بررسی یک روش تحقیق اجتماعی در نگاهی به کتاب برنار لاهیر پرتره های جامعه شناختی، پیش زمینه ها و دگرگونیهای فردی
«هر فرد “امانتدار” شیوه تفکر، احساس و رفتاری است که توسط تجربیات متنوع و متکثر خود در فضای اجتماعی به دست آورده است. این تجربیاتِ درونی شده، چنان توسط دنیای اجتماعی اطراف، به ما شکل و قالب دادهاند که رهایی از آنها به هیچ وجه امکانپذیر نیست.»
عبارت فوق چکیده آن چیزی است که برنار لاهیر، جامعهشناس فرانسوی، تلاش کرده از طریق یک کار تجربی در کتابی با عنوان “پرترههای جامعهشناختی، پیش زمینهها و دگرگونیهای فردی”، به بحث بگذارد.
نوشتههای مرتبط
این جامعه شناس نسبتاً جوان و مشهور فرانسه که از جمله وامداران سنت پییر بوردیو است، سعی بر این دارد که با ایجاد تغییراتی در دیدگاهها و نظریات این متفکر اجتماعی، تئوریهای به نسبت جدیدتر و کاملتری را پردازش کند. در واقع، در ادامه تئوری بوردیو که اعمال و رفتار کنشگران برگرفته از سیستم پیچیده ارزشها و عادتوارههای نهادینه شده درون گروههای اجتماعی تحلیل میشوند، برنار لاهیر میافزاید که یک گروه اجتماعی (مانند خانواده) و حتی یک فرد نیز در برگیرنده وجوه متکثر و گاه متضاد ارزشها و عادتواره هایی است که در طی فرآیندهای مختلف جامعهپذیری در او نهادینه شده اند.
او در این کتاب که در سال ۲۰۰۲ منتشر شده، هشت “پرتره جامعهشناختی” را از طریق مصاحبه های عمیق و طولانی با هشت فرد مختلف، به تصویر میکشد. در هر یک از این مصاحبه که هر کدام توسط یکی از همکاران لاهیر (استادان جامعهشناسی یا دانشجویان دکتری)، در فاصله زمانی سپتامبر ۱۹۸۸ و سپتامبر ۲۰۰۰ انجام شده، موضوعات بسیار متفاوتی در رابطه با دورههای مختلف زندگی افراد مورد بررسی قرار گرفته است؛ از دوران کودکی و رابطه با اعضای خانواده، مدرسه و همه آنچه در در این دورهها برای فرد پررنگ شده و به یاد او مانده، گرفته تا دوران دانشگاه، شرایط و روابط فرد در کار، دوستان، تفریحات و فعالیتهای فرهنگی و ورزش، شیوه غذایی، میزان و چگونگی توجه فرد به بهداشت و سلامتی، نوع پوشش و شیوه لباس پوشیدن و …..
در واقع، مخاطب کتاب با خواندن هر یک از این مصاحبه ها، در جریان روایت یک داستان زندگی قرار گرفته و با مصاحبه گر و مصاحبه شونده همراه میشود تا مسیر و روند تاثیرگذاری اتفاقات و تجربیات مختلفی را که در زندگی فرد رخ داده، در آنچه که در حال و اکنونِ او مشاهده میشود، دنبال کند.
به عبارت دیگر، لاهیر تلاش میکند از طریق این کار تجربی، وجود یک “فردیت فاعلی” یا “سوبژکتیویته” تمام و کمال که آزادانه و جدا از تاثیرات دنیای اجتماعی بیرونی، در دورههای مختلف زندگی، قادر به انتخاب سبک زندگی شخصی خود باشد را نفی کند. البته او معتقد است که فرد به خودی خود و به سادگی، حتی نمیتواند وجود نیروهای پیش برنده یا بازبرنده درونی یا بیرونی را در رفتارهای روزمرهاش تشخیص دهد؛ «همان نیروهایی که از زمان تولد، به آنها گردن نهادهایم و رفتارها و گرایشات مختلف ما را در کل زندگی تعیین کرده و رقم زدهاند» و در چنین شرایطی، شناخت و بررسی این نیروها در فضای اجتماعی، وظیفه دانش جامعهشناسی است.
به تعبیری، می توان نوع جامعهشناسی برنار لاهیر را یک “جامعهشناسی روانشناسانه” معرفی کرد؛ رویکردی که او خود امیدوار است بتوان به کمک آن، قبل از هر چیز برای جامعهشناس، امکان شناخت خود و دیگران را در دنیای اجتماعی اطراف، فراهم کرد.
