عکس: آمارتیا سن/ تکوارگی هویتی به معنی آن است که فرد با تکیه بر یکی از ویژگیهای هویتی خود، سایر ویژگیهای هویتی خود را نادیده بگیرد. مفهوم تکوارگی هویتی را اولین بار اقتصاددانی هندی تبار به نام آمارتیا سن[۱] مطرح کرده است. به اعتقاد او فرض تکوارگی، سلاح بسیار مستعملِ کنشگران فرقهای است. بر این اساس، نادیده گرفتن همه وابستگیها و وفاداریها، غیر از آنچه از یک هویت محدود کننده سرچشمه میگیرد، میتواند تنش اجتماعی و خشونت را تشدید کند.(سن، ۵۱:۱۳۸۸)
در این مطلب بر آنیم تا تعریفی از تکوارگی و افراطیگری ارایه کنیم و در ادامه بر اساس تئوری اقتصاد خُرد[۲] رابطه میان این دو مفهوم را تبیین نماییم. البته میدانیم که این تئوری بر پایه عقلانیت بنا شدهاست و تئوری انتخاب عقلانی[۳]، پیشفرض اساسی آن محسوب میشود. (نعیمی، ۱۳۹۱: ۱۳۸) در واقع بر اساس نگرشی که ما آن را پیروی میکنیم، دامنه تحلیل اقتصاد خُرد به پهنهای وسیع از رفتارها و کنشهای متقابل انسانی گسترش مییابد که رفتارهای غیربازاری را نیز شامل میشود و نگرش اقتصادی برای تحلیل موضوعاتی اجتماعی مورد استفاده قرار میگیرد که به صورت معمول، در محدوده مورد بررسی توسط اقتصاددانان قرار نمیگیرد.(Becker,1993:385) به بیان دیگر برآنیم تا با تعمیم مفاهیم مطرح در تئوری اقتصاد خُرد، به تحلیل روابط میان کنشگران در عرصههای انسانی غیراقتصادی بپردازیم.
نوشتههای مرتبط
تکوارگی اقتصادی
تکوارگی ترجمه واژه انگلیسی Singularityاست که به معنی گرایش به یک ویژگی یا وضعیت منفرد است. در زمینه رفتار اقتصادی مصرفکننده، تکوارگی به معنی مصرف یک کالا بدون وجود کالایی مکمل یا جانشین است. به عبارت دیگر مصرفکننده تکواره یک کالا، مصرف آن کالا را وابسته به مصرف کالایی دیگر نمیداند یا اینکه برای آن کالا جانشینی در دسترس ندارد.
در واقع تکوارگی اقتصادی را میتوان در دو نوع خفیف و شدید طبقهبندی کرد. تکوارگی شدید در مورد کالایی مطرح است که از نظر مصرفکننده، هیچ جانشین یا مکملی برای آن در دسترس وجود ندارد. اما در مورد تکوارگی خفیف، یک کالا ممکن است که جانشین داشته باشد ولی مکمل نداشته باشد یا بر عکس این امکان وجود دارد که یک کالا با اینکه مکمل دارد ولی دارای جانشین نباشد.
اهمیت توجه به مفهوم تکوارگی در عرصه اقتصاد از آن جهت است که وقتی کنشگران اقتصادی قادر نیستند بر تقاضا برای یک محصول به صورت مستقیم تاثیر بگذارند، با تاثیرگذاری بر کالای مکمل یا جانشین آن، سعی میکنند این ناتوانی را جبران کنند، اما در زمینه کالاهایی که به صورت تکواره مصرف میشوند، عملا این امکان از آنان سلب میشود.
