انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

بهداشت، سیاست و مردم

کارکردهای ایدئولوژیک بحران کرونا و نظام های بازنمایی آن

گسترش و شیوع کرونا در ایران، جامعه ما را به وضعیت جدید و نادری دچار کرده است. فعالیت های روزمره جامعه در حال تعطیلی است، از سوی دیگر خطر بیماری و مرگ ناشی از آن آنقدر وسیع شده است که به همین نزدیکی های همه ما رسیده است. به همین دلیل مردم در وضعیتی متناقض گونه، هم نگران هستند و هم بی مبالات. هم دوست دارند مبتلا نشوند هم دوست دارند سفر بروند و در کنار عزیزانشان باشند. مردم، هم در قرنطینه اند و هم رفت و آمدهای زیرپوستی خودشان با عزیزانشان را دارند. ستادها و قرارگاه های مبارزه با کرونا هم نه قاطعیتی دارند که جلوی این جابجایی های خطرناک را بگیرند و نه طرح مشخص و جدی ای برای مواجهه با بحران. همه چیز به تقدیر واگذار شده است.

به نظر میرسد میتوان بخشی از این تناقض ها و شرایط ونجوه مواجهه ما این ویروس را در الگوها و نظام های بازنمایی آن برای مردم جستجو کرد. ویروس در منطق زیست شناسی تعریف خاصی دارد که اگر بخواهیم از آن برای توصیف کرونا استفاده کنیم، قاعدتا بخش اعظمی از مردم و حتی گروه های زیادی از نخبگان متوجه نخواهند شد. به عنوان مثال در تعریف نسبتا تخصصی از ویروس در ویکیپدیا آمده است :” ویروس قطعه‌ای از نوکلئیک اسید است که درون یک پوشش پروتئینی (کپسید) محصور شده‌است. ویروس‌ها از باکتری‌ها بسیار کوچکتر هستند و فقط با میکروسکوپ الکترونی قابل مشاهده‌اند. ویروس با استفاده از امکانات سلولی میزبان تکثیر می‌شود و فعالیت اصلی یاخته‌های میزبان را مختل می‌کند. ” این توصیف هرچند روشن نیست، اما هیچ گونه تهدید و خطری هم در دل خودش ندارد. لذا صرفا یک جمله مبهم برای مردم عادی خواهند بود. قطعا این نوع توصیف نمی تواند جامعه را متوجه شرایط پیش رو کند. به همین دلیل زبان میانه ای به کارگرفته میشود که از استعاره ها و نمادهای رایج در فرهنگ وجامعه و قابل فهم برای مردم استفاده کند. اما استعاره هایی که در توصیف یک بیماری و سیستم ایمنی بدن انسانی و شیوع بازنمایی شرایط خاص بیولوژیک بدن مورد استفاده قرار میگیرد، بی حساب و کتاب نیست. واژه ها، تعابیر، استعاره ها و نمادهایی که برای بیان این ویروس، نحوه عمل آن، پیامدهای آن و حتی نحوه مواجهه با آن مورد استفاده قرار میگرد، تکه های جدا افتاده زبان نیستند، بلکه آنها الگوهای معنادار بازنمایی و البته ضمنی و پنهانی هستند که عمیقا با ساختارها و شرایط زمانه ای و زمینه ای ما مرتبط هستند. همانگونه در زبان برای توصیف یک امر عادی، از واژگان و افعال و جمله بندی های عادی استفاده میشود، و برای یک امری که خطرناک دانسته شود، از واژگان و افعال و جملات بحرانی استفاده میشود، در مواجهه با اموری مانند بحران کرونا نیز میتوان این را دید. اینکه جامعه و نظام حکومت در مورد یک بیماری سخن میگوید، بیانگر نظم و ساختاری است که با شرایط اجتماعی و فرهنگی متناظر است. مهمتر از همه آنکه نظم بیان هر واقعه ای، کارکردهای ایدئولوژیک خاص خودش را دارد.

