تئاتر در زمان قاجار و برای اولینبار از ناحیه روسیه وارد ایران شد. گیلان به علت همجواری با این کشور و تاسیس کنسولگری تبدیل به محل رفت و آمد تجار، بازرگانان و روشنفکرانی شد که از قفقاز و بادکوبه به این منطقه میآمدند. پس از دوره مشروطیت گروههای روشنفکری به دلیل نیاز مالی برای فعالیتهای فرهنگی خود نمایشنامههای خارجی را ترجمه میکردند تا بتوانند درآمد ناشی از آن را صرف فعالیتهایی کنند که بودجه کافی برای آن در اختیار نداشتند.
همچنین در کنار این گروه ارمنیان گیلان نیز بودند که با اجرای تئاتر عایدی ناشی از آن را صرف ساخت مدرسه و مرمت کلیسا میکردند. در اینجا میتوان اینطور برداشت کرد که برای بالا بردن درآمد حاصل از فروش بلیط، باید نمایشنامههایی اجرا می شد که موجب علاقهمندی و جذب مردم گیلان به هنر تئاتر شود. به استناد مدارک موجود، نخستین اجرایهای نمایش در گیلان جهت بیان مضامینی اخلاقی و اجتماعی استفاده شد که بهصورت مستقیم قادر به شرح آن نبوده و همچنین مردم به دلیل زبان ساده، آن را به خوبی می فهمیدند. استقبال از تئاتر، نه تنها امکان فعالیتهایی مانند ساخت مدارس را برای گروههای اجرا کننده فراهم مینمود؛ بلکه موجب علاقهمندی گیلانیان به هنر نمایش گردید تا جایی که آثار نمایشنامهنویسان بزرگی ترجمه و اجرا شد که نه تنها مورد استقبال مردم قرار گرفت، بلکه در دهههای بعدی سبب رشد و شکوفایی هنر تئاتر و نوشتن نمایشنامههایی به زبان فارسی در گیلان گردید. پژوهش حاضر با روشی توصیفی تحلیلی نقش اقتصاد را در رشد تئاتر گیلان در عصر قاجار مورد بررسی قرار میدهد.
گیلان به علت همجواری با روسیه و ارتباط با اروپا از طریق راه آبی خزر، از موقعیتی استراتژیک در عصر قاجار برخوردار بود. این منطقه بعد از عهدنامههای ترکمانچای و گلستان تحت نفوذ کامل روسیه قرار گرفت، بهطوری که تمامی امتیازات اقتصادی و تجاری بندرانزلی و گیلان به روسیه واگذار گردید؛ حضور دایمی روسها، رفت و آمد تجار و بازرگانان به روسیه و قفقاز، مهاجرت به عنوان زندگی و یا تحصیل، حضور ارمنیها و روابط تجاریشان با روسیه سبب گردید مردم گیلان بسیار زودتر از دیگر نقاط ایران با فرهنگ غربی آشنا شوند و آن را بپذیرند. از جمله عناصر فرهنگ غربی که ایرانیان از طریق روسیه با آن آشنا شدند، تئاتر است.
تئاتر گیلان را میتوان یکی از مهمترین دستآوردهای آشنایی با فرهنگ غربی دانست. اجرای اولین نمایشهای تئاتری در گیلان، با استقبال مردم مواجه شد و با تاسیس اولین گروههای تئاتری، از این علاقه مردم گیلان به نمایش در جهت تامین بودجه مورد نیاز برای مدارس و روزنامه و سایر فعالیتهای فرهنگی استفاده شد. از طرفی استقبال مردم از این نمایشها سبب گردید تا آثار موفق نمایشنویسان اروپایی ترجمه و اجرا گردد و در دوره بعدی تئاتر، از دهه ۱۳۰۰ شمسی نمایشنامهنویسان بر پایه همین آثار و با اقتباس از آثار نویسندگان خارجی به نگارش نمایشنامههای موفقی دست بزنند. قبل از آشنایی با تئاتر، نمایش به شکل تعزیه و تقلید و همچنین نمایشهای بومی در گیلان اجرا میشده است.