در اینجا مثالی میآوریم. فرض کنیم که در یک دوره خاص بر اثر افزایش تقاضا، قیمت چای در بازار افزایش یابد. در این زمان، شیوه رایج برای کاهش قیمت چای، عرضه بیشتر این محصول است. اما اگر امکان عرضه بیشتر چای در بازار وجود نداشته باشد، افزایش قیمت قند به عنوان کالای مکمل چای، میتواند چارهسازه باشد. در واقع هنگامی که یک مصرفکننده عادت نداشته باشد چای را بدون قند مصرف کند، با افزایش قیمت قند از میزان تقاضای خود برای مصرف چای میکاهد. اما اگر مصرف چای منوط به مصرف قند نباشد، عملا این راهحل نیز از دسترس خارج میشود؛ به عبارت دیگر در جامعهای که افراد عادت به مصرف چای تلخ داشته باشند، نمیتوان با تغییر در قیمت قند، بر تقاضای چای تاثیر گذاشت. همچنین در این مثال، راه دیگر تاثیرگذاری بر تقاضای چای، تغییر در قیمت قهوه به عنوان کالای جانشین است. در واقع اگر مصرفکننده قهوه را جایگزین چای بداند، کاهش در قیمت این محصول میتواند به کاهش تقاضا برای چای منتهی شود، اما اگر مصرفکننده نتواند قهوه را جایگزین چای کند، نمیتوان با تغییر در قیمت قهوه، زمینه مصرف کمتر چای را فراهم آورد.
افراطیگری اقتصادی
رفتار افراطی رفتاری است که شخص هنگام مواجهه با افزایش سختیها و فشارهای حاصل از انجام آن رفتار، آن رفتار را بیشتر انجام میدهد و با کاهش سختیها و فشارهایی که به دلیل انجام آن رفتار متحمل میشود، از میزان تکرار یا ادامه آن رفتار، میکاهد.[۴] مصداق بروز چنین رفتاری در عرصه اقتصاد، مصرف کالای گیفن[۵] است. در واقع کالای گیفن، کالایی است که افزایش قیمت، موجب افزایش تقاضا برای آن و کاهش قیمت، موجب کاهش تقاضا برای آن میشود.(فرگوسن، ۷۹:۱۳۷۶)
اهمیت توجه به رفتار مصرفکننده کالای گیفن از آن جهت است که این مصرفکننده اگرچه قانون تقاضا را نقض میکند، اما این رفتار را بر اساس عقلانیت انجام میدهد؛[۶] در حالی که برای یک ناظر خارجی و بدون توجه به شرایط چنین مصرفکنندهای ممکن است این رفتار مصرفکننده عقلانی به نظر نرسد.
در زمینه شرایط بروز کالای گیفن باید گفت که بر اساس یافتههای تئوری اقتصاد خُرد، وقتی یک کالا، گیفن میشود که کالایی پَست[۷] باشد، به این معنی که افزایش درآمد، موجب کاهش مصرف آن کالا شود و کاهش درآمد، افزایش مصرف آن را باعث گردد.(هندرسون، ۴۶:۱۳۸۰) البته پَست بودن، اگرچه شرط لازم برای گیفن شدن یک کالاست، ولی کافی نیست.
شرط کافی برای اینکه یک کالای پَست، کالایی گیفن باشد، نداشتن جانشینی است که از کالای مورد نظر، پَستتر باشد. در واقع کالای گیفن چنان درجهای از پَستی را داراست که اثر درآمدیِ[۸] حاصل از تغییر قیمت آن، از اثر جانشینیِ[۹] آن بیشتر میشود. (Frank,2008:103) به بیان دیگر، اگر کالایی پَست باشد ولی جانشینی پَستتر از آن در دسترس باشد، آن کالا گیفن نخواهد شد. همچنین شرط دیگر گیفن شدن یک کالای پَست، نداشتن مکملی غیرپَست است. در واقع اگر مصرف یک کالای پَست منوط به مصرف کالایی غیرپَست باشد، آن کالا، گیفن نخواهد شد.
بنابراین به طور خلاصه اگر کالایی پَست باشد و هیچ جانشین یا مکملی نداشته باشد یعنی تکواره باشد، کالایی گیفن خواهد بود و کنشگر اقتصادی، نسبت به تغییرات قیمت آن، واکنشی غیرمعمول نشان خواهد داد؛ واکنشی که قانون تقاضا را نقض میکند.
کالای گیفن، فقر و تکوارگی
پیشتر در مطلبی با عنوان «فقر هویتی»[۱۰] تعریفی از فقر ارایه کردهایم که بر اساس آن، هر مصرفکننده کالای پَست، فقیر اقتصادی شمرده میشود. اساس طرح چنین تعریفی از فقر نیز به مفهوم کالای پَست باز میگردد، کالایی که مصرفکننده با کاهش درآمد، ناچار است که مصرفش را افزایش دهد. به عبارت دیگر از دیدگاه ما، فقر به معنی مصرف از روی ناچاری است و شخصِ خریدارِ کالای پَست نیز چون به ناچار این رفتار را انجام میدهد، فقیر محسوب میشود.
