انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

بازنگری دریافت آرنت از سیاست (بخش نخست)

یی‌هوا ژیانگ ترجمه عباس شهرابی فراهانی

۱- آثار پسا-مرگِ آرنت درباره سیاست
دریافت آرنت از سیاست عموماً به عنوان یکی از اصیل‌ترین‌ها در تاریخ اندیشه سیاسی غرب مورد ستایش قرار گرفته است. برخلاف فلاسفه باستان مانند افلاطون یا ارسطو، او سیاست را وسیله‌ای برای فعلیت‌بخشیِ یک نظم انسانی ایده‌آل یا پی‌جوییِ شادمانی نمی‌داند. برخلاف فلاسفه مدرن مانند هابز یا لاک، او زندگی سیاسی را نتیجه یک قرارداد اجتماعی که از طریق آن توده‌های متخاصم (antagonized multitude) از وضع طبیعی جنگ‌زده‌شان دور می‌شوند، نمی‌داند. حتی در میان نظریه‌پردازان سیاسی معاصر، تأکید آرنت بر وضع بشریِ تکثر (human condition of plurality) و خصلت افشاگرانه عمل (relevatory feature of action)، دریافت او از سیاست را از دریافت لئو اشتراوس (Leo Strauss) که بر پی‌جویی “نظم سیاسیِ برحق یا نیک” تأکید دارد، و از دریافت جان رالز که بی‌طرفیِ وضعیت/دولت (neutrality of state) و به‌کارگیری “خرد عمومی” (public reason) را پیش‌فرض قرار می‌دهد، جدا می‌کند.

آرنت در آثاری که در دوران حیات او منتشر شد، هیچ‌گاه صریحاً توضیح نداد که “سیاست” یعنی چه یا چه معنا و اهمیتی برای جهان انسانی دارد. او در وضع بشر (The Human Condition)، ظرفیت انسانیِ عمل، وضع گریزناپذیرِ تکثر و زایندگی (natality) و تقسیم‌بندیِ امر عمومی و امر خصوصی را تشریح کرد، اما در آن زمان صحبتی از معنا و مفهوم سیاست نکرد. همچنان که در بالا گفته شد، موضوعات مورد بحث او با بیان خاصی از خودِ سیاست همسان هستند. در میان گذشته و آینده (Between Past and Future/BPF)، او به بررسی مفاهیمِ سنت، تاریخ، اقتدار، آزادی، آموزش، فرهنگ و … می‌پردازد؛ اما اینجا هم فصل منفردی درباره سیاست وجود ندارد. مشهورترین بیاناتی که او درباره سیاست می‌نویسد مانند این است: “علت وجودیِ سیاست، آزادی و میدانِ تجربه‌ی آن، عمل است.” (BPF: 146) با این حال، این نه تعریف و نه تبیینِ مفهوم سیاست است.

تا انتشار کتاب نوید سیاست (The Promise of Politics/PP) در سال ۲۰۰۵، ما دسترسی مستقیم به فهم آرنت از خودِ سیاست نداریم. در این اثر که پس از مرگ آرنت با ویرایش جروم کُن (Jerome Kohn) منتشر شده، چندین تک‌نگاری آرنت درباره سیاست و سنت اندیشه سیاسی برای اولین بار کنار هم گذاشته شده است. مقاله “درآمدی به سیاست” که به زبان آلمانی در کتاب Was ist Politik? (سیاست چیست؟) ویراسته اورزولا لودز (Ursula Ludz) آمده است، از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است. همان‌طور که جروم کُن به درستی توضیح می‌دهد “(عنوان مقاله) به هیچ وجه به مقدمه‌ای برای مطالعه علوم سیاسی یا نظریه سیاسی اشاره نمی‌کند، بلکه برعکس، راهنمایی است برای تجربه سیاسی اصیل” (PP: viii). این تک‌نگاری به همراه دیگر مقاله‌ها، بهترین فرصت را برای فهم ما از آنچه آرنت از سیاست یا زندگی سیاسی در نظر داشت، فراهم می‌کند.

