انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

برده و برده داری در ایران(۱۷)

برده و برده داری در ایران (قسمت هفدهم ) ؛ «کارکردهای» غلامان، در دربار و ساختار سیاسی و نظامیِ سلسله های ایرانی پس از اسلام

و اما نکته مهم دیگر اینکه در ساختار حکومتیِ سامانیان ، غزنویان و سلجوقیان، علاوه بر به کار گرفتن غلامان و ترتیبت خاص آنان ، در امور نظامی و سپاهی گری ، «غلامانی» هم با ویژگی هایی خاص در دربارها حضور داشتند ، که نماد اقتدار و نیز فراوانی مال و مکنت سلاطین به شمار می‌ آمدند . «علتِ وجودی» این غلامان ، برآمده از دگردیسیِ تدریجی ساختار سیاسی و درباریِ سلاطینی بود که به موازات شکل یافتن قوای نظامیِ قدرتمند برای خود، عرصه جدیدی از «تشریفاتِ درباری» را ـ به عنوان عنصری لازم برای برجسته ساختن اقتدار خویش ـ ، لازم می‌دیدند. در همین رابطه می توان دید که اگر چه ، تمایل به «تجمل و تشریفات» ، از دربار سامانیان آغاز گشت ، اما در دوره غزنویان فزونی گرفت و در دربار سلجوقیان به حد کمال خود رسید ( ۱۰۹) . اکنون «تجملات و تشریفات» ، به موقعیتی برای «جلوه گری» تبدیل می گردد تا با اغراق گویی همراه ‌شود : به مثابه مراسمی آیینی از فر و شکوهِ اقتدار سلطان ؛ در اینجا آنچه اهمیتی هستی شناسانه پیدا می کند ، تأکید بر «انبوهی ـ در ـ جزئیات» است.
به عنوان مثال، هنگامی که شاه با انبوهی از غلامانش در مراسمی رسمی ظاهر می‌شد، برای نشان دادنِ اُبهت ، بزرگی و غیر قابل دسترس بودگیِ وی، به جلوه گریِ «غلامان همراهش»، متوسل می‌شدند . گویی ، هر چه جزئیات و ریزه کاری های بیشتری در ظاهر غلامان به نمایش درمی آمد ، «عظمت و والاییِ» اقتدار سلطان، جلوه بیشتری می‌یافت ؛ «انبوهیِ» غلامانِ یک رنگ (معمولا تیره ) و یک تیپ و توجه بیش از اندازه به پوشاک آنها ، و اصلا تبدیل پوشاک به عرصه ای از تزییناتِ انبوه و نیز به زینت آراستن جنگ افزارها و در نظر گرفتن بسیاری از جزئیات دیگر و به جلوه درآوردن تک تک آنها، در حکم عرصه ای بود برای قدرت نماییِ سلطان ؛ یا شاید مناسب تر باشد بگوییم «میدان اقتدار و فرّوشکوه» سلطان…؛
بیهقی می نویسد : «چون صبح بدمید ، چهار هزار غلام سرایی در دو طرف سرای امارت به چند رسته بایستادند ، دو هزار با کلاه دو شاخ و کمرهای گران … و با هر غلامی عمودی سیمین و دو هزار با کلاه چهار پر بودند و کیش و کمر و شمشیر و شفا و نیم لنگ بر میان بسته و هر غلامی کمانی و سه چوبه تیر بر دست و همگان با قباهای دیبای شوشتری بودند و غلامی سیصد از خاصگان در رسته های صفه بر زر و عمودهای زرین و چند تن آن بودند که با کمرها بودند مرصع به جواهر و سپری پنجاه و شصت بدر بداشتند » ( ۱۱۰ ) .
بنابراین شاید بتوان گفت ، حکومتهای غزنویان و سلجوقیان ، با توجه به ثروت قابل ملاحظه ای که از راه سنگین کردن مالیات و گرفتن خراج به دست آوردند و هم به دلیل فاصله ای که با مردم پیدا کرده بودند ، در ساختار سیاسی و درباری خود، به سوی تمایلاتی کشیده شدند که نیازمندِ به نمایش گذاشتن اقتدارِ درآمیخته به تجملات و تشریفات بود. و در این میان چنانچه ملاحظه شد، «غلامان» عنصری مهم در «نمایشِ جلال و شکوه» سلطان به شمار می‌ آمدند؛ به بیانی در این مقطع از کارکرد غلامان، آنها تبدیل شده بودند به جزئی مهم در قدرتِ به نمایش درآمده شاه . نمایشی که برای اجرایش هزینه ای هنگفت می بایست در نظر گرفته می شد. ابن خلدون، در خصوص پروسه رشد تدریجی چنین هزینه های هنگفتی می نویسد :
«خراج ستانی در آغاز تشکیل دولت به علت کم بودن مخارج دولت و نقصان تشکیلات به زیان مردم نیست و مردم با علاقه کار می کنند و مالیات را می پردازند، زیرا میزان مالیات بسیار ناچیز است و تحلیلی بر مردم نیست. ولی پس از آن که دولت چندی دوام یافت و پادشاهان یکی پس از دیگری به سلطنت ادامه دادند، به تدریج بر تعداد عمال و کارگزاران دیوانی اضافه می شود و مخارج و تشریفات آنها فزونی می گیرد و در نتیجه فرو رفتن درباریان در ناز و نعمت و تقسیم بندی خراج رعایا و کارگزاران و کشاورزان و دیگر کسانی که خراج می پردازند ، می افزایند و بر میزان کلیه تکالیف و تقسیم بندی ها مبلغ بزرگی اضافه می کنند تا عایدی آنان از خراج ستانی بیشتر شود …» (۱۱۱ ) .
