آناهیتا ناهید، نگار رضیانی
گفتگو در مه و آمپاس دو فیلم مستندند که هر دو کشمکش یک زن با اطرافیانِ خود را به تصویر میکشند تا به وضعیتی که از دید خودشان مطلوب است دست یابند. این دو فیلم که به فاصله ۲۰ سال از هم و در دو محیط کاملا متفاوت در ایران، ساخته شدهاند چنان شباهتهایی از ساختار روابط قدرت را نشان میدهند که گویا عناصر موجود در هر دو بر اساس فرمول واحدی، عامدانه شکل داده شدهاند. اولی در روستای کوچکی است در آغاز دهه ۱۳۸۰، سالهای اصلاحات از بالا که قانونی پیشرو، حامی تغییر به نفع زنان است اما ریشسفید روستا با آن مخالف است. دومی در شهری بزرگ در جریان اعتراضات ۱۴۰۱ است که گروهی از مردم از پایین و خارج از حوزه قدرت خواهان تغییر وضع موجودند اما پدربزرگ در حیطۀ خانواده با این تغییرات موافق نیست. به نظر میرسد آنچه در هر دو وضعیت، تعیین کننده کنشها و کشمکشهاست ساختار پدرسالارانه باشد که افراد را فارغ از جنسیت تحت فشار قرار میدهد یا با خود همراه میکند. در ادامه، روایت این دو فیلم را به عنوان نمونههای موردی برای بررسی نظام پدرسالار در روابط اجتماعی ایران معاصر، از خانواده تا محیط کار، در نظر گرفته، روابط، شخصیتها و ساختار را مورد بررسی قرار میدهیم.
نوشتههای مرتبط
ارزشها و عرف نظام پدرسالار چنان در ذهن عامه بدیهی به نظر میرسد که گویا ازلی و ابدی بودهاند. اما چنان که انگلس (نقل در نرسیسیانس، ۱۳۹۹، صص ۹۷-۹۸) بیش از یک قرن پیش در کتاب منشأ خانواده: مالکیت خصوصی دولت نگاه متفاوتی به موضوع دارد، پدرسالاری در تمامی جوامع بشری حاکم نبوده و در زمانها و مکانهای متفاوت، ساختارهای متفاوتی با آن وجود داشت. وی استقرار سیستم پدرسالار را از تبعات پدیدۀ مالکیت در جوامع انسانی میداند که در انحصار مردان درآمده و دلیل اصلی جایگاه فرودست زن در جامعه امروز را دسترسی نداشتن به ابزار تولید برمیشمرد. سیستم پدرسالاری نظامی اجتماعی است که در آن زنان تحت ستم مردان قرار گرفتهاند و مردان به صورت روزمره در خلق و بقای آن کوشیدهاند. زنان گاه در برابر آن ایستادگی کرده، و گاه ستم را پذیرفته، حتی در بقای آن شرکت کردهاند (ریتزر، ۱۳۷۴، ص ۴۸۵). در نظام پدر سالاری عموماً مردی مُسِن، با عنوان ریش سفید در رأس سلسله مراتب اجتماعی قرار دارد. حرفش در تصمیمگیریها و اختلاف نظرها حجّت است. زنان هرگز به چنین مرتبه اجتماعی نخواهند رسید اما سایر مردان، بسته به عملکرد اجتماعی و سن شان، بخشی از این سلسله مراتب هستند. پدرسالاری در مصداقهای پنهان و آشکار مختلفی بروز میکند؛ از خشونت فیزیکی مستقیم تا نابرابری در محیط کار، جلوگیری از پیشرفت و بیارزش انگاشتن زن و زنانگی (نرسیسیانس، ۱۳۹۹، ص ۱۰۰). ارزشهای سنتی پدرسالار، در راستای حفظ اقتدار مردانه، باید و نبایدهای بسیاری را برای جامعه تعیین کرده است که اغلب منتج به ایجاد محدودیتهایی برای زنان است. اما بر این اساس، نه فقط زنان به اجبار وادار به قبول شرایط اعمال شده هستند، بلکه مردان نیز تحت فشارند تا نگهبان وضع موجود و سنتها باشند و گاه حتی علیرغم میل فردیشان ناچار به انجام برخی کنشها میشوند. زنی که از نظام پدرسالار تبعیت نکند، یا از آن گذشته، به آن اعتراض هم وارد کند، زن مقبولی نیست. مردی که جلوی زن را نگیرد هم گاه با القابی ناشایست مور تحقیر قرار میگیرد. طبق هنجارهای پدرسالارانه مرد ناچار است برای مقبولیت، از قواعد مشخصی تبعیت کند تا جامعه بپذیرد که او به حد کافی «مردانگی» دارد.
