره دارد(Williams 2007). با این حال، همانطور که گسلر و کورتیس (۲۰۰۷) خاطرنشان کردند، بسته به ساختار اجزا و تجربه ذهنی افراد از فضا، مناظر می‌توانند درمانگر باشند یا نباشند (یا هردو)( Gesler and Curtis 2007; Smyth 2005).

در گسترش دامنه مفهوم مناظر شفابخش به فراتر از فضاهایی که برای درمان طراحی شده اند، گسلر و کرنز (۲۰۰۲ ، ۱۳۳) خاطرنشان می‌کنند که “طیف گسترده ای از تأثیرات بر قدرت درمانگر مکان وجود دارد”. بنابراین ، مفهوم مناظر شفابخش ذاتاً بین رشته ای است؛ از این نظر جغرافیایی است که با مکان‌های خاص سروکار دارد، اما مناظر در قالبی لایه بندی شده ای از معنا را از چندین حوزه معرفتی دیگر نیز می‌توان جمع بندی کرد. به همین ترتیب، چندین حوزه از علوم اجتماعی و بهداشتی در بحث مناظر شفابخش در تلاش برای روشن سازی و گسترش این مفهوم در نظرگرفته شده اند. با توجه به این گستره اندیشه منظر شفابخش، شناسایی مرزهای بین جغرافیا سلامت و سایر علوم اجتماعی سلامت، از جمله انسان‌شناسی پزشکی، به چالش کشیده می‌شود. دیدگاه‌های جغرافیایی و انسان‌شناسی در مورد نقش مکان و سلامت تا حدی همگرا هستند، چون اتکا به مفهوم فرهنگ در این زمینه مشهود است. برای مثال تورسن[۱] (۲۰۱۵) در تمرکز خود بر اعتقادات بهداشت در مقیاس محلی، از انسان‌شناسی پزشکی وام می‌گیرد و گسلر (۱۹۹۹) به نوبه خود، انسان‌شناسانی را توصیف می‌کند که در بسترهای محلی و / یا از طریق یک لنز اقتصادی سیاسی، تجربه و معنی را مطالعه می‌کنند.

برای درک بهتر پیوندهای میان جغرافیای سلامت و انسان‌شناسی پزشکی در این قلمرو، آموزنده است که در مورد چندین حوزه کلیدی موجود در ادبیات توسعه یافته منظر شفابخش که از نظر نظریه ای سهم قابل ملاحظه ای در چارچوب‌های مفهومی انسان‌شناسی پزشکی معاصر دارند، بیاموزیم. این موارد عبارتند از: مفهوم سازی شفابخشی، معنی و اهمیت فرهنگ و اقتصاد سیاسی سلامت.

گسلر (۱۹۹۲) در کار اولیه خود در تعریف مناظر شفابخش، بر مفهوم سازی نمادین از درمانگری، به ویژه در طبیعت مانند گیاهان، پارک‌ها و آب متمرکز شد و از این رو دیدگاه معمول از “منظر” به چالش کشید. با این حال، به طور واضح، این دیدگاه در مورد درمان نمی تواند با تعاریف زیست پزشکی در مورد درمان که با علائم جسمی و پزشکی مرتبط است، برابر شود. اگرچه او در برخی از مکان‌ها به بررسی میزان جلوه‌های جسمی سلامتی می‌پردازد، اما بسیاری از آنها بر معانی معنوی درمان تمرکز می‌کنند. گسلر (۲۰۰۳) حتی در بررسی ساختارهای زیست پزشکی مانند بیمارستان ها، بر روش‌هایی متمرکز شده است که ویژگی‌های کالبدی باعث ایجاد حس نمادین از “طبیعت” و درمان می‌شوند. در واقع گسلر و دیگران آشکارا در آغوش تعریف گسترده ای از سلامتی هستند، گستره ای که همه ابعاد به زیستی را در بر می‌گیرد و بسیار فراتر از عدم وجود بیماری جسمی که در زیست پزشکی غربی بیان شده است، می‌باشد. در اینجا مرزهای انسان‌شناسی به ویژه تار می‌شود. درانسان‌شناسی، تعریف شفابخشی کاملاً با ساختارهای محلی پیوند دارد و شفابخش نمادین و معنوی به خوبی مورد مطالعه قرار گرفته است.