برای تقریب به ذهن، میتوان از دو مثال متفاوت استفاده کرد تا نشان داد که نحوه صحبت کردن ما از وقایع رابطه معناداری با درک ما از آن، نسبت ما با آن و در نهایت واکنش ما در قبال آن دارد. کرونا، که تا کنون در حدود هزار نفر ایرانی را کشته است، به یک بحران ملی بدل شده است، تمام جامعه را ملتهب و آشفته کرده است. دولت، پزشکان، نهاهای مراقبتی، مسولان و مردم همه و همه وارد این “جنگ تمام عیار با کرونا” شده اند. در مقابل ما واقعه دیگری داری، حوادث رانندگی در ایران که سالانه در حدود بیست هزار نفر تلفات جانی دارند و در حدود یکصد و هشتاد هزار نفر هم معلولیت و مصدومیت کوتاه مدت یا مادام العمر دارند، و سرمایه عظیمی از کشور را در نهادهای بیمه ای و سلامت و از جیب مردم از بین می برند، یک صدم واکنش مواجهه با کرونا را برنیانگیخته است. گویی زبان نرم، خونسرد، آرام، و طبیعی (ناشی از بی دقتی راننده ها)، در توصیف تصادفات، دقیقا برعکس زبان ملتهب، آشفته، جنگی و … در توصیف کرونا قرار دارد.

از این رو فهم ما از نحوه بیان و توضیح کرونا می تواند عمیقا الگوهای فرهنگی و شناختی درک ما از این ویروس را نشان بدهد، و مهمتر از همه نسبت این استعارها و نمادها را با جامعه و فرهنگ ایرانی و شرایط سیاسی و اقتصادی آن در وضعیت کنونی به نمایش بگذارد.

کرونا یک بیماری است که خطر مرگ دارد، با آنکه نرخ مرگ و میر آن، ۲ الی ۳ درصد است، اما برای مردم گویی هرنوع ابتلایی مساوی با مرگ است. این تصویر سازی از ویروس کرونا در فضای عمومی (اینکه کرونا مساوی با مرگ است) به شدت منجر به مجموعه از استرس ها و ترسهای وسواسی شده است که خودش زمینه اثرگذاری و خطرآفرینی این ویروس را تشدید کرده است (استرس تا ۲۰% علمکرد سیستم ایمنی بدن را کاهش میدهد). فارغ از این تصویر ترسناک از انی ویروس، چند مولفه دیگر هم مطرح میشود: این ویروس نامریی است، به سادگی انتقال پیدا میکند، ممکن است یک شخصی خودش بیمار نشود، اما بازیچه این ویروس برای انتقال آن گردد. برای همین، باید در یک موقعیت بشدت خاص و منفک از جامعه، در قرنطینه، جدا از دیگران باشیم تا آلوده نشویم و صرفا و صرفا به دستورات پزشکی و ستاد مبارزه با بحران گوش کنیم. جامعه در حال “مبارزه” با این ویروس است. وقتی به ویروس آلوده شویم، دیگر اختیار و کنترل آن دست ما نیست و ناخواسته به خودمان و دیگران عزیزانمان صدمه خواهیم زد. موقعیت مواجهه ما با این ویروس، به شدت بار جنگی با دشمن را دارد، گاه از بیوتروریسم هم یاد شده است. برای همین با آن مبارزه میکنیم. از این رو میتوان زبان مواجهه ما با کرونا در چند سطح مورد تحلیل قرار داد:

سطح اول، گفتمان پزشکی و کمپین ما کرونا را شکست می دهیم
سطح دوم، بازنمایی مجادله های سیاسی و ایدئولوژیکی نظام سیاسی با درون جامعه و کشورهای خارجی در عرصه کرونا
سطح سوم، نحوه مواجه مردم با این ویروس تحت تاثیر بازنمایی آن

