انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

با عشق آقای لطفی؛خدانگهدار!

استاد محمدرضا لطفی(۱۳۲۵-۱۳۹۳)

محمد رضا لطفی؛ نوازنده تار و سه تار، آهنگساز و از معدود موسیقی دانان جریان ساز ایرانی در چند دهه گذشته بود.می گویم «جریان ساز» چون کسی را در نسل او با ابعاد موثری که لطفی داشته است، نمی شناسم. علاوه بر استادی در تار و سه تار ،بسیاری از سازهای …موسیقی کلاسیک را به خوبی می نواخت؛نغمه ساز هم بود و تصانیف ماندگاری از او به جای ماند؛ به یاد عارف ، داروگ ، ناز لیلی ، سپیده و … از جمله این تصانیفی هستند که هرکدام در حال و هوایی متفاوت تصنیف شده اند و از شناخت عمیق او از سبک ها و گرایش های مختلف موسیقی کلاسیک ایران حکایت دارند. به نقد و تحلیل موسیقی سخت توجه داشت و موسیقی را در خدمت اهداف اجتماعی و حتی سیاسی می دانست.با اینکه نوعی بنیادگرایی در موسیقی را دنبال می کرد اما در عرصه اجتماعی موسیقی،بسیار کنشگر بود. مشخصا پس از مشروطه ، تا دهه پنجاه هیچ جریان قدرتمند اجتماعی در موسیقی ظهور نکرده بود.لطفی در این دهه در نوک پیکان کنشگری ها و تحولات اجتماعی موسیقی قرار گرفت. از موسسان جریان چاووش بود و پایه گذر گروه شیدا…هر کدام از این عناوین شرح مفصلی می طلبد که مجالش اینجا نیست. اما اهمیت محمدرضا لطفی زمانی صدچندان می شود که او را همچون آینه ای تمام نما از تحولات اجتماعی ، فرهنگی وسیاسی چند دهه گذشته موسیقی ایران ببینیم و دوره های مختلف زندگی او را بر این شرایط منطبق کنیم. در دهه چهل و پنجاه میل فرهنگی جامعه ، به سمت احیا و پاسداشت میراث کهن ایرانی می رفت ؛ لطفی با آن همراه شد و به مرکز حفظ و اشاعه موسیقی پیوست.نتیجه آن آثاری چون بازسازی راست پنجگاه بود. آنانی که اجرای راست پنجگاه لطفی ، شجریان و فرهنگفر در جشن هنر شیراز را دیده اند، مجری هیجان زده رادیو تلوزیون ملی ایران را به یاد دارند که به عنوان نماینده ای از مخاطبان جشن هنر، چگونه از بازسرایی نغمات کمتر شنیده شده موسیقی کلاسیک ایران، به وجد آمده بود… مانند همه جوانان آن دوران با تحولات فرهنگی و سیاسی دهه پنجاه همراه شد و نمایندگی جریان موسیقی را در شور و هیجان انقلابی بر عهده گرفت.مجموعه آثار «چاووش» حاصل این دوران است… بعد از انقلاب مانند بسیاری از نخبگان ناچار به مهاجرت شد و به گوشه عزلت رفت. آثار دوران هجرت او بازتابی از بیم ها و امیدهای نخبگان ایرانی در غربت است…چند دهه بعد با شور و امید به تغییرات اجتماعی و فرهنگی و باور به ایجاد فرصتی برای موسیقی، به ایران بازگشت ،اما همچون بسیاری کسان که این راه را رفتند و با این امیدها بازگشتند، او نیز راه به جایی نبرد… محمدرضا لطفی علاوه بر نوازندگی و آهنگسازی نقش مهمی در آموزش موسیقی کلاسیک ایران بر عهده داشت. مکتب خانه میرزاعبدالله که توسط او تاسیس شد؛ یکی از مهمترین کانون های آموزش موسیقی کلاسیک ایران در چند دهه گذشته بوده است. بسیاری از موسیقی دانانی که جلای وطن کرده بودند، مانند داریوش طلایی و یا محسن حجاریان، به محض بازگشت تدریس موسیقی را از مکتب خانه آغاز کردند. در کنار این موضوع لطفی در میان همنسلانش از معدود موسیقی دانانی بود که در کنار کار و عمل موسیقی؛ تحقیق و تفحص در این هنر را با جدیت دنبال می کرد و در این زمینه موثر بود. کتاب سال شیدا که نخستین مجلد آن پس از سالها دوری او از ایران در سال ١٣٧٢ منتشر شد؛ مجموعه ای است که بی شک بخشی از میراث مطالعات موسیقی ایران در چند دهه گذشته را در خود جای داده و دوازده شماره از آن نیز چاپ شده است.لطفی تحقیق در موسیقی را به حوزه عمل نیز می کشید.بازسازی مکتب آوازی حسین طاهرزاده در دهه شصت محصول این گرایش بود.بعدها شاگردانی برای بازسازی و کنکاش در موسیقی قدیم تربیت کرد و گروه بازسازی شیدا را هم به روی صحنه برد. هرچند ممکن است سلایق و علایقش مورد پسند همگان قرار نگرفته باشد، اما موسیقی دانی حرفه ای و کاملا جدی بود. در میان همنسلانش کمتر کسی مانند او ، موسیقی را تا این اندازه جدی گرفته بود. حیف است گفتن از لطفی را بی جمله ای از خود او به پایان ببرم:«موسیقی جدی به موسیقی ای اطلاق می شود که در آن اندیشیدن فراموش نشده باشد.موسیقی جدی سنتی از انسانی حاصل می شود که خود در راستای این هنر جدی بوده و زندگی اجتماعی او بیانگر هنر و کار جدی او باشد.» محمدرضا لطفی در دوران اوج خود و مشخصا در دهه پنجاه، شصت و اویل هفتاد، منشا اثرات بسیاری در موسیقی ایرانی شد که بررسی آنها زمانی دیگر می طلبد. حافظه شنیداری موسیقی کلاسیک ایران، لطفی را با آن آثار بدیع ،با لحن ویژه تارش و با جدیتی که در موسیقی داشت همیشه به یاد خواهد آورد . حالا او رفته است…امضایش، تصویری است که مدام از او به یاد دارم.همیشه همراه با امضا می نوشت: «با عشق لطفی».حالا پیش پای رفتنش،بسیاری از دوستداران ، شاگردان و آشنایان هم می گویند : با عشق آقای لطفی؛خدانگهدار!

این یادداشت در چارچوب همکاری انسان شناسی و فرهنگ و روزنامه اعتماد منتشر می شود.

محمدرضا لطفی رفت