انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

بیرونیِ: بنیانگذار روش پژوهش های میدانی و تطبیقی در مردم نگاری

دانشمندان ایران و جهان، بیرونی را دانشمندی ذوفنون، ریاضی دان، اختر شناس، طبیعی دان، فیزیک دان، تاریخ نگار، جغرافی دان و دین شناس شناخته اند، اما بُعد علمی دیگر بیرونی که غالباً پوشیده مانده، ساحت مردم شناسانۀ این فیلسوف است.

از ویژگی های مهمی که امروزه برای پژوهشگران مردم شناس لازم می دانند، چند زبانه بودن و تعصب نورزیدن به قوم و فرهنگ قومی و دینی خود و بی طرفی در نقل آرا و وقایع و برداشت ها و تحلیل ها است. از این رو، مردم شناسان می کوشند تا در پژوهش های خود در هر جامعۀ بیرون از فرهنگ زبانی خود، نخست زبان مردم جامعۀ مورد مطالعۀ خود را بیاموزند و از قوم مداری و تعصب ورزی فرهنگی و اعتقادی بپرهیزند، و تا آنجا که می توانند فاصله و احساس بیگانگی میان خود و دیگران را بر دارند و به مردم و فرهنگ و اندیشه آنان نزدیک شوند و در فضایی آشنا و صمیمی به مفاهیم فرهنگی رفتار و اندیشه آنان دست یابند ( بلوکباشی، ۲۲ ). بیرونی پژوهشگری بود که این ویژگی ها را به کمال داشت و حدود هزار سال پیش با رفتن به میان مردم پاره فرهنگ های جامعۀ ایران و جامعه های غیر ایرانی نخست به آموختن زبان و فرهنگ مردم آن جامعه ها می پرداخت و سپس با عقاید و رفتارمردم آنها آشنا می شد و انس می گرفت و آنگاه به مطالعات موضوعی خود سرگرم می شد.

بیرونی زبان های فارسی، عربی، عبری و سُریانی را می دانست و به هنگام اقامت در هند زبان سنسکریت و چند زبان محلی دیگر را نیز آموخت. زبان دانیِ بیرونی بر توان او در کار پژوهش کتابخانه ای و میدانی و برقراری ارتباط با مردم فرهنگ ها افزود و او را در دستیابی به اطلاعات دربارۀ قوم ها، آداب و رسوم، اعتقادات، سُنّت ها و فلسفۀ ادیان، به ویژه ادیان و مذاهب هندوان کمک کرد( نوشاهی، ۱۰۷- ۱۰۸؛ وامقی، ۴۸۷-۴۸۶؛ نجفی، ۹ ). از این روست که یکی از محققان غربی به رغم گذشت حدود هزار سال از زمان زندگی بیرونی، او را به دورۀ ما نزدیک تر می داند، تا به دورانی که بیرونی در آن می زیست ( کارادوو، ۷۵؛ نیزنک: یوسفی، ۱۳).

بیرونی از نادر دانشمندانی بود که در نگرش و پژوهش در بند و فریفتۀ اندوخته های ذهنی خود نبود و با آزاد اندیشی از پیشداوری و داوری های جانبدارانه در مورد مسائل و قضایای فرهنگی و ایمانی- اعتقادی دوری می جست و در شرح و نقد و تحلیل هایش بینش بی غرضانه علمی داشت. دورانت، بیرونی را دانشمند «آفاقی مَسلَک» معرفی می کند که در تحقیقات علمی و نقد روایات و متون، از جمله انجیل، دقیق و دور از تعصب و روحیه جانبداری بوده است (۴/۱۵۳). همو در مقایسۀ بیرونی با ابن سینا، او را به برخورداری از «امانت شکاک مآبانه، روح نقّاد، وسعت نظر و آزاد منشی» می ستاید (۴/۱۷۶). یار شاطر در مقدمه اش بر سمپوزیوم بیرونی۱ به دو خصلت برجستۀ بیرونی یکی کنجکاوی جست و جو گرانه اش در پژوهش و کنکاش در منابع گوناگون و دیگری روحیه بی طرف و واقع گرا و عدالت جوی او درمطالعۀ نژاد، زبان و عقاید دیگران اشاره می کند و می گوید همین خصایل او را در میان همتایانش ممتاز کرده بود ( ص ۵). بیرونی در زمان یکی از پژوهش هایش در میان دو گروه شیعه و سنی، برای نشان دادن بی طرفی خود و برکنار نگهداشتن خویش از اتهام به جانبداری از یکی از دو مذهب، یک انگشتری دو نگینی از سنگ سپید و سیاه در انگشت می کرد که به ترتیب نماد و نشانگر مذهب شیعه و سنّی بودند ( بیرونی، الجماهر…، ۳۵۱-۳۵۲). برخی این کار را بازتابی از نفرت بیرونی نسبت به اختلاف ها و ستیزه های فرقه ای میان پیروان ادیان، و بعضی دیگر نشانی از بلند اندیشی و دوری گزینی او از تعصب دانسته اند. (شابی ۶۳-۶۴؛ Iranica, VI, 283).