سطح اول: گفتمان پزشکی برای مبارزه با کرونا

اولین سطح مواجهه ما با ویروس کرونا، درمان بیماران و کنترل بیماری و هدایت مردم برای همراهی در این درمان و کنترل است. از این رو اولین سطح زبانی توصیف کرونا، زبان پزشکی است. این زبان هم یک زبان صرفا علمی و بیولوژیک نیست، بلکه برای آنکه بتواند با جامعه ارتباط برقرار کند، از الگوهای درونی آن برای تصویر سازی از کرونا استفاده کرده است. لذا زبان خاصی را انتخاب کرده است که بیشتر میتوان گفت زبان مواجهه با دشمن است: کرونا یک ویروس مهاجم است که دستگاه ایمنی بدن ما، قابلیت مواجهه با آن را ندارد. واژگانی مانند الودگی، دستگاه، مرگ، نقاهت، قرنطینه، در مقابل پاکی، خطر، زندگی، و… برای بیان این موضوع به کار گرفته میشود. زبان مواجهه پزشکی با این بیماری، عمیقا یک زبان جنگی است. برای همین باید با کرونا مبارزه کرد و کمپین “ما کرونا را شکست می دهیم” از سوی نظام پزشکی و پرستاران مطرح شد. در این نظام تصویر سازی، دستگاه بدن و دستگاه ایمنی آن، به مثابه یک جامعه ترسیم شده است، که مرزهایی دارند که اگر عامل خارجی و بیگانه (کرونا) وارد آن شود، آن را آلوده کرده و حتی چندین نفر دیگر را هم آلوده میکند و می تواند منجر به مرگ شود. محدوده بدن، یک محدوده معصوم است که در صورت ورود دشمن (کرونا)، آن را قربانی خواهند کرد. اما این استعاره جنگی که پزشکی برای توصیف دستگاه ایمنی بدن ما و این ویروس استفاده می کند، دقیقا در صورت بندی رایج در دستگاه ایدئولوژیک حکومت ایران صورت بندی نهایی خودش را پیدا میکند. تاسیس قرارگاه بهداشتی، رزمایش مبارزه با بیوتروریسم اوج این صورت بندی بود. مساله کرونا، صرفا مساله تهدید یک بدن نیست، بلکه مساله تهدید یک ملت یا وطن (در واقع، تهدید حکومت) یا به شدت هم ارز با آن است. برای همین دفاع بدن در برابر کرونا، به شدت شبیه دفاع از ملت و وطن میشود. سربازان وطن در استعاره های دوران دفاع مقدس و در جنگ های سوریه و مدافعان حرم، میشوند مدافعان سلامت. تصویر سازی های پرستاران در آماده شدن، به شدت همانند سازی میشود با سربازان در حملات شیمیایی عراق و همچنین تصویر پرستاران در موقع رفتن به بخش های قرنطینه با لباس های خاص، شبیه سازی میشود با غواصان شهید. کارگزار اصلی این نبرد هم حکومت است، زمانی سربازان جنگ ایران و عراق را مدیریت میکرد، زمانی مدافعان حرم را و حالف مدافعان سلامت را ، همه اینها برای حفظ ناموس وطن / حال ناموس بدن بوده است. بدون این فرمانده بزرگ (یعنی حکومت یا نظام) قطعا در گذشته وطن به تاراج میرفت و امروز، جان مردم به تعداد زیاد قربانی خواهند شد.

الگوی زبانی مواجهه نظام بهداشتی ایران با کرونا به شدت با زبان دفاع مقدس و شهادت همسان گرفته میشود. به تدریج این پازل آنقدر بسط پیدا میکند که پرستاران و پزشکانی که در این راه جانشان را از دست میدهند، به افتخار لقب شهادت، نائل میشوند. مساله مبارزه با کرونا، همانند دفاع از وطن در مقابل یک تهاجم است. گویی آنچه که در جنگ ها در دستگاه سیاسی رخ داد، نه تنها در سطح جامعه طبیعی بوده، بلکه در سطح بدن و بیولوژی هم طبیعی بوده است. دفاع از حریم مقدس وطن و بدن، به شدت شبیه هم است. به همین دلیل چارچوبهای فهم پزشکی از سیستم ایمنی بدن، به شدت مشابه چارچوبهای دولت ملت در عصر مدرن است. مرزهایی که باید حفظ شود، از آلودگی/بیماری، از تجاوز، از بیگانه /دشمن، از غیر خودی ها. غیرخودی گاه یک انسان مهاجم خارجی است، و گاه یک ویروس مهاجم خارجی.

