انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

بیگ بنگ صنایع دستی یا ماندن در وضعیتی نئاندرتالی

دو استعاره

بیگ بنگ یا انفجار بزرگ نظریه­ای در کیهان شناسی نوین است که بر اساس آن کل هستی از انفجاری بزرگ در چندین میلیارد سال پیش خلق شده است و پس از آن سیستم های کهکشانی و منظومه های ستاره ای بی شمار در ساختاری بزرگ شکل گرفته اند و به شکل گرفتن ادامه می دهند. از این نظریه کیهان شناسی در موارد مختلف استفاده استعاری شده است و این استعاره دلالت بر افزایش بی سابقه در تنوع و گستره یک پدیده در زمانی کوتاه دارد. یکی از موارد استفاده از این استعاره به زمانی حدود پنجاه تا چهل هزار سال پیش بازمی­گردد که اجداد انسان حاضر یعنی انسان هموساپینس پس از خارج شدن از آفریقا و استقرار در خاورمیانه و اروپا برای اولین بار یک فرهنگ پیچیده و متنوع را بنیاد نهاد به طوری که ما شاهد یک انفجار بزرگ یا بیگ بنگی در زندگی فرهنگی- اجتماعی و نمادپردازی های انسان هستیم. این گونه انسانی ابزارهای متنوع و بی سابقه ای را ساخت که به واسطه آن توانست دنیا را تسخیر کند.

در همان حال که این گونه انسانی وارد خاورمیانه و اروپا شد گونه ای دیگر از انسان ها به نام نئاندرتال ها در این منطقه در گروه های کوچک و جدا از هم می زیستند. نئاندرتال ها چند ده هزار سال قبل از انسان هموساپینس در این منطقه می زیستند اما در طول چندهزار سال این گونه در رقابت با تازه­واردان منقرض شد و احتمالاً بخشی از آنها نیز در انسان هموساپینس جذب شدند.

یکی از اصلی­ترین علل غلبه انسان هموساپینس بر نئاندرتال ها وجود شبکه انتقال دانش و اطلاعات بین هموساپینس ها بود. این شبکه انتقال اطلاعات و دانش باعث می­شد که تبادل تجربیات بین گروه های مختلف امکان پذیر شود و دانش این گونه انسانی از محیط و ابزارسازی در طول نسل ها افزایش چشمگیری یابد و سازمان­دهی جمعیتی بی سابقه ای را در تاریخ بشر به وجود آید. این افزایش دانش چنان پیش رفت که برای اولین بار انسان ها دغدغه هایی فراتر از بقای صرف پیدا کردند و خود را به صورت نمادین و هنری پیچیده ای بیان می­کردند که نقاشی­های بی نظیر دیواره غارها شاهدی بر این ادعا است. برخلاف این نئاندرتال ها که در گروه های کوچک و جدا افتاده از هم زندگی میکردند فاقد این شبکه انتقال دانش و تجربیات بودند و در لایه های باستانی بر جای مانده از آنها می بینیم که اکثر دست سازه های آنها از تنوع و خلاقیت کمی برخوردار بوده است و سبک ساخت آنها در طول هزاران سال بدون تغییر باقی مانده است و همین ضعف در سیستم کسب اطلاعات و انتقال تجربه و عدم خلاقیت در ابزارسازیشان بود که باعث شد در نبرد بقاء در برابر انسان هموساپینس شکست بخورند.

استعاره­ ها در شناخت عرصه های مختلف زندگی میتوانند بسیار راهگشا باشند به طوری­که اگر ما استعاره درستی را در یک وضعیت خاص به کار ببریم بهتر می توانیم آن را بشناسیم و برای ارتقاء و بهبود آن وضعیت راهکار ارائه دهیم. وضعیت صنایع دستی نیز از این قاعده مستثنی نیست. از دو استعاره بالا یعنی بیگ بنگ و وضیعت زندگی نئاندرتال می­توان به عنوان دو استعاره کلیدی برای توصیف وضعیت صنایع دستی و ارائه راهکار برای بهبود این وضعیت استفاده کرد. صنایع دستی برخلاف گذشته بافت عملکردی خود را تا حدود زیادی از دست داده است یعنی بافتی که اجازه می داده است که معیشت بخش بزرگی از نیروی کار بر اساس صنایع دستی باشد و از تهیه مواد خام و آموزش تا فروش و مصرف صنایع دستی را در بر می­گرفته است. در دنیای معاصر و با وجود کالاهای ماشینی و در نتیجه از دست رفتن بافتی که صنایع دستی در آن رونق داشته ما شاهد زوال تدریجی رشته های زیادی از صنایع دستی بوده ایم. بسیاری از رشته های صنایع دستی برای اینکه بقاء داشته باشد به دنبال تطبیق خود با ذائقه دنیای معاصر هستند و مثلاً بر جنبه های تزئینی و یا سوغاتی بیشتر تاکید داشته اند و علاوه بر این در سال های اخیر نیز لزوم تعریف کارکردهای جدید برای صنایع دستی بیشتر مورد توجه قرار گرفته است. البته نکته این است که در کنار باز تعریف نقش های جدید برای صنایع دستی و متناسب کردن آن با دنیای معاصر باید بافتی اجتماعی و اقتصادی نوینی نیز برای عملکرد آن نیز ایجاد شود. در اینجا است که دو استعاره بالا در آشکارسازی وضعیت صنایع دستی در دنیا به کار می آید. در سالها و دهه­های اخیر بسیاری از کشورها از جمله هند، چین و برخی از کشورهای جنوب شرق آسیا با یک بیگ بنگ در حوزه صنایع دستی روبرو بوده اند و گستره و تنوع صنایع دستی آنها در کشورها و قاره های دور قابل مشاهده است. در مقابل این بیگ بنگ در بسیار از کشورها ما با وضعیتی نئاندرتالی مواجه هستیم ( البته باید تاکید شود که اشاره به نئاندرتال در اینجا به هیچ عنوان توهین­آمیز نیست زیرا در درجه اول نئاندرتال ها یکی از پیچیده ترین مخلوقات بوده­اند و درعین­حال بخشی از ژن های مردم اروپا و خاورمیانه از نئاندرتال ها به آنها ارث رسیده است). در این کشورها صنایع دستی بافت سنتی خود را از دست داده است و بافت های تجاری­سازی نوین نیز برای آنها ایجاد نشده است و تولیدکنندگان اکثراً به صورت جداگانه به کار مشغول هستند. باید گفت که همانطور که هموساپین­ها نئاندرتال­ها را منقرض کردند کشورهایی که یک بیگ بنگ را در صنایع دستی خود ایجاد کرده­اند صنایع دستی کشورهایی را که در آنها بافتی متناسب با دنیای مدرن ایجاد نشده است را با گرفتن بازارهای آنها از بین می­برند. جالب این است که بسیاری از هنرمندان و مدیران ایران با تحیر به گسترش صنایع دستی دیگر کشورها می نگرند و پیوسته می­گویند که چطور است که صنایع دستی کشورهای دوردست به اینجا می آید ولی با توجه به هزینه حمل و نقل بسیار ارزانتر از صنایع دستی ما است و در بسیاری از موارد کیفیت آن نیز بهتر است.
ادامه مطلب در؛

بیگ بنگ صنایع دستی یا ماندن در وضعیتی نئاندرتالی