بهزاد یوسفی، لیلا پاپلی یزدی
ساختمان X : بازداشتگاهی قدیمی، پناهگاه یا دانشگاه؟
مقدمه
ساختمان ایکس نام ثبتی دانشکده هنر و معماری دانشکده بوعلی سینا در اداره ثبت اسناد است، ساختمانی که نه سند دارد نه پایان کار و نه حتی کسی می داند چه زمانی وچه کسانی آن را ساخته اند یا به دانشگاه بوعلی سینا تحویل داده اند یا کاربری اش پیش از تبدیل به دبیرستان و سپس دانشکده چه بوده است . قدر مسلم آن است که این ساختمان بیش از آنکه در وحله نخست به نظر می رسد قدمت دارد. جالب آن است که حافظه آدمهای میانسال و مسن هم کمک نمی کند، کسی یادش نمی آید چه زمانی ساختمان ایکس را ساخته اند. حداکثر یادشان می آید در دهه ۱۳۲۰ در محل امروزی ساختمان ایکس قبرستان کلیمیان قرار داشته و احتمالا در سال ۱۳۵۴ به دانشگاه تحویل داده اند.
پژوهش در ساختمان ایکس به شکل یک بازی پژوهشی آغاز شد. روزهای اولی که بازی رفتن به زیرزمین و پیدا کردن راههای مخفی اش را آغاز کردیم هرگز نمی شد حدس زد که ساختمان ایکس روزی تبدیل به سوال پژوهشی جدیی شود. شاید ساختار غیر متعارف این ساختمان و قرارگیری بیش از هفتاد درصد آن زیر زمین و جایی پنهان از دید سبب شد تا کنجکاوی همه ما در موردش برانگیخته شود. ساختمان ایکس واقعا چه کاربری داشته؟ چرا هیچ کس یادش نمی آید کی و طی چه مراحلی آن را ساخته اند؟.ممکن است همه اینها توهم ما باشد که از تاریکی زیرزمینش ترسیده ایم؟ نمی دانیم…شاید بهتر باشد با هم این سریال را دنبال کنیم…سریال ساختمان X!
ساختمان X : بازداشتگاهی قدیمی، پناهگاه یا دانشگاه؟
ساختمان ایکس در سه طبقه ساخته شده است. طبقه زیر همکف ، زیرزمین دانشکده امروزی هنر و معماری است. زیرزمینی که به نظر می رسد پیش از ورود ما به آن دست کم سی سال بوده که شخصی چندان به ساختار آن دست نزده است. تنها اتاقهای متعددش را تیغه کشیده اند و آگاهانه انتهای آن را کور کرده اند (نقشه ۱). اتاقهای زیر زمین ساختمان ایکس نه پنجره دارد نه راه به بیرون. در اصلی زیر زمین امروزه برداشته شده اما چارچوب در سراسری و فلزی هنوز سرجایش است. دری که ارتباط زیرزمین را بالکل با دنیای بیرون قطع می کرده است.تنها راه ورودی به این زیرزمین دری مخفی بوده که به صورت مارپیچ واردش می شده و هنوز هم هست، در امروز به تیغه ای ختم می شود. ساختمان ایکس چه کاربری داشته است؟. دستگیرشدگان دهه ۱۳۴۰ در همدان می گویند پیش از فرستاده شدن به زندان اصلی همدان با اتومبیل به جایی برده می شده اند که توصیفشان هر چند ناقص اما یادآور زیرزمین ساختمان ایکس است. البته هیچکدامشان خیلی مایل به ارائه توضیحات بیشتر نیستند، هنوز ترس توی صورتشان دیده می شود. آیا راه اتومبیل رویی که آنها حرفش را می زنند همان است که بقایایش امروز به سلف سرویس تبدیل شده و شیب انتهایی اش به زیرزمین ختم می شود. آیا ساختمان ایکس یک بازداشتگاه مخفی بوده؟ اصلا می توانسته چیزی غیر از آن بوده باشد. ممکن است یک پناهگاه بوده باشد از سالهای جنگ جهانی؟.
تفسیر را بگذاریم برای ادامه سریال…با همین فرض جلو می رویم: ساختمان ایکس برای یک کاربری مخفی ساخته شده در دهه ۱۳۳۰ و احتمالا یک بازداشتگاه قدیمی بوده است.
یک واقعیت تلخ؟:زیر پای ما در این دانشکده چه چیزی قرار دارد؟
واقعیت را آن گونه که هست باید پذیرفت نه آن گونه که دوست داریم .اما اصلا واقعیت و حقیقت چیست ؟ حقیقت در بطن هر چیزی هست یا بوده و اکنون آنرا باید از زیر خروارها خاک فراموشی بیرون آورد .