هرکس در داخل مرزهای دولت-ملت هست، خودی است و ایمن و پاک. آنکه از بیرون همانند دشمن و ویروس وارد میشود، آلوده است و خطرآفرین. قلمرو مقدس بدن مساوی است با قلمرو مقدس ملت. اما نکته اصلی در تشابه این دو موقعیت است. در کرونا، بدن قابلیت دفاع از خودش را ندارد، لذا یک نهاد بالادستی (در وهله اول نهاد پزشکی ولی در اصل نهاد دولت یا حکومت که این ستاد مبارزه با کرونا را به راه انداخته) لازم است که از بدن و ساحت مقدس آن دفاع کند، در تجاوز به ملت ها هم همینگونه است، ملت توان دفاع از خودش را بدون دولت ندارد. گویی نهاد مقدس مدافع حریم مقدس بدن و ملت، یکی است. به همین دلیل زبان دشمن شناسی مشابهی در هردوی اینها رایج است. نکته اصلی آنست که این نظم دولت-ملتها و نظم بدن در عصر مدرن، بسیار شبیه به هم است. در دولت های مدرن، شهروندی مستلزم خودی بودن، پاک بودن، منفرد بودن در برابر دولت، نوعی گمنامی عمومی و سیالیت و تغییرپذیری اعضای ملت است که در نهایت همه آنها ذیل چتر دولت منجسم شده و ملت را میسازند. در کرونا هم همه آدمها برای حفظ حیات بدن وجانشان، چشم به دولت دارند که آنها را نجات بدهد.

از این رو کرونا، یک دشمن است که در حال تهاجم به ما است. باید با آن مبارزه کرد، در این راه عده ای بر اثر بیماری قربانی می شوند و عده از مدافعان هم شهید میشوند. نکته اصلی آنست که هرچند برخی کرونا را زمنیه ای برای اتحاد جهانی دانسته اند، اما در نهایت فهم ما از کرونا عمیقا در واحدهای دولت-ملت رخ میدهد و مواجهه ما با آن هم در همین سطح دولت-ملت رخ میدهد. ما ایرانی ها کرونا را شکست می دهیم. از کرونا در میان ایتالیایی ها و فرانسوی ها، چینی ها و… صحبت میکنیم که همه اینها واحدهای دولت-ملت هستند. در مجموع نظم بیانی موجد یک دستگاه سه لایه ای را ترسیم میکند، لایه درونی، ملت معصوم و بی گناهی هستند که مورد هجوم ویروس قرار گفته اند. لایه دوم، مدافعا از جان گذشته نیروهای بهداشت و درمان یعنی پزشکان و پرستاران هستند که مدافعان این حرم مقدس ملت هستند و در لایه نهایی، آن مراقب بزرگ، یعنی دولت یا پدرمقتدر و بزرگ قرار دارد. که اوست که تصمیم گیرد که چه کنیم و چه نکنیم. کی و کجا تعطیل شود و کی و کجا کار کند. اوست که موقعیت اپیدمیک را اعلام شروع یا اعلام پایان میکند. در نتیجه میتوان گفت مقابله نهادهای مسئول با این ویروس، همانند یک موقعیت جنگی و مقتضیات آن است. لذا بدن استعاره ای از یک حکومت امنیتی است. دشمن نامریی که همه جا هست، و باید چهارچشمی مراقبش بود و هیچ چشمی تواناتر از چشم دولت هم نیست.