اما آنچه در کتاب پرترههای جامعهشناسی بیش از هر چیز جلب توجه میکند، روش به ظاهر ساده اما در واقع بسیار عمیقی است که لاهیر و همکارانش برای بررسی سبکهای زندگی افراد مورد مطالعه خود و چگونگی شکلگیری آنها در طول دورههای مختلف زندگی، مورد استفاده قرار دادهاند. این شیوه کار در قالب مدل ترسیم پرترههای جامعهشناسانه، گرچه روش چندان جدیدی در علوم اجتماعی نیست ولی توجه و اهمیت به فرد و تجربیات فردی، در روند ساخته شدن یک “انسان متکثر”، مهمترین هدفی است که برنار لاهیر میکوشد از طریق این روش، بدان دست یابد و در عین حال، خود تأکید دارد که دستیابی به چنین شناختی، جز با این روش ممکن نیست. تا پیش از این، بیشتر کارهایی که با این شیوه انجام شده، به بررسی یک یا چند گروه اجتماعی و نه یک فرد اختصاص داشته است. این در حالی است که نویسنده این کتاب، فقط به فرد و تصویری که او از زندگی فردی و اجتماعیاش ارائه میدهد، مراجعه کرده و همانطور که در مقدمه کار توضیح میدهد، بر این باور است که گرچه فرد خود به سادگی نمیتواند وجوه متکثری را که در فرآیند تاثیرگذاری نیروهای مختلف در روند زندگی شکل گرفته، تشخیص دهد؛ اما بازشناسی آنها نیز جز از طریق مشاهده سبک زندگی، رفتارها و گرایشات و شنیدن روایتی که خود او از زاویه نگاه شخصیاش نسبت به زندگی ارائه میدهد؛ امکان پذیر نیست. البته در این میان، نقش جامعهشناس در آنجا مشخص میشود که بتواند این روایت را با آنچه از او و زندگی فعلیاش مشاهده میکند، در کنار هم قرار داده و به تفسیر آنها بپردازد. به بیان دیگر، جامعهشناس باید توانایی مقایسه و ارزیابی دورههای مختلف زندگی فرد را در فضای اجتماعی زیست شده وی فراهم کرده و تکرر تجربیات و رفتارها در ابعاد مختلف زندگی، هماهنگیها و تضادهای موجود در آنها را به تصویر بکشد. بدین شکل، نتیجه کار او، انعکاسی از یک مدلسازی جامعهشناختی بر اساس تکههای مختلف زندگی فرد خواهد بود که طبیعتاً گرچه از نگاه خود او به زندگی گرفته شده ولی با آنچه که وی از زندگیاش میشناخته و روایت کرده، تفاوتهای بسیار دارد.
بیشترین انتقاداتی که به کار برنار لاهیر و همکارانش در کتاب پرترههای جامعهشناختی وارد شده، از دو جنبه مشخص صورت گرفته است؛ نخست اینکه «ما نمیتوانیم از نظر علمی در دانش جامعه شناسی، یک فرد را به صورت تنها و منفرد، مورد بررسی و تحلیل قرار دهیم» (بیان این نقد متضمن پذیرش این پیش فرض است که سطح فردی واقعیات اجتماعی نیز به شکل خاصی همگانی و عمومی هستند) و نقد دوم اینکه گفته میشود «نتایج تا زمانی که قابلیت تعمیم به جامعه را پیدا نکنند، ارزشی ندارند» (البته این نقد نیز نزد طرفداران شیوه کار در این کتاب، در وهله نخست، این طور برداشت می شود که تنها داده های آماری هستند که قابلیت تعمیم پذیری دارند و این قبیل انتقادات، به نوعی در زیر مجموعه انتقادات کلی به روشهای تحقیق کیفی میگنجد که به هر حال، هیچکدام قابل تعمیم به کل جامعه نیستند.)
اما در بیان نقاط قوت کار برنار لاهیر در این کتاب، به “مطالعه چند بعدی تاریخچه زندگی افراد” اشاره میشود. در خصوص این ویژگی، میتوان گفت که روش پرترههای جامعهشناختی، مصاحبه شونده را به سمتی میبرد که بخشها و شرایط مختلف زندگی خود را مورد واکاوی قرار داده و روایت کند. در این روش، تاکید بر آن است که یک فرد یک موجود یک دست و یکنواخت نبوده و مانند یک سیستم رباتیک و با برنامهریزیهای اتوماتیک زندگی نمیکند. در عین حال، او در شرایط و موقعیتهای مختلف و در مقابل کنشهای متفاوت، به یک شکل واکنش نشان نداده و بازی یکسانی را از خود به نمایش نمیگذارد. از این رو، ما نمیتوانیم وی را در یک قالب مشخص حبس کنیم. به همین دلیل، یکی از خصوصیات مثبت مدل روشی ارائه شده در این کتاب، آن است که فرد مورد نظر را در دو بعد زمانی و مکانی مورد مطالعه قرار میدهد؛ بعد زمانی از این نظر که در این روش، سیکل و دورههای زمانی مختلف زندگی یک فرد مورد بررسی قرار میگیرد و توجه به بعد مکانی بدین شکل است که در این شیوه کار، تحرک اجتماعی و جابه جاییهای جغرافیایی نیز مورد توجه قرار میگیرند. از سوی دیگر، در طول هر یک از این مصاحبهها، ما با فرد در شرایط مختلف زندگیاش همراه میشویم و در خلال این روند، تلاش میکنیم که معنای هر یک از کنشها و به ویژه فعالیتهای زندگی روزمره او را دریابیم. در این زمینه برنار لاهیر توضیح میدهد که به این شیوه «میتوان اساس کنشهای متناقض فرد را از خلال مدلهای متکثری که در او درونی شده، تحلیل کرد».
