russian revolution
نوشته : کورین اماشه (Korine Amacher)*
نوشتههای مرتبط
برگردان : بابک دهقان
برآورد لنین، اندک زمانی پیش از اکتبر ۱۹۱۷، ازعلت شکست اولین تلاش برای سرنگونی حکومت تزاری در ۱۸۲۵ درسنت پترزبورگ، مشخصا این بود که شورشیان « ازخلق خیلی دور» بودند. گرچه او نگاه تحسین آمیزی به آنهائی می افکند که برای اولین باربه مقابله با تزاریسم برخاستند ، اما درعین حال برشکافی که میان بلشویک ها وشورشیان ۱۸۲۵ وجود داشت نیز تاکید میورزد. آنها، افسرانی ازخانواده های اشرافی بودند که هرگونه تفکر قیام خلقی را پس می زدند : کشتارمالکین ارضی بهنگام قیامهای بزرگ گذشته، وحشت عمیقی دراذهان اشرافیت باقی نهاده بود.
انتقاد لنین از شورشیان ۱۸۲۵، که میخواستند حکومت تزاری را بدون اتکاء برمردم سرنگون کنند، آیا به خود مارکسیست های روسی نیزوارد نیست ؟ درواقع، مارکسیست ها طبقه کارگررا نیروی محرکه انقلاب میدانستند. بدینگونه، آنها اکثریت عظیم جمعیت امپراتوری روسیه تا سال ۱۹۱۷، یعنی دهقانان، که بنظرگئورگی پلخانف « درمقایسه با کارگران صنایع، توان کمتری برای به اجرا گذاشتن « ابتکارعمل» سیاسی آگاهانه دارند» را نادیده میگرفتند. پدرمارکسیسم روسیه معتقد بود که برای جمعیت روستائی درک نظریه سوسیالیستی دشوارتراست، «چرا که شرایط زندگی آنان، با شرایطی که سبب پیدایش این نظریه شدند، تفاوت فاحشی دارد»(۱).
عوام گرایان (پوپولیست های) روسی اما، برخلاف شورشیان دسامبر۱۸۲۵ (دسامبری ها) که میخواستند ازمردم فاصله بگیرند ومارکسیست ها که به ظرفیت انقلابی دهقانان باور نداشتند، نقش دهقانان در ظهور جامعه نوین را اساسی می پنداشتند. درسالهای ۱۸۴۰ است که عوام گرائی ویا سوسیالیسم روسی (۲) با نوشته های الکساندرهرتزن، که روسیه را در ۱۸۴۷ ترک کرده است، پدیدارمیشود. او که درپاریس شاهد شکست انقلابهای ۱۸۴۸ بود، هرگونه امیدی به یک پیشرفت اجتماعی وسیاسی برآمده ازغرب را از دست میدهد. او از این پس به روسیه وبویژه به جوامع روستائی آن، که بدلیل بازتوزیع ادواری اراضی، مالکیت خصوصی زمین را نمی شناسند، نگاه میکند. او تاکید میکند که بر اساس بنیادی این چنین است که اصول تساوی گرائی واشتراکی، هنگامی که رعیت داری وحکومت مطلقه ازمیان برداشته شوند، عینیت خواهند یافت. بدینگونه، مردم روسیه، که هنوز تا چند وقت پیش نیروئی ویرانگرتلقی میشدند، صاحب ارزشهای اخلاقی واشکال زندگی اجتماعی خواهند شد که به آنها اجازه خواهند داد تا ازمسیر سرمایه داری وبورژواری پرهیز کرده وسوسیالیسم را راحت ترازهرجای دیگر مستقر کنند (۳).
