مهدی پوچانی
بسیاری از شهرها و روستاهای ایران از لحاظ اجتماعی زیر نفوذ سنت ها -به ویژه سنت های مذهبی- قرار دارند. با وجود توسعه مناسبات جامعه مدرن یا به عبارت بهتر سیستم سرمایه داری، مذهب و آیین های مذهبی قدرت خود را حفظ کرده اند. برای مثال مذهب مناسک مرگ را سامان می دهد. غسل میت، نماز میت، خواندن تلقین، فاتحه خوانی و نذورات از مناسک اصلی مرگ است که همگی حاکی از سیطره مذهب بر مرگ در جامعه ایرانی به ویژه در روستاها و شهرهای کوچک است. اما سنت های مذهبی نیز تغییر می کنند زیرا یکی از خصیصه های اصلی سرمایه داری تغییر دائمی ارزش ها و سنت هاست. به تعبیر مارکس هر آنچه سخت و استوار است، دود می شود و به هوا می رود. اما این دود شدن به معنای تهی شدن جامعه از سنت ها و ارزش ها نیست؛ بلکه آداب و رسوم تازه ای شکل می گیرد و به تدریج ارزش ها و سنت های نوینی به وجود می آید.
پیشرفت تکنولوژی باعث تغییر شیوه های مواجهه با مرگ شده است. در بعضی از کشورها مثل دانمارک و انگلستان برخی از سنگ قبرها مجهز به کد QR یا Quick Response Code هستند که افراد با استفاده از گوشی های هوشمند خود می توانند سرگذشت متوفی را بخوانند. صدای او را بشنوند و تصاویری از زندگی او ببینند. همچنین با حضور شبکه های اجتماعی مجازی آداب و رسوم جدید سوگواری در حال شکل گیری است. نشر آنلاین اخبار مرگ و میر، حضور فعال موبایل ها در مراسم تشییع و تدفین و تسلیت مجازی و تلگرامی از جمله این تغییرات است.
در جوامع سنتی تر علاوه بر تاثیرات تکنولوژیک در تغییر شکل رسوم سوگواری، افراد مرجع در این جوامع، در برانداختن سنت ها و جاانداختن امور نو، نقشی پررنگ ایفا می کنند. کوتاه کردن زمان سوگواری از سال به روز، برچیدن رخت عزا و لباس مشکی، برگزاری مراسم شادی و عروسی ها با فاصله زمانی کم پس از مراسم ختم، از جمله این موارد است. در گذشته بازماندگان به مدت یک سال و بیشتر رخت عزا می پوشیدند و مراسم شادی و نشانه های آن در جامعه تعطیل می شد. مثلا این رسوم تخطی ناپذیر بین عشایر ایلام وجود داشت و هنوز هم در برخی مناطق چالش هایی در این خصوص بین اعضای جامعه وجود دارد. همچنین، مناسبات جدید جامعه شامل مهاجرت افراد به دلیل بیکاری به شهرهای بزرگ، وضعیت شغلی و حضور به موقع در محل کار و احساس عقب ماندن از زندگی در سرعت بالای زندگی، عواملی برای حرکت در جهت تغییر آداب و رسوم سوگواری است. گویی قافله عمر به قطار عمر تبدیل شده و سریعتر از زمان خیام می گذرد.
شکل سوگواری و اجرای مراسم خاکسپاری در جوامع سنتی و شهرهای بزرگ تفاوت هایی دارد. در شهرهای بزرگ عنصر ناآشنایی افراد و بوروکراتیک شدن امور باعث شده نهادهای مختلف، نقش اساسی در سامان دادن کارها را پیدا کنند. نهادها کار فرد را بر عهده گرفته اند و گویی مرگ پنهان شده است. بیمارستان، پزشکی قانونی، نهادهای تشییع و تدفین و گاهی نیروی انتظامی و دستگاه قضایی از جمله این نهادها هستند. با نهادی شدن مرگ، اندکی از بار سنگین آن، از دوش افراد برداشته شده است.
مسئله حائز اهمیت دیگر خرید قبر پیش از مرگ است. قیمت قبرها را بازار تعیین می کند. اگر پول نداشته باشید، نمی توانید به خوبی جان را به جان آفرین تسلیم کنید. لذا خرید جای قبر پیش از مرگ به یکی از دغدغه های افراد تبدیل شده است. کسانی که قبرشان را از قبل می خرند. کمی به طنز ماجرا فکر کنید. فرد زنده قبرش را می خرد و با خودش فکر می کند خوب است که گران تر نمی خرم. در این بین «دلالان قبر» نیز به ایفای نقش می پردازند و بازار خرید و فروش قبر را سامان می دهند. نمی دانم در دیگر کشورها هم همین رویه وجود دارد یا نه؟ به هر حال با پولی شدن مرگ، بازماندگان چند مصیبت را به طور همزمان تحمل می کنند. این مسئله در کنار «فرهنگ ریخت و پاش» در بین ایرانی ها، فشارهای مضاعفی را بر بازماندگان تحمیل می کند.
