انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

با سردار سپه ؛ از اشتیاق تا ناامیدی (قسمت پنجم)

پژوهشهای فرهنگی مدرن در ایران
الف. توزیع قدرت شبه فئودالی و مقدمات ظهور «رضا شاه»

اکنون با توجه به اقدامات استعماری روس و انگلیس و بلژیک نسبت به منابع و ثروت کشور ایران، شروع جنگ جهانی اول که منجر به توجه آنها به بیرون از خاک ایران شده بود، میتوانسته این ایام را برای ملت ایران، به منزله «فرصت» و زمانی برای رهایی بخشی تبدیل کند؛ اما نیروهای سیاسیِ ملتهبِ ایران که همچنان در آشوبِ قدرت طلبیِ خود غرق بودند، چنان درگیر حذف و انهدام یکدیگر بودند که در وقت و زمان مناسبی که پیش رویشان قرار گرفت، قادر به درک و دیدن این موقعیت به مثابه «فرصت» نشدند و در عوض، در دام حمایت و طرفداری از قوای جنگ جهانی اول افتادند؛ درگیر «ستیزهای امپریالیستی» ای شدند که اصلا ربطی به ایران نداشت و تنها منفعتی که داشت همانا استفاده از فرصت به دست آمده برای بیرون راندن قوای روس و انگلیس از خاک ایران بود . حال آنکه حکومت و گروههای سیاسی و جمله گی عشایر چنان درگیر نزاعِ خانگیِ بر سر قدرت بودند که برای قدرتمندتر کردن خود، خود را وارد نزاع جهانی قدرت کردند و هر کدام به حمایت و هواداری یکی از دو جریان بزرگ امپریالیستی برآمدند. و بدین ترتیب عجیب نبود که هر کدام بخواهند ، تعیین کننده سیاست خارجیِ ایران در این نزاع جهانی باشند ! ( ۲۰ ). به هر حال جنگ جهانی اول ، به دلیل ضعف حکومتهای روس و انگلیس یعنی به دلیل درگیری شان در میدانهای نبردِ اروپا (که آنهم ماجرای خود را دارد)، منجر به بازگشایی مجلس سوم، میشود . و هر چند توقع میشد که کلیه امتیازات روس و انگلیس همراه با وابستگان سیاسی شان منحل شود ، و نیروها از ایران خارج شوند، اما صرف نظر از عزل بلژیکی ها ، از تسلط شان در امور گمرکی و مالیه ایران ، روسها در داخل خاک ایران ماندند ؛ خصوصاً که برخی از گروههای سیاسی ، با توجه به موضع گیری هایشان در جنگ، نشان دادند که از روس و انگلیس حمایت میکنند. بنابراین به جای بیرون راندن آنان از خاک ایران ، به اتحاد با آنها عمل کردند. به هرحال نیروهای روسیه در خاک ایران ماندند و همچنان خواهان مداخله در مورد مسائل ایران بودند. و بدین ترتیب «اعلام بی طرفی ایران» در جنگ، جدی تلقی نشد و اعتباری نیافت . با این وجود ، با گشایش دوباره مجلس ، (مجلس سوم) فضای سیاسی و اجتماعی و فرهنگی جانی تازه یافت:
«جرائد ملی از نو جان گرفتند، (…) فقط “رعد” و “عصر جدید” [به مدیریت سید ضیاءالدین طباطبایی؛ فردی که بعدتر با کمک رضا خان به کودتا دست زد] و عصر جدید [به مدیریت متین السلطنه ] ، به هواداری صریح متفقین یعنی روس و انگلیس چیز مینوشتند. ولی باقی جراید نظر به سوابق حزبی و تأثیر شدیدی که از عملیات روسهای تزاری و سکوت عمیق انگلستان در برابر مظالم حضرات داشتند، طوری از متفقین رنجیده بودند که می توان گفت اکثریت افراد احزاب و مطلق روزنامه نگاران از همان بدو امر و طلوع ستاره جنگ به هواداری متحدین دل بستند و این احساسات یکباره عمومی شد، و تدابیر مأمورین ترک و آلمان و اتریش نیز مزید علت گردیده به انقلاب فکری و قلمی و عاقبت به قیام حزبی و مهاجرت پیوست » ( ۲۱ ) .