بنابراین با توجه به مطالب پیشگفته، فقر یک زمینه مهم برای بروز و ظهور کالای گیفن است، اما آنچه شرایط را برای بروز کالای گیفن کامل میسازد، تکوارگی است. به عبارت دیگر اگر کالایی از یک سو پَست باشد و از سوی دیگر تکواره باشد، گیفن خواهد بود و مصرفکننده چنین کالایی قانون تقاضا را هنگام تغییر قیمت، نقض میکند.
تعمیم مفاهیم به موضوع هویت
رفتار هویتی، رفتاری است که نشان دهنده هویت کنشگر است.[۱۱] یک کنشگر هویتی در حالت معمولی، هنگامی که به دلیل انجام یک رفتار هویتی تحت فشار قرار میگیرد، از انجام آن رفتار میکاهد. اما یک افراطگرای هویتی در مواجهه با فشارهای محیطی به دلیل انجام رفتار هویتی، بر میزان انجام آن رفتار میافزاید.
بر اساس آنچه پیشتر به آن اشاره شد، دو عامل باعث بروز چنین وضعیتی میشوند. عامل اول فقر هویتی و عامل دوم نیز تکوارگی هویتی است. به عبارت دیگر همانطور که در عرصه اقتصاد، بروز رفتار افراطی، محصول همراه شدن فقر و تکوارگی است، در عرصه هویت نیز همراه شدن این دو وضعیت موجب بروز هویتگرایی افراطی میشود.
در واقع هنگامی که یک شخص از روی ناچاری رفتاری هویتی را انجام میدهد و در همان حال، امکان جایگزینی آن رفتار را با رفتار دیگر ندارد و از طرفی انجام آن رفتار را وابسته به انجام رفتار دیگری نکردهاست، افراطگرای هویتی خواهد بود. چنین شخصی با اندک فشاری از محیط، به سوی انجام آن رفتار کشیده میشود و فشار بیشتر بر او، بهجای آنکه به طور معمول باعث دور شدنش از انجام آن رفتار شود، او را به انجام آن رفتار راغبتر میکند.
نکته مهمی که لازم است در اینجا بر آن تاکید شود، ناچار بودن شخص در انجام رفتار افراطی است. در واقع برای یک ناظر بیرونی، ممکن است این گونه به نظر برسد که شخص افراطگرا، از روی علاقه در انجام یک رفتار، افراط میکند و با وجود افزایش فشار، بر انجام آن رفتار پای میفشارد؛ اما واقعیت چنین نیست. چنین شخصی چون خود را ناچار به انجام یک رفتار میداند بر اثر فشار بیشتر، به سوی تکرار آن رفتار کشانده میشود و اساسا اگر این کنشگر ناچار نبود، به چنین شرایطی کشیده نمیشد.
از طرف دیگر، تکواره بودن آن رفتار نیز عاملی است که وضعیت افراط را تکمیل میکند، چنانکه اگر شخصی ناچار به انجام رفتاری باشد اما بتواند جایگزینی برای آن پیدا کند، با افزایش فشار، به سوی انجام بیشتر آن رفتار کشیده نمیشود. همچنین اگر شخصی انجام یک رفتار را وابسته به انجام رفتار دیگری بداند، با افزایش فشار به سوی انجام بیشتر آن رفتار، ترغیب نمیشود.
اجتناب از تکوارگی هویتی
با اینکه فقر و تکوارگی به عنوان دو عاملِ مکملِ گرایش به افراطیگری شناخت میشوند، اما اجتناب از تکوارگی با هدف پیشگیری از بروز افراطیگری مقدورتر به نظر میرسد. واقعیت این است که فقر را معمولا شرایط محیطی به یک شخص تحمیل میکند و اگرچه در بسیاری موارد، خود شخص نیز در فقیر شدن خود نقش دارد، اما در تکوارگی نقش یک فرد به مراتب موثرتر از محیط است.
