پژوهشهای فرهنگی مدرن در ایران
د. رضا خان در مسیر سلطنت
با وجود اعمال غیر قانونی رضا خان ، وی در آبان ۱۳۰۲ به مقام نخست وزیری میرسد و حتی قبل از افتتاح مجلس پنجم (۲۲ بهمن ۱۳۰۲)، پیشاپیش اکثریت اعضاء مجلس را که از اصلاح طلبان غیر مذهبی بودند، موافق با خود کرده بود. به هر حال در این دوران رضا خان، هم به محبوبیتهایی نزد برخی از محافل روشنفکری دست یافته بود و هم طولی نمیکشد که نا امیدی هایی را برایشان به وجود میآورد. همانگونه که پیش از این تا مدتی محافظه کاران مذهبی را حامی خود کرده بود و با عوام فریبی هایش، خود را نزد توده ها، به عنوان مردی متدین ، فریفه بود. در این ایام حزب تجدد و سوسیالیست ها از حامیان اصلی وی در مجلس پنجم به شمار میرفتند. حزب تجدد ، متشکل از جوانان تحصیل کرده ای بود که در مجلسِ قبل ، حامی دموکراتها بودند. اما اکنون از مواضع پیشین خود ـ که باور به اصلاحاتی بود که توسط توده مردم صورت گرفته باشد ـ ، بریده و بر این اعتقاد بودند که اصلاحات تنها به یاری «نخبگان قدرتمند» میتواند واقعیت پذیرد. که با توجه به عملکرد رضا خان تا آنزمان، وی میتوانست الگوی این موردِ حمایتی باشد.
نوشتههای مرتبط
برنامه ای که آنها دنبال میکردند ، بر مطالبات مشخص و خاصی تأکید داشت. به عنوان مثال«جدایی دین از سیاست ، ایجاد ارتش منظم و آموزش دیده و یک بوروکراسی کارآمد ، پایان دادن به امتیازات اقتصادی ، صنعتی کردن کشور، جایگزینی سرمایه داخلی با سرمایه خارجی، تغییر زندگی عشایری کوچ نشینان به کشاورزی، وضع قانون مالیات بر درآمد تصاعدی ، فراهم ساختن امکات آموزشی برای همگان به ویژه زنان ، تدارک مشاغل حکومتی برای افراد مستعد و گسترش زبان فارسی به جای زبان اقلیتها در سراسر ایران»، ( ۷۹) که با توجه به عملکرد رضا خان تا آنزمان، وی میتوانست مورد توجه گرایشات آنها باشد.
سوای موج ضدیت با زبانهای اقلیت های فرهنگی و قومی، تفکرات ضد دین و اصلاح طلبِ برخی از محافل روشنفکری ، کار را به جایی رسانده بودند که تنها راه درمان عقب ماندگی و پیشه کردن مسیر اصلاحات را در وجود دیکتاتور انقلابی و حمایت از وی میدیدند : «در کشوری که ۹۹ درصد مردم تحت سلطه روحانیون مرتجع هستند، تنها امید ما به موسولینی دیگری است تا بتواند قدرتهای سنتی را از بین ببرد و در نتیجه ، بینشی نوین ، مردم جدید و کشوری مدرن به جود آورد. (…) البته تنها یک دیکتاتور میتواند چنین اصلاحی انجام دهد» ( ۸۰ ). در این ایام اکثریت مجلس، ـ که نا گفته نماند، این آراء «اکثریتی» اصلاً توسط دخالت نظامیِ رضا خان در ایالتها بدست آمده بود ( ۸۱) . ـ به اصلاحات گسترده ای دست زد. رضا خان مقام نخست وزیری را داشت و فروغی (از حزب تجدد) ، به سمت وزیر خارجه و سلیمان اسکندری (یکی از بنیان گذاران حزب توده در آینده ) به عنوان وزیر معارف (آموزش و پرورش ) انتخاب شدند. از برنامه های اصلاحاتی مجلسِ پنجم ، تصویب لایحه نظام وظیفه و همچنین افزایش بودجه معارف (آموزش و پرورش ) بود ؛ ضمن آنکه تحصیل را همچون نظام وظیفه اجباری اعلام کرده و با ارائه برنامه توسعه دارالمعلمین هم در مرکز و هم در ولایات (استانها) ، به تسهیل و عملی ساختن امر تحصیل در سراسر کشور اقدام کرده بود . وانگهی این مجلس جهت توسعه علم و رشد و پرورش محصلان با روش اروپایی مقرر داشت تا در طی شش سال، سالی یک صد نفر از بهترین محصلین ، جهت تکمیل تحصیل (از طریق شرکت در مسابقه) در رشته های مختلف اعم از علمی و ادبی و نیز فنی با بودجه کافی به اروپا فرستاده شوند . در همین مجلس پنجم بود که بودجه درباریان قطع شده و القاب اشرافی از قبیل «الدوله»ها ، «السلطنه ها» و «الممالک ها» برچیده میشود . و نیز مقرر میشود همه افراد از سجل احوال (شناسنامه) برخوردار شوند . چیزی که به اصطلاح بتواند شناسه هویت ملی مردم جامعه ایران باشد. در همین زمان است که رضا خان نام خانوادگی پهلوی را برای خود انتخاب میکند. مجلس پنجم تقویم را از قمری به شمسی و نیز نام ماههای فارسی را جایگزین ماههای قمری می کند. ضمن آنکه نظام اوزان و مقادیر کشور را تنظیم میکند؛ و جهت تأمین هزینه تأسیس راهن آهن، مالیات بر قند و شکر و چای میبندد و یک سال بعد یعنی ۱۳۰۵ زمانی که رضا خان به مقام شاهی رسیده بود طرح ساخت راه آهن هم به تصویب میرسد و نخستین کلنگش در مهر ۱۳۰۶ زده میشود.
یحیی دولت آبادی تفسیر جالبی در خصوص «تعیین مسیر» خطوط راه آهن ایران دارد که بیانگر این مطلب مهم است که از همان ابتدای برنامه اصلاحات و پروژه های عمرانی کشور ، انتخاب مناطق بر اساس نیازهای دولتهای امپریالیستی بوده است. به عنوان مثال میتوان به مسیر راه آهنی اشاره کرد که ابتدا از نقاط جنوب و شمال آغاز گردید. نقاطی که چنانچه به یاد داشته باشیم ، همواره مقرِ دخالتها و سیاستهای انگلیس و روسیه بوده. دولت آبادی مینویسد«اینکه آیا انتخاب این دو مرکز شروع، اصلا مطابق مصالح اقتصادی مملکت بوده است و یا اینکه مصالح اقتصادی و سیاسی بیگانگان در آن دخالت داشته است یا نه، و اینکه در شروع به اینکار با نبودن اطلاع کافی در نزد کارکنان مملکت و نقصان امانتها آیا صرفه جویی کردن و خرج دوباره و سه باره نکردن رعایت شده است یا نه و بالاخره اینکه راه آهن به زودی می تواند خرج و دخل کند یا نه، مسائل علمی و اقتصادی است که از موضوع تاریخ نویسی خارج است. [اما] چیزی که مسلم است این است که یک قسمت از این راه آهن که در جنوب مملکت به کار اداره نفت ایران و انگلیس میخورد و کمپانی نفت [انگلیسی] سالها بود در صدد ساختن آن بوده است، اکنون به پول و سعی ایرانی ساخته شده ، به او منفعت میرساند» ( ۸۲).
