انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

به یاد خورشید فر

موسیقی دان و نوازنده ارکستر سمفونیک

۱۳۲۶-۱۳۹۳

روز ۵ آدر ۱۳۹۳، یکی از بهترین، چیره دست ترین و مسلط ترین نوازندگان کنترباس کشورمان از میان ما رفت. خورشیدفر از نسل جوانان اواخر دهه ۴۰ و اوایل دهه ۵۰ و در هنگامه اوج و شکوفایی ارکستر سنفونیک تهران وارد دنیای حرفه ای موسیقی کلاسیک غربی شد.

هم اکنون که ارکستر سنفونیک تهران به مرده ریگی تبدیل شده این واقعیت را نیز باید پذیرفت که استادان مسلط این ارکستر نیز که در کنار بهترین نوازندگان خارجی و در دهه ۵۰ آموزش و رشد یافته بودند، به تدریج از میان ما بروند. اگر به این همزمانی ها نیز اعتقادی نداشته باشیم، اما از این واقعیت گریزی نیست که خورشیدفر نه اولین و نه آخرین نفر خواهد بود. ولی آنچه در این یادداشت کوتاه مهم است پاسداشت یاد استادی است که مدتی افتخار شاگردی او را داشتم:

آنچه در این بین بنیادین است مردن و رو به سوی مرگ رفتن نیست، بلکه شکوفان نشدن توانایی های زیبایی شناختی، فنی و خلاقانه نوازندگان معاصرایرانی است. در تجربه شخصی ام به تدریج او را بی حوصله تر می دیدم. بالا و پایین شدن های هرروزه ارکستر سنفونیک و مناقشه های بیهوده ای که همواره خود را از آن دور می کرد البته هرگز دلیلی بر آن نشد که زندگی شادمانه با سازش را به کناری نهد. اما مگر نوازنده معاصر ایرانی تا چه حد قدرت تاب آوردن در برابر ساختارهای تخریب کننده ای را که دارد که در سطحی وسیع و کلان به آوار کردن موسیقی کشورمان مشغولند.

بگذاریم و بگذریم. از آن نسل، اندک شمار بزرگانی باقی مانده اند و از میان آنها خورشیدفر چه صبح ها بیدار ماند تا در اتاق های مخصوص تمرین ساز هنرستان موسیقی – و در اوان جوانی – زندگی شبانه روزی با این بم ترین و بزرگ ترین ساز زهی ارکستر سنفونیک را از سردی بم گونه این ساز به صمیمیتی وصف ناپذیر تبدیل کند. نتیجه درخشان بود: ویرتوئوزیته به همراه چیرگی بر خشونت و تلخیِ تا حدی ذاتی ساز کنترباس. چیرگی بر ساز در اینجا نه تسلط و کنترل بر ساز بلکه به قدرت رنگ پردازی او بر می گشت آنگاه که زنگ مسی و بم کنترباس را به سونوریته ای طلائی از تسلط بر نت های پوزیسیون های زیر سازش کیمیا می کرد و آنگاه بود که توان غنایی کنترباس را – در نسبتی هم ارز با توان بیانی رمانتیک گونه ویلنسل – با عمق معنایی بم بودن اش تشدید و ترکیب کرد.

بگذاریم و بگذریم. خورشیدفر از جنبه ای دیگر نیز تک بود. او روحیه طنزگونه اش را وارد حوزه های دیگری از موسیقی نیز کرده بود: سوت زنی حرفه ای او در موسیقی فیلم از کرخه تا راین دیگر آنچنان ماندگار شده بود که خاطرات دهه ۷۰ و ۶۰ نسل هایی از آهنگسازان، نوازندگان، موسیقی دوستان و مخاطبان سینما را به هم پیوند می زد.

این بار نیز که بگذاریم و بگذریم از چیزی دیگر نمی توان گذر کرد و آن وظیفه در محاق افتاده موسیقی – انسان شناسان است. جمع آوری و ظبط روایت های موسیقایی و زندگی نامه ای عموماً ثبت نشده نوازندگان و آهنگسازان ایرانی، صرفاً قدم اولی است بر تحلیل موسیقاییِ آنچه که هر نوازنده گمنام ایرانی بر روی تلی از ویرانه های موسیقایی کشورش بنا می کند تا خود را در آن ویرانه ها بازیابد و چیزی زنده و پرشور را به این غم کده بیفزاید به این امید که لختی او و ما را به دنیایی دیگرگون هدایت کند. خورشید فر در این میان جزو گمنام ترین در میان گمنامان بود چه به علت سازی که می زد و چه به خاطر فضای موسیقایی ای که ساختارهایش نه تحمل می شد و نه گوشی برای شنیدن آن بود.

اما با همه این اوصاف کنترباس خورشیدفر روایتی ایرانی داشت که جز خودش کسی یارای بیان آن را نداشت و اگر بخواهم به آن تا حدی نزدیک شویم آرشه ای پرقدرت بود از ریشخند و طنازی کنترباس تک نواز خورشیدفر و بر متن ایدئولوژیک و عبوس ارکستر سنفونیکی که او را بسیار خسته کرد. شاید بی دلیل نباشد که این ارکستر سنفونیک مدتهاست که حرفی برای گفتن نداشت چون عبوسی اش، طنزپردازان سازنواز را از آن دور کرده بود.