مقاله من کوششی است برای خوانش دقیق اثر پسا-مرگِ آرنت، نوید سیاست. می‌کوشم این مسائل را واکاوی کنم: آرنت از سیاست چه مقصودی داشت؟ او چگونه سیاست را با تکثر بشری و حوزه عمومی پیوند می‌داد؟ چرا آرنت ادعا می‌کرد که سنت اندیشه سیاسی به روح سیاست اصیل خیانت کرده است؟ و چگونه اختراع سلاح‌های کشتار جمعی مدرن، جهانی را که سیاست قصد دارد بسازد و از آن محافظت کند، تهدید می‌کند؟

در یک کلام، من ایده سیاست را نزد آرنت باز-آزمایی می‌کنم. این کار را نه تنها با جای‌دادن آن در نظریه سیاسی آرنت، بلکه همچنین با روشن‌کردن یکتایی و تازگی آن انجام می‌دهم. در بخش نهایی ارزیابی‌های انتقادی خود را از این‌که آیا دریافت آرنت از سیاست، ارتباطی با جهان کنونی ما دارد یا نه، ارائه می‌کنم.

۲- معنای سیاست

استفاده آرنت از واژه “سیاست” را می‌توان به دو حالت تقسیم کرد. نخست، او، مانند بسیاری از ما در این دوران، “سیاست” را برای اشاره روند شکل‌دهی به منافع و درگیری بر سر قدرت به کار می‌برد. در میان گذشته و آینده، او به این دریافت از سیاست به عنوان “پایین‌ترین سطح امور بشری” اشاره می‌کند. دوم، او سیاست را به مقام دستاورد اصلی‌ای که تمدن بشری می‌تواند به آن دست یابد، ارتقا می‌دهد، به شرطی که ما ظرفیت انسانی‌مان برای عمل‌ورزیِ هماهنگ و مشترک را فعلیت بخشیم. این دریافت آرنت از سیاست، یا – اگر بخواهیم اصطلاح مطابق با روحیه او نام‌گذاری کنیم – “بالاترین سطح امور بشری” است.

صحیح است که آرنت در آثار دوران حیاتش، این تمایز را به روشن‌ترین شکلی که یک نظریه‌پرداز سیاسی می‌تواند انجام دهد، مشخص کرده بود. آرنت در مقاله‌ای که در آن به شرح حقیقت و سیاست می‌پردازد، می‌گوید: “من به گونه‌ای سخن گفتم که انگار قلمرو سیاسی چیزی جز رزمگاه منافع متضاد حزبی نیست که در آن هیچ چیزی به شمار نمی‌آید مگر لذت و سود، جانبداری و طمع سلطه” (BPF: 263). حقیقتی که آرنت با اشتیاق از آن دفاع می‌کند همواره با این معنای سیاست در تضاد است، زیرا سیاستمداران مایل‌اند با دروغ، تبلیغات و دستکاری افکار عمومی برای رسیدن به قدرت مبارزه کنند. به هر حال، آرنت به سرعت می‌افزاید که این کل ماجرا نیست. “از این منظر، ما از محتوای واقعی زندگی سیاسی، از خوشی و سربلندی‌ای که از همراهی با همتایان خود، از عمل‌ورزی با یکدیگر و نمایان‌شدن در ملأ عام و از جای‌دادن خودمان در جهان به وسیله سخن و کردار ناشی می‌شود، و بنابراین از کسب و حفظ هویت شخصی‌مان و شروع چیزی تماماً نو، ناآگاه می‌مانیم” (BPF: 263). این دریافت دوم از سیاست، بی‌شک همان ایده‌آل آرنت از سیاست اصیل است.