هرتزن، درآغاز سالهای ۱۸۶۰ درلندن وهمزمان با ادامه مبارزه برعلیه تزاریسم، جوانان بنیادگرای روس را برای « بسوی خلق» رفتن تشویق میکند تا مردم بتوانند مطالبه همیشگی خود یعنی زمین وآزادی (۴) را بدست آورند. چند سال بعد، میخائیل باکونین، پناهنده روسی درسوئیس، همین جوانان را برای « تحقق بخشیدن به آرزوی خلق»، که به ظن او طبیعتا انقلابی وسوسیالیستی است، فرا میخواند. آنارشیست معروف (۵)، براینکه مردم زیرفشار وبدبخت روسیه، همانطور که شورشهای بزرگ مردمی گذشته ونیز اغتشاشات ۱۸۶۱ پس از الغای رعیت داری نشان داده اند، هرآن آماده به قیام است، پافشاری میکند. درواقع، زمین به رایگان به دهقانان داده نشد بلکه فروخته شد.
بین ۱۸۷۴–۱۸۷۳، حدود ۲۵۰۰ جوان، اکثرا دانشجو، درروستا ها پراکنده میشوند تا تفکر سوسیالیسم را اشاعه دهند. آنها فاقد طرحی از پیش فراهم شده ویا یک برنامه سیاسی هستند ولی به قریب الوقوع بودن یک شورش بزرگ انقلابی اعتقاد دارند. شکست به همان عظمت توهمات است : دهقانان چیزی از حرفهای این جوانان، که برای آنها از آزادی حرف میزنند، سر در نمی آورند. و بویژه، تفکربه اشتراک گذشتن زمین، که رویای تصاحب فردی آن را در سر می پرورانند، برای آنان چیزغریبی به نظر میرسد. حتی بدتر، بعضی ها، « تبلیغاتچی ها»، که هیچیک از اصول اولیه مخفی کاری را رعایت نکرده اند، را به پلیس لو میدهند. هیچکدام از سی استانی که این مبلغان سوسیالیسم درآن فعال بوده اند به دعوت آنان برای قیام پاسخ مثبت نمی دهد. جنبش درهم میشکند.
سپس، سالهای تردید ومناقشه فرامیرسند. از آنجا که مردم بیش ازحد درگیرعذاب هایشان بوده وتمایل به قیام را از دست داده اند، بنابراین باید بجای آنان وارد عمل شد وقلب حکومت را نشانه گرفت : در سال ۱۸۸۱، بمب پرتاب شده توسط یکی از اعضای سازمان تروریستی اراده خلق (Narodnaïa Volia)، تزارالکساندر۲ را بهنگام گردش روزانه اش به قتل میرساند. اما، در روسیه ای که بسرعت صنعتی شده وطبقه کارگر گسترش میابد، بجای ازهم پاشی حکومت، یوغ یکه سالاری تقویت میشود. برخی ازعوام گرایان، ازجمله مشهورترینشان پلخانف و زاسولیچ، که سرکوب پس از قتل الکساندر ۲ آنها را به تبعید رانده است، به مارکسیسم روی میآورند.
مارکسیست های اولیه روسیه، اعتقادشان به ظرفیت انقلابی دهقانان را بگونه ای به طبقه کارگر تطبیق میدهند. پلخانف مینویسد : « کارگران صنایع، بدلیل اینکه درمقایسه با دهقانان به مرحله بالاتری از توسعه دست یافته ونیازمند افق روشنفکری گسترده تری هستند، به روشنفکران انقلابی درنبردشان بر علیه حکومت مطلقه ملحق شده وپس از کسب آزادی، حزب سوسیالیست کارگری تشکیل خواهند داد که تبلیغ منظم سوسیالیسم برای دهقانان را برعهده خواهد گرفت»(۶).