؟؟؟

 

سطح دوم، مجادله های سیاسی وایدئولوژیکی نظام سیاسی با درون جامعه و کشورهای خارجی در عرصه کرونا
در سطح دوم، را در دو بخش می توان دبنال کرد، بخش اول این مجادله ها را در نهاد دین و اقتدار آن در جامعه و چالشهای آن از نظر مردم دید، و بخش دوم، نزاع های ایدئولوژیک نظام در سطح جهانی. کرونا، به دلیل شرایط شروعش در ایران از شهر قم و طرح مساله قرنطینه و امتناع برخی مسولین شهری از این کار، به یک محل مجادله در میان مردم بدل شد. در نتیجه کرونا موجب سر باز کردن زخم های کهنه جامعه نسبت به موقعیت نهادی دین واقتدار فرهنگی، سیاسی و اقتصادی آن در جامعه ایرانی شد. در بیشتر بازنمایی هایی که ازواکنش قم به کروناو سیاست های ستاد مبارزه مطرح شد، اخبار منفی و مخرب وجهه قم و نهاد علمای شیعی مطرح شد. با اینکه مراجع اصلی قم واکنش بسیار عقلانی و درستی پیش گرفتند، اما جامعه و شبکه های اجتماعی این بحث ها را به دلایلی نادیده گرفته و تمرکزش بر واکنشهای منفی و نادرست برخی متولیان دینی در قم بود. در این بازنمایی ها، یک ایده ضمنی وجودداشت: اول یانکه اینگونه ترسیم شد که دین و قم خودش را فراتر از نهادهای رسمی و قانونی میداند و عملا دین یک فرانهاد تعریف شده است. به عبارت دیگر نهاد دین، تابع هیچ نهاد دیگری نیست و اوست که حق تصمیم گیری درباره خودش را دارد، و کسی حق تصمیم گیری را ندارد. ضمن آنکه ورود نزاع طب سنتی به این ماجرا و ایده اینکه اسلام خودش دستورات طبی دارد، این مواجهه با قم را به مواجهه نهادهای سیاسی مدرن با نهاد سنتی دین و طب مدرن با طب سنتی بدل کرد. در نتیجه در بحرانی ترین شرایط، منفی ترین پاسخ های قم را برجسته کردند تا این بازی در نهایت شکست بدی برای قم بدل شود. نگاهی به این بازنمایی در روایت ویکیپدیا به خوبی این مساله را نشان میدهد:

“پیش‌تر در حالی که وزارت بهداشت پیشنهاد محدودیت موقت رفت‌وآمد به اماکن زیارتی و مذهبی قم را ارائه کرده بود، این امر از سوی مسئولین اماکن مذهبی قم اجرا نشد. به طوری که در دوم اسفند، کیانوش جهانپور، مسئول روابط عمومی وزارت بهداشت ایران، از محدود نشدن تجمعات در مراکز مذهبی از جمله زیارتگاه‌های استان قم انتقاد کرد. سید محمد سعیدی، تولیت حرم فاطمه معصومه و امام جمعه قم، در واکنش به شیوع کروناویروس در قم و احتمال قرنطینه این شهر گفت: “ترامپ، این مرد خبیث و کثیف و شرور، شهر مقدس قم را هدف قرار داده و به بهانه پدیده کرونا می‌خواهد ضربه فرهنگی و حیثیتی به قم بزند. ترامپ خائن و مزدوران داخلی آرزوی شکست قم را به گور خواهند برد”. در یک موضع‌گیری دیگر، سعیدی حرم معصومه را «دارالشفا» دانست که مردم بروند و بابت امراض روحی و جسمی از آن شفا بگیرند. در ۷ اسفند ۹۸ وبسایت حرم معصومه با انتشار یادداشتی ضمن اعتراض به تصمیم شورای تأمین استان قم برای ضدعفونی کردن حرم، مدعی شد «سازه‌های آن حرم، به دلیل استفاده از نقره در بالاترین سطح آنتی‌باکتریایی و سد محکمی برای اپیدمی کرونا است. سید علی‌اکبر حسینی‌نژاد، مشاور تولیت حرم فاطمه معصومه در واکنش به درخواست تعطیلی موقت حرم برای جلوگیری از شیوع بیشتر کرونا گفت: “تعطیل کردن حرم چه ضرورتی دارد؟ مردم خودشان باید مراقب باشند. تعطیل کردن حرم پیام تلخی دارد، اینجا پناهگاه مردم است و نشستن مردم در گوشه‌ای از حرم و صحن، مشکلی پیش نمی‌آورد. دشمن می‌خواهد با استفاده از این روش هراسی را در دل‌ها ایجاد کند و قم را شهری ناامن نشان دهد و انتقام همه شکست‌های خود را از قم بگیرد”. اسدالله بیات زنجانی، مرجع تقلید شیعه، در پاسخ به یک استفتا پیرامون تعطیلی موقت حرم و اماکن مذهبی: “در این مورد ملاک نظر مسئولان بهداشت و درمان بوده و اگر آنها توصیه به تعطیلی یا محدودیت تردد داشته باشند، عمل به این توصیه واجب شرعی بوده و تخلف از آن مشروع نیست”. در نهایت در ۲۶ اسفند و با انتشار بیانیه مشترک از سوی بهرام سرمست استاندار قم و تولیت‌های حرم فاطمه معصومه و مسجد جمکران درهای این دو مکان مذهبی بسته شد. عده ای از افراد مذهبی با جمع شدن مقابل درهای حرم فاطمه معصومه، به این اقدام اعتراض کرده و یکی از درب های ورودی را شکستند. همین اتفاق در مشهد نیز رخ داد و معترضین “حیدر، حیدر” کنان به زور وارد حرم شدند. این حملات با انتقادات گسترده مواجه شد و حوزه علمیه قم نیز آنرا هتک حرمت نامید. دونفر از حمله کنندگان نیز توسط نیروی انتظامی دستگیر شدند .”