البته فرهنگ و اهمیت درک شیوه‌ها و معانی محلی، تمرکز طولانی مدت در انسان‌شناسی دارد. اعتقادات محلی، ادراک‌ها و شیوه‌های مربوط به سلامت و رفاه، حوزه اصلی انسان‌شناسی پزشکی است. اهمیت فرهنگ در بسیاری از رشته ها، از جمله جغرافیای سلامت غیر قابل کتمان است. در سال ۲۰۰۲، گسلر و کرنس به بررسی زمینه‌های جغرافیای فرهنگ و سلامت پرداختند و به اهمیت فرهنگ به عنوان یکی از مؤلفه‌های ارتباط بین مکان و سلامت اشاره کردند. به دنبال آن به طور گسترده تر، جغرافیدان‌ها تلاش کرده اند تا معنای سلامت و مکان را که توسط افراد در مکان‌های مختلف فرهنگی تجربه می‌شوند، کشف کنند(Smyth 2005; Wilson 2003).

اسمیت (۲۰۰۵) اظهار داشت که در نظر گرفتن پیوندهای بین فضا و رفتار / ارزش‌ها می‌تواند به درک “مناظر مقاومت[۲]” و “مناظر محرومیت[۳]” منجر شود. فریزر و اسکارپاسی(۱۹۹۸) از ایده مناظر برای بررسی مسائل مربوط به سلامت روان و آنچه که آن‌ها به عنوان “مناظر خشونت ” یاد می‌کنند استفاده کردند. رویکردهای اقتصادی سیاسی در انسان‌شناسی پزشکی شیوه‌هایی را نشان می‌دهد که در آن ها، فضا در تأثیر آن بر افراد خنثی نیست و نشان می‌دهد که چگونه تاریخ سیاسی – اقتصادی یک مکان، مخاطرات محیطی و همچنین منابع برای دستیابی به سلامت بهتر را تعیین می‌کنند. به این ترتیب، رویکردهای اقتصادی سیاسی نیز مبتنی بر مکان است.

برخی از جغرافیدانان مفهوم مناظر شفابخش را از فضای فیزیکی جدا کرده اند و در عوض از آن برای اشاره به اعتقادات و اقدامات مرتبط با سلامت در یک مکان خاص استفاده می‌کنند، که ناشی از اقدامات فرهنگی و نابرابری‌های اقتصادی / سیاسی در آن محیط است(Madge 1998). تورسن (۲۰۱۵) استدلال می‌کند که اشاره به مقیاس “محلی” در پزشکی هم به معنای فرهنگی و هم به یک مکان محلی اشاره دارد. وی همچنین خاطرنشان می‌کند که مناظر شفابخش را باید سیال دانست، متشکل از مجموعه ای از اقدامات مراقبت‌های بهداشتی که به مرور زمان تغییر می‌کند و نه مجموعه ای ایستا از اقدامات خاص. در اینجا دوباره، پیوندها با انسان‌شناسی مشخص است.