آنچه جالب توجه است این نکته است که حافظ این ساختار پدرسالار، تنها مردان نیستند بلکه گاه زنانی هم چنان تحت تأثیر این ساختار قرار میگیرند که علیرغم فشاری که متحمل شدهاند، آن وضعیت را پذیرفته و بازتولیدش میکنند. این فرایند با نظریه عملِ بوردیو، بهتر قابل بررسی است. بوردیو تحت عنوان عادتواره[۱] (منش) توضیح میدهد که چگونه افراد ساختارهای بیرونی را درونی میکنند. قابلیتهای پایدار یک نظام، به طرق مختلف از جمله تقلید، تأثیر محیطی، آموزش و امثالهم قابل انتقالند و بدین ترتیب، افراد پس از درونی کردنِ ساختار، آن را بازتولید میکنند (فکوهی صص ۴۵۸ -۴۸۶).
فیلم اول، گفتگو در مه مستندی است از محمدرضا مقدسیان که در میانه موج اصلاحات سیاسی اجتماعی ایران در سال ۱۳۸۱ ساخته شد. فیلم روایتی از زندگی آذر است که در انتخابات شورای روستا به عنوان یکی از سه عضو برگزیده شده اما عضو دیگر که ریشسفید روستاست، حاضر نیست هیچ زنی را در جلسات تصمیمگیری بپذیرد. مقدسیان تلاش آذر به دنبال حق قانونیاش را به تصویر میکشد.
آذر زنی جوان است که کارمند خانه بهداشت روستایی دورافتاده و محروم است. او در نخستین دوره انتخابات شورای روستا یکی از سه عضو برگزیده شده است. این زن روحیهای پیگیر و ارادهای آهنین دارد و مصمم است که در شورا فعال و مؤثر باشد.عضو دیگر اما ریش سفید و کدخدای روستا حاج کمال است که نمیخواهد با زن جماعت در جلسه بنشیند و آذر را به رسمیت نمیشناسد. حتی بدون حضور او جلسه تشکیل میدهد و با همراهی نفر دوم، از طرف شورا نامه و مصوبه تهیه میکند. عضو سوم حسین است که مخالفتی با حضور آذر و فعالیتهایش ندارد اما تابع وضع موجود است. این مرد جوان حاضر نیست در بزنگاهها و کشمکشهای آذر از او جانبداری کند و گویا اصلا درک نمیکند که چرا باید آرامش خود را برای خواستههای «دیگری» بر هم بزند. پس علیرغم این که مخالفت شخصی با زن ندارد، ترجیح میدهد بنا به موقعیت و نفوذ حاج کمال با «ریش سفید» همراه شود. هر یک از این سه نفر گویا نماینده یک طیف از اهالی روستا (حتی شاید بتوان گفت کل جامعه) هستند.
نخست گروهی که تغییر در سیستم، شامل دادن هر گونه امتیاز اجتماعی به زنان بر خلاف سنتها، را برنمیتابند و به نوعی از آن نفع میبرند. حاج کمال، ریش سفید و کدخدای محل، نماد بارز این گروه است. دوم کسانی که از وضع موجود ناراضیاند و خواهان تغییر در سیستم هستند که میتواند شامل مصادیق متعددی باشد. و در این فیلم موضوع حضور زن در سِمَتِ تصمیمگیرنده و جلسات شورای روستاست. آذر نماینده این دسته است که مجدانه به دنبال حقش میرود و ساکت نمینشیند. سوم دستهای که به ظاهر بیتفاوت و بیطرفند. وقتی هم صحبت از کشمکش میان تغییر و ثبات است، این افراد که حتی ممکن است از ساختار و وضعیت موجود نفعی نبرند در عمل آب به آسیاب گروه اول میریزند و چوبی میشوند لای چرخ تغییر. آنچه در اینجا میتوان مشاهده کرد، به تعبیر بوردیو همان عادتواره است. بدین معنا که اقتدار پدرسالارانه در این افراد به گونهای درونی شده که حاکمیتِ ریشسفید را امری طبیعی و بدیهی میدانند. به باور آنان، تبعیت از مردِ مُسن امری بی چون و چراست به گونهای که برای تداوم ساختار پدرسالار، هیچ نیازی به دخالت و فشار بیرونی نخواهد بود.