اما این فقط سلاطین و امرا نبودند که با استفاده از «غلامان» ، شُکوه و عظمت خود را جلوه گری می‌کردند ؛ رجال و بزرگان نیز در محافلِ عیش و عشرت خویش ، به تقلید از امرا ، علاوه بر کارهای معمول پذیرایی و انجام خدمات مختلفی که توسط غلامان انجام می گرفت ، همواره دسته ای از «غلامان خوبرو»یی در اختیار داشتند که خاص «گرداندن شراب» به مجلسیان بودند . ( ۱۱۲) .
و بالاخره می باید به فساد «غلام بارگی» در دربار برخی سلاطین و امرای ایرانِ بعد از اسلام اشاره کرد ؛ به عنوان نمونه در دربارهای غزنوی، سلجوقی و نیز صفوی ( ۱۱۳) . و ناگفته نماند که ظاهراً به استثنای «سلطان سنجر» هیچکدام از آن سلاطین به جنون و خباثت « غلام کشی» آلوده نبودند. علی اکبر دهخدا از غلامان ترکی خبر می‌دهد که به اشکال مختلف «بازیچه شهوات» امرای عهد سلجوقی بودند. او با ذکر مثال و نامِ غلامان (: جوهر و سنقر که به فرمان خودِ سلطان سنجر به هلاکت رسیدند)، به طور مشخص به توضیح نفسِ ضعیف و عاداتی می‌پردازد که حاکی از روح بیمار و معیوب سلطان سنجر بود : عشق جنون‌آمیز وی به غلامان؛ که نخست مدتی با آن‌ها به سر می‌برد و به عزّت ‌شان می‌رساند، و سپس ناجوانمردانه بی ‌هیچ دلیل و بهانه ای به زیردستان خود فرمان می‌داد تا غلام را به طور فجیعی به قتل رسانند : یورشی غافلگیرانه بر غلام و فرود آوردن ضربات کارد بر بدن او ( ۱۱۴). و اما درباره «غلام بارگیِ» دربار سلاطین و امرای ایران، لازم به یادآوری است که طی تحقیقات انجام یافته ، ظاهرا قبل از اسلام هم ، این عادت در دربار وجود داشته است . چنانچه در عهد پادشاهی داریوش، فرستادن «پسران جوان»، بخشی از خراج سالیانه بوده است . «… در دوره پادشاهی داریوش نیز پسران در دربار مورد توجه بودند، در این دوره بابل و آشور موظف بوند یک ‌هزار قنطار نقره و پانصد پسر به ایران بفرستند» ( ۱۱۵) . به هرحال کار عشق و عاشقی و یا به اصطلاح « شاهد‌بازی » با غلامان، در عهد ترکان سلجوقی ، (حداقل در بین سلاطین و اشراف و درباری‌ها ) به اندازه‌ ای رواج داشت که «بعضی از فُقَها به جواز آن فتوا داده بودند» ( ۱۱۶) ، و همچنین محور مضامین شاعرانه شده بود و شاعران بسیاری نیز از آن استقبال کردند ( ۱۱۷).
تردیدی نیست که از آغاز اسلام ، با توجه به کشورگشایی ها ، رنگ و نژاد برده ها تغییر می کرد. به بیانی اگر در صدر اسلام برده ها عموما از روم و ایران و حبشه بودند ، هنگام شکل یافتن دولت های محلی ، و دست یابی به استقلال و تشکیل ساختارهای سیاسی محلی ، برده هایی که توسط هر کدام از خاندانهای فئودال محلی به بهانه «جنگ در راه خدا و اسلام» ، از سرزمینهای دیگر آورده می شدند ، تغییر می یافت. فی المثل اگر در دوره فرمانروایی های ایرانی (طاهری، صفاری، و سامانیان) ، اغلب ، این برده های ترک بودند که عنصر غالب بردگان به شمار می‌‌آمدند، «در دوره غزنویان ورود برده هندی تشخص بیشتری یافت. زیرا با اسلام آوری مناطق پیرامونی اقامتگاه غزنویان در شرق ، شبه قاره هند تنها سرزمینی بود که جز در مناطق محدودی ، همچنان خارج از حوزه اسلام قرار داشت » (۱۱۸ ). بنابراین در دوران غزنویان، که خود از نژاد ترک و سُنی مذهب بودند ، آنچه در اطراف حکومت شان ، خارج از حوزه اسلام قرار داشت، سرزمین هندوستان بود . بدین ترتیب، اکنون این برده های «هندی»، همراه با صدها فیل مصادره شده ی جنگی و نیز جواهرات گرانبها و افسانه ای هندوستان است که به عنوان «غنیمت» ، جایگاه ویژه ای می یابند. آنهم برای درباری که علاوه بر وظیفه ی آماده کردن تجهیزات جنگیِ انبوه ، موظف به پرداخت هزینه ای سنگین برای تشریفات و تجملات افراطی اش نیز است .