کارکردهای انسان‌شناسانه مناظر شفابخش

 جدا از یک استثناء قابل توجه (ویلیامز ۲۰۰۷)، مناظر شفابخش، بطور نظام مند و کامل از طریق یک لنز انسان‌شناسی مورد بررسی قرار نگرفته اند. در کتاب “جغرافیای سلامت:مناظر شفابخش[۴]” که توسط ویلیامز (۲۰۰۷) به نگارش درآمد، چهار انسان‌شناس در رابطه با رابطه بین مکان و روانشناسی محیطی مشارکت داشتند. فصل‌های این کتاب، همچنین نتیجه یک نشست ویژه در یک کنفرانس است و به طور مستقیم با مکان به معنای صریح و در عین حال مطالعه جوامع هدفمند، مراقبت برای بیماری زوال عقل، یادبودهای هنری و اماکن زیبا-درمانگر درگیر می‌شوند. این موضوع ویژه با گسترش آنها در عرصه‌های بهداشت بین المللی و داخلی، به طور گسترده ای درک می‌شود. انسان‌شناسان به خوبی می‌توانند در موقعیت تبیین این موضوع برآیند همان طور که همانگونه که پفیفر[۵] و نیچر[۶] (۲۰۰۸ ، ۴۱۳) می‌نویسند: “فرآیندهای اجتماعی، روابط قدرت، فرهنگ توسعه و گفتمان‌هایی که پیشران بهداشت جهانی هستند”، فراتر از مرزهای قبلی تجزیه و تحلیل مناظر شفابخش قرار دارند.

با وجود فقدان کار انسان‌شناسانه که بطور خاص از مفهوم مناظر شفابخش استفاده کرده باشد، چارچوب انسان‌شناسانه، در بیشتر موارد، با مکان و فضای خاص و غالباً در ماهیت بطور مقایسه ای است. علاوه بر این، رویکرد تطبیقی انسان‌شناسی- خواه ضمنی یا صریح – به دنبال قرار دادن متغیرهای فرهنگی در متن مجموعه گسترده تر از فرهنگ‌های انسانی است. اما نکته مهم تمایز تاریخی بین انسان‌شناسی و جغرافیا، توجه انسان‌شناسی به تجربه ذهنی است. با توجه به اینکه تجربیات مربوط به بیماری، سلامت و مراقبت‌های بهداشتی یک مؤلفه ذهنی مهم است، دیدگاه‌های انسان‌شناسانه در خود، ناهمگونی روش‌هایی را نشان می‌دهند که بر اساس آنها، فضا به عنوان درمانگر یا غیر از آن تجربه می‌شود. علاوه بر این، مطالعات انسان‌شناسی غالباً بر مکان‌های غیر غربی متمرکز شده و دامنه مناظر را گسترش می‌دهند (Thorsen 2015).

به طور گسترده‌تر، تمرکز دیگر ملاحظات انسان‌شناسی در مورد سلامتی و بیماری، بر روابط اجتماعی است که افراد در آن زندگی می‌کنند، آن را شکل می‌دهند و با مناظر شفابخش تعامل می‌کنند. باز شناخت اینکه افراد از موقعیت‌های شفابخش مستقل از سایر روابط اجتماعی حرکت نمی کنند، مستلزم توجه به آن شبکه‌های اجتماعی است که افراد در آن بیماری را شناسایی می‌کنند، به دنبال مراقبت و معالجه هستند. چنین شبکه‌های شفابخشی، از نظر ظاهری، برخلاف آنچه مفهوم فضایی درمان بر آن متمرکز است می‌باشد، زیرا اغلب در چندین مکان فیزیکی قرار دارند. در نظر گرفتن روابط اجتماعی، ارزش مفاهیم گسترده مناظر شفابخش که دارای مناظر اجتماعی و نمادین است را برجسته می‌کند. با این وجود، انسان‌شناسان مدت هاست که به عنوان مؤلفه اصلی زمینه سلامت و بیماری و همچنین جستجوی درمان با فضا درگیر هستند. به عنوان مثال، سوزان رینولدز وایت[۷] و همکارانش (۲۰۱۴ ، ۶۸) جابجایی‌های فضایی مبتلایان به ویروسHIV را در اوگاندا توصیف می‌کنند، زیرا در حال مذاکره با مجموعه ای پیچیده از مناظر درگیر با درمانگران منابع خانوادگی، اشتغال و موارد دیگر هستند که به آنها به عنوان “منظر تدارک دیده شده برای درمان” نگاه می‌شود. در این زمینه، ماهیت شفابخشی منظر، از مجموعه روابط اجتماعی در هم تنیده ناشی می‌شود، که در راس آن واقعیت اقتصادی وجود امکانات مراقبت‌های درمانی قرار می‌گیرد، که خود توسط اقتصاد سیاسی جهانی HIV شکل می‌گیرد.