در نوید سیاست، آرنت دوباره به دو سطح متفاوت از سیاست اشاره می‌کند. سیاست را می‌توان “به معنای معمول آن، به عنوان رابطه میان حاکمان و محکومان” تعریف کرد. اما اگر این‌گونه تعریف شود، هیچ راهی برای جلوگیری از جانبداری‌های مردم علیه سیاست – این جانبداری‌ها که “سیاست داخلی پارچه‌ای است بافته‌شده از دروغ‌ها و فریبکاری‌های منافع مشکوک و حتی ایدئولوژی‌های مشکوک‌تر، در حالی که سیاست خارجی بین تبلیغات بی‌روح و کاربست قدرت برهنه، در نوسان است” (PP: 97-98) – باقی نمی‌ماند. در اثر این درک “معمول” یا “کوته‌فکرانه” از سیاست، هیچ بختی برای این‌که امور عمومی بتواند مردمی را که می‌خواهند یک زندگی شرافتمندانه یا حداقل تا حدی نجیبانه داشته باشند، جلب کند.

خوشبختانه، سیاست را می‌توان به گونه‌ای دیگر نیز معنا کرد. به بیانی بسیار کوتاه، آرنت ادعا می‌کند: “معنای سیاست، آزادی است.” این یعنی، سیاسی‌بودن همانا و آزاد بودن همان. این تعریف ساده و مختصر است، اما همان‌طور که آرنت توضیح می‌دهد، سادگی و نیروی قطعیت‌بخش آن در این واقعیت نهفته است که سیاست، درون جهان بشری وجود دارد (PP: 108). آزادی علت وجودی و ذات سیاست است. علت وجودی است، زیرا موجودات انسانی، با نظر به لذت‌بردن از تجربه آزاد بودن، همراه با هم زندگی می‌کنند، همراه با هم عمل می‌کنند، یا حتی همراه با هم مبارزه می‌کنند. ذاتِ زندگی سیاسی است، زیرا بدون آزادی، عمل به سطح رفتار و سخن به سطح لفاظی تقلیل پیدا می‌کند.

تقریباً همه پژوهشگران آرنتی می‌دانند تمایز گذاشتن بین “آزادی” و “عمل”، یا بین “عمل” و “سیاست” در نظریه آرنت چقدر دشوار است. آزادی ظاهراً علت این است که چرا مردم زندگی سیاسی دارند، حال آن‌که زندگی سیاسی، تعامل و ارتباط اشخاص آزاد و برابر را در بر می‌گیرد. هنگامی که مردم سیاست “می‌ورزند”، یعنی هنگامی که آنان، با نظر به آزادی، عمل می‌کنند و با یکدیگر سخن می‌گویند، در حال آغازیدن چیزی نو و ایجاد یک فضای عمومی هستند که به شیوه‌ای دیگر ایجاد نمی‌شود. تحسین آرنت از پدیده عمل‌ورزی آزاد در یک فضای عمومی او را به یکسان‌پنداری عمل سیاسی با یک معجزه‌ی غیر دینی می‌رساند – معجزه‌ای که با میلاد زندگی بشری برانگیخته می‌شود و با به وجود آمدن دنیا قابل مقایسه است. همان‌طور که در نوید سیاست شرح می‌دهد:

خودِ انسان آشکارا استعدادی شگفت‌انگیز و اسرارآمیز برای معجره‌آفرینی دارد. واژه عادی و آشنایی که زبان ما برای این استعداد به کار می‌برد، “عمل” (action) است. عمل از این جهت یکتاست که روندهایی را به حرکت در می‌آورد که خودانگیختگی‌شان بسیار شبیه روندهای طبیعی است. عمل نیز نشانگر آغاز چیزی است، چیزی نو را آغاز می‌کند، قوه ابتکار و پیشگامی را به کار می‌اندازد، یا به اصطلاح کانتی، زنجیره خود را پیش می‌برد. معجزه‌ی آزادی، ذاتیِ توانایی آغاز کردن است. خودِ توانایی آغاز کردن، در ذات این واقعیت قرار دارد که هر موجود انسانی، صرفاً به خاطر زاده‌شدن در جهانی که پیش از او وجود داشته و پس از او نیز وجود خواهد داشت، خود یک آغاز تازه است (PP: 113).