چنین روالی در فیلم آمپاس هم قابل مشاهده است. آمپاس مستندی از رحمانه ربانی و بهمن کیارستمی است که بیست سال بعد از کار مقدسیان در پاییز ۱۴۰۱ساخته شده است. رحمانه زن جوانی است که با تأثیر از فضای اعتراضی در آن مقطع زمانی، باورهایش را برای مخاطب روایت میکند. برای این کار به سراغ اعضای خانوادهاش میرود و روابط خانوادگیاش را دستمایهای قرار میدهد تا اختلاف عقیده، گفتگوها، قهرها و همدلیهایشان به عنوان یک نمونه موردی از خانواده ایرانی تماشایی شود.
رحمانه زنی سی و اندی ساله است از خانوادهای سنتی و مذهبی. او که سالها به تبعیت از خانواده مقید به قواعد مذهبی شدید و پوشش چادر بود در گذر زمان باورهایش تغییر کرد. از همسر اولش جدا شد و رویه متفاوتی برای سبک زندگیاش برگزید. پدرش حاج اکبر، رزمنده و جانباز جنگ تحمیلی است و به هیچ عنوان این تغییرات را نمیتواند بپذیرد چون در نظام پدر سالار تنها کسی که حق تصمیم گیری برای اعضای خانواده را دارد پدر است. حاج اکبر، پدر رحمانه، با توسل به ارزشهای سنتی، در مواجهه با دگراندیشی دخترش، قصد ندارد کوتاه بیاید. در گفتگوهای متعدد و طولانی پدر و دختر در موقعیتها و با موضوعهای مختلف، هیچگونه مسامحهای از سوی پدر وجود ندارد. وقتی دخترش از او میخواهد که او را همانطور که هست بپذیرد، با همین اعتقادات، پوشش و سبک زندگی، این خواست به ظاهر ساده، چنان برای پدر گران میآید که دختر را به داشتن و تبلیغ مکتب دیگری متهم میکند.
رحمانه نیز همچون آذر علیه سیستم پدرسالار به اعتراض برخاسته است با این تفاوت که درگیریهای احساسی، روابط خانوادگی، بستر اجتماعی و اعتراضات خیابانی همزمان، طبقه اقتصادی خانواده به این کشمکش شکل دیگری دادهاند. با این حال عجیب نیست که همان دستهبندی سهگانه در این موقعیت هم صدق کند. نمایندۀ گروه نخست حاج اکبر، پدرِ رحمانه، که به تأیید همسرش، رئیسِ خانواده است، از این موقعیت سود میبرد و سعی در بقای اقتدارش دارد. در دسته دوم رحمانه قرار دارد؛ زن جوانی که انتخاب شغل، همسر، پوشش و سبک زندگیاش به کلی متفاوت و گاه در تضاد با ساختار سنتی پدرسالارانه است. مسئله او در طول فیلم این است که علیرغم عدم سرسپردگی به اقتدارِ پدرسالار، خواهان حفظ محبت و رابطه خانوادگی است. رابطهای که رئیس خانواده آن را مشروط به تبعیتِ زن از اقتدارش میکند. دسته سوم در این جا هم طیف وسیعی از افرادی هستند که یا پدرسالاری برایشان عادتواره شده و آن را امری طبیعی و بدیهی میدانند یا مقابله با ساختار پدرسالارانه را مسئلۀ خودشان نمیدانند. در یک سر طیف مادر، یکی از برادران و خواهر رحمانه هستند که حتی از این ساختار دفاع میکنند. در سر دیگر طیف، برادر دیگر و همسر رحمانه است که هرچند مخالفتی با ایده او ندارند اما در عین حال از اعتراض او هم پشتیبانی نمیکنند. به عبارتی چگونگی مواجهه را به چالش میکشند. گویا پرداخت هر گونه بهایی در این مبارزه را برنمیتابند.
منابع:
ریتزر، جورج (۱۳۷۸). نظریه جامعهشناسی در دوران معاصر، ترجمه: محسن ثلاثی، تهران: علمی
فکوهی، ناصر (۱۳۹۲)، تاریخ اندیشه و نظریههای انسانشناسی، چاپ هشتم نسخه الکترونیک فیدیبو، تهران: نی
نرسیسیانس، امیلیا (۱۳۹۹). انسانشناسی جنسیت، تهران: افکار جدید
[۱] habitus