باری ، در همین مجلس پنجم است که به رضا خان ، به خاطر موفقیتش در سرکوب شیخ خزعل ، مقام فرماندهی کل اعطا میشود. مقامی که تا آنزمان فقط مختص به پادشاه بود، و با اعطایش به رضا خان ، مجلس کاری میکند تا قلعه اشرافیِ «انحصارات پادشاهیِ» قاجار، بیش از پیش ترک بردارد. اما «اکثریت مجلس» که متشکل از احزاب چپ در ایران بود ، قدمی فراتر برمیدارد و طرح «حکومت جمهوری» را بر سر زبانها میاندازد. و رضا خان که مهارت عجیبی در دنبال کردن فرصتها داشت ، به سرعت طرح را از آن خود میکند. و خواهان به رأی گذاشتن این طرح در مجلس میشود. مجلسی که میدانست « اعضاء اکثریت» آن از حامیان جدید خود وی ، یعنی تجدد طلبان و سوسیالیستها است ؛ که وی بنا به مصلحت افزایش قدرت خویش ، ـ این بار ، آنها را جایگزین حامیان مذهبی قبلی خود کرده بود ـ ؛ به بیانی، همانهایی که به یاری دسیسه های وی ، جایگاه اکثریت را در مجلس بدست آورده بودند، و اینبار میتوانستند راهی برای خلع سلطنت قاجار باشند . طرحی که به خیال رضا خان میتوانست او را به مقام رئیس جمهوری برساند . اما غافل از اینکه اقلیت مجلس و همچنین مخالفین محافظه کار مذهبیِ رضا خان ، در بیرون از مجلس، سلاح بُرنده ای در اختیار داشتند : توده مردمی که برایشان اعتقادات دینی و گفته های رهبران مذهبی حرف اول را میزد. به همین دلیل هم ، از سوی محافظه کارانِ مذهبی که مخالفِ اصلاحات اجتماعی و فرهنگی رضا خان بودند ، به مردم گفته شده بود «جمهوری» مخالف مذهب است ( ۸۳) . به هرحال درگیری سختی بین رضا خان و متحدینِ اکثریتش در مجلس از یکسو و اقلیت مجلس و توده مذهبیِ حامی آنها در قلمرو عمومی، سر میگیرد. در این مرحله است که رضا خان هر سرمایه نمادینی را که پیش از این برای جلب توده مردم و روحانیان جمع آوری کرده بود، به یکباره از دست میدهد. اما احتمالا به دلیل دلگرمی اش از بابت حمایت روشنفکران لائیک و نیز پشت گرمی اش به قوای نظامی خود ، بی اعتنا به تمامی مخالفتها ، از مجلس میخواهد تا مسئله «تبدیل رژیم » ، را به رأی گذارد. درخواستی کاملاً ریشخند آمیز که هم به لحاظ عملی و هم نظری ، بی اعتبار و غیر قابل اجرا بود . چرا که نمایندگانِ مجلس شورای ملی که ماهیت وجودی شان ، اساساً مبتنی بر «نظام مشروطه» بوده است، فاقد چنین صلاحیتی بودند ! به کوچکترین واکنشی بر نفی آن ، بنیان وجودی خود را نفی کرده اند و بدین ترتیب هرگونه قدرت رای و اختیار حقوقی خود را که از نظام مشروطه دریافت کرده اند ، از دست می دهند . دولت آبادی که در آن دوران ، خود حاضر و ناظر بر وضعیت متناقض بوده ، می نویسد : نمایندگان مجلس اصلا «صلاحیت این اقدام را در خود نمیبینند. چه آنها [یعنی خود نمایندگان] را قانون مشروطیت برگزیده است ؛ اگر به فسخ مشروطه رأی بدهند ، به فسخ وکالت خود رأی داده اند ! ». ( ۸۴) .
ادامه دارد …
منابع :
۷۹. آبراهامیان یرواند؛ ایران بین دو انقلاب : درآمدی بر جامعه شناسی سیاسی ایران معاصر ؛ ترجمه احمد گل محمدی و محمد ابراهیم فتاحی ، تهران : نشر نی ، چاپ دوم ۱۳۷۷، ص ۱۵۳)
۸۰. ا. م. کاظمی، «ما چه میخواهیم؟» و «مطبوعات ایران»، فرنگستان ۱۱ اردیبهشت و مرداد ۱۳۰۳، ص ۱ـ۱۱ ، ۱۵۴ ـ ۱۶۰ ؛ نقل از آبراهامیان یرواند؛ ایران بین دو انقلاب : درآمدی بر جامعه شناسی سیاسی ایران معاصر ؛ ترجمه احمد گل محمدی و محمد ابراهیم فتاحی ، تهران : نشر نی ، چاپ دوم ۱۳۷۷ ، ص ۱۵۵.
۸۱. دولت آبادی، یحیی، حیات یحیی ، تهران: انتشارات عطار و فردوسی، ۱۳۶۲، ج ۴، ص ۴۰۲.
۸۲. دولت آبادی، یحیی، حیات یحیی ، تهران: انتشارات عطار و فردوسی، ۱۳۶۲، ج ۴، ص ۴۲۱.
۸۳. دولت آبادی، یحیی، حیات یحیی ، تهران: انتشارات عطار و فردوسی، ۱۳۶۲، ج ۴، ص ۳۵۱.
۸۴. دولت آبادی، یحیی، حیات یحیی ، تهران: انتشارات عطار و فردوسی، ۱۳۶۲، ج ۴، ص۳۵۰.