اگر معنای سیاست، آزادی است، پس معنای آزادی چیست؟ آرنت این پرسش را با اشاره به شهرِ (polis) یونانی پاسخ می‌دهد، زیرا او بر این باور است که یونانیان اولین مردمی بودند که آزادی را تجربه کردند و به آن فعلیت بخشیدند. “معنای آزادی در اصل چیزی جز تواناییِ رفتن به هر آن‌جا که می‌خواهی نیست،” اما این صرفاً همان “آزادیِ نقل مکان” که ما امروزه می‌فهمیم نیست. برای نقل مکان آزادانه، باید خود را به عنوان یک شهروند آزاد ثابت کرد، شخصی که در معرض سلطه یا اجبار دیگری نیست. اما آزادی معنایی بیش از این دارد. علاوه بر این، یک انسان آزاد کسی است که نیازی به تحمل بار اداره خانه ندارد – او باید بتواند خود را از اجبار امور خانه برهاند (PP: 121). تضاد بین آزادی و ضرورت آن‌قدر مضمون ماندگاری در نظریه آرنت است که لازم نیست این‌جا تکرارش کنیم. شرح آرنت از رویارویی و تضاد شهر و خانه در یونان باستان و دسته‌بندی سه‌گانه او از امر عمومی، امر خصوصی و امر اجتماعی در وضع بشر، پیشتر توضیح داده است که چرا آزادی نمی‌تواند همراه با ضرورت زیستن وجود داشته باشد.

آنچه در این‌جا برای ما اهمیت دارد، این است که آرنت با وجود حمایتش از آزادی نقل مکان و رهایی از ضرورت زیستن، تأکید دارد که این آزادی “مقصود غایی سیاست نیست.” به عبارت دیگر، “سیاست و آزادی یکسان‌اند، و هرجا این نوع از آزادی وجود نداشته باشد، فضای سیاسی به معنای حقیقی آن وجود نخواهد داشت” (PP: 129، کج‌نویسی از نگارنده مقاله). آزادی، به خودی خود، ماهیت سیاست است، در حالی که وسیله‌ای که با آن فضای آزادی بنا نهاده می‌شود، لزوماً “سیاسی” نیست. در تجربه یونانی، قانونگذاری، سیاست خارجی و جنگ “وسیله”هایی بودند برای بنا نهادنِ یا حفاظت از یک فضای سیاسی، اما خود این موارد “قطعاً سیاسی نیستند.” “آن‌ها پدیده‌های حاشیه‌ای برای سیاست هستند و بنابراین خودِ سیاست نیستند” (PP: 129-130).

این‌همانیِ سیاست با آزادی را می‌توان تا زندگی پیشا-شهریِ (pre-polis) یونان دنبال کرد. نزد آرنت، همانند بسیاری از دیگر پژوهندگانِ تاریخ اندیشه سیاسی، همین واژه “سیاست” از تجربه‌ی فعلیت‌یافته‌ی شهرِ یونانی مشتق می‌شود. زندگیِ پیشا-شهری، منبع واژگان سیاسی یونانی است؛ حال آن‌که واژگان سیاسیِ شهر، به محض ایجاد شدن، به معیار همه زبان‌های اروپایی برای سیاست بدل می‌شود؛ حتی با وجود این‌که روزگار خوش شهر یونانی مدت‌هاست به سر آمده است. شهر، یک فُرم بسیار ویژه زندگی جماعتیِ بشر (human communal life) است که در آن “انسان‌ها در آزادی خویش، می‌توانند بدون اجبار، زور و تسلط یکی بر دیگری، با یکدیگر به مثابه برابرها در میان برابرها، تعامل کنند. تنها در شرایط اضطراری، مانند زمان جنگ، فرماندهی بر و فرمانبری از یکدیگر وجود دارد، اما از سوی دیگر همه امورشان را از طریق با هم سخن‌گفتن و یکدیگر را اقناع‌کردن، مدیریت می‌کنند” (PP: 45, 177). این فُرمِ خاص زندگی سازمانی بشر، آنچه را که بعدها غربی‌ها از سیاست فهمیدند و تقریباً به نوعی اعتبار جهان‌شمول نیز دست یافت، به شیوه‌ای سرمشق‌وار و قاطعانه تعیین کرد. غربی‌ها قادر نیستند درباره سیاست سخن بگویند، مگر با اندیشیدن به شیوه‌ای که امور عمومی در شهر یونان باستان هدایت می‌شد.

