به یاد و خاطره زنده یاد سید اشرف الدین حسینی قزوینی (گیلانی) معروف به نسیم شمال (۱۲۴۹ – ۱۳۱۳ ه.ش.)
قاطع ترین نتیجه مستقیم یک انقلاب سیاسی، یک انقلاب ادبی است. (ویکتور هوگو)
نوشتههای مرتبط
بیست و نهم اسفند را در خاطره تاریخی به نام روز ملی شدن صنعت نفت می شناسیم. اما این روز در تقویم تاریخی ما ایرانیان یک مناسبت دیگری هم دارد و آن سالمرگ سید اشرف الدین حسینی است معروف به نسیم شمال، کسی که به خاطر به ثمر رسیدن انقلاب مشروطه و پاسداری از اهداف و آرمان های آن حتی تا پای جان ایستاد و بر سر راهی که گزیده بود از زندگی اش نیز گذشت. نوشتن درباره چنین مردی آن هم در سالروز مرگش کاری است بس دشوار. با استفاده از آنچه از آن زمان باقی مانده و دیگران اینجا و آنجا نوشته اند سعی کردم یادداشتی برای زنده نگاه داشتن یاد و نام سید اشرف الدین قزوینی (گیلانی) فراهم بیاورم. پیش از هر چیز لازم است تا دورنمایی از وضعیت زمانه نسیم شمال و به خصوص ادبیات آن دوره ترسیم شود.
اواسط دوره ی ناصرالدین شاه مقارن است با شکل گیری جریاناتی سرنوشت ساز در تاریخ ایران. ادبیات نیز از این جریان ها در امان نماند و دچار تغییراتی شد. پرداختن به آن جریانات از حوصله این نوشتار خارج است پس اشاراتی کوتاه به تغییراتی که ادبیات این دوره دچارش شد خواهیم کرد.
ادبیات هم به لحاظ فرم و هم محتوا دچار تغییراتی شد. اما این تغییرات در یک بازه زمانی تقریبا طولانی اتفاق افتاد. شاید به درستی نمی توان آغازی برای آن نوشت. تلاش های قائم مقام فراهانی برای ساده نویسی و ساده کردن نثر سخت منشیانه هر چند فاصله زیادی با آن دوره دارد را نمی توان نادیده گرفت. در این دوره بود که آثار ادبی که تا پیش از آن در ایران سابقه نداشت به وجود آمد. نخستین نمایشنامه ها توسط میرزا فتحعلی آخوندزاده نوشته شد. همچنین ترجمه متون فرنگی در همین دوره آغاز شد. بعدها شاهد تولد نخستین رمان ها و داستان ها در ایران هستیم. امر دیگری که البته بی تاثیر نبود رونق گرفتن چاپ روزنامه هم در داخل و هم در خارج از ایران بود. روزنامه ها تاثیر زیادی در اطلاع رسانی و به ثمر نشستن انقلاب مشروطه و شکست استبداد داشت. روزنامه های مخالف استبداد سلطنت مطلقه هم در زمان ناصرالدین شاه و هم مظفرالدین شاه که در خارج از ایران چاپ می شد به صورت مخفیانه وارد ایران می شد. در همین زمان یکی از مجادلات بین روشنفکران مسئله زبان بود. اینکه نوشته ها، شعر و … باید همه فهم و قابل درک حتی برای مردم عامه باشد یکی از موضوعاتی مناقشه برانگیز آن سال ها بود که البته موافقان و مخالفانی داشت.
میرزا فتحعلی آخوندزاده چنان که اشاره شد به همراه میرزا آقاخان کرمانی از پیشگامان ساده نویسی بودند که کارهایشان تاثیر بسزایی در ادبیات این دوره داشت. امروز بعد از گذشت بیش از صد سال از انقلاب مشروطه شاید بتوان گفت که آن ها سنگ بنای کاری را گذاشتند که بعدها به مردمی شدن، اجتماعی شدن و به اصطلاح دموکراتیزه شدن ادبیات کمک شایانی کرد. نکته مهم قابل توجه آن است که اگر می گوییم ادبیات دوره مشروطه منظورمان دوره ای است که تقریبا از اواسط دوره ی ناصری آغاز می شود و تقریبا تا اوایل دوره رضاشاه ادامه دارد. ماشاالله آجودانی محقق تاریخ و ادبیات مشروطه معتقد است اگر ویژگی های شعری عصر مشروطه را در نظر بگیریم این پنج تن را می توان شاعر عصر مشروطه دانست: ۱- عارف قزوینی ۲- ایرج میرزا ۳- سید اشرف الدین حسینی قزوینی نسیم شمال ۴- میرزاده عشقی ۵- فرخی یزدی.
