انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

با سردار سپه ؛ از اشتیاق تا ناامیدی (قسمت دوازدهم)

پژوهشهای فرهنگی مدرن در ایران
ب . کامیابی های سردار سپه

توجیه سید ضیاء و رضا خان ، از حکومت نظامی ، غلبه بر ضعف حکومت ، ضرورت امنیت در سراسر کشور و پایان دادن به هر گونه هرج و مرج و متحول ساختن ساختارهای اجتماعی و تأکید بر حفاظت ایران از گزند دولتهای خارجی بود . و کم و بیش از همان ادبیاتی استفاده می‌کردند که در بین محافل روشنفکریِ نسبتاً پان ایرانیسم رایج بود. از نگاه برخی رضا شاه (رضا خان) ، جاسوس انگلیسها بوده است و کاتوزیان در اصلاح این تصور، بر این نظر است که «مردم ایران از همان ابتدا رضا خان را جاسوس انگلیس ها می‌دانستند که مأموریتش را در جهت پیشبرد منافع امپریالیسم بریتانیا به انجام خواهد رساند. با این همه ، کسی که حوصله بررسی ادبیات غنی سیاسی ، روزنامه ای و هنری (عمدتاً شعر) این دوران داشته باشد ، به زودی در می‌یابد که این چیزی جز احساسات بعدی بر رویدادهای قبلی نیست. حتی سید حسن مدرس، سرسخت ترین مخالف رضا خان نیز او را به جاسوسی برای انگلیس ها متهم نکرد. او با روشن بینیِ کم نظیری خطر واقعی را در این می‌دید که رضا خان برای کسب قدرت مطلق تلاش می‌کرد» ( ۵۳) .

تذکر کاتوزیان از اینرو قابل تأمل است که وی مخاطبان خود را به شرایط و فرایندی متوجه می‌سازد که از رضا خان ، رضا شاه ساخت ؛ رضا خانی که اساساً نه می‌توانست جاسوس انگلیسیها باشد و نه سرسپرده ی روسیه بلشویکی؛ ـ که بعدتر با آنها پیمان دوستی می‌بندد ـ ؛ بلکه همانگونه که در بالاتر گفتیم او قزاق خود ساخته ای بود که به مرور زمان و با سخت کوشی خود، به درجه سرهنگی راه یافته بود، و در زمانی خاص که همانا آشوب در مناطق مختلف و ضعف حکومت مرکزی در سالهایی بسیار بحرانی بود ، از سوی انگلیس با تصدی گری سید ضیاء ، فرصتی بی نظیر به وی داده می شود. و او که از مدتها پیش هشیار و آماده بود، سوار بر این اسب فرصت می‌شود. در واقع بین فرصت طلبی ، مهار و مدیریت موقعیتهای جاه طلبانه ، با جاسوسی و یا عامل دست نشانده بودنِ انگلیس تفاوت زیادی وجود دارد. رضا شاه از گروه اول بود؛ او که پرورش یافته نظامِ حرص و طمع قاجاری و نیز آموخته استبداد و بی رحیمی حاکم بر تشکیلات نظامیِ قزاقها بود، هنگامی که به قدرت دست می یابد، تمام هنرش را صرفِ ماندن در عرصه یکه تازی های جاه طلبانه اش از راه «فریب دیگران» می کند : متحد کردن دشمنان خود ، البته تنها تا زمانی که قدرت نابودی شان را به دست می آورد. رضا خان همچون تمامی مستبدانِ گردنکش ، به هیچ وجه آشنا به کار ِگروهی نبود و تاب تقسیم قدرت و ثروت با دیگران را نداشت . به عنوان مثال ، اولین متحدی را که کنار گذارد ، سید ضیاء بود. در اردیبهشت ۱۳۰۰ ، با کنار زدن سید ضیاء ، وزارت جنگ را در اختیار گرفت. و در سال ۱۳۰۲ علاوه بر به عهده داشتن مقام وزیری جنگ، به مقام نخست وزیری هم دست می‌یابد. و اما در خصوص سیاست خارجی اش با قدرتهایی همچون روسیه بلشویکی و انگلیس، مبتنی بر دو روی یک سکه با روشهایی متفاوت بود . به قول یحیی دولت آبادی که ناظر به راهکارهای سیاسی و مسیر پیموده رضا خان تا به قدرت پادشاهی بود، سیاست خارجی دولت او را مبنا بر دو اصل می‌‌داند : «انگلیسیان را کاملا راضی نگاهداشتن و روسهای بلشویک را ناراضی نگاه نداشتن و در هر دو قسمت دولت پهلوی ، کار روایی کرده تا کنون و کار خود را با موفقیت پیش برده است . انگلیسیان به دست دولت پهلوی مقاصد اساسی خود را در سیاست و اقتصاد هر دو انجام داده …» (۵۴ ).

