لیندا ژوان پل ترجمه ابوالفضل رجبی
تصویر: پیکره لوسیفر در کاندرال سن پل در لییژ
نوشتههای مرتبط
وقتی کلمه “بدی” را میشنوید، چه چیزی در ذهنتان تداعی میشود؟ اگر باورهایی مذهبی داشته باشید، ممکن است بدی را به شکل شیطان، لوسیفر (Lucifer) یا خود [شخص] بدی تجسم کنید. از دیدگاهی غیرمذهبی نیز شاید بدی “سایه خود” توصیف شود که در آموزه های کارل [گوستاو] یونگ (Carl Gustav Jung) سهمی عمده دارد. پرسش قابل طرح آنست که چرا نوع انسان اجازه میدهد که بدی به بخشی از هشیاری جمعی و مشترک همه ما بدل شود. شاید دلیل این امر آن باشد که انسانها تعریف یکسانی از درست و خوب ندارند. مسلماً فرهنگ، جامعه، دین و باورها نقشی مهم در تعریف ما از خوب و بد و نیز درست و نادرست ایفا میکنند.
ما به فرزندانمان عقایدی تلفیقی را درباره خوب و بد منتقل میکنیم؛ به آنها میگوییم کشتن دیگران بد است و درعین حال جوانانمان را به شرکت در جنگهایی تشویق میکنیم که در آنها کشتن، مورد انتظار و حتی مطلوب تصور میشود. به آنها میگوییم نفرت بد است، اما برخی مذاهب عملاً ترس و نفرت از کسانی را که اصول و اعتقاداتی متفاوت دارند، میپرورانند. رسانه ها از برنامه ها و فیلمهایی سرشارند که بر چیزهایی عجیب و غریب، وحشتناک و بسیار هول انگیز مبتنی هستند. آیا ما واقعاً به فرزندانمان میآموزیم که بدی بر معیارهای فردی و فرهنگی مبتنی است؟
یا آیا سایه خود در سرشت وراثتی ما ریشه دارد؟ آیا ما بدی را به واسطه میل غریزی صیانت نفس برمی گزینیم؟ آیا سایه های بدی وجود دارند؟ اگر چنین است، آیا سایه های خوبی نیز وجود دارند؟ آیا میتوان بدی را اراده آزاد توصیف کرد؟ اگر ما درمقابل سرشت نیکوترمان عمل کنیم و کارهایی انجام دهیم که به طور هشیارانه به موجودی دیگر آسیب رساند، آیا با آنکه میدانیم عمل ما پیامدهایی خواهد داشت، درواقع از سرشت اساساً نیکمان تجاوز کرده ایم؟
به نظر میرسد که نوع بشر در سراسر تاریخ، منشأهای خوب و بد را اموری خارج از خودشان پنداشته است. خدایان خوب با خدایان بد میجنگیده اند تا روح بشر به هدایت نهایی خویش دست یابد. بر اساس آموزه های مسیحیت خدا ما را از روی تمثال خودش (یعنی خوب) آفریده است، اما شیطان وسوسه ای مقاومت ناپذیر را پیش میکشد و در ارواح نفوذ میکند تا آنها را از خوبی به بدی متمایل سازد. این نمایشنامه به تعداد نامتناهی در فرایند تحول بشر بازی شده است. اما اگر ما تحت سیطره هیچ نوع الوهیتی ـ خوب یا بد ـ نباشیم، چه وضعی پیش میآید؟ اگر هرکسی بر روی زمین مسئول اعمال خود و پیامدهایش باشد چه؟ این امر چه تغییری در نگرشهای ما راجع به خوب و بد به وجود میآورد؟
حیوانات برحسب غریزه (instinct) عمل میکنند؛ حیوانات شکارچی شکارشان را تعقیب میکنند و میکشند. آنها بر سر قلمرو و بقا میجنگند. مسلم میدانیم که حیوانات این کار را به عنوان چیزی خوب یا بد تلقی نمیکنند. برای آنها این کار به منزله بقای اصلح است. پس چرا ما واکنشهای غریزیمان را نسبت به تهدید یا خطر، چیزی بد به حساب میآوریم؟ چه اندازه از آنچه ما بد میدانیم، درواقع ـ دست کم تاحدودی ـ غریزی و برحسب طبیعتمان است؟ ما صرفاً این امر را نسبت به همتایان حیوانیمان کمی پیچیدهتر نمایان میکنیم. ما نیز موجودات زنده دیگر را میخوریم و جنگهایمان معمولاً بر سر حقوق مربوط به قلمرو درمی گیرد.
اگر بدی حقیقتاً خارج از ماست، چه کسی در وهله نخست آن را به وجود آورده است؟ اگر خدایی که همه موجودات را آفریده است ذاتاً خوب باشد، چگونه ممکن است موجب پیدایش چیزی بد بشود؟
ما در جهانی از ثنویت به سر میبریم. درواقع تمام اندیشه های ما بر ضدین مبتنی هستند. برای آنکه نور را بشناسیم باید تاریکی را درک کنیم، همچنین برای شناخت عشق، درک نفرت و برای شناخت خوبی، درک بدی ضرورت دارد. انسانها ـ برخلاف همتایان حیوانیشان که بر غریزه مبتنی هستند ـ میتوانند استدلال کنند و به نتایجی دست یابند که به منطق و تفکر روشن تکیه دارند. آیا ما چنین میکنیم؟
Linda Joan Paul
منبع: http://www.bellaonline.com/articles/art26766.asp
ابوالفضل رجبی: philonousi@yahoo.com