دهقان، سرچشمه تمامی امیدهای بازسازی اجتماعی برای عوام گرایان، برای مارکسیست ها نیروئی منفعل ومحافظه کار بشمار میآید. اما در کشوری که بنیادش برکشاورزی استوار است، چگونه میشود برپیروزی پرولتاریا اعتقاد داشت؟ مارکسیست ها، تا سال ۱۹۱۷، در جنبش انقلابی دراقلیت باقی میمانند. بزرگترین رقیب آنان سوسیالیست های انقلابی غیرمارکسیست هستند که حتی در خارج ازکشور بخاطرحملات تروریستی بی پروایشان مشهورند. سوسیالیست های انقلابی کماکان ازتفکر سوسیالیسم دهقانی دفاع میکنند. هدف اصلی آنان اشتراکی کردن زمین است ، یعنی تقسیم تساوی گرایانه آن در میان افرادی که بر رویش کار میکنند. گرچه آنان در میان محافل کارگری نیز فعالند اما نقطه اتکای اصلی آنها بویژه روستا هاست که شورش های منظم دهقانان عرصه دلخواهی برای تبلیغاتشان فراهم میکند.
لنین، در جریان انقلاب ۱۹۰۵، توجه اش را به سوی روستاهای اغتشاش زده معطوف میکند. او میکوشد، برای نقش مربوطه دو طبقه استثمارشده، چهارچوبی نظری بنیاد نهد. ازآنجائی که بورژوازی آنچنان با تزاریسم در سازش است که قادر نخواهد بود انقلاب بورژوازی را به سرانجام برساند، آیا دهقانان فقیرنمیتوانند به پرولتاریا ملحق شوند؟ در کتاب دو تاکتیک سوسیال دموکراسی در انقلاب دموکراتیک، لنین برای اولین بارموضوع « دیکتاتوری مردمی کارگران ودهقانان»، یعنی اتحاد میان طبقات استثمار شده شهری وروستائی برای از میان بردن حکومت پیشین، را مطرح میکند. جالب اینکه، برخی ازمبارزان، با تکیه برتوجه جدید لنین نسبت به دهقانان، اورا به همسازی با عوام گرایان متهم میکنند. اما تفاوت لنین باعوام گرایان اینست که او اعتقادی به ظرفیت انقلابی مستقل دهقانان ندارد. اوامیدوارست که بتواند ازتوان ویرانگری دهقانان در روند انقلابی حاضر استفاده کند.
لنین می فهمد که بدون حمایت دهقانان پیروزی ممکن نیست
درماه فوریه ۱۹۱۷ انقلاب رخ داده وحکومت تزاری را بزیرمیکشد. با نزدیک شدن تابستان، اغتشاش درمناطق روستائی، باردیگر مسئله دهقانان را در برابردولت موقت واحزاب انقلابی قرارمیدهد. درتزهای آوریل، لنین از این پس خواهان « بدست گرفتن قدرت توسط پرولتاریا واقشار فقیردهقانان» است. او«ملی کردن تمامی اراضی کشور» را مطرح کرده واضافه میکند که «زمین دراختیار شوراهای محلی نمایندگان کارگران کشاورزی ودهقانان گذاشته میشوند».
لنین از آن پس خود را با رویدادها وفق میدهد. درعمل، دهقانان سازماندهی خود درانجمن ها را آغاز کرده اند. دولت موقت میکوشد، با احیای کمیته های کشاورزی به واسطه فرمان های دولتی آنها را کنترل کند، اما موفق نمیشود. اوضاع دیگر تحت کنترل نیست. لنین می فهمد که بدون حمایت دهقانان ویا حداقل بیطرفی آنها پیروزی ممکنت نیست. با نزدیک شدن تابستان ۱۹۱۷، موضع او روشن است : زمین ها تحت کنترل کمیته های کشاورزی باقی خواهند ماند. اودیگر ملی کردن اراضی را مطرح نمی کند و پی برده است که اکثریت عظیمی از دهقانان خواهان تصاحب زمینی هستند که برروی آن کار میکنند(۷). با برگزیدن برنامه سیاسی حریفان سوسیالیست- انقلابیش، یعنی سلب مالکیت ازمالکین ارضی وتقسیم تساوی گرایانه زمین تحت نظارت جامعه دهقانی، لنین انعطاف پذیری تاکتیکی بزرگ خویش را به اثبات میرساند.