اما این فکر را نمی توان از نظر دور داشت که صِرف همین سیاست، تنها در زمانی میتوانست کارایی لازم را داشته باشد که از همان ابتدایِ به قدرت رسیدن رضا خان و حکومت نظامی او ، دولت شوروی و انگلیس هر دو بر سر کودتایی که توسط سید ضیاء و رضاخان انجام گرفته بود به توافق رسیده باشند. به هر حال از قِبَلِ پیمان نامه دوستی ایران و شوروی، قروض ایران به رژیم تزاری و همچنین بسیاری از امتیازات روسیه فسخ گردید. در واقع طبق پیمان نامه ، ایران متعهد می‌شود تا خطری برای حمله به حکومت شوروی نباشد. تعهدی که ظاهراً از حیث دیپلماسی سودمند و مقبول دو طرف قرارداد است ؛ اما پرسشی که مطرح می‌شود این است که چگونه ممکن است، کشور ایرانی که تازه کودتا کرده و سراسر از آشوب است و هنوزحکومت مرکزی اش رمقی نیافته، می تواند خطری برای روسیه بلشویکی باشد. بنابراین همین «تعهدِ سودمند» است که احتمال توافق کنندگان اصلی یعنی انگلیس و شورویِ تازه تأسیس و مسلماً آسیب پذیر و شکننده را تقویت می‌کند. شوروی، حکومت مرکزی و تمامیت ایران را به انگلیس واگذار می‌کند ـ و با خارج کردن نیروهای ارتش سرخ خود از گیلان انقلابی، کمک قابل توجهی هم به حکومت مرکزی می‌کند ـ تا به ازایش بتواند حکومت تازه تأسیس خود را ـ از طریق دور کردن تحرکات نظامی انگلیس در مناطق مرزی ـ تثبیت کند. بر اساس این فرضیه، بدیهی است که اهمیت این توافق برای دولت شوروی چنان اهمیت داشته باشد که در سال ۱۳۰۴/ ۱۹۲۵، به نمایندگانی که در ایران داشت، دستور اکید می‌دهد تا از برقراری هر گونه رابطه مستقیم با کمونیستهای داخل ایران، خودداری کنند. ( ۵۵ ) .
اکنون دیگر تعجبی ندارد، که دولت روسیه، در جهت مصالح حکومت شوروی، تصمیم بگیرد تا در حمایت از حکومت مرکزیِ ایران عمل کند و اگر زمانی هم خلاف آنرا انجام می‌داد و از طریق کمک به جنبش آذربایجان و یا جنگلی ها (توسط ارتش سرخ خود ) در برابر حکومت مرکزی قرار می‌گرفت، با یک چرخش کامل، به حمایت از حکومت مرکزی ایران عمل کند و نیروهای خود را از مناطق خودمختار ایران بیرون ببرد. در واقع نخست وزیری سید ضیاء و یا بهتر است کامل تر بگوییم، سردار سپهی رضا خان ، هرچند که با کودتا بر سر کار آمده بود ولی چنانچه ملاحظه می‌شود ، در برخی چیزها و از جمله پایان دادن به خود مختاریِ ایالتها و در این مورد بخصوص سواحل خزر و آذربایجان پایان داد و به کام دل دموکراتهای مدافعِ «حکومت مرکزی» عمل کرد . هرچند که ممکن بود برخی از آنها با خود سید ضیاء و رضا خان به واسطه عملکرد دیکتارتور مآبانهِ حکومت نظامی‌مخالف بوده باشند. باری ، سید ضیاء در مقام نخست وزیرِ اصلاح طلبی که در عین حال حامی منافع انگلیس نیز بود، از دولت انگلیس می‌خواهد تا قرارداد ۱۹۱۹ را لغو کند، اما در شکل گیری ساختار اصلاحاتی نوین، ایران همراهی کند. که مهمترین ستون آن در دو بازوی ارتش و بوروکراسی نوین بود. بدین ترتیب نخستین زیر بنای مدرنیزاسیون ایران در زمینه های اداری ، مدیریتی و نظامی، به دست انگلیس ها رقم می‌خورد. نقل است که سید ضیاء به وزیر مختار انگلیس درباره این جایگزینی (به جای قرارداد ۱۹۱۹) گفته بود « “برای اغفال بلشویکها و ناراضیان داخلی” و امکان ایجاد دولت مرکزی قدرتمند و مترقی قرارداد باید ملغا می‌شد» (۵۶ ).

ادامه دارد…

منابع :
۵۳. کاتوزیان، محمد علی ، اقتصاد سیاسی ایران از مشروطیت تا پایان سلسله پهلوی، ترجمه محمد رضا نفیسی و کامبیز عزیزی، نشر مرکز، چاپ چهارم ۱۳۷۳، ص ۱۲۴، ۱۲۵.
۵۴. دولت آبادی. یحیی؛ حیات یحیی ، تهران ، انتشارات فردوسی و عطار، ۱۳۶۲، ج ۳، ص ۴۰۷.
۵۵. British Minister to the Foreign Office, “Letter from Moscow ti the Soviet Representative in Tehran “, F. O. 371/Persia 1925/34 -10848. ؛ نقل از آبراهامیان یرواند؛ ایران بین دو انقلاب : درآمدی بر جامعه شناسی سیاسی ایران معاصر ؛ ترجمه احمد گل محمدی و محمد ابراهیم فتاحی ، تهران : نشر نی ، چاپ دوم ۱۳۷۷ ، ص ۱۶۱.
۵۶. British Minister to the Foreign Office,Documents on British Foreign Policy, 1919- 39, xIII, 731؛ نقل از آبراهامیان یرواند؛ ایران بین دو انقلاب : درآمدی بر جامعه شناسی سیاسی ایران معاصر ؛ ترجمه احمد گل محمدی و محمد ابراهیم فتاحی ، تهران : نشر نی ، چاپ دوم ۱۳۷۷ ، ص ۱۴۸.