بررسی تحلیلی زبان بدن در روایتگری بخشی روشن گل افروز
مطالعه موردی روایت شفاهی اصلی و کرم
نوشتههای مرتبط
یلدا شعبانی کارشناسی ارشد پژوهش هنر
حمید علیپور شیرازی لیسانس آهنگسازی
” شاخص ترین پرسوناژ زندگی موسیقیایی شمال خراسان رامشگر است که به او بخشی می گویند رامشگرادامه دهنده سنت خنیاگری ایران پیش از اسلام و نیز سنت کوچ نشینی و شمنی است که می توان آن را به صورت های گوناگون در سراسر آسیای میانه دید ” بی شک از نقش مهم این شخصیت به عنوان قدیمی ترین قصه گو و روایتگر این منطقه نمی توان گذشت اما با توجه به شفاهی بودن این سنت تا کنون پژوهشهای کمی در خصوص آنها صورت گرفته دراین مقاله سعی شده است با بررسی و تحلیل زبان بدن بخشی و استاد منطقه خراسان شمالی روشن گل افروز به نکات روشنی درخصوص اصلی ترین زبان وجودی وی صدا و سایر نشانه های غیرکلامی در زبان وجودی روایت شفاهی اصلی و کرم که یکی از روایت های کهن عاشقانه درمناطق مختلف ایران می باشد پرداخته شود با توجه به حضور ایشان در منطقه پژوهش بصورت میدانی و با اجرای ایشان در حضور پژوهشگران و با رویکرد تحلیل محتوا و استفاده از جمع آوری مطالب کتابخانه ای انجام گردیده است در نتیجه این تحقیق نشانه های کلامی بخشی مانند لحن ، زیر و بم و میزان صدا ، ضربه ، تضاد ، تاکید صدا و لحن و تن صدا در هنگام روایت و آواز مشخص گردید و نشانه های غیر کلامی زبان بدن حالات چهره ، حالات بدن و حرکات مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت .
کلید واژه: زبان بدن-صوت-بخشی-شمال خراسان-روشن گل افروز
مقدمه
روح آرزو دارد با تن سر کند . زیراروح بدون اجزای تن نه می تواند عمل کند نه احساس هگل می گوید : هنر درخشش واقعیت از طریق ماده است به ناچار برای تجلی هر معنایی یا هر واقیعتی و حقیقتی باید از امری ملموس و مادی سود جست . یکی ازاین ابزارها همان بدن مادی است در واقع بدن به مانند نردبانی که معانی را از آسمان به زمین فرود می آورد وسیله ایست که ما را برای ماندن ادراکات رحمان یاری می دهد . بیان بدنی را می توان به عنوان نخستین زبان انسان در ابعاد جهانی ، طبیعی و خاص بازگشت دوباره “انسان به سرچشمه اولیه ارتباط انسان با جهان و تصویر نمادین و معنی دار آن دانست تامل در حضور بدن ، تصویر بدن ، حرکات بدن ، قابلیت های بدن ،پیوستگی بدن و ذهن امکان درک و بازنمود عینی بدن از طریق ایما و اشاره ، حالات چهره ، حالات بدن و غیره موضوع بحث های بیشماری بوده اند . بدن به عنوان یک مفهوم عینی و فیزیکی حضور پیدا می کند تا به یاری ادراک حسی و ارتباطش با ذهن اندیشه های درونی و احساسات ما را از طریق رفتارهای بدنی و افعالی که انجام می دهیم به شکل فیزیکی تجسم و جلوه ای بیرونی بخشد . فرانسیس هاچ در کتاب کارکرد تئاتر می نویسد اطوار می تواند ایده ها و افکار ما را به طور ساده و روشن انتقال دهد .هر ژست و اطوار به مثابه نشانه ای تعبیر شد و نشانه ها به تدریج تبدیل به قرار داد شدند این شیوه ها تکرار شدند صیقل یافتند و توسط همه افراد گروه و قبیله رسمیت پذیرفتند و سرانجام به زبان بدن تبدیل شدند .”(شیرآقایی۱۳۸۸ : ۱۳) نظر به اینکه قصه گویی هنری دیداری و شنیداری است تجسم و تجسد بخشیدن شهود و کنش پی در پی از مهم ترین ارکان این هنر در شیوه ارتباط و انتقال مفاهیم هنگام اجرا حساب می آید . در این پژوهش با توجه به توانایی های بدن به عنوان وسیله ارتباطی قصه گو برای تجسم و دیداری کردن قصه به راهکارهایی برای شناخت بیشتر روش روایتی رامشگر و بخشی منطقه خراسان شمالی پرداخته شد در دسترس نبودن پژوهش های با این موضوع از مشکلات این تحقیق به حساب می آمد .
ادامه مقاله در: zaban-badan