در واقع در بسیاری موارد یک شخص برای نجات خود از فقر به دریافت امکانات از محیط نیازمند است تا بتواند رفتارهای ناچار را از زندگی خود حذف کند، اما یک شخص برای آنکه نسبت به هیچ یک از رفتارهایش دیدگاهی تکواره نداشته باشد، میتواند صرفا متکی به خود باشد. به بیان دیگر یک شخص میتواند رفتارهای تکواره خود را شناسایی کند و با تغییر الگوی انجام رفتارهایش، آن کنشها را از حالت تکواره خارج کند. یافتن جانشین برای هر یک از این نوع رفتارها، همچنین وابسته کردن انجام این نوع رفتارها به انجام رفتارهای دیگر دو راه حل موثر برای حذف رفتارهای تکواره محسوب میشوند.
بنابراین برای اجتناب از بروز رفتارهای تکواره هویتی، لازم است که شخص بداند انجام یک رفتار هویتی بدون در نظر گرفتن سایر شرایط، اهمیتی ندارد. به بیان دیگر یک شخص باید انجام رفتارهای هویتی خود را وابسته به رعایت بسیاری امور همچون رعایت حقوق دیگران کند و نخواهد که تحت هر شرایطی دست به انجام یک رفتار هویتی خاص بزند. از سوی دیگر یک شخص باید بتواند با آگاهی از توانمندیهای خود، رفتارهایی را به عنوان رفتار جانشین در نظر داشته باشد تا در موقع لزوم با جایگزینی رفتارهایش، از بروز تکوارگی هویتی جلوگیری کند.
جمع بندی و نتیجه گیری
تکوارگی هویتی هنگامی رخ میدهد که یک شخص برای انجام یک رفتار هویتی جایگزینی در دسترس نداشته باشد و از سوی دیگر انجام آن رفتار هویتی را به انجام سایر رفتارها وابسته نداند. چنین شخصی با نادیده گرفتن اشتراکات هویتی خود با دیگران، خود را عضو یک گروه هویتی خاص فرض میکند و برای انجام رفتارهای هویتی مربوط به آن گروه خاص، عضویت خود را در سایر گروههای هویتی نادیده میگیرد، چرا که انجام یک رفتار هویتی را منوط به رعایت سایر وابستگیها نمیداند. چنین شخصی همواره در معرض گرایش به افراطیگری است چرا که یک زمینه موثر برای بروز چنین وضعیتی را داراست و در صورتی که ناچار به انجام رفتارهای تکواره شود، به سوی افراط، گرایش پیدا خواهد کرد.
#
منابع و مآخذ:
– سن، آمارتیا (۱۳۸۸) هویت و خشونت، ترجمه فریدون مجلسی، چاپ اول، تهران: انتشارات آشیان.
– فرگوسن (۱۳۷۶) نظریه اقتصاد خُرد، ترجمه محمود روزبهان، جلد اول، چاپ پنجم، تهران: مرکز نشردانشگاهی.
– نعیمی، سیدمرتضی (۱۳۹۱) «تبیین و نقد مفهوم انسان اقتصادی در رویکرد اقتصادی به حقوق»، دو فصلنامه دانشنامه حقوق اقتصادی (دانش و توسعه سابق)، دوره جدید، سال۱۹، شماره۲: صص ۱۷۰-۱۳۴.
– هندرسون، جیمز ام. ؛ ریچارد ای. کوانت (۱۳۸۰) تئوری اقتصاد خُرد (تقرب ریاضی)، ترجمه مرتضی قره باغیان و جمشید پژوهیان، چاپ سوم، تهران: موسسه خدمات فرهنگی رسا.
– Becker, Gary S. (1993). Nobel Lecture: The Economic Way of Looking at Behavior, The Journal of Political Economy, Vol. 101, No. 3, pp. 385-409
– Frank, Robert H. (2008) Microeconomics and Behavior, 7th edition, New York: The McGraw-Hill/Irwin.
[۱] https://en.wikipedia.org/wiki/Amartya_Sen
[۲] Microeconomics theory
[۳] Rational Choice Theory
[۴] http://anthropology.ir/article/30508
[۵] Giffen good
[۶] http://anthropology.ir/article/30885
[۷] Inferior good
[۸] Income effect
[۹] Substitution effect
[۱۰] http://anthropology.ir/article/30652
[۱۱] http://anthropology.ir/article/30540