در این میانه، نزاع به تخریب تصویر فرانهادی و مقتدر حوزه در مخالفت با دولت و پزشکی مدرن منجر شد. به نظر میرسد آنچه که در نهایت تصویر قم را به زانو در آورد، مخالفت آن با دولت یا نهادهای تصمیم گیر برای بسته شدن حرم و قرنطینه شهر نبود، بلکه شکست نهایی این جدال در زمین پزشکی مدرن بود. زیرا طب سنتی این روزها به بدترین نحو تخریب شده بود، نه تنها از طرف نیروهای مدرن پزشکی، بلکه از طرف نهاد علما هم حمایتی نداشت. در نتیجه طب سنتی هم از پزشکان شکست خورد و هم از علما که دیگر بدان باور نداشتند. برای همین نزاع جامعه با قم، به زمینی کشیده شد که شکستش قطعی می نمود: در این سناریوی رسانه ای شده ، قم همه اقتدار و ابهت خودش را در مقابل ویروس کرونا صرف کرد. گسترش کرونا و بالارفتن قربانیان انسانی آن سبب شده این فاجعه (که لزوما مستندی نداریم که حتما از قم وارد ایران شده باشد – قم فرودگان بین المللی ندارد، بلکه صرفا اولین موارد کرونا مثبت در قم شناسایی شدند) مقصر نهایی اش از نظر مردم، قم باشد. آنچه که در این میانه رخ داد، نه حرمت حرم، نه باورهای مردم به خدا و ایمانشان به دین، بلکه بیش از هر چیزی حرمت و هیبت نهاد دین و علما و شهر قم بود، که به مصافی کشانده شد که بدترین شکست بر آن تحمیل شد. بازنمایی های منفی ای که از تولیت آستان مقدس حضرت معصومه و بعد هم شکستن دربهای حرم رخ داد، این شکست را بیشتر و بیشتر عمیق کرد. مهمتر از همه آنکه حال برای بخش زیادی از مردم، قم مقصر و عامل ورود این بیماری و گسترش آن در ایران شمرده می شود. برای همین واکنش عاطفی منفی نسبت به قم به شدت افزایش خواهند یافت. استعاره قم، بواسطه این رخداد، قدرت و هیبتش فرو ریخته است.