روشِ پژوهشیِ بیرونی بر ۳ مقوله کلی نهاده شده بود: ۱. گرد آوری مواد از راه مشاهدۀ عینی و سندی؛ ۲. ذکر منابع کتبی و شفاهی؛ ۳. سنجش موضوع ها و بررسی و نقد آنها ( شابی، ۱۱۴-۱۲۸؛ نیز نک: اذکایی، ابوریحان بیرونی…، ۵۰). این موارد کلاً همان روش ها و اصل هایی است که امروزه میان اصحاب انسان شناس دقیقاً در پژوهش های مردم شناسی رعایت می شوند. «مشاهده» یکی از اصل های استقرایی در پژوهش های میدانی دانشمندان مردم شناس است. بیرونی در دیباچۀ تحقیق ماللهند – که در واقع تحقیقی دربارۀ جامعه شناسی و مردم شناسی هند است – با نقل این مثل «لیس الخبر کالعیان» ( شنیدن کی بود مانند دیدن؟) می نویسد: «مشاهده، ادراک عینی نگرنده از نمود مورد نظر در زمان وجود و مکان حصول آن است» ( تحقیق ماللهند، ص ۱؛ نیزنک: اذکایی، « بیرونی…»، ۲۰ ). اذکایی به درستی بیان می کند که بیرونی در این تعریف، هر دو گونه مشاهدۀ «منفعل» ( به عبارتِ «در زمان وجود» ) و « فعّال» ( به عبارتِ « در مکان حصول» ) را به مراتب جامع تر و مانع تر از دیدگاه و بیان علمای اثباتی روش شناس اروپایی بیان کرده است (اذکایی، ابوریحان؛ نیز همو، « بیرونی…»، همانجاها).

روش بیرونی در شناخت و پژوهش ادیان و «پدیده شناسی دین» و جُست و جو در یافتن اصول و قواعد مشترک برای شناخت حیات دینی مردم جهان و کاربرد شیوۀ تطبیقی در بررسی رفتارهای دینی مردم و تَمَسُّک به «اپوخه۲» یا «تعلیق و توقیف تصورات و داوری های شخصی» برای فهم اغراض و معانی امور دینی، با شیوه های نهضت پیشرو غربی در دین پژوهی، پدیده شناسی دین و روش نوین و پیشرفتۀ مردم شناسی در پژوهش دین و مذهب سازگاری دارد ( مجتبائی، «بیرونی و علم…»، ۱۳۱؛ همو، «بیرونی و هند»، ۲۶۴). روش شناسی مردم شناختی بیرونی در دین پژوهی را می توان در ساختار کتاب تحقیق ماللهند یافت. دیباچه و مقدمۀ این کتاب منحصراً داده های مردم نگارانۀ دینی را در بر می گیرد. در فصل های آغازین کتاب، بیرونی به مباحث آموزه ای همچون خدا، آفرینش، تناسخ ارواح، رستگاری و بت پرستی می پردازد، در صورتی که در فصل های پایانی دربارۀ مجموعه ای از شعایر دینی، آداب تشرّف و مراسم تدفین، قربانی های الزامی و قواعد و اصول تغذیه همراه با روزه، زیارت، برگزاری جشن ها بحث و گفت و گو می کند (لارنس، ۲۹). لارنس معتقد است که بیرونی در این فصل های پایانی، نقش یک انسان شناسِ پیش مدرن را دارد. همو در تحلیل نهایی از شخصیت علمی بیرونی می گوید شایسته است که بیرونی را یک فیلسوف انسان شناس بدانیم ( نک:Iranica, VI, 286 ).