آجودانی معتقد است اگر چه شاعرانی چون ملک اشعرای بهار و ادیب الممالک فراهانی درباره مضامینی چون آزادی ، وطن و استبداد ستیزی شعر سروده اند اما به دلیل زبان فاخر و دور بودن از زبان مردم کوچه و بازار و تاکید بر همان شیوه کلاسیک نمی توان آن ها را جزو شاعران مشروطه دانست. این نکته را هم باید در نظر گرفت که ساده نویسی یکی از نشانه های تجدد محسوب می شده است. اما با وجود تمام این تلاش ها هنوز کلمات و واژه هایی از دوره ی پیشین در شعر این دوره باقی می ماند. مثل گل، یار ، زلف ، ساقی ، می و … این بیت عارف قزوینی خود گویای همه چیز است:
چه کرد عشق تو عاجز ز گفتنم آن کرد/ به من که دوره ی شوم قجر به ایران کرد
وضعیت ادبیات این دوره و همین طور وجه تمایز آن با دوره ی قبل را دکتر شفیعی کدکنی به خوبی بیان کرده است:” شعر مشروطه جنبه ابزاری دارد و در نتیجه عواطف مهم ترین عنصر آن را تشکیل می دهد. عواطفی که در شعر این دوره بیشتر دیده می شود، عواطف و احساساتی است که پیرامون مسائل مبتلا به زمان از قبیل قومیت و کوشش برای بیدار کردن حس ناسیونالیسم و عقب افتادگی های فرهنگی و فقر و نبودن آزادی و انتقاد از خرافات مذهبی دور می زند و روی این حساب از یک من اجتماعی سر چشمه می گیرد. بر عکس شعر دوره ی قبل از آن که بر محور یک من شخصی حرکت می کرد.” (شفیعی کدکنی، ۱۳۹۰ ، ۱۱۲)
با این توضیحات که مختصر و گذرا بیان شد می پردازیم به زندگی و شعر سید اشرف الدین حسینی، آن طور که خود نوشته در قزوین متولد شد پدرش سید احمد قزوینی بود. وقتی شش ماهه بود پدر می میرد و او یتیم می شود. آن طور که خودش روایت میکند پس از فوت پدر اموالشان را غصب می کنند و او در سختی و با نداری بزرگ می شود. در نوجوانی برای زیارت عازم عتبات می شود اما دوری از وطن نمی گذارد که زیاد در آن جا بماند. در بیست و دوسالگی به آذربایجان می رود. در آن جا علم هیات، جغرافیا، هندسه، صرف و نحو و منطق را می آموزد. پس از گذراندن یک دوره تحصیل در آذربایجان راهی گیلان می شود و در شهر رشت سکنی می گزیند. روزنامه نسیم شمال هم زمان با امضای فرمان مشروطیت(در سال ۱۲۸۵ ه.ش. یا ۱۳۲۴ ه.ق.) بدست مظفرالدین شاه در رشت منتشر می شود.
” در هزار و سیصد و بیست و چهار / چون که شد مشروطه این شهر و دیار / کردم ایجاد این نسیم نغز را / عطر بخشیدم ز بویش مغز را “. زمانی که محمدعلی شاه مجلس را به توپ می بندد و مشروطه خواهان در باغ شاه به دار آویخته می شوند می سراید : ” تا کله ی شخنا ملنگ است / تا در دل ما غبار و زنگ است / تا پیر دلیل مست و منگ است / تا رشته بدست این دبنگ است / این قافله تا به حشر لنگ است / تا مصدر کار مستبد است / تا دل به نفاق مستعد است / تا ملت ما به شاه ضد است / تا شاه به خائنین ممد است / جان کندن و سعی ما جفنگ است / این قافله تا به حشر لنگ است… ”
در این زمان سید اشرف الدین نیز به صف مجاهدین سرسخت برای شکست استبداد صغیر می پیوندد. پس از فتح تهران همراه قهرمانان مشروطه، ستارخان و باقرخان وارد تهران می شود. محمدعلی شاه از سلطنت خلع و پسر دوازده ساله اش احمد میرزا جانشین پدر می شود. از آن تاریخ به بعد روزنامه نسیم شمال در تهران منتشر می شود.