از سوی دیگر نزاع ایران با نظام جهانی و کم و کیف این رابطه نیز وارد این ماجرا شده است. مساله جنگ بیولوژیک بخشی از این ماجراست و مهمتر از همه نزاع ما با غرب و آمریکا. این وسط ماجرای کرونا، بارها و بارها پای آمریکا به میان کشیده است. و در نهایت کرونا و روابط خارجی ایران بار دیگر در کنار تحریم ها نشان داد که دولت و حکومت در ایران در یک موقعیت بحرانی اساسی است. موقعیتی که تضاد ما با جهان هم در آن بازنمایی یافته است. گویی کرونا یک حمله دیگر از جانب آمریکا یا توطئه آنهاست. همانگونه که همیشه دشمنان را شکست داده ایم، اینبار هم موفق میشویم. هرچند هیچ توضیحی از چند و چون این ادعای شکست دادن داده نمیشود، یک وعده معطوف به آینده بر مبنای فرضی که صرفا یک ادعای مبهم برای مخاطبان یا شاید یک باور ناشی از دستگاه ایدئولوژیک است. به همین سبب ایدئولوژی هم در سیاست داخلی و هم در سیاست خارجی، نه تنها باور به خودش را در مردم می خواهد بازتولید کند، بلکه مهمتر از همه آنجایی است که میخواهد باور مخاطبان به ادعاهای خودش را ایجاد و بازتولید کند، مثل آنچه که در ماجرای شکست همیشگی دشمن در نزاع های داخلی وخارجی، و در همه عرصه ها و بی اثری تحریم ادعا میشود. آنسوی ماجرا مردمی هستند که باید برای یک قرص تامیفلو، گاه تا یک میلیون در بازار سیاه بپردازند، یا برخی مواد تزریقی را گاه تا بی سی میلیون تومان در بازار سیاه بخرند، پرستارانی که حداقل امکانات لازم را ندارند و وزارتخانه هایی که از تامین ماسک هم عاجزند. فضا مبهم و چندپهلویی شکل گرفته است، هرکس جالای خودش را به بازار مکاره کروناآورده است، پزشکان از فضا ماهی خودشان را میگیرند (در حالیکه بار اصلی این مساله روی پرستاران و بهیاران است و درصد کمی ازمتخصصان در این ماجرا دخیل هستند)، کل نظام پزشکی خودش را منجی جامعه معرفی میکند، دولت و حکومت هم همینگونه رفتار میکنند، و در نهایت مردمی را شاهدیم که نه ماسک را دارند و نه ژل ضدعفونی و …، همه را باید به قیمت گران تهیه کنند و مهمتر ازهمه اقشار فراموش شده و آسیب پذیر جامعه که در این وانفسای ناکارآمدی نهادهای بزرگ، زیر فشار معیشت و در فقدان درآمد هر روز فقیرتر و بیکارتر میشوند.