بیرونی همچون علمای دیگر دوران خود، مردم جامعه (امت) را به دو دستۀ خواص (فرادستان) و عوام ( فرودستان) تقسیم می کرد، خواص را صاحب علم و کمال، و عوام را جاهل و اهل تعبّد و دربند بت پرستی می دانست. گرایش خواص را عموماً به مسایل عقلانی و بحث و جدل در اصول و ژرفای قضایا، و گرایش عوام را به محسوسات و امور عادی می انگاشت ( بیرونی، تحقیق ماللهند ،۱۸-۱۹؛ نیزنک: اذکایی، ابوریحان، ۳۹؛ شابی، ۹۱). بدین سبب بیرونی را دانشمندی نخبه گرا دانسته اند که باسوادی و فرهیختگی را ارزش می نهاد و بی سوادی را با جهل و حتی ارتداد برابر می گرفت (لارنس، ۴۳). با این همه، او رفتارها و باورهای سخیف و خُرافی را که در میان دو گروه نخبگان و عامّۀ مردم رواج داشت، هرگز بی تعَمّق و تحقیق و آزمون نمی پذیرفت.

رد بسیاری از مثل های رایج و باورهای مشهور و متداول میان مردم در مورد خواصِّ برخی از سنگ ها و گوهرها، مانند خاصیت سمّی و کشنده بودن الماس و خاصیت زمرّد در کور کردن افعی ( بیرونی، الجماهر، ۱۷۴، ۲۷۲؛ نیزنک: همایی، مقدمه بر التفهیم، ۶۲-۶۳؛ همو، «افکار…»، ۱۰۴-۱۰۶) و خاصیت «سنگ باران» که زکریا رازی هم خاصیت اثر بخشی آن را در نزول باران پذیرفته بود ( بیرونی، همان، ۳۵۷-۳۶۰). نمونه هایی از آزمون ها و عملیات تجربی بیرونی است.

بیرونی در اثبات گرایش عامّۀ مردم به محسوسات، به پاره ای از رفتارهای رایج میان پیروان ادیان یهودی، مسیحی، مانوی و اسلامی به هنگام روبه رو شدن با شمایل مقدسان خود یاد می کند. مثلاً بوسه زدن مسلمانان بر شمایل پیامبر اسلام و تصویرهای کعبه، مالیدنِ صورت و گونه ها بر شمایل و زانو زدن بر خاک در برابر شمایل را نمونه می آورد و می نویسد مردم با چنین رفتارهایی می پندارند که پیامبر را در پیش رو می بینند و یا گویی که به مناسک حج و عمره رفته اند (بیرونی، تحقیق ماللهند، ۸۴).

بیرونی بنیان گذار و آغاز گر مطالعات تطبیقی در زمینۀ دین پژوهی و مردم شناسی دین و فرهنگ بوده است. او در مطالعۀ تطبیقی ادیان و طبقه بندی مردم جامعۀ هند، اساس پژوهش را بر مبانیِ واقعیت های عینی مذهبی و نهادهای اجتماعی و فرهنگی در جامعه و آرمان ها و عقاید مردم نهاده است. روش پژوهشی او از شکل گیری آغازین بینش مردم شناختی در پژوهش میدانی و تطبیقی در جامعه و دین حکایت دارد. مباحث تحقیق ماللهند – به ویژه فصل های پایانی آن – و مباحثی در الآثار الباقیه به بررسی ادیان و رفتارهای آئینی- مذهبی در هند و مقایسۀ آنها با مجموعه ای از رفتارهای مشابه در یونان و سنجش جهان بینی مردم در این ادیان با جهان بینی مسلمانان اختصاص دارد (Iranica ، همانجا؛ نیزنک: اذکایی، همان، ۵۱).

