چند هفتهای میشود که تهران در بهت آوارشده حادثه پلاسکو فرو رفته و به هرجا که پا میگذاری ولو چند دقیقهای مردم درباره آن صحبت میکنند و یا در سخنان خود اشاراتی ضمنی به این حادثه دارند. نکته جالب توجه آن است که وقتی به عکس پروفایلها در صفحات اجتماعی افراد حتی خارج از تهران نگاه میاندازیم متوجه میشویم که بهت و تاثر برآمده از این فاجعه فراگیرتر از آن بوده که محدود به مردم شهر حادثه باشد. حال این پرسش مطرح میشود که دلیل گستردگی و فراگیری این موضوع چیست؟ به راستی چرا حادثه پلاسکو این اندازه مورد توجه قرار گرفته است، آن هم در دنیایی که رنج کشتهشدگان و بازماندگان حوادث و جنگها گاه صرفاً در حد یک مفهوم آماری دهان به دهان میچرخد و حتی به شکل عمیقی درک نمیشود و آنگاه به سرعت برق و بادی از یادها میرود. وقتی حادثهای مانند پلاسکو که تعداد کشتهشدگان و مجروحان آن از بسیاری از حوادث اخیر به لحاظ آماری به مراتب کمتر است(برای مثال، در مقایسه حادثه قطار مشهد-تبریز-سمنان)، بر ذهن پرمشغله افرادی سنگینی میکند، که دستکم شنیدن چنین اخباری از فجایع و بلایای طبیعی و غیرطبیعی برای آنها چندان نامانوس نیست، این پرسش در ذهن میخلد که چرا حادثه پلاسکو تا این حد مورد توجه عام قرار گرفته است؟
در جستجوی پاسخی برای این پرسش، با نگاهی به عکسهای منتشر شده در شبکههای خبری و اجتماعی به نکتهای مشترک در میان آنها برخورد میکنیم؛ و آن حضور استعاری-مجازی آتشنشانان در اغلب تصاویر نشر یافته از این حادثه است، منظورم از حضور استعاری-مجازی مربوط به عکسهایی میشود که در آنها دستکش، کلاه، کفش یا حتی شلنگ آتشنشانی و گاهی شماره تلفن ۱۲۵ که در میان یا پسزمینه شعلههای آتش به چشم میخورند، که بهشیوهای القایی در این عکسها با اشاره به اشیاء بازمانده از آتشنشانهای شهید نشاندهنده تلاشهایی است که این افراد برای نجات جان مردم در این حادثه انجام دادهاند. جالب توجه آن است که در بازنماییهای این حادثه، مغازههایی که مشخصاً محل کسب درآمد کسبه بودهاند و اجناس و داراییهای از بین رفته آنها و حتی کسبه و کارگری که در این حادثه جان خود را از دست دادهاند، کمتر مورد توجه قرار گرفته است، و در عوض عکس آتشنشانان و حادثهای که برای آنها پیش آمده است بیش از همه پررنگتر بازنمایی شدهاند..
نوشتههای مرتبط
مسلماً عامل مهم و برجستهای که موجب چنین واکنش به و بازنمایی نسبتاً جمعی و مشترکی از این حادثه شده است که اکثریت مردم از یک زاویه دید مشترک به این حادثه بنگرند، مدل فرهنگی “فداکاری” است. مدلی که شامل مقولات، استعارهها و طرحوارههای مفهومی- فرهنگی مشترکی است که در ذهن همه افرادی که متاثر از این حادثه هستند به شکل نسبتاً توزیعی و مشترکی وجود دارد.
مقوله فداکاری در فرهنگ ایرانی، شامل مولفههایی مانند، “شجاعت”، “جسارت”، “از حق و جان خود گذشتن”، “ترجیح و مقدم دانستن دیگری بر جان و مال خود”، “مسئولیتپذیری داوطلبانه”، “حفظ جان و مال دیگران به قیمت از دست دادن جان و مال خود” و غیره است. همچنین در این مدل فرهنگی شاهد استعارههای مفهومی از قبیل “مثل شمع سوختن و آب شدن”، “جان برکف بودن”، ” دل به دریای خطر زدن”، “به قلب حادثه رفتن”، و غیره، و نیز طرحوارههایی تصوری مانند “کمک به دیگران با مسئولیتپذیری داوطلبانه و بدون در نظر گرفتن منافع خود”. توجه شود از آنجا که این مدل و طرحواره فرهنگی از دوران کودکی و با مشاهده از خودگذشتگیهای والدین و بهخصوص مادر در خانواده ایرانی در ذهن فرد شکل میگیرد، طوری که یکی از دلالتهای ضمنی معنای مادری همین مدل فرهنگی فداکاری و از خودگذشتگی است، و طی دوران جامعهپذیری و اجتماعیشدگی نیز این مدل به واسطه آموزههای دینی، در فرد درونی میشود، شاهد پررنگ بودن آن در ذهن فرهنگی افراد جامعه هستیم، چنان که به طور مثال، بعضاً در بازنمایی جمعی واقعه عاشورا، بهواسطه همین مدل فرهنگی فداکاری نقش حضرت ابوالفضل(ع) بسیار پررنگتر از امام حسین(ع) میشود.
حال در حادثهای مانند پلاسکو، این مردم، با داشتن چنین مدل فرهنگی قوامیافتهای، شاهد آنند که عدهای آتشنشان حتی در زمان بحرانی شدن وضعیت، با اقدامی “شجاعانه”، “جسورانه” و با کمال از “خودگذشتگی” تا لحظه آخر برای اطفاء حریق و نجات جان و مال مردم تلاش میکنند. همین سلسله اتفاقات، که در تصاویر و فیلمهای منتشر شده در رسانهها به وضوح قابل مشاهده است، جرقهای است برای تحریک مدل فرهنگی مورد بحث، با همه مولفههای تشکیلدهنده آن، در اذهان شاهدان عینی و دنیای مجازی.
همانطور که در واکنشهای مردم در حادثه پلاسکو شاهد آنیم، میتوان به نقش مهم مدلهای و طرحوارههای فرهنگی در ایجاد نظمی متجانس در دیدگاههای مختلف پیبرد، نظمی که بهطور مسلم برای برقراری ثباتی نسبی در هر جامعه ضروری است. پس پسندیده است که دستاندرکاران امر در سیاستگذاریهای فرهنگی خود به پرورش و غنای اینگونه مدلهای فرهنگی در عرصههای مختلف توجهی خاص داشته باشند، تا شاهد همگنیها و درصد بالای وفاق اجتماعی در پدیدههای مختلف باشیم، آنچه بیشک یکی از مولفههای اصلی در امر پیشرفت و برقراری و استحکام انسجام اجتماعی خواهد بود.