سطح سوم، مواجه مردم با این ویروس از خلال نظام های بازنمایی آن: ویروس کیست و کجاهاست؟
حال که این کارزار بزرگ با این ویرس شکل گرفته است و مجموعه از بازنمایی های آن با هشتک کرونا را شکست می دهیم، به طور نمایدن و مختصر می تواند توضیح بدهد که چرا ما اینگونه با این ویروس مواجه میشویم. مجموعه از کلیپ ها از اصحاب درمان (پزشک و پرستار و …) آمده است که حکایت از نوعی خواهش آنان از مردم برای ماندن در خانه و رعایت قرنطینه خانگی دارد. از سوی دیگر می بینیم در همان دو روز مانده به عید، همچنان سفرها رواج دارند، هرچن اعلام شده نسبت به پارسال نصف بوده، اما با لحاظ تعطیل شدن دو هفته قبل و موجهای سفر به سایر مناطق، میتوان فهمید باز هم اکثریتی از مردم به سفر رفته اند. گزارشهایی که از آنها هست، یک مضمون محوری دارد: ما می رویم به خانه خودمان (پدر و مادرمان در شهرستان) و در آنجا در قرنطینه می مانیم و با کسی رفت و آمد نداریم. ولی اگر اندکی ریزتر امور را دنبال کنیم، دید و بازدیدهای عید تقریبا نیست، اما هنوز درصد اندکی هست، درصدی که شامل بستگان درجه یک میشود. به عنوان مثال مادربزرگی را در نظر بگیرید که به دلیل قرنطینه روز اول، برادرش او را به خانه اش دعوت کرده تا همراه برادر و برادرزاده ها باشد، فردا نوه های خود این مادر بزرگ به سراغش می آیند، البته با کلی مراقبت …، روزهای بعد این نوه ها که برخی خودشان همسر دارند، به منزل اقوام همسرشان میروند و این چرخه تا انتها ادامه پیدا میکند. به عبارتی ما با موقعیتی مواجه هستیم که هم از طریق اندرونی ها خانگی شان، با هم مرتبط هستند، زنجیره بزرگی از آدمهایی که نه نه برای لحظه ای کوتاه با کلی مراقبت و وسیله بهداشتی، بلکه برای ساعتها با هم و کنار هم هستند، و کلی مراوده دارند و میوه و تنقلات میخورند و خلاصه کلی تماس مستقیم و غیر مستقیم دارند. وقتی از آنها هم میپرسی، میگویند جایی نمی رویم که خطرناک باشد، و منظورشان از جایی رفتن، یعنی بیرون رفتن و با غریبه ها بودن است. مردم معتقدند که در خانه (خانه خودشان و عزیزان درجه یکشان) هستند، مراقب اند و بیرون نمی روند. لذا خیالتان راحت باشد که بیرون نرفته اند و با کسی و غریبه ای مراوده نداشته اند و بیمار و ناقل نیستند. در حالیکه نظام پزشکی می گوید در خانه بمان و باکسی مرتبط نباشد. این تناقض از کجا آمده است. به نظرم این تناقض در برخی نقدهای تند که آن را نشانه بیشعوری مردم دانسته اند، نفهته نیست، این تناقض در نظام بازنمایی ای نهفته است که در تمام رسانه های رسمی و قرارگاه های مبارزه و ستادهای ملی مبارزه نهفته است: شعار ما کرونا را شکست میدهیم. کرونا به مثابه یک دشمن در بیرون و از طریق کسانی که نمی شناسیم، ممکن است بر ما وارد بشود، برای همین وقتی بیرون می رویم باید مراقب باشیم، از دستکش و ماسک استفاده کنیم، چون خطر در بیرون و در میان غریبه هاست. بخش اعظم این تناقض رفتاری مردم ایران دقیقا از دل همین نظام بازنمایی نفهته است. کرونا یک غریبه خطرناک است. غریبه ای که متعلق به حوزه بیرونی است. دشمن، در بیرون تعریف شده است. کسی باورش نمی شود که عزیزش ناقل یا بیمار باشد، اندرونی گویی مثل اندرون وطن است، پاک و معصوم و غیر قابل تردید. بیرون مرزهای بدن/خانه/ ملت است که دشمن قرار دارد. اگر دشمن یا ویروس وارد مرزها (بدن، خانه و ملت) شود خطر آفرین است. به همین دلیل، در نظام بازنمایی ستادمبارزه با کرونا، این دشمن بیرونی غریبه (که یک مرد مستند تاجدار است و به شدت علاقه مند به تجاوز به حریم اندرونی)، محوری اصلی بازنمایی ها و شکل دادن به فهم مردم است. مردم خطر بیماری را در بیرون تعریف کرده اند. برای همین اندرونی را مبرا میدانند. عزیزان که نمی توانند دشمن متجاوز باشند. برای همین این نظام بازنمایی که در یک شویه مدیریتی کج دار و مریز به این مواجهه آمده است و زبان ایدئولوژیک دولت-ملت یا حکومت مستقر را به کار برده است، بیش از آنکه بخواهد مردم را متوجه ماجرای این بیماری کند، خواسته قدرت ایدئولوژیک خودش را درونی کند. برای همین هم مردم نه سر بیشعوری بلکه از سر بدفهمی دچار این خطای رفتاری میشوند، لذا مقصر نه تنها مردم، که ستاد بحران هم هست که نخواسته ونتوانسته مردم را متوجه محتوای اصلی این بیماری کند.

منبع عکس های زیر در شبکه های اجتماعی بوده که دست به دست گشته‌اند.