بدن (body) پدیده ای چند وجهی، پیچیده و متناقض(paradoxical) است. در نظر اول بدون بدن، داشتن حیات امری محال است و در عین حال می توان بدنی را هم تصور کرد که به آن جسد (corpse) می گویند، یعنی موجودی مرده یا موجودی که از قدرت حیات تهی شده است. از سوی دیگر بدن امری ملموس و مادی است و در عین حال بعدی انتزاعی دارد که به همین واسطه در بسیاری از علوم مانند حقوق، علوم اجتماعی و حتی فلسفه مورد کنکاش و بررسی و مداقه ی بسیار فرار گرفته است. تناقض دیگر آن است که بدن هر کس مختص اوست و در عین حال به عنوان خزانه ای ژنتیکی، بسیاری از ویژگی های بروز یافته و بروز نیافته ی اجداد او را حمل می کند. به این ترتیب به لحاظ علم ژنتیک بدن پدیده ای نیست که ویژه ی یک فرد باشد. اما تنها راه شناخت هویت فردی انسان همین بدن اوست. بنابراین وجود هر انسان مساوی با یک کالبد است و با آن شناخته می شود و در عین حال که از جنبه ی مادی برخوردار است، «فقط یک طبیعت جسمانی نیست. بلکه درون فرهنگ جای گرفته است.»(تقویان؛۱۳۸۷ :۹۸) یعنی از آن جایی که شرایط زندگی انسان هیچ گاه در خلا شکل نمی گیرد و او همواره در اجتماع (community) و جامعه (society) و به هرحال درون فرهنگ زندگی می کند، بنابراین کالبدش هم نمی تواند فقط جنبه مادی داشته و بیرون از جامعه و مستقل از آن موجود باشد. (گیدنز؛۱۳۸۷ :۲۱۱) به عبارتی این پدیده ی پیچیده، در عین حال که فرا تاریخی است می تواند تاریخی هم باشد و به عنوان برساخته ای (structure)اجتماعی – فرهنگی متنوع و متکثر هم شده است. به این ترتیب نتیجه می گیریم که در جامعه فقط بدن های طبیعی ( که ما با آن به دنیا می آییم) وجود ندارد و پژوهشگران و ناقدان به بدن های بسیاری قائلند. ( اخوت ؛ ۱۳۸۸: ۲۵) در یک کلام هنگامی که صحبت از بدن می شود منظور وجود پیچیده ای و چند بعدی و چند گونه ای است که در ذات هستی شناسانه و وجوه بیرونی آن واجد شرایط متفاوت و متکثری است. در این معنا اگر بدن را پیچیده ترین پدیده نگوییم اما به یقین یکی از پیچیده ترین پدیده هایی است که تاکنون مورد بررسی و کنکاش علمی و فلسفی بشر قرار گرفته است.
در این میان پرسش اساسی این است که چرا بدن وارد علوم انسانی شده است؟ در نگاه اول پاسخ به این پرسش نیاز به یک ظرف زمانی یعنی شروع آن در قالب تاریخی مشخص دارد. اما در نگاهی عمیق تر منظور از طرح این پرسش آن است که بدانیم بدن دارای چه قابلیت های اساسی و مهمی است که توانسته بخش بزرگی از ادبیات تولید شده در علوم انسانی را به خود اختصاص دهد و پژوهشگران زیادی را در سراسر جهان در قالب انسان شناسان بدن، جامعه شناسان بدن، فلاسفه ی بدن و … به خود مشغول دارد؟ به همین دلیل بدون آن که خواسته باشیم از روزی خاص به پیروی از متدولوژی مورخین نام ببریم، باید به این ویژگی مهم بدن اشاره کنیم که بدن بیش از هرچیز ظرف اصلی کنش(act) انسانی است و از سوی دیگر همان طور که گفتیم به این ظرف کنش، عنصر هویت (identity) انسانی نیز اضافه شده است و همین امر باعث شده تا بیش از پیش این موضوع مهم و اساسی تلقی گردد و از آن جا که کنش و هویت از مفاهیم اصلی علوم انسانی هستند، تا زمانی که این دو مفهوم مورد بررسی صاحب نظران باشد، بدن نیز جز لاینفک پژوهش ها خواهد بود. با این پاسخ، ممکن است پرسیده شود چرا پژوهش بر چنین پدیده ی با اهمیتی به تازگی شروع شده است و حجم ادبیات تولید شده پیرامون آن در حال حاضر رو به صعود بوده و در تاریخ علوم انسانی و اجتماعی موضوعی نوین محسوب می شود؟ گذشته از تاریخ اندیشه ی علمی پیرامون بدن و تاثیر فلاسفه به ویژه رنه دکارت (۱۵۹۶-۱۶۵۰)، اقتصاد مصرفی، شهری شدن و بصری شدن(virtualization) جامعه، پیدایش و رشد فمینیسم، پیشرفت علوم پزشکی و …(اباذری و حمیدی : ۱۳۸۷) و (آزاد ارمکی و چاوشیان: ۱۳۸۱) پاسخ به این پرسش در ویژگی های ذاتی بدن نهفته است. همان طور که گفتیم بدن جزیی لاینفک از هستی انسان است و آن قدر به امر حیات نزدیک است که در بسیاری موارد به دلیل همین نزدیکی نادیده گرفته شده است.
