انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

بررسی انسان شناختی تحولات مربوط به مرزهای قومی (اقوام ساکن درشهرستان گلوگاه) مازندران

چکیده :
صحبت از قوم و قومیت آن هم دراین چند سرفصل کوتاه اندکی از گستردگی و جامع بودن این مفهوم می کاهد وکار ما را نیز دشوار می گرداند . طی سالهای گذشته به دلیل شرایط نوین اجتماعی ، اقتصادی و فرهنگی که ناشی از صنعتی شدن ، سواد آموزی ، مهاجرت و جهانی شدن است عناصر تشکیل دهنده ی این مفاهیم دچار دگرگونی شده است و این دگرگونی بر تعاریفی که گروههای قومی و اقشار جامعه از خود ارائه می دهند بی تاثیر نبوده و آنها را نیز دچار تحول گردانیده است.
دراین مقاله که نتیجه ی اتنوگرافی (مردم نگاری) در یکی از مناطق شرقی مازندران است سعی شده که این تحولات را در بین گروههای قومی ساکن در این منطقه به نمایش بگذاریم . البته ابتدا از تعاریف واژه ها آغاز نمودیم قوم یک مفهومی است که از دو جنبه قابل بررسی به نظر می آید یک جنبه ی آن عناصری است که افراد یک منطقه خود را به عنوان قوم می شناسند و بین خود و دیگری تماییز قایل می شوند(درونی) ودیگری عناصری است که دیگران آنها را به عنوان یک قوم درنظر می گیرند (بیرونی).
این واژه به دلیل گستردگی که دارا است با دولت و ملت رابطه پیدا می کند از این نظر که اقوام در یک سرزمین مشترک و با فرهنگ و دین مشترک در کنار یکدیگر زندگی می کنند و با هم به رابطه می پردازند که همین روابط آنها را به هم پیوند می زند و حتی تصمیم گیری در مورد کل بر آنها هر چند خود را متمایز بداند تاثیر می گذارد چون آنها جزیی از کل هستند و دراقلیت واقع شده اند بنابراین زمانی که ما از حوزه ی تصمیم گیری سخن می گوییم امر دولت ملی به میان می آید که با هر تصمیم گیری ممکن است آنها را دچار چالش بگرداند یا از خطر دور کند مانند اجبار در یکسان سازی ها برای یکپارچه کردن سرزمین به این منظور بسیاری از زبانها و فرهنگ ها ازبین رفتند و جنگهای خونین و شورشهایی درگرفت .

بااین حال دولتهای ملی فراموش کردند که این فرهنگها و اقوام طی سالیان دراز شکل گرفتند واین نوع از انسجام درونی در مدت زمان اندکی آن هم با زور قابل دستیابی نبود.

در ادامه ی بحث به مرزهای قومی که بین اقوام ساکن در منطقه وجود داشت پرداختیم و بین آنها دست به نوعی مقایسه زدیم که دربابیم آیا این اقوام که ریشه های یکسانی ندارند اما در یک منطقه با یکدیگر زندگی می کنند بین خود دیوار کشیده و خود را ازیکدیگر مجزا می گردانند ؟ هرچه بیشتر وارد بحث با افراد ساکن در این منطقه شدیم دریافتیم که آنان از نظر عناصر هویتی که برایشان برشمردیم طی ۵۰سال گذشته جز زبان چیزی نداشتند . اما در دهه های اولیه تا زمان انقلاب ازدواج بین ایشان اتفاق نمی افتاد و دختر که به عنوان نیروی کار مطرح بود بین شان ردوبدل نمی گردید (اصطلاحا زن نمی دادند و زن نمی گرفتند ) . حتی بین ایشان با وجود ازدواج جنگ و درگیری رخ می داد . از زمان انقلاب به بعد با وجود فرهنگ سازی در زمینه ی یکسان سازی و تقویت مشترکات این اختلافات رنگ باخت. در واقع جهانی شدن ، یکسان سازی و انسجام به جای تفرقه و تفکیک به عنوان سیاستهای دولتی جایگزین یکدیگر گردید .

همین انسجام باعث شد که آنها در بسیاری از مسایل و ناهنجاری های اجتماعی مشترک باشند از جمله ی این آسیبها بیکاری ، اعتیاد و بزهکاری ، کم آبی که مشکلی ملی و سراسری در کشور است اما بنابر شرایط متفاوت و ویژه ای که هر منطقه دارد در بعضی نقاط ایران بیشتر و در بعضی کمتر است . مشکل ویژه ای که این منطقه با آن دست به گریبان است و بیش از همه بر آن تاثیر گذاشته در مجموع بیکاری است که آسیبهای دیگری چون اعتیاد و مرگ حادثه ساز (موتورسیکلت و روی دکل ) را به همراه می آورد .

واژگان کلیدی : قوم ، قومیت ، هویت ، ملیت ، مردم ، نژاد ، دولت

برای دیدن کامل مقاله کلیک کنید:

۱۲۳۱۷