همچنین یکی دیگر از ویژگیهای این روش آن است که به جامعهشناس این امکان را میدهد که امر اجتماعی را از زاویه نگاه کنشگر آن مورد بررسی قرار دهد. این زاویه نگاه از آنجا بسیار اهمیت مییابد که به ما نشان میدهد امر اجتماعی چگونه در فرد نفوذ میکند، چه تاثیراتی روی او میگذارد و فرد این شرایط را به چه شکل درک کرده و مورد واکاوی قرار میدهد و در نهایت، چگونه آن را زندگی میکند. از سوی دیگر، شیوه پرترههای جامعهشناختی در بعد تحلیل فردی نیز این امکان را به ما میدهد که مخاطب کسانی شویم که به طور معمول از آنها صدایی نمیشنویم؛ اقشار مختلف اجتماعی که در اینجا از جزئیات زندگی روزمره خود و تجربیاتشان در زندگی سخن میگویند و در واقع، هر یک از آنها، این فرصت را پیدا میکنند که به تفصیل درباره دلایل نوع لباس پوشیدن، شیوه تحصیلی و کاری خود و حتی وسواسهای بهداشتیشان سخن بگویند و بدین ترتیب، جامعهشناس نیز میتواند با دادههای بسیار بیشتر و عمیقتری، به تحلیل تاثیرات شرایط اجتماعی مختلف بر روی فرد پرداخته و ابعاد مختلف وجودی او را مورد بررسی و مطالعه قرار دهد.
در این زمینه باید یادآور شد که مدافعان این روش تحقیق معتقدند که متأسفانه ما در علم جامعهشناسی عموماً میآموزیم که تنها یک جنبه از فرد را در زمان حال او مورد بررسی قرار دهیم. به عنوان مثال، معمولاً در مصاحبهها میپرسیم که “شغل شما چیست؟” و “چند وقت است که به این کار مشغولید؟”. طبیعتاً در پاسخ به هر یک از این پرسشها، نیز تنها یک جواب میشنویم که در فرآیند کار جامعهشناختی، تبدیل به یک داده میشود؛ حال آنکه در این شیوه کار، در بسیاری از موارد، دلایل ظریف و پنهان گرایش فرد به سوی یک شغل مشخص و دلایل ادامه یافتن آن از یک سو، و تأثیراتی که این حرفه بر او، شرایط اجتماعی و خانوادگیاش گذاشتهاند، از سوی دیگر، از دید جامعهشناسان مخفی میمانند. این در حالی است که شیوه پرترههای جامعهشناختی، به شکلی که لاهیر آن را به کار گرفته، به ما کمک میکند که فرد مورد نظر را در طی یک سری مصاحبههای طولانی و با فاصلههای زمانی، بیشتر و عمیقتر بشناسیم و با ورود به جزئیات بسیار ظریف زندگی او، تاثیرات نیروهای مختلف اجتماعی در مسیر زندگی یکی از اعضای جامعه را بیش از پیش درک کنیم و ابعاد متنوع و متکثر وجودی او را مورد بررسی و مطالعه قرار دهیم. بدین ترتیب، در این روش، فرآیند تولید و بازتولید یک پدیده اجتماعی و به تعبیر دیگر، روند زیست شده آن توسط افراد جامعه، قابل بررسی و تبیین خواهد شد.
اما شاید بتوان گفت در کنار همه مزایای مدلی که برنار لاهیر برای تفسیر تجربی تئوری خود به کار گرفته، مهمترین انتقاد وارده به کار او، این است که خواننده کتاب، در پایان هر فصل که به یک مصاحبه اختصاص یافته، با حجم وسیعی از اطلاعات روبرو می شود که در مقابل آنها، تحلیل جامعهشناسانهای که مصاحبهگر در چند صفحه انجام داده، بسیار محدود و مختصر مینماید. از سوی دیگر، در جمعبندی نهایی نویسنده از مصاحبههای صورت گرفته نیز گرچه طبقهبندی خوبی نسبت به عوامل موثر و تأثیرگذار در پیش زمینهها و رفتارهای فردی ارائه میشود، اما همچنان در پایان، مخاطب کتاب با پرسشهای زیادی رها میشود. در این زمینه، شاید بتوان امیدوار بود که کارهای بعدی این جامعهشناس و همکاران او پختهتر شده و این نقص نیز در آنها برطرف شود.
منابع:
• Meier, Daniel. Portraits sociologiques, ethnographiques.org, Comptes-rendus
d’ouvrages [en ligne]. http://www.ethnographiques.org/2003/Meier.html (consulté le
۰۹.۰۵.۲۰۰۹]
• Lahire, Bernard. La culture des individus. Dissonances culturelle et distinction de soi, Paris, La Découverte, 2004
• Lahire Bernard. L’homme pluriel, Paris, Nathan, 1998.
• Lahire, Bernard. Portraits sociologiques.Dispositions et variations individuelles,
Paris, Nathan, 2002.