و اما ، این انقلاب روسیه بود که به خروج نیروهای تزاری از خاک ایران منجر گردید (هرچند که کمی بعدتر با شکل و هیئت استعماری دیگری تحت لوای بلشویسم از طریق سواحل دریای خزر و آذربایجان به خاک ایران باز گشت) ؛ به محض خروج نیروهای تزاری، دولت و وزیر مختار انگلیس «فرصت» را مغتنم می‌شمارند . و نهایت استفاده را از بی ثباتی دولت ایران می‌برند. اکنون (۱۹۱۹میلادی) لندن در حالیکه هنوز جنگ جهانی اول به تمامی پایان نیافته است ، ـ اما پیروزی نیروهای متفقین محرز شده بود ـ ، بر آن میشود تا قراردادی را به دولت ایران تحمیل کند که به موجب آن، ایران به کشوری تابع و حافظ منافع انگلیس درمی‌آمد . بر اساس این قرارداد، هم مالیه و هم قشون ایران، یعنی دو بازوی مهم حکومتی، می‌بایست زیر نظر متخصصان و فرماندهان انگلیسی قرار گیرند . و بدین ترتیب با تصرف دو عنصر حیاتی، حکومت ایران به تمامی تحت نظارت و کنترل دولت انگلیس در می‌آمد. ظاهراً دولت انگلیس این قردادِ غیر قانونی را («غیر قانونی» بوده، زیرا به لحاظ قانون اساسیِ مشروطه ، بدون اطلاع و حضور در مجلس شورای ملی منعقد شده بود) ، با توافق و مذاکره پنهانی نخست وزیر وقت، یعنی وثوق الدوله و پرداخت ۴۰۰ هزار تومان رشوه (از سوی دولت انگلیس) به او تنظیم شده بود. ماجرای این رشوه گیری و عقد قرارداد ، زمانی برملا می‌شود که احمد شاه به انگلستان سفر کرده بود . ظاهراً در ضیافتی که برای او ترتیب داده بودند، قرارداد مزبور جهت امضاء به رؤیت شاه می‌رسد؛ گفته می‌شود وقتی احمد شاه از جریان رشوه و مذاکره پنهانی وثوق با دولت انگلیس با خبر می‌شود، از قبول و امضاء قرارداد سر باز می‌زند و می‌گوید: «کسانیکه پول گرفته اند، تصدیق کنند، من هرگز تصدیق نخواهم کرد! » ( ۲۲) .

خبرِ قرارداد ۱۹۱۹ انگلیس و رشوه گیری وثوق الدوله به سرعت در ایران می‌پیچد و مورد نفرت بسیاری قرار می‌گیرد. فرمانده نظامی انگلیس، واکنش مردم ایران را اینگونه به دولت خود گزارش میدهد :
«به نظر نمیرسد بتوان درک کرد که این قرارداد تا چه حد در ایران منفور بود و عموم چقدر از کابینه وثوق قبل از سقوط متنفر شده بودند. اعتقاد بر این بود که هدف از قرارداد واقعا از بین بردن استقلال ملی است و نخست وزیر ، مملکت را به انگلیس فروخته است. پنهانکاری در انعقاد قرارداد، این واقعیت که مجلس نیز حضوری نداشت و به کاربردن نادرست ترین روشها برای انعقاد قرارداد…، همگی این باور را تقویت کرد که بریتانیای کبیر، در واقع از دشمن دیرین، [یعنی] روسیه بهتر نیست . ( ۲۳ ).

اما نارضایتی و مخالفت با قرار داد ۱۹۱۹ انگلیس ، تنها محدود به مردم ایران نمی‌شد؛ چرا که فرانسه و آمریکا هم ـ به دلیل عدم سهم بَری در این قرارداد ، ـ بدان واکنش نشان دادند و از جمله ناراضیان بودند. محمد تقی بهار که در آن ایام از اعضای کمیته حزب دموکرات و همچنین مدیر روزنامه ایران بود ، در خصوص یکی از ملاقاتهایش با وزیر مختار آمریکا ، گفته های وی را اینگونه نقل می‌کند: «”قرارداد را بهم بزنید و دولت انگلیس را جواب بگویید ، آنوقت به دولت آمریکا مراجعه کنید، قول می‌دهم هر قدر پول بخواهید به شما خواهند داد و مستشار هم میفرستند و مالیه و نظام و معادن شما را اداره خواهند کرد”، [بهار توضیح می‌دهد : ] وزیر مختار این خطابه را موقعی که سید محمد کمره ای و جمعی از ناراضیان در سفارتخانه آمریکا به ملاقات سفیر رفته بودند، بیان کرد و من خود، نزد او بودم» ( ۲۴ ) .

ادامه دارد …

منابع :
۲۰ . بهار، محمد تقی؛ تاریخ مختصر احزاب سیاسی ایران، تهران: امیرکبیر، ۱۳۵۷، ج ۱، ص۱۴
۲۱ بهار، محمد تقی؛ تاریخ مختصر احزاب سیاسی ایران، تهران: امیرکبیر، ۱۳۵۷، ج ۱، ص ۱۵.
۲۲ بهار، محمد تقی؛ تاریخ مختصر احزاب سیاسی ایران، تهران: امیرکبیر، ۱۳۵۷، ج ۱، ص ۳۸ .
۲۳ The Commander of the British Military Mission to the British Minister, Ibid., P.585 ؛ نقل از آبراهامیان یرواند؛ ایران بین دو انقلاب : درآمدی بر جامعه شناسی سیاسی ایران معاصر ؛ ترجمه احمد گل محمدی و محمد ابراهیم فتاحی ، تهران : نشر نی ، چاپ دوم ۱۳۷۷ ، ص ۱۴۶.
۲۴ بهار، محمد تقی؛ تاریخ مختصر احزاب سیاسی ایران، تهران: امیرکبیر، ۱۳۵۷، ج ۱، ص ۳۹ .