آرنت استدلال می‌کند که طبق تجربه یونانی، آنچه زندگی در شهر را از همه فُرم‌های دیگر زندگی جماعتی بشر جدا می‌کند، “آزادی” است. این بدین معنا نیست که یونانیان آزادی‌شان را به وسیله سیاست به دست آورده بودند، بلکه همان‌طور که در بالا گفته شد، “آزاد بودن و زیستن در شهر، به معنای دقیق واژه، یکی و شبیه بودند.” آزادی با زندگی سیاسی یکسان است؛ آزادی مقصود یا غایتی نیست که زندگی سیاسی به دنبال آن باشد. با نگریستن از این زاویه، آزادی را می‌توان “به گونه‌ای سلبی، به معنای سلطه‌گر یا تحت سلط نبودن و به گونه‌ای ایجابی، به معنای فضایی که تنها توسط انسان‌ها ساخته می‌شود” فهمید (PP: 116-117).

اگر سیاست و آزادی به یکدیگر مقید و هر دو از ضرورت زیستن یا از وسیله‌بودن برای هر چیز دیگر، جدا شوند، آن‌گاه روشن می‌شود که تنها لحظه‌هایی در تاریخ طولانی انسان‌ها بوده است که معنای سیاست تمام و کمال فعلیت یافته یا آشکار شده است. با این حال، همین چند لحظه تاریخیِ عظیم، حیاتی و اثرگذار هستند. آرنت می‌گوید آن‌ها “معیار تعیین می‌کنند”، نه به این معنا که می‌توان از آن‌ها تقلید کرد، بلکه ایده‌ها و مفاهیم ویژه ذاتی در آن‌ها می‌توانند “آن دوره‌های تاریخی که یک تجربه کامل را از واقعیت سیاسی نفی کرده‌اند، مشخص کنند.” (PP: 119-120). سیاست در معنای “والاتر” به معیاری برای داوری بدل می‌شود که با آن می‌توانیم درجه یا گستره‌ی فعلیت‌یابیِ آزادیِ سیاسی را در هر لحظه تاریخی خاص ارزیابی کنیم. هرگاه امیدِ عمل‌ورزیِ آزادانه در فضای عمومی وجود داشته باشد، روحیه اصیل سیاست نیز وجود خواهد داشت؛ هرگاه صرفاً مبارزه برای قدرت و سلطه خشونت‌آمیز وجود داشته باشد، سیاست در واقع به پایین‌ترین سطح امور انسانی تغییر شکل می‌دهد.

ادامه دارد …

 

* یی‌هوا ژیانگ، سیاستمدار تایوانی و استاد دپارتمان علوم سیاسی دانشگاه ملی تایوان است. این مطلب ترجمه مقاله‌ای است از او با عنوان «Hannah Arendt Idea of Politics Revisited».

 

پرونده ی «هانا آرنت» در انسان شناسی و فرهنگ
http://www.anthropology.ir/node/4498

 

 

مطالب همین مترجم از و درباره هانا آرنت:

۹- درباره هانا آرنت(۱) :
http://anthropology.ir/node/15112

۱۰- درباره هانا آرنت(۲):
http://anthropology.ir/node/15318

۱۱- درباره هانا آرنت(۳):
http://anthropology.ir/node/15732

۱۲-درباره هانا آرنت (۴):
http://www.anthropology.ir/node/15786

۱۳- انسان، چیرگی تام، آغازگری: بازخوانی نظریه توتالیتاریسم هانا آرنت با تکیه بر داستان «میرا»
http://anthropology.ir/node/16721

۱۴- قدرت مردم: نقد آرنت بر وسیله – غایت اندیشی در سیاست
http://anthropology.ir/node/16803

۱۵-روح انقلاب: آرنت و بنیانگذاری آزادی
http://anthropology.ir/node/17036

۱۶- بشریت و ارعاب (درس‌گفتاری از هانا آرنت)
http://anthropology.ir/node/17292

۱۷- جنگ افزار مدرن، قدرت و سیاست
http://www.anthropology.ir/node/17765