اصولا حقایق بر اساس طبقات جامعه شکل می گیرد و نمیتوانیم حقایقی که در هر یک از طبقات شکل می گیرد به خاطر موقعیت خاص آن طبقه رد یا بیشتر به آن بپردازیم . اما واضح آنکه طبقه ای از جامعه که توده های اکثریت را در بر میگیرد ما را بر آن میدارد بیشتر در مورد اتفاقات و حقایقش در چار چوب نیازهای آن شکل میگیرد صحبت کنیم . با استناد به جمله مارکس که تاریخ همیشه تاریخ مبارزه طبقات بوده است ، بازسازی این قسمت از تاریخ را میتوان به مبارزه حقایق بین این طبقات تعمیم داد که در اینجا در چهار چوب یک ایدئولوژی شکل گرفته و چون اجازه کریتیکیسمش را نداریم، پس حقایق آن خود به خود در فرایندی تاریخی فراموش یا دیگرگون می شوند، فرایندی که با گذشت زمان و دگم شدن این تدریجی توده ها پروتست شده بیشار از آن رو که در ساختاری پلوتوکراتیک قرار می گیرد. این ساختاردر راس هرم، شامل طبقه ای است که سرمایه را در اختیار دارد میتواند قدرت اذهان را نیز در اختیار گیرد، ساختاری که مطمئنا قسمتی از تاریخ معاصر ما را لابیرنت وار بی معنا می کند، از ان رو که آگاهی را نیز طبقاتی کرده و کاربری یا ساختمندی ابژه ها را از ان خود می کند.ابژه را به وضوح می بینیم اما فاکتهای مربوط به آن لزوما واقعیات حقیقی نیستند و ممکن است جنبه های زیادی در پشت آن نهان باشد؛ بر میگردیم سر مبحث حقیقت به ظاهر گم شده دانشکده هنر ومعماری : باستان شناسی معاصر دانشکده هنر و باستان شناسی معاصر فرایندی که ما را به واقعیت می رساند.
زیر زمین دانشکده هنر و معماری .در این مکان هم اتفاقاتی افتاده که وقتی متوجه بشوید دیگر شاید دلتان نخواهد خیلی از حقایق را بدانید، گاه آنچه ما را به حقیقتی می رساند خود از آن تهیست زیرا تنها حقیقت است که رهای می بخشد. ماجرا از آنجا شروع می شود که دانشجویان باستان شناسی ورودی ۸۷ با اسنادی که در دست دارند و با مشورت با لیلا پاپلی یزدی که حس آوانتوریستی قوی هم دارد سری به زیر زمین دانشکده زده و با دیدن اتاقهای متمادی و بدون پنجره رو می بینند و ایشان تحقیقاتش را بیشتر بسط می دهد و این موضوع را با برخی دانشجویان باستان شناسی ورودی ۸۵ در میان می گذارد و کار از حالت ماجراجویی خارج شده و در قالب یک پروژه شکل می گیرد. تعدادی از دانشجویان مسوول بررسی اسناد و مدارک موجود می شوند و تعدادی دیگر مسوول پیگیری سازه های معماری .دانشجویانی که در قسمت اسناد کار می کردند در یکی از اتاقها که اسمش را اتاق اسناد گذاشتند به برگه های برخورد کردند که پرده از واقعیتی برداشت، اسناد مرتبط بود با دانشجویانی که در دهه ۱۳۴۰مورد بازجویی یا تعقیب قرار گرفته بودند. این اسناد چگونه به زیرزمین راه یافته بود؟ چرا کسی آنها را بیرون نبرده بود؟. می بینم که همیشه بوروکراسی دردسر ساز نیست و بعضی جاها به عنوان مثال در این مورد با وجود این کاغذ پاره ها کمک بزرگی برای ما و همچنین قشر «فرهیخته» جامعه است آیا این اسناد آگاهانه اینجا تلنبار شده اند؟ آیا کسی سالها در فکر ان بود که رازش روزی فاش شود و درست به همین دلیل این کاغذهای درب و داغان را اینجا انبار کرده؟ بیایید تخیلمان را بکار بندازیم…نکند از بازداشتیهای دهه ۱۳۴۰ بوده؟…باید پیدایش کنیم…اگر هنوز زنده باشد!
فکر کنم تا اینجا با کلیات مطلب آشنا شدید و برای رسیدن به جزییات باید صبر کرد البته همیشه نمی شود حقایق را بدون سانسور عنوان کرد ،گاهی حقیقت آنقدر زشت است که تنها می توان آنرا با دروغ بزک کرد ، شاید در این مورد هم حقیقت حسابی زشت باشد…چه کسی می داند؟.
البته حقیقت همچنان ادامه دارد ولی بیرون آوردن این اسناد و مدارک و پروژه معماری به راحتی خواندن این چند سطر نبوده بلکه روزهای متمادی وقت صرف شده و دردسرهای کشیده ایم که خودش روزی به تاریخ ساختمان ایکس اضافه خواهد شد.
و این مقدمه ای بود برای توصیف واقعیتی سریالی و گوشه ای از تاریخی که جزء انسان کسی آن را نساخته و البته انسان تاریخ را می سازد و تاریخ به روشنگری می پردازد .
نقشه: رضا شعبانلو با همکاری محمد اسماعیل همتی (دانشجویان دوره کارشناسی دانشگاه بوعلی سینا)
عکس : صبا غلامی (دانشجوی دوره کارشناسی دانشگاه بوعلی سینا)
برای دیدن نقشه و عکس در زیر کلیک کنید: