انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

به مناسبت ” دِهوا ربّا” عید بزرگ صابئین مندائی

حسین عبّاسی

امروزه سخن گفتن و نوشتن درباره ی “صابئین مندائی”، به لطف پژوهش های شرق شناسان، آسان و میسّر شده است. تا پیش از قرن بیستم، سده های فراوانی صابئین را با توجه به معنای واژگانی کلمه ی “صَبَأ” – که یکی از معانی اش در زبان عربی “خروج از دین” است – “کافر” و “نجس” می پنداشتند. کافرشماری صابئین، از منظرِ دینی، دلایل خود را دارا بوده است: بسیاری از فرقه های دینی غیر موحِّد و از آن شمار “ستاره پرستان”، “بُت پرستان” و “حرانیان”، برای گرفتن جواز زیستن در اقلیم های زیر نفوذ مسلمانان، خود را “صابی” و “صابئی” نامیدند و بدین سان، “صابئین راستین” در میان انبوه مدعیان “صابئیت” گم شدند و برچسبِ کفر و انگِ شرک و ستاره پرستی خوردند و نگاه و تعامل مسلمانان با ایشان، فرودستانه شد.

واژه ی صابئین به عنوان یک دین، سه بار در قران (سوره ی “بقره” آیه ی ۶۲، سوره ی “انعام” آیه ی ۶۹ و سوره ی “حج” آیه ی ۱۷)، در کنار ادیان “یهودیت”، “مسیحیت” و “مجوسیت” (= زردشتی) آمده است.

در دهه های واپسین، بیشتر مفسّران قران و عالمان مسلمان – به ویژه فقهای شیعه – به بررسی دوباره ی صحت و سُقم دیدگاه پیشینیان خویش درباب صابئین پرداخته، نتایج متفاوتی دریافت نمودند، که خلاصه ی آن، موحِّد شمردن پیروان صابئین ساکن در عراق و ایران است. عمده ی صابئین جهان در جنوب عراق و جنوب ایران (شهرهای عرب نشین خوزستان) زندگی می کنند و زبان محاوره و فرهنگ اجتماعی آنها – افزون بر زبان مندائی – عربی خوزستانی و فارسی است.

این نوشتار، به جای پرداختن به آراء و جدل هایی که پیرامون واژه ی صابئی درگرفته و به فتواها و دیدگاه های متفاوت و گاه عجیب رهنمون شده، با یاری گرفتن از برخی داده های تاریخی، صابئین مندائی را از زبان خود ایشان و با توجه به کتاب هایشان معرفی می کند. [۱]

مقدّس ترین کتاب مندائیان، “گِنزا ربّا” (گنج بزرگ) نام دارد، که آموزه های حضرت آدم و فرزندش شیتل (= شیث در فرهنگ اسلامی) را دربرداشته، حاوی روش ها و قوانین آیین مندائی است. در کتاب های مندائیان – که به زبان آرامی نگاشته شده – آمده است: “کَنّا إد نافشی”؛ حوا، از وجود آدم آفریده شده است. خداوند، فرشتگانی به هیأت و شکل آدمیان از “إمشونی کُشطا” (جهانِ نور) فروفرستاد؛ ۶۰ برادر به همراه خانواده هایشان تا با فرزندان آدم و حوا وصلت و ازدواج کنند. این گروه، هسته ی مرکزی و استخوان بندی جامعه ی بشری – به ویژه جامعه ی صابئین مندائی – را تشکیل می دهد.

آدم، شیتل، نوح، سام و یحیی، پیامبران پنجگانه ی مندائیان می باشند. یحیای پیامبر ۷ ساله بود که فرشته ای به نام “إنش أُثرا”، به دستور پروردگار، الفبای مندائی (= آباگادا: A.B.G.D) را به وی آموخت. یحیی، ۱۵ سال به آموختن زبان و فرهنگ و خط مندائی اهتمام ورزید. در سن ۲۲ سالگی، از سوی خداوند مأموریت یافت، تا رهسپار “اورشلیم” شود و دعوت خود را همگانی و آشکار نماید. یحیی (= یوحنای معمّدان)، خاله زاده ی عیسای پیامبر بود و در رود اردن، پیامبر مسیحیان را “تعمید” داد. واپسین پیامبر مندائیان، در سن ۶۴ سالگی، به آسمان عروج کرد و با رفتن بزرگ ترین حامی پیروان این دین، یهودیان به کشتار ایشان پرداختند و مهاجرت این قوم آرامی، آغاز شد و بیش از ۱۸۰۰ سال پیش، در کناره ی رودهای “فرات”، “دجله”، “کرخه” و “کارون” و “جرّاحی” سکنا گزیدند. مندائیان از اقوام سامی نژاد و آرامی¬اند؛ اقوام آرامی به کسانی گفته می¬شود، که فرزندان آرام پسرِ سام پسرِ نوح باشند.

خط و زبان مندائی

زبان شناسان بر این باورند، که زبان مندائی، یک لهجه ی آرامی (تلمود بابلی) و بیشتر به شرق بین النهرین، مرتبط است. وفور واژگان سریانی، ایرانی و بابِلی قدیم در این زبان، به دلیل مهاجرت قوم صابئین، در مسیری بلند حاصل آمده است. خط و زبان آرامی، دست کم از قرن پنجم پیش از میلاد در سطح بین النهرین گسترش یافت و حکومت های هخامنشی و اشکانی از این زبان برای مراسلات و نامه نگاری های رسمی خویش بهره می جستند. زبان های عربی و عبری و سریانی هیچ گاه تا قرن هفتم میلادی بدین سطح گسترش کمّی نیافته بودند. از ۵۳۵ ق.م تا ۳۳۵ ق.م، زبان آرامی چنان گسترش داشت، که یهودیان بدین زبان آشنا شده، برخی از ادعیه و آیات تورات به زبان آرامی قرائت می شد. به همین علّت، خط، زبان و اصطلاحات آرامی در منطقه یهودی نشین فلسطین متداول گشت.

حروف مندایی مقدس ¬اند و هر یک، نیرویی از زندگی و نور دربردارد:

آ: کمال و نور و زندگی و آغاز و پایان هر چیز؛ با: پدر بزرگ؛ گا: جبرئیل رسول؛ دا: راه و قانون؛ ها: حیات بزرگ؛ وا: چاه ویل برای هر که به دستور خداوند گوش فراندهد؛ زا: پرتو و نورِ کُنش مند؛ هه: چشمِ خداوند – که البته از این حرف کمتر استفاده می¬ کنند؛ طا: نیکی و خوبی؛ یا: روز؛ کا: تاج و اکلیلِ درخت مقدّس آس (مورد)؛ لا: زبانی ثناگوی؛ ما: خِرَد نخست کلان یا روح؛ نا: نور؛ سا: مادر همه¬ ی زندگی؛ أی: چشم و یا چشمه¬ ی آب؛ پا: درخت زندگی؛ صا: صدای نخست توئی؛ قا: سخن زندگیِ نخست توئی؛ ر: نشان شدم با نشانِ خداوند؛ شا: خورشید؛ تا: توبه؛ أد: حرفِ اضافه؛ آ: کمال و نور و زندگی و آغاز و پایان هر چیز – که همان حرف اول است، تا دایره ی مقدس حروف الفبای مندائی، همچنان ادامه داشته باشد.

در زبان مندایی، حروف حلقی وجود ندارند و هاء به جای ه، ح، ع عمل می¬کند. نیز، تشخیص س، ص، خ و ک از ق میسر نیست و در ادوار گذشته، حروفی چون غ، ع، ضا یعنی ذا- جا- فا اضافه شده، که البته این حروف در کتب دینی به چشم نمی خورند.

در واقع، حروف مندائی همان حروف معروف “ابجد”، “هوّز”، “حطّی”، کلمن”، “سعفص”، قرشت”، می باشند، که با اندکی تغییر دادن حروف مندائی، با نام حروف “ابجد” نزد مسلمانان شهره شده، برای هر حرف، عددی درنظر گرفتند و شش حرف “ثخذ” و “ضظغ” را بر آنها افزودند.

حروف و کلمات مندائی از سمت راست به چپ نوشته می شوند و حرکاتِ درون کلمه نیز به شکل حروف نگاشته می شوند.

آموزه های دینی صابئین مندائی

تعالیم یحیی پسرِ زکریا – در کتابش “أِدراشا إِد یهیا” – به دو بخش خداشناسی و اخلاق تقسیم می شوند. بیشتر پندهای یحیای نبی، در قالب موعظه های اخلاقی بیان شده است:

«روشمی الاوی لهوا إب نُورا و لهوا إب مِشّا و لَهوا إدا مِشیها إمشا. روشمی إب یردنا ربا ادمیا هیی إد إنش إب هیلی لامصی إشمد هِیّی و إشمد منداد هیی مدخرالی …» (ترجمه: رسوم من نه با آتش، نه با روغن و نه با تدهین انجام می گیرد، بلکه رسومم با آب جاری پاک – که به فرمان حق تعالی برای نظافت انسان¬ها و حیات بخشیدن به آنان جاری گشته – انجام می ¬گیرد؛ آبی که قدرتی انکارناپذیر در تطهیر من از هر گونه ناپاکی¬ های مادی و معنوی دارد.)

«و لا تیگیرون و لا تیگنُون و لا تیگیطلون إبنات أناشی» (ترجمه: زنا و فساد و دزدی مکنید و فرزندان مردم را مکشید.)

«و ألا و کَذبا لا تیمرون» (ترجمه: زشت و دروغ را مگوئید.)

«اُقَرا وا وایما و آهی قشیشی» (ترجمه: پدر، مادر و برادر بزرگ¬ تر خود را گرامی بدارید.)

«صُوم بُرکیخون مِن مَسغَد إل سَطانا و إل صَلماثا إذریغا لا تربُوخون» (ترجمه: زانوانتان را از خم شدن در برابر شیاطین و بتان و خدایان دروغین، بازدارید.)

عبادت در آیین مندایی بدون طهارت میسر نیست. جنابت، طهارت را زائل می ¬کند و از این رو، باید غسل کرد، تا پاکی حاصل آید. غسل، پس از نیت، عبارت است از فرورفتن برای سه مرتبه در آب جاری. بول، غائط، خروجِ بادِ معده، لمسِ زنِ حائض، زنِ نفساء، خوردن چیزی پیش از نماز، وضو را باطل می¬کند. نمی ¬توان با یک وضو، دو نماز گذارد. نماز، قیام و تعظیم دارد و هر نماز یومیه ۱۰ تا ۲۰ دقیقه به طول می انجامد. البته نماز روحانیان (رهمی)، به همراه تعمید و خواندن گنزا ربّا برای مردگان و کارهای دیگر، حدود یک ساعت زمان می برد. نمازگزار رو به قبله (شمال) می ¬ایستد، لباس سفید بر تن می کند، پا برهنه و کمی خمیده می ایستد، هفت ذکر می خواند و با این اذکار هفتگانه، از آفریننده یاد می¬کند و او را با اسماء حُسنا می ¬خواند، ولی روحانی نمازگزار باید رسته (لباس سفید دینی) بر تن کند. صابئین در روز یکشنبه، نماز را به جماعت می ¬خوانند.

لباس تعمید از پنج تکه پارچه تشکیل می ¬شود؛ کسویا (پیراهن)، شروال (شلوار)؛ برزنکا (دستار و عمامه)؛ همیانه (زُنّار)؛ نصیفه / قبوعه (پارچه ¬ای که به شکل شال، روی دو کتف می ¬نشیند)، دو قطعه تنها برای روحانیت مندائی؛ یکی شوم یاوَر (حلقه ¬ای از جنس طلا که در انگشت کوچک دست راست می ¬گذارند) و دیگری تاغه (تاج، که حلقه ¬ای است تُوخالی از جنس حریر سفید یا پارچه ی پنبه). دو تکه ی فرعی نیز وجود دارد: دشه / دشا (جیب کوچکی در سمت راست یقه ی پیراهن) و تکه / تختا (بندِ شلوار):

«ما، تعمید را به جای می¬ آوریم و با این کار، او را می¬ ستاییم و با او پیمانی دوباره می¬ بندیم که جز او چیزی را ستایش نکنیم؛ آفتاب هیچ قدرت و اراده¬ ای بر آدمی ندارد. بارخُدایا، تو فرمود ه¬ای که آفتاب فاقد ربوبیت است؛ کسی که آفتاب را ستایش، تقدیس و تکریم کند، برخلاف سیره ¬ی الهی بوده، عمل چنین انسانی مردود و باطل است.»

«روز جزا، همه¬ ی عوالم حساب¬ رسی می ¬شوند؛ جز خداوند که نه از او پرسشی می¬ شود و نه مورد مؤاخذه قرار می گیرد.»

«کافران، مشرکان، پرستندگان چوپ و سنگ به گوسفندانی می ¬مانند، که بر کناره ¬ی آب ایستاده ¬اند، آب از پیشاپیش ایشان می ¬گذرد. با چشم خویش آب روان را می ¬بینند، اما تشنه¬ کام ¬اند. هرگاه به آب نزدیک می ¬شوند، آب از ایشان فاصله می ¬گیرد؛ جهنم، جهانِ فتنه و هراس و ریاکاری ا¬ست.»

آب در تعمید و طهارت و غسل یهودیان، مسیحیان و مسلمانان اثر مستقیم دارد. تعمید در روز عید، بر همه ¬ی صابئین وجوب ندارد. زن و مرد، به یک گونه تعمید می ¬شوند.

تعمید کامل در حَدَث اکبر (ازدواج، زاییدن، مسِّ میت) واجب است که روحانی، در روز یکشنبه به تعمید دیگران می ¬پردازد. روز یکشنبه، نخستین روز هفته ¬ی مندائیان است. تعمید در زبان مندائی، مِصوتّا / مِصبتّا خوانده می ¬شود.

صابئین، ۳۶ روز، روزه می ¬گیرند. به این روزها ” امبَطِّل ” گویند؛ زیرا ذبح در روزهای امبطل، حرام است. این روزها عبارتند از: ۱ تا ۱۴ دولا (۲۹ تیر تا ۱۱ مرداد)؛ ۲۳ دولا (۲۰ مرداد)؛ روز ششم و هفتم دولا، امبطل بزرگ است؛ یعنی در این روزها، نه تنها نباید تعمید انجام داد، بلکه باید از خوردن گوشت و ماهی و تخم مرغ پرهیز نمود، امّا در سایر روزها – که بدان امبطل کوچک گویند – تنها از اجرای مراسم دینی خودداری می ¬کنند. ۲۵ نونا (۲۱ شهریور)؛ ۱ تا ۴ تورا (۲۶ تا ۲۹ مهر)؛ ۹، ۱۵، ۲۳ سرطانا (۴، ۱۰، ۱۸ دی ¬ماه) که همه¬ ی ایام یادشده، امبطل سبُک است؛ ۲۶ تا۳۰ شمبلتا (۲۱ تا ۲۵ اسفند) که ۵ روز امبطل سنگین است؛ ۱ قینا (۲ فروردین ) امبطل سبک؛ ۲ هطیا (۱ خرداد) امبطل سنگین، ۲۸ و ۲۹ گدیا (۲۶ تا ۲۷ تیر) امبطل سبک. چهار روز دیگر روزه¬ داری، در طی سال مشخص می ¬شود.

درباره¬ ی روزه در کتاب “گنزا ربّا” می¬ خوانیم:

«صوم اینیخون من میرمز رمزا و لا تهزون بیشوتا و یتودون. صوم اودینخون من مصوتی إل و اوی ادلو دیلخون …»

معنای پاره¬ای از گفته¬های صُحُف آدم چنین است:

«ای مومنان، به شما گفته ¬ایم که روزه ¬ی بزرگ به مفهوم خودداری از خوردن و آشامیدن نیست، بلکه باید چشم را از نگاه¬ های شیطانی و ناپاک نگاه دارید و استراقِ سمع نکنید. زبان به دروغ و یاوه گویی مگشائید. دل خویش را از حسد و کینه و دشمنی بزدائید و عقل خویش را از اندیشه ¬های پلید و ناروا و دورویی دور سازید، چراکه منافقان درشمار مومنان قرار نمی گیرند؛ روزه -داری به معنای جلوگیری از کشتن و دزدی و چپاول جان و مال دیگران است؛ روزه یعنی دل نبستن جُز به همسران خود؛ روزه یعنی کرنش نکردن در برابر شیاطین و بُتان و خدایان دروغین؛ روزه یعنی عدمِ قدم نهادن به بی ¬راهه ¬ها.»

حضرت یحیی، پیروان خود را به دادن صدقه فرمان داده، با توجه به سفارش وی به پرداخت “زَدقه بریخَه”، در مناسبت ¬هایی به نیازمندان داده می شود. میراث در آیین مندائی شباهت فراوانی با شرع اسلام دارد.

طلاق در میان مندائیان وجود ندارد؛ بدین معنا که برای جداشدن یک زوج از هم، مراسم خاصی انجام نمی ¬دهند و اگر زن و شوهری نتوانستند در ادامه ¬ی زندگی با هم توافق داشته باشند، می ¬توانند از هم جدا شوند، ولی تا وقتی که هر کدام با کس دیگری ازدواج نکرده، می¬ توانند به هم رجوع کنند. عروس باید نسبت به ازدواج، رضایت داشته باشد. عدّه ی طلاق برای زنان سه ماه است.

زن صابئی نیز می ¬تواند به مقامات بالا در مراتب روحانیت صابئین برسد. در کتاب گنزا ربّا از این زنان روحانی یاد شده است، اگرچه در دیوان “الف ترسر شیاله” (= ۱۱۲ هزار پُرسش) آمده، که از کاهن شدن زنان بپرهیزید. مردِ مندائی، حق تعدّد زوجات (چندهمسرگزینی) دارد؛ به شرط آنکه بتواند نفقه را بپردازد.

سال مندایی نام روزی از هفته را به خود می¬ گیرد که بدان آغاز شده است. مثلاً چنانچه این سال با روز یکشنبه آغاز گردد، نام آن سال ” أرهاطی ” (= یکشنبه) خواهد بود. یک سال مندایی از چهار فصل؛ کبطه (تابستان)؛ باییز (پاییز)؛ سَتوه (زمستان)؛ أبهار (بهار) تشیکل می¬ شود.

برخی از دعاها، تنها باید از زبان روحانیت مندایی جاری شوند.

یکی از اساسی ¬ترین رسوم و واجبات دین مندایی، رُشامه (وضو) است؛ زیرا هر فرد مندایی که به سن تکلیف می¬ رسد، باید روزی سه بار در صبح، ظهر و عصر (پیش از غروب آفتاب) عمل رُشامه را انجام دهد. به جُز رشامه، همه ¬ی رسوم مندائیان به طرف شمال (قبله) انجام می ¬پذیرد.

کتاب مقدس گنزا ربّا شرح می دهد وقتی کودک به قوّه ی درک رسید، به او حمد و ستایش خداوند را فرادهید، چنانچه این کار را نکنید، تا سن ۱۵ ساله ¬گی، هر خطا و گناهی که مرتکب شود، به گردن شما نوشته می شود و پس از ۱۵ ساله¬ گی، بر او محاسبه می شود.

رُشامه، در بسیاری از مراسم دیگر، مانند تعمید انجام می¬ شود. هدف از رشامه، پاک نمودن بدن برای برپا داشتن بُراخه (نماز) است. یک مندایی باید خالصانه به کنار رودخانه بیاید، سپس با آوردن نام خدا، چندین بوثه (تقریباً معادل چند آیه از قرآن) تلاوت ¬کند:

«بشما اد هیی او بشما اد منداد هیی» (ترجمه: نام خداوند بزرگ و نام ملکا و منداد هیی – فرشته¬ ی مقرَّب درگاهش – بر من یاد باد.)

پیش از انجام هر عمل از اعمال رشامه، بوثه ¬ای خوانده می ¬شود. شستن دست ها، گوش ¬ها، لب ¬ها و بینی از این اعمال است.

خواندن براخه، پس از انجام رشامه در همان سه وقت صبح، ظهر و عصر انجام می¬ گیرد. هر سه نماز، با بوثه¬ ی توحید آغاز می -شوند. برخی از این بوثه¬ها، عیناً در سه وقت براخه خواندن، قرائت می ¬شوند.

مندائیان به جهانی غیر از جهان مادّی اعتقاد دارند. آنان این دنیا را فانی و فاقد ارزش معنوی می ¬دانند و به نظر ایشان، دنیایی ابدی و جاویدان غیر از این دنیای خاکی موجود می¬ باشد، که تمام افراد خوب بدانجا می روند. به عقیده ¬ی مندائیان، در جهان آخرت دو مکان وجود دارد، که بدانجا “إلما دنهورا” (عالم نور) یا دنیای پاکیزگی ها و نور؛ و دیگری “إلما دَهشوخا” (عالم بدی -ها) ¬گویند. گاهی به این دو جا، بهشت و دوزخ هم اطلاق می ¬گردد؛ یعنی إلما دنهورا را فردوس و إلما دهشوخا را جهنم می ¬نامند.