بیرونی در باب نهم تحقیق ماللهند، جامعۀ هندو را جامعه ای طبقاتی توصیف می کند که از ۴ طبقه تشکیل می شد: طبقۀ دینی (براهمه یا براهمن۳) در رأس؛ طبقۀ جنگاوران و رزمندگان (کشتری یا کشتریه۴) در جایگاه دوم، پس از برهمن ها؛ طبقۀ پیشه وران (بیشی یا ویشی۵(، فروتر از دو طبقۀ دیگر؛ و سرانجام طبقۀ ناپاکان که به ناپاکی از پدر (شودر۶) و مادر (برهمن) زاده شده اند (بیرونی، تحقیق ماللهند، ۷۶-۷۷؛ قس: مجتبائی، «بیرونی و هند»، ۲۵۸، او طبقۀ ناپاک را «شودر» یا «چَنداله۷» آورده است).

در همین مبحث، بیرونی جامعۀ طبقاتی هند را با جامعۀ ایرانِ دورۀ ساسانی می سنجد و از ۴ طبقه «اساوره و ابناء الملوک» (رهبران و شاهزادگان)؛ «نُسّاک و سَدنَه النیران و ارباب دین» (عابدان و آتشبانان و ارباب دین)؛ «اطبا و منجمان و ارباب علوم» و «زَرّاع و صَنّاع» (برزگران و صنعتگران)، به ترتیبِ پایگاه اجتماعی آنها نام می برد ( بیرونی، همان، ۷۶؛ نیزنک: سجادی، ۳۲۱ ) و ویژگی ها و وظایف هر طبقه را توضیح می دهد.

در مورد فرآیند تکامل طبیعی و اجتماعی، بیرونی همچون علمای اجتماعی به استحالۀ همۀ پدیده ها در جهان از صورتی به صورت دیگر در طول زمان، اعتقاد داشت ( نک: الجماهر، ۱۵۵)، فلاطوری (ص ۵۱۱-۵۲۳) نگرش تکاملی او را مبتنی بر «اصل تکامل تدریجی خاص» دانسته است که کلاً دو نوع تکامل: «شکفتن آنچه در بذر و نهال اولیه هر موجودی نهفته است» و «پیدایش تدریجی موجودات مرکب از اصل و موجودات بسیط یا کم ترکیب تری بر اساس اصول و قوانین طبیعی ویژه» را در بر می گرفت. نگرش تکاملی بیرونی از نوع نخست است. او پیدایش اجتماع را نیز بر اساس «استئناس» (انس جویی) یا به بیانی دیگر «خوپذیری انسانی» استوار می دانست و آن را مبتنی بر دو اصل «تجانس» و «تضاد» توجیه می کرد. عامل تکامل تدریجی در امور طبیعی را «طبیعت» و در امور انسانی را «عقل» می انگاشت (برای شرح تفصیلی نگرش تکاملی بیرونی و آرای دیگران دربارۀ این نگرش با نظریۀ تکاملی علمای طبیعی و اجتماعی، نک: فلاطوری، همانجا؛ اذکایی، ابوریحان، ۱۰۴-۱۰۸-۲۰۶-۲۰۷ ).

بیرونی در” تحدید نهایات الاماکن” بحثی انسان شناختی را پیش می کشد و انسان را به سبب نیازهایش ناگریز از پدید آوردن دانش ها و تمایل به شهر نشینی با هم جنسان خود برای تعاون و همیاری و روی آوردن به نظام معاوضه می داند و می نویسد مردم بر پایۀ گوهرها و فلزات پر دوام کمیاب و گرانبها بهای چیزها را تعیین می کنند (ص ۶). بیرونی از دو نوع «معاملۀ طبیعی» و «معاملۀ وضعی» در نظام معاش مردم سخن می گوید. اصطلاح «معاش» را همان طور که اذکایی بیان داشته است، به معنای اصطلاح امروزی اقتصاد به کار می برد. منظور بیرونی از « معاملۀ طبیعی» داد و ستد پایاپای مردم بدوی در جریان اقتصاد طبیعی، و از «معاملۀ وضعی» نوعی مبادلۀ کالا – پولی (پول = مجموعه فلزات و گوهرهای گرانبها) در میان شهرنشینان بود (الجماهر، ۸۱؛ اذکایی، همان، ۲۰۵-۲۰۶ ).