منابع

Baer, Leonard D., and Wilbert M. Gesler. 2004. ‘Reconsidering the Concept of Therapeutic Landscapes in JD Salinger’s The Catcher in the Rye’. Area 36, no. 4: 404–۱۳. https://doi.org/10.1111/j.0004-0894.2004.00240.x.

 Frazier, L. J., and Joseph L. Scarpaci. 1998. ‘Landscapes of State Violence and the Struggle to Reclaim Community’. In Putting Health into Place: Landscape, Identity and Well-being, edited by Robin Kearns and Wilbert Gesler, 53–۷۴. Syracuse, NY: Syracuse University Press.

 Gesler, Wilbert M. 1992. ‘Therapeutic Landscapes: Medical Issues in Light of the New Cultural Geography’. Social Science & Medicine 34, no. 7: 735–۴۶. https://doi.org/10.1016/0277-9536(92)90360-3. X

Gesler, Wilbert M. 1999. ‘Words in Wards: Language, Health and Place’. Health & Place 5, no. 1: 13–۲۵. https://doi.org/10.1016/S1353-8292(98)00038-0.

Gesler, Wilbert M. 2003. Healing Places. Lanham, MD: Rowman & Littlefield. Gesler, Wilbert M., and Sarah Curtis. 2007. ‘Application of Concepts of Therapeutic Landscapes to the Design of Hospitals in the UK: The Example of a Mental Health Facility in London’. In Therapeutic Landscapes, edited by Alison Williams, 149–۶۴. Aldershot, England: Ashgate.

 Gesler, Wilbert M., and Robin A. Kearns. 2002. Culture/Place/Health. New York: Routledge. Madge, Clare. 1998. ‘Therapeutic Landscapes of the Jola, The Gambia, West Africa’. Health & Place 4, no. 4: 293–۳۱۱. https://doi.org/10.1016/S1353-8292(98)00033-1.

Pfeiffer, James, and Mark Nichter. 2008. ‘What Can Medical Anthropology Contribute to Global Health? A Health Systems Perspective’. Medical Anthropology Quarterly 22, no. 4: L410–۱۵. https://doi.org/10.1111/j.1548-1387.2008.00041.x.

Smyth, Fiona. 2005. ‘Medical Geography: Therapeutic Places, Spaces and Networks’. Progress in Human Geography 29, no. 4: 488–۹۵. https://doi.org/10.1191.0309132505ph562pr.

Thorsen, Rikke Stamp. 2015. ‘Conceptualizations of Pluralistic Medical Fields: Exploring the Therapeutic Landscapes of Nepal’. Health & Place 31: 83–۸۹. https://doi.org/10.1016/j.healthplace.2014.11.004.

Whyte, Susan Reynolds, ed. 2014. Second Chances: Surviving AIDS in Uganda. Durham, NC: Duke University Press. Williams, Allison, ed. 2007. Geographies of Health: Therapeutic Landscapes. Aldershot, UK: Ashgate Publishing Limited.

Wilson, Kathleen. 2003. ‘Therapeutic Landscapes and First Nations Peoples: An Exploration of Culture, Health and Place’. Health & Place 9, no. 2: 83–۹۳. https://doi.org/10.1016/S1353-8292(02)00016-3.

 

[۱] Thorsen

[۲] landscapes of resistance

[۳] landscapes of exclusion

[۴] Williams, Allison, ed. 2007. Geographies of Health: Therapeutic Landscapes. Aldershot, UK:

Ashgate Publishing Limited.

[۵] Pfeiffer

[۶] Nichter

[۷] Susan Reynolds Whyte