مندائیان، “جسم” آدمی را پس از مرگ فنشده می انگارند. “نَفسِ” انسان امّا به بهشت می رود. “روح” هر فرد پس از مرگ برای سنجش گناهان و خوبی ¬هایش در آغاز به جایی به نام “أواثر مُزینا” می ¬رود، که در آنجا درباره ی او داوری شده، اگر انسان خوبی باشد، به إلما دنهورا – عالم انوار یا بهشت – می¬ رود و اگر مرتکب گناهانی شده، باید جزای کار بد خویش را در جایی به نام “مُطراثی” – که محل مجازات ارواح گناهکار است – ببیند؛ مطراثی جایی از إلما دهشوخا / جهنم است. روحِ انسان در آن جهان، مورد خطاب و عتاب و عقاب قرار می گیرد:

«کُلمَن شایت همرا و یاتب إبطبلی و زموری اخلالی نورا إدیا قدا» (ترجمه: هر کس که خَمر نوشد و به لهو لعب بپردازد، در آن دنیا آتش گداخته او را خواهد بلعید.)

همانگونه که گفته آمد، تنها روح آدمی است، که پس از مرگ در جایی به نام “اواثر مزنیا ” بازخواست می ¬شود و در آنجا دست ها، چشمان، پاها، گوش ها و زبان آدمی شهادت خواهند داد، که روحی که بر آنها حاکم بوده، دست به چه کارهای نیک و زشتی زده است و بنا به اعمال خوب و بد آن روح، در مورد او تصمیم گرفته خواهد شد. مندائیان برای مردگان خود نه لباس سیاه برتن می -کنند و نه گریه سرمی ¬دهند، زیرا نَفسِ او رو به سوی جهانِ نور دارد.

صابئین مندائی پنج عید دارند: ۱ ـ “دهوا ربّا”؛ ۲ ـ “دهوا اد فل”؛ ۳ ـ “دهوا حُنینا”؛ ۴ ـ “دهوا اد پروانایا”؛ ۵ ـ “دهوا اد مانا”. دهوا ربا (عید بزرگ) روز اول تحویل سال صابئین مندایی است مصادف با ۲۶ تیرماه خورشیدی، که به باور صابئین در این روز، فرشتگان، نشمتا (نفس) و روح را وارد بدن آدم و حوّا کردند و بعد آدم و حوّا چشم گشودند و به حرکت در‌آمدند، به‌ عنوان روز میلاد حضرت آدم و حوّا به ‌شمار می ‌آید و مندائیان این روز را جشن می‌ گیرند و آن بدین صورت است که در روز اول که به “کنشو” و “زهلی” (جاروکردن و تمیزکردن) معروف است، با تمیز کردن منازل و خانه‌ تکانی و تعمیدکردن به استقبال عید می ‌روند، عید با کرسَه (اعتکاف) به مدت ۳۶ ساعت شروع می ‌شود، در این مدت صابئین مندایی به اعتکاف دست می ‌زنند و بوثه‌هایی از کتاب مقدس می ‌خوانند و بعد از ۳۶ ساعت به استقبال سال نو رفته، دید و بازدید آغاز می ‌گردد. ششم و هفتم به نام عید “شیشیان” (ملکا ابثاهیل) معروف است، که با آویزان کردن اکلیل به درِ منازل به استقبال آن می ‌روند.

با وجود عدم سال کبیسه در سالشماری مندائی، تاریخ ایام و اعیاد، عیناً بر اساس سال خورشیدی محاسبه و تکرار می شود.

خداوند، همه چیز را با اراده و امر خود – که در گِنزا ربّا از آن به “کلمه” تعبیر شده – به وجود آورده است. تنها آفریننده¬ ی جهانِ هستی و همه ¬ی موجودات و پدیده¬ها، خداوند است و هیچ کس به جز او از این وصف بهره¬مند نمی ¬باشد.

مهم ¬ترین نعمتی که حَیّی / هَیّی (Heyyi) به انسان عنایت فرموده، “دانش” است. دانش، دل آدمی را روشن می سازد. نیز، افزون بر عِلم، حکمت به انسان ارزانی شده، تا از شرّ شیطان در امان باشد. تأمّل در اذکار صابئین مندائی، روح خداپرستی و ایمان به پروردگار واحد را به درستی نشان می ¬دهد.

 

[۱] برای آشنایی بیشتر با فرقه های ناهمگون صابئی، صابئین راستین، کتاب ها و پایان نامه های ایرانیان و عرب ها و مستشرقان پیرامون مندائیان بنگرید به: پرونده ی صابئین مندائی در کتابِ ماهِ دین، اردیبهشت ۱۳۹۰، شماره ی ۱۶۳، به قلم حسین عباسی، محمد حزبایی زاده، مریم حیدری، اقدس بهزادی پور.