تعزیه
شبیهخوانی یا تعزیه نمایشی است که بر پایهی قصهها و روایات مربوط به زندگی و مصائب خاندان پیامبر اکرم شکل گرفته و موضوع اصلی آن واقعه کربلاست. البته بسیاری از محققان برای آن زمینههای تاریخی نیز قائل هستند. معروفترین سند در این زمینه مربوط به کتاب تاریخ بخارا است که قدمت این مراسم را به بیش از سه هزار سال پیش ذکر میکند و در فصل بنای ارک بخارا نخست کشته شدن سیوش به دست افراسیاب را از خزاین العلوم نوشته ابولحسن نیشابوری نقل میکند. (بیضایی، ۱۳۷۹: ۲۲)
بیضایی ریشه اجرای تعزیه را مربوط به مراسمی میداند که قرنها پیش از مسیح در ایران، بینالنهرین و تمام آسیای غربی رسم بود. این آیینها برای برانگیختن نیروهای زاییده طبیعت برپا میشد و در سراسر فصل کشاورزی به بازیهایی میانجامید که مرگ و زندگی دوباره طبیعت یا ازدواج نیروهای بادآورنده را نمایش میداد. (بیضایی،ج ۵، ۱۳۶۳: ۷۳) در کنار این ریشههای تاریخی و اسطورهای، در دهه اول محرم ۳۴۲ شمسی معزالدوله احمدبن بویه امر کرد که تمامی بازارهای بغداد را بسته سیاه عزا پوشیدند و به تعزیه سیدالشهدا علیه السلام پرداختند. بعد از آن هر سال تا انقراض دولت دیالمه شیعیان در ده روز اول محرم در جمیع بلاد رسم تعزیه به جای آوردند و در بغداد تا اوایل دولت سلجوقی برقرار بود. (برون، ج ۳، ۱۳۳۷: ۲۱)
روند اجرای تعزیه و تکامل آن از دوره صفویه سرعت بیشتری میگیرد، به این دلیل که اینان یک دولت مقتدر و متمرکز بودند که با رسمی کردن مذهب شیعه در ایران سعی میکردند تا به فرهنگ خود جنبه عمومی ببخشند. با استناد به نوشتههای گردشگران اروپایی میدانیم که تنها در زمان زندیه، تعزیه به شکلی که امروز میشناسیم اجرا شده است. اما در دوران قاجار تعزیه بر اثر حمایت طبقات متوسط که به دلیل خیر آخرت و همچنین حمایت دربار که هم اسباب سرگرمیشان میشد و هم بر داعیه اسلام پناهیشان صحه میگذاشت؛ به خصوص در زمان ناصرالدین شاه به تکامل شگرفی رسید و دقیقا در جایی که میتوانست به یک نماش خالص غیر محدود بومی تبدیل شود از پا درآمد. در دوره رضا شاه کاملا ممنوع شد و در دوره محمدرضا شاه مورد بیاعتنایی کامل قرار گرفت. در شکلگیری ساختار تعزیه عناصر مختلفی، مانند عناصر نوشتاری: اشعار حماسی، مذهبی، و روضه سیدالشهدا. عناصر شنیداری: نقالی غیر مذهبی (نقالی شاهنامه)، نقالی مذهبی (مناقبخوانی، فضایل خوانی، روضه خوانی، شمایلگردانی، و موسیقی. جنبههای بصیری (دیداری): نقاشیهای شاهنامه، شمایلهای مذهبی و قهوهخانهای نقش دارند. (خبری، ۱۳۸۵: ۲۸)
تعزیه همچنین در گیلان نیز اجرا میشده است، با وجود حکومت علویان در این منطقه سندی قدیمی از اجرای تئاتر مربوط به این دوره یافت نشده است. در این میان سیاحان خارجی که به گیلان آمدهاند، یادداشتهای پراکندهای در مورد تعزیه دیده میشود. گمیلین که در سالهای ۱۷۷۰ تا ۱۷۷۲ از ایران دیدار کرده است، از نخستین نوع تکیه در شهر رشت سخن میگوید. «هر قصبه برای خود اماکنی خاص داشت که وقتی دستهروی محرم به پایان میرسید، صحنههای زندهای از واقعه کربلا در آنجا نمایش داده میشد.» (چلکووسکی، ۱۳۶۷: ۳۶۹)
ملگونوف که در سال ۱۸۶۰ میلادی در بازدید از گیلان این چنین اشاره کرده است که «در لاهیجان سه تکیه به نامهای حاجی باقر، میرکریم، چنج پیران، تکایا و بقاع ۲۷؛ لنگرود و وردسر هر کدام دارای چهار تکیه؛ رشت دارای ۳۶ تکیه و تکایای معروف آن تکیه صیقلان، تکیه محله جیرکوچه است.» (ملگونوف، ۱۳۶۳: ۱۷۶ و ۱۷۷و ۱۸۳ و ۱۸۴)
رابینو که در دوره قاجار به گیلان سفر کرده است، تعداد ۳۶ تکیه در شهر رشت و ۵ تکیه در شهر لنگرود اشاره دارد. (رابینو، ۱۳۸۶: ۸۵ و ۸۷)
ظهیرالدوله در کتاب خاطرات خود به اجرای تعزیه در ۱۳۱۸ قمری در شهر رشت میپردازد: «روز سهشنبه غره محرم ۱۳۱۸ رفتیم به تکیه دولتی که روبروی باغ و میدان و عمارت دولتی است و برای تعزیهذاری دهه عاشورا حکام میبندند و از دولت چیزی برای تعزیهداری شهرهای حاکمنشین مقرر کرده است. تکیه را خیلی قشنگ بسته بودند. هر یک از طاقنماها را یکی از اعیان و معاریف گیلان مزین میکند. بیست طاقنما دارد که همه را اسباب چراغ و آیینه گذاردهاند. چادر بزرگ نوی زده بود… مثل تعزیهخوانی دولتی تهران، اول دسته فراشان حکومتی میآیند سینه میزنند و بعد موزیک و تعزیهخوانیها.» (رضوانی، ۱۳۷۱: ۷۷)