منتشر شدن این روزنامه در پایتخت باعث شد تا هواداران و خوانندگان بیشتری پیدا کند. اما با وجود این نسیم شمال هیچ دفتر و شعبه ای نداشت. سید اشرف الدین خود بر روی کاغذ هایی شعر ها و محتوای روزنامه را می نوشت و آنها را به چاپخانه می داد تا حروفچینی شود. خودش غلط گیری را به عهده می گرفت. روزنامه نسیم شمال در چهار صفحه و در قطع وزیری هفته ای یک بار منتشر می شد. برای فروش روزنامه هم از کودکان دبستانی استفاده می کرد. آنها به سرعت شعر های روزنامه را حفظ می کردند و در خیابان می خواندند. با وجود قیمیت بیشتر این نشریه نسبت به روزنامه ها و هفته نامه ها از اقبال خوبی در بین تهرانی ها برخوردار بود. به طور کلی می توان نوشته ها و شعر های نسیم شمال را به سه دسته بخش بندی کرد: ۱- اخبار و اتفاقات روز سیاسی در ایران و جهان ۲- تهییج و تبلیغ برای ایجاد اصلاحات ۳- اعتراض به محرومیت های اجتماعی.
قلم تند و تیز نسیم شمال باعث شد تا در سال های بعد تلاش ها برای حذف او فزونی گیرد. انگار همان سرنوشتی که میرزاده عشقی دیگر شاعر عصر مشروطه که او هم زبان به شدت تند و تیزی داشت دچارش شد انتظار او را هم می کشید. قلم انتقادی و برنده او را که با هیچ شخص و گروهی در بازگویی حقیقت سازش نداشت، بسیاری بر نمی تابیدند. روزنامه او هر زمان که منتشر می شد در شهر ولوله ای راه می انداخت و دولت ها از دست او به ستوه آمده بودند. عاقبت نیز او را دستگیر کردند و به ” دارالمجانین” فرستادند. حتی تلاش های ملک الشعرای بهار و سید حسن مدرس هم برای آزادی او تاثیری نداشت. سعید نفیسی نوشت: “من نفهمیدم چه نشانه جنونی در این مرد بزرگ بود. همان بود که همیشه بود. مقصود از این کار چه بود؟ این یکی از بزرگترین معماهای حوادث این دوران زندگی ماست. ”
سید اشرف الدین حسینی قزوینی در دارالمجانین در حالی که به گواهی دوستانش از لحاظ عقلی و روانی در سلامت کامل بود دوران حبس را طی می کرد. همان طور که ادیب بزرگ سعید نفیسی نوشت این یکی از معماهای تاریخ معاصر ایران است. کسی را به خاطر سرودن شعر و نقد اجتماعی در دارالمجانین شهر نو زندانی کنند. عاقبت سید اشرف الدین حسینی در آخرین روز زمستان ۱۳۱۳ در دارالمجانین فوت می شود. او حتی نماند که بهار را ببیند گر چه در زندان بهار و زمستان با هم تفاوتی ندارد. او را در گورستان ابن بابویه شهر ری دفن کردند و امروز مزار او در آن جا قرار دارد. این چنین بود سرنوشت انسانی که برای مشروطه مبارزه ها و مجاهدت ها کرد و خواست تا بر سر پیمان بماند.
این تنها یادداشت کوتاهی بود برای زنده نگه داشتن یاد نسیم شمال. اما علاقه مندان را به کتاب ارزشمند خانم دکتر فریده کریمی تحت عنوان شمیم نسیم ارجاع می دهم. این کتاب در سال ۱۳۸۲ توسط نشر ثالث منتشر شده است.
فهرست برخی منابع
- آجورانی، ماشاالله (۱۳۸۷) یا مرگ یا تجدد، دفتری در شعر و ادب مشروطه، تهران ، نشر اختران
- شفیعی کدکنی. محمدرضا. (۱۳۹۰)ادوار شعر فارسی از مشروطیت تا سقوط سلطنت. انتشارات سخن
- کریمی. فریده (۱۳۸۲) شمیم نسیم. زندگی و شعر سید اشرف الدین گیلانی. تهران. نشر ثالث