در جامعه های کهن و سنتی، کشاورزان برای پیشبرد کارهای زراعی و دامپروری نیاز به شناخت دقیق طبیعت پیرامون خود و پدیده های طبیعی مانند ستارگان و باد و باران و هوا داشته اند و دارند. از این رو، کشاورزان گنجینه ای از معارف و دانسته های علمی در این زمینه را از راه تجربه نسل ها به دست آورده اند. بیرونی در نقدی بر کتاب تفضیل العرب علی العجم تألیف ابن قتیبه دینوری، آگاهی اعراب از دانش اختر شناسی و اطلاعات نجومی آنان را بیش از دانش برزگران و چوپانان جهان که سقفی وپوششی جز آسمان ندارند، نمی داند و می نویسد که دانش عرب ها دربارۀ علم بروج و صور کواکب در حد طلوع و غروب آنهاست (الآثار الباقیه، ۲۹۹؛ نیزنک: آذرنوش، ۱۷۶).

بیرونی شیفتۀ فرهنگ و آداب و رسوم و سنّت های ایرانی، به ویژه فرهنگ مردم زادگاهش، خوارزم بود و آن ها را بسیار پاس می داشت و ارج می نهاد. با این که هیچ گاه، حتی در واپسین لحظات زندگی از آموختن و قلم زدن باز نمی ایستاد (نک: یاقوت، ۱۷/۱۸۲)، ولیکن در دو روز از سال؛ نوروز و مهرگان، برای ارج نهادن به این روزهای فرخندۀ ایرانی، دست از هرکاری می کشید و قلم بر زمین می نهاد (همو، ۱۷/۱۸۱). او در الآثار الباقیه که تحقیقی درباره گاه شماری و جشن ها و عیدهای ایرانیان، شامیان، رومیان، عرب ها، یهودیان، مسیحیان، صابئیان و زرتشتیان است، روزهای جشن و شادی و آداب و رفتار مردم را در این روزهای خاص جشن و سرور و نیز سبب پدید آمدن آنها را شرح و توضیح داده است. وی در فهرست بلندی از جشن های ایرانیان، از «مهرگان» و دعای «هزار سال بِزی» مردم به یکدیگر در آن روز، رسم «آب پاشی» در جشن های نوروز و تیرگان، «سده» و آتش افروزی و آتش بازی در آن، مراسم «کوسه بر نشین»، جشن «مَرد گیران»، « ایامُ العَجوز» و مانند آنها سخن می گوید (برای آگاهی از این جشن ها و سبب پدید آمدن آنها و آداب و رسوم مردم در جشن ها و اعیاد ایرانی و اسلامی، نک: بیرونی، الآثارالباقیه، به ویژه فصل های ۹، ۱۰، ۱۱، ۱۲؛ نیز دربارۀ روزها، ماه ها و اعیاد مشهور ایرانیان،( همان، ۲۶۳ به بعد؛ نیز: کتاب التفهیم، جم، به ویژه صفحات ۲۲۲، ۲۴۷، ۲۵۱- ۲۵۴، ۲۵۶-۲۵۷، ۲۶۲).

این مقاله نخستین بار در نامۀ ایران واسلام، فصلنامۀ علمی- تحقیقاتی ایران شناسی و اسلام شناسی، از انتشارات سازمان اسناد و کتابخانۀ ملی جمهوری اسلامی، سال اول، شمارۀ اول، تابستان ۱۳۹۱، صفحات ۵۹-۶۵، چاپ و منتشر شد. متن کنونی مقاله با پاره ای اصلاحات و اضافات برای انتششار در سایت انسان شناسی و فرهنگ فرستاده می شود.