در آخرین خداحافظی با استادم شما را ارجاع می دهم به پیتزیکاتوی درخشان خورشیدفر در قطعه تاریخ ساز موسیقی ایرانی در اوایل دهه ۶۰: در گلستانه. یک بار آن را با هم گوش دهیم تا به خود یادآوری کرده باشیم که ریتم پرحیات زندگی که هوشنگ کامکار دریکی از بهترین تشخیص های سازبندی اش، آن را به یک کنترباس تک نواز و در آخر این قطعه اختصاص داده بود، خورشیدفر را جاودانه کرد. اسطوره قدیمی ایرانی را در بیان روبرویی نور و تاریکی جاودانه کرد. این جاودانگی صرفاً به خورشیدفر اختصاص نداشت بلکه جاودانگی زندگی ای بود که در آن یک قلب تپش زننده و ریتمیک کنترباسی، در سکوت تاریک ارکستر، به هماهنگی و پایان پرشکوه امید و روشنایی منتهی شد. خورشید فر و کنترباس اش زمینه زندگی بودند: ریتم و حیات.

یادش گرامی یاد

خبر درگذشت به نقل از خبرگزاری مهر

علیرضا خورشیدفر نوازنده پیشکسوت کنترباس و از هنرمندان قدیمی ارکسترهای ملی و سمفونیک تهران دار فانی را وداع گفت.

به گزارش خبرگزاری مهر، این هنرمند صاحب نام عرصه موسیقی که از سال‌ها پیش به عنوان نوازنده کنترباس در ارکسترهای ملی و سمفونیک تهران حضور داشته ساعت ۶ صبح امروز بر اثر سکته دار فانی را وداع گفت.

پیروز ارجمند مدیر دفتر موسیقی وزارت ارشاد هم در پیام تسلیتی به مناسب درگذشت این هنرمند صاحب نام موسیقی آورده است:

پاییز امسال خزان بسیاری از هنرمندان را به خود دید. کمتر از یک روز پس از آیین یادمان رهبر بی بدیل کُر ارکستر سمفونیک تهران گورگن موسسیان، از غروب آفتاب عمر علیرضا خورشیدفر باخبر شدیم. بی‌تردید، این هنرمند یکی از برجسته‌ترین نوازندگان ارکستر سمفونیک تهران و از ارزنده‌ترین پیشکسوتان عرصه موسیقی کلاسیک ایران بود. خبر درگذشت استاد علیرضا خورشیدفر که به حق پدر معنوی نوازندگان کلاسیک دوران ما بود؛ قلب همه ما را آزرده ساخت.

خورشیدفر نه تنها یک نوازنده توانا و خوشنام که الگوی واقعی یک هنرمند بود که هنر نه تنها در سرانگشتان وی بلکه در اخلاق و منش او ریشه داشت. سابقه ربع قرن همکاری با این هنرمند شایسته از وی در ذهنم خاطره ای از یک دوست متعهد ساخت که تبسم همیشگی، نیک اخلاقی و نیک اندیشی‌اش وی را در ذهنم جاودانه کرده‌است. این مصیبت را به جامعه موسیقی ایران و خانواده گرامی این هنرمند نیک‌سرشت تسلیت می‌گویم و برای روح بلند‌ش از خداوند مهربان طلب رحمت می‌کنم.

شاید به ندرت بتوان آهنگسازی را یافت که نوای ساز خورشیدفر در آلبوم های وی نباشد.علیرضا خورشید فر متولد اسفند ماه سال ۱۳۲۶ در تهران بود. وی دانش آموخته رشته موسیقی و دارای مدرک درجه یک هنری از شورای ارزشیابی هنرمندان کشور در سال ۱۳۶۷ بود. این هنرمند فقید سال‌ها به تدریس موسیقی در هنرستان موسیقی پسران و دختران اشتغال داشت. همچنین خورشیدفر در دانشگاه‌های «دانشکده موسیقی دانشگاه هنر»، «صدا وسیما» و «دانشگاه علمی کاربردی» سال‌ها به تعلیم دانشجویان پرداخت.

این هنرمند فرهیخته از سال ۱۳۴۸ تا ۱۳۸۳ در ارکستر سمفونیک تهران با سمت سرگروه کنترباس فعالیت داشت و از سال ۱۳۷۷ سرگروهی کنتر باس در ارکستر موسیقی ملی بر عهده گرفت. وی علاوه‌ بر نوازندگی کنترباس در اجرای سوت با بسیاری از آهنگسازان همکاری کرده‌است. سوت‌نوازی وی در موسیقی فیلم‌های «کرخه تا راین» اثر مجید انتظامی و «سفر به چزابه» اثر پیروز ارجمند خاطره‌ای جاودان از این هنرمند به جای گذاشته است.

انسان شناسی و فرهنگ درگذشت این هنرمند ارجمند را به خانواده محترم و عموم اهل فرهنگ ایران تسلیت می گوید.