باید گفت اما این نادیده گرفتن به معنی بی اهمیت بودن نیست، بلکه همراهی ذاتی این پدیده با بسیاری از مفاهیم علوم انسانی و اجتماعی است که باعث شده تا مرز روشن میان آن و پدیده ها درک نشود و به همین دلیل مورد بی توجهی قرار گیرد. به طور مثال در تاریخ کلاسیک علوم اجتماعی کارل مارکس، که به نعبیری از این موضوع حرفی به میان نیاورده است، در شناخت دو طبقه ی کارگر و سرمایه دار در دنیای سرمایه داری مدعی بود استثمار کارگران در محیط های کاری و پرداخت حق الزحمه ای کمتر از لیاقت آنان، بنیاد جامعه ی سرمایه داری است و سود حاصل از این جریان بر تداوم و گسترش این نظام خرج می شود.(ریتزر؛ ۱۳۸۴ : ۲۷و۲۸)به این ترتیب لزوم نیاز به آگاهی کارگران از استثمار نیروی کارشان که هرچه بیش تر به مفهوم استثمار بدنی و توان جسمانی آنان است، در کارهای وی به چشم می خورد.
دیگر اندیشمند کلاسیک علوم اجتماعی زیمل است که در سایه ی توجهاتش به فرهنگ شهری و تناقضات فرهنگ مدرن، به مفاهیمی از قبیل مد(fashion)و کارکرد آن پرداخته است.به طوری که مقاله ی «فلسفه ی مد» او نخستین تلاش جدی و منسجم برای بررسی معنای فرهنگی مد در زندگی روزمره است.(بنت؛ ۱۳۸۶ :۱۶۰)مفاهیم کلیدی مدنظر زیمل در تحلیل پدیده ی مد، دو مفهوم «تمایز» و «هم رنگی» است.افراد در زندگی مدرن و شهری با گرایش به پدیده ی مد و تقلید از آن سعی می کنند اطلاع و آگاهی خود را از جریان ها وگرایش های اجتماعی به یکدیگر- هم رنگی- نشان دهند و در همان حال سعی می کنند با خلق هویتی نوین تفاوت خود را از توده ی جماعت شهری اعلام کنند.گرایش هم زمان به این دو مفهوم نقش مهمی در بازتولید روابط طبقاتی ایفا می کند.(همان :۱۶۱)از این رو پدیده ی مد همیشه در جوامع شهری حضور دارد. به این ترتیب وجهی از بدن در آرای وی به عنوان یکی از کلاسیک های علوم اجتماعی تئوریزه شده است.
اروینگ گافمن نیز با تاثیرپذیری از مکتب کنش متقابل نمادین به مفاهیم «مدیریت تاثیرگذاری» و «نظریه نمایشی» پرداخته است. این مفاهیم که برای تشریح هرچه بیش تر خود اجتماعی و خود انسانی درنظر گرفته شده اند، افراد را بازیگران دائم نمایش های مختلف در زندگی روزمره تلقی می کنند که برای تاثیرگذاری هرچه بیش تر بر دیگران، از مدیریت تاثیرگذاری استفاده می کنند تا نشان دهند افراد در یک فاصله ی نقش که با سایرین در پشت صحنه ی نمایش می گیرند، بر اعتبار خویش می افزایند. این فاصله به درجه ی کناره گیری شان از نقش های محول شده به آنان اطلاق می شود.(ریتزر؛ ۱۳۸۴: ۲۹۷)بنابراین گافمن ضمن تمرکز بر بدن جسمانی، به بیان مفاهیم اجتماعی آن می پردازد.
بدیهی است ظرفی که کنش انسانی در قالب آن معنادار می شود، قابلیت بررسی در بسیاری از شاخه های علوم انسانی را دارد. زیرا موضوع اصلی علوم انسانی، انسان است. به همین دلیل تعجب برانگیز نخواهد بود که بدن در علوم اقتصادی، سیاسی، تاریخ، هنر، رسانه و ارتباطات، زیبایی شناسی، جنسیت، تربیت بدنی، نقد ادبی و غیره تئوری پردازی شده و مورد کنکاش و کاوش و بررسی قرار می گیرد و بنابراین از همین رهگذر با افزایش صعودی تولید ادبیات علمی مواجه شده است.
منابع :
اخوت،احمد ؛ دوبدن شاه: تاملاتی درباره نشانه شناسی بدن و قدرت،نشر خجسته ،چاپ اول. تهران،۱۳۸۸.
ادگار،اندرو و سجویک، پیتر؛ مفاهیم کلیدی در نظریه فرهنگی،ترجمه ناصرالدین علی تقویان، نشر پژوهشگاه مطالعات فرهنگی واجتماعی ،چاپ اول. تهران، ۱۳۸۸.
گیدنز،آنتونی؛درآمدی بر جامعه شناسی،ترجمه حسن چاوشیان،نشر نی، چاپ اول، تهران، ۱۳۸۷.
اباذری،یوسف و حمیدی،نفیسه،؛ جامعه شناسی بدن وپاره ای مناقشات، فصلنامه پژوهش زنان، دوره ۶، شماره ۴، صص ۱۲۷-۱۶۰، تهران،۱۳۸۷.
آزادارمکی، تقی و چاوشیان حسن؛ بدن به مثابه رسانه هویت، مجله جامعه شناسی ایران، دوره چهارم، شماره ۴، صص ۵۷-۷۵، تهران، ۱۳۸۱.
بنت،اندی؛ فرهنگ و زندگی روزمره، ترجمه لیلا جوافشانی و حسن چاوشیان، نشر اختران،تهران، ۱۳۸۶.
ریتزر،جورج؛نظریه جامعه شناسی در دوران معاصر، ترجمه محسن ثلاثی، ،نشر علمی ،چاپ دهم، تهران،۱۳۸۴
مقاله ی بدن در وبسایت انسان شناسی و فرهنگ ، ترجمه منصوره اسدی مقدم
ایمیل نویسنده : fsayyarpour@yahoo.com