۱. Bironi Symposium 2. epoche 3. Brahman 4. Kshatriya 5. Vaishya. 6. Shudra 7. Chandala

مآخذ

آذرنوش، آذرتاش، « تاریخ و فرهنگ کهن ایران در الآثار الباقیه »، بررسی هایی درباره ابوریحان بیرونی، تهران، ۱۳۵۲ ش.
اذکایی، پرویز، ابوریحان بیرونی؛ افکار و آراء، تهران، ۱۳۷۴ ش.
― «بیرونی از دیدگاه مردم شناسی»، سخنرانی های محققان مرکز مردم شناسی در هفتمین کنگره تحقیقات ایرانی، تهران، ۱۳۵۵ ش.
بلوکباشی، علی، فرهنگ عامه، تهران، ۱۳۵۶ ش.
بیرونی، ابوریحان، الآثار الباقیه، به کوشش پرویز اذکایی، تهران، ۱۳۸۰ ش.
― تحدید نهایات الاماکن، به کوشش محمد بن تاویت طنجی، آنکارا، ۱۹۶۲ م.
― تحقیق ماللهند، حیدر آباد دکن، ۱۳۷۷ ق/ ۱۹۵۸ م.
─ التفهیم فی صناعه التنجیم، به کوشش جلال الدین همایی، تهران، ۱۳۵۲ ش.
─ الجماهر فی الجواهر، به کوشش یوسف هادی، تهران، ۱۳۷۴ ش.
دورانت، ویل، تاریخ تمدن (عصر ایمان، بخش دوم)، ترجمۀ ابوالقاسم پاینده، تهران، ۱۳۴۳ ش.
سجادی، جعفر، «ابوریحان دانشمند ایرانی و بزرگ ترین نابغۀ جهان»، بررسی هایی دربارۀ ابوریحان بیرونی، تهران، ۱۳۵۲ ش.
شابی، علی، زندگی نامۀ بیرونی، ترجمۀ پرویز اذکایی، تهران، ۱۳۵ ش.
فلاطوری، عبدالجواد، «اندیشۀ فلسفی بیرونی»، یادنامۀ بیرونی، تهران، ۱۳۵۳ ش.
مجتبائی، فتح الله، «بیرونی و علم ادیانی»، یادنامه بیرونی، تهران، ۱۳۵۳ ش.
─ «بیرونی و هند»، بررسی هایی دربارۀ ابوریحان بیرونی، تهران، ۱۳۵۲ ش.
نجفی، محمد علی و مهیار خلیلی، دانشمند و انسان، ابوریحان بیرونی، تهران، ۱۳۵۲ ش.
نوشاهی، گوهر، «البیرونی»، دانش، اسلام آباد، ۱۳۶۹ ش، شماره ۲۲.
وامقی، ایرج، «نوشته های بیرونی در زبان فارسی»، آینده، ۱۳۶۴ ش، س ۱۱، ش۶-۷.
همایی، جلال الدین، «افکار تازه و نوآورده های علمی ابوریحان»، یادنامۀ بیرونی، تهران، ۱۳۵۳ ش.
مقدمه بر التفهیم (نک: بیرونی، التفهیم».
یاقوت، ابو عبدالله، معجم الادبا، بیروت، ۱۴۰۰ ق/ ۱۹۸۰ م.
● Carra de vaux, B. Les penseurs de I’ Islam, Paris, 1921.

● Iranica.

● Lawrence, B.B; ‘’ Al-Biruni’s Approach to the Comparative Study of Indian Culture’’. Biruni

Symposium, ed. By Yarshater, Columbia, 1976.

● Yarshater, E., Introduction. Ibid.1976.

● Youssefi. G.H., ‘’Abu-Reyhan Biruni, a Lover of Truth, Ibid.

دکتر علی بلوکباشی، رئیس گروه مردم شناسی دائره المعارف بزرگ اسلامی و مشاور ارشد علمی انسان شناسی و فرهنگ است.