در فردای اکتبر۱۹۱۷، در فرمانی، « لغومالکیت خصوصی زمین بدون پرداخت غرامت» اعلام میشود. زمین ها « تا تشکیل مجلس موسسان، دراختیارکمیته های محلی کشاورزی وشوراهای نمایندگان دهقانان هرناحیه قرار داده میشود». ظاهرا انقلابی، این فرمان در واقع عمل انجام شده ای را تائید میکند : از تابستان به این طرف، انجمن های روستائی، خسته از انتظاراینکه تقسیم زمین سرانجام توسط دولت موقت، که وزیرکشاورزیش ویکتور چرنوف خود یکی از رهبران سوسیالیست های انقلابی است، تصویب شود، زمین های مالکین بزرگ ارضی ودهقانان ثروتمند را تصاحب کرده اند.
دهقانان، پس از پایان جنگ داخلی، سرانجام با بلشویک ها، که نه تنها مثل عوام گرایان محاسن سوسیالیسم را موعظه میکردند بلکه اضافه برآن اموال آنها را برای سیرکردن شهرهای گرسنه ضبط می نمودند، رودررو شدند. درسال ۱۹۲۱، لنین با به اجرا گذاشتن سیاست اقتصادی نوین یا (NEP)، که به مفهوم بازگشت نسبی به برخی ازاشکال تجارت خصوصی بود، به کشور مهلت بیشتری اعطاء میکند. این سیاست بیشتردهقانان را در نظر داشت تا کارگران : بجای ضبط تولیدات بهنگام جنگ داخلی، در وحله اول مالیات جنسی برقرارشده وسپس مالیات پولی جانشین آن میشود وبدین ترتیب کشاورزان میتوانند اضافه تولید خویش را در بازار بفروشند. به منظور تسهیل خیزش صنایع وبهبود روابط تجاری میان شهر ها و روستا ها، به آنها اجازه داده میشود که محصولات خود را آزادانه به بازار عرضه کنند. گرچه تحریکات ضد کمونیستی در روستا ها کاهش می یابد اما مسئله کشاورزی نابسامان، حتی شدیدترازقبل از۱۹۱۷، کماکان بی جواب باقی میماند.
به محظ « چرخش بزرگ » ۱۹۲۹– ۱۹۲۸ ، ژوزف استالین، خشونت وار مسئله دهقانی را حل میکند : بوسیله اشتراکی کردن اجباری زمین که باعث مرگ میلیونها نفر میشود. از تخیل عوام گرایانه – ساده اندیشانه ولی بخشنده – خودگردانی مردم روسیه که براساس آمال خویش زندگی خواهند کرد، به فرماندهی توده خلق گذار میکنیم. نخستین عوام گرایان، آنهائی که «به سوی خلق میرفتند»، نمی خواستند جانشین خلق شوند بلکه با آن متحد شوند.
* – استاد همکار کرسی تاریخ روسیه وشوروی دردانشگاه ژنو
۱ – گئورگ پلخانف، آثار فلسفی، جلد اول، انتشارات به زبان حارجی، مسکو، ۱۹۶۱
۲ – بنابراین عوام گرائی روس (narodnitchestvo) قرن نوزدهم ربطی به مفهوم امروزه واژه «پوپولیسم» ندارد.
۳ – مراجعه کنید به : روسیه،۱۹۱۷–۱۵۹۸. قیام ها وجنبش های انقلابی، Infolio، پاریس، ۲۰۱۱
۴ – نیکولای اوگارف، «خلق محتاج چیست؟»، Kolokol، لندن، ژوئیه ۱۸۶۱
۵ – میخائیل باکونین، دولت گرائی وآنارشیسم، E. J. Brill, Leiden، ۱۹۶۷، (چاپ اول : ۱۸۷۳)
۶ – گئورگ پلخانف، آثار فلسفی، جلد اول
۷ – مارک فرو، انقلاب ۱۹۱۷، Albin Michel، مجموعه «کتابخانه تحول انسانیت»، پاریس،۱۹۹۷