 

ادامه دارد …

منابع :
۱۰۹. راوندی ، مرتضی ؛ تاریخ اجتماعی ایران ، انتشارات امیرکبیر ، ۱۳۶۷ ، جلد چهارم، بخش اول ، ص ۶۵
۱۱۰. تاریخ بیهقی ، تصحیح فیاض ، برگرفته از تاریخ اجتماعی ایران ، مرتضی راوندی، امیرکبیر، ۱۳۶۷، ج ۴ ، بخش اول ؛ ص ۴۴۸
۱۱۱. مقدمه ابن خلدون اندلسی، ترجمه محمد پروین گنا بادی ؛ از مرتضی راوندی، تاریخ اجتماعی ایران ، انتشارات امیرکبیر، جلد ۴، بخش دوم ، ص ۹۴۲
۱۱۲. راوندی ، مرتضی ؛ تاریخ اجتماعی ایران ، امیرکبیر ، ۱۳۶۷ ، جلد چهارم، بخش اول ، ص ۷۵
۱۱۳. روحی زهره، تن بارگی در عهد صفویه، انسان شناسی، ۱۳۹۸
۱۱۴. دهخدا، علی‌اکبر، لغت‌نامه دهخدا، انتشارات دانشگاه تهران، ۱۳۳۵، ج ۳۶، ص ۲۷۴.
۱۱۵. قائمیان ، بی تا؛ برگرفته از راوندی ، تاریخ اجتماعی ایران، انتشارات امیر کبیر جلد ۷ ، ص ۳۷۶، ۳۷۷
۱۱۶. دهخدا، لغت نامه دهخدا، انتشارات دانشگاه تهران، ۱۳۳۵، ج ۳۶، ص ۲۷۴.
۱۱۷. راوندی، مرتضی؛ تاریخ اجتماعی ایران، امیرکبیر، ۱۳۸۶: ج ۷، ص ۳۷۶ـ ۳۷۷.
۱۱۸. دلریش، بشرا؛ جایگاه سیاسی غلامان در تاریخ ایران . ـ تهران : نشر هزار ، ۱۳۹۲ ص ۵۵، ۵۶.