در شهرهای کوچک و جوامع سنتی هنوز فرد فرد افراد جامعه با مرگ درگیر هستند. مرگ حضور بیشتری دارد و کاملا پنهان نشده است و صدای آن شنیده می شود. در برخی از مناطق از جمله روستاهای ایلام صدای مرگ از میان مویه های دم غروب زنان شنیده می شود. در این نواحی همان مقدار که مرگ به چشم می خورد با زندگی افراد عجین است. آن ها به راحتی از مرگ سخن می گویند. قبرستان ها نزدیک به خانه های روستا و شهر هستند. از طرفی مرگ در سطح شهر و روستا در اعلامیه ترحیم دیده می شود. کسی که او را می شناختید و گاهی چند بار در روز او را می دیدید، حال تصویر اعلامیه مرگش را می بینند. البته اگر این فرد یک زن باشد، احتمالا تصویری از او نخواهید دید. به جای او گلی یا قابی خالی می بینید و کسی که در زندگی پنهان بود در مرگ نیز پنهان خواهد ماند.
در جوامع جدیدتر معمولا مرگ را از برخی از گروه های اجتماعی پنهان می کنند. یکی از این گروه ها کودکان هستند. ولی دیدن کودکان بر سر قبرها و میان جمعیت عزادار در جوامع سنتی امر عجیبی نیست. کودکان معمولا کنجکاو هستند که چه اتفاقی افتاده است که نزدیکان آن ها گریه می کنند. همچنین محیطی که برای همه حاکی از غم و ناراحتی است گاهی برای آن ها محیط مفرحی است که می توانند چیزهای تازه ببینند؛ خرما و شربت بخورند و هم بازی های تازه ای پیدا کنند. کودکان مانند بسیاری از بزرگسالان در عالم خودشان پرسه می زنند.
بسیاری از افراد با دیدن مرگ دیگران به مرگ خودشان فکر می کنند، اما نمی توانند از مرگ خودشان تصور درستی داشته باشند. این مواجهه با مرگ می تواند زندگی فرد را دست خوش تغییرات اساسی کند. احساسات و اندیشه های تازه ای را در او شکل دهد و سبک زندگی او را تغییر دهد.
روایتی کوتاه از مناسک مرگ در شهر میمه واقع در استان ایلام که حاصل تجربه زیسته من است:
تابوت آهنی وسط اتاق بود. میت در پتویی پیچیده شده بود. با خارج شدن زنان از خانه، مردان برای سوگواری و تشییع میت وارد خانه شدند. پیش از بلند کردن تابوت، نزدیک ترین افراد به میت کنار تابوت نشستند. یکی از مردان مویه های سوزناکی می خواند و حاضران می گریستند و صدای ناله ها و افسوس ها بلند شد. چند نفر نزدیکان میت را که از تابوت جدا نمی شوند را دلداری دادند و جدا کردند و آن ها را برای حمل تابوت تا قبرستان حاضر کردند. تابوت را با گفتن یا علی و یاحسین بلند کردند و روی دست گرفتند و الله اکبرگویان تا قبرستان حمل کردند. در بین راه اشخاص مختلفی برای کسب ثواب زیر تابوت می روند و دقایقی آن را حمل می کنند. مردان جلوتر از زنان حرکت می کنند. گاهی زنان قواعد اجتماعی مرسوم را به هم می زنند و در حمل تابوت مشارکت می کنند. در ورودی قبرستان دعای اهل قبور را می خوانند و با وارد شدن به قبرستان به نماز میت می ایستند. پس از خواندن نماز تابوت را برای وداع آخر بین زنان می گذارند. سپس مردان برای تدفین میت بازمی گردند. پیش از دفن میت در قبری که از قبل کنده شده است، سه بار تابوت را با گفتن یا علی بلند می کنند و پس از چند متر رفتن به سوی قبر روی زمین می گذارند و دوباره بلند می کنند. این حرکت نمادین نشانه سختی ترک این دنیاست. پس از دفن میت، یک نفر با فراخواندن دیگران به سکوت، خواندن تلقین را آغاز می کند. دعوت به سکوت به این جهت است که آن ها عقیده دارند، میت باید صدای تلقین را بشنود و در همهمه حاضران میت به خوبی نمی شنود. با گفتن افهم یا فلانی، مو بر تن هر جنبنده ای سیخ می شود. پس از خواندن تلقین صورت میت را برای آخرین بار به بازماندگان نشان می دهند. سپس با چیدن سنگ ها و پس از آن ریختن خاک کار تدفین به پایان می رسد. پس از آن مراسم فاتحه خوانی آغاز می شود. البته فاتحه خوانی در بین مراسم تشییع و تدفین نیز صورت می گیرد. پس از خواندن فاتحه، صاحبان عزا از حاضران تشکر می کنند و با خرما و چای از آن ها پذیرایی می کنند و زمان فاتحه خوانی در مسجد یا منزل شخص را مشخص می کنند. مردم شهر قبرستان را ترک می کنند و خانواده صاحب عزا کنار قبر می مانند و سوگواری می کنند. سپس مراسم فاتحه خوانی در مسجد به این شکل اجرا می شود. صاحبان عزا در یک یا دو ردیف در ورودی محل فاتحه خوانی می ایستند. با وارد شدن هر شخص یا هر گروه از فاتحه خوانان و گفتن جمله «رحم الله من یقرا الفاتحه مع الصلوات» برای آمرزش میت فاتحه می خوانند. بدین صورت که پس از گفتن ذکر فاتحه می نشینند و فاتحه می خوانند و سپس بلند می شوند و به صاحبان عزا از همان جایی که نشسته اند تسلیت می گویند و صاحبان عزا نیز با گفتن «بفرمایید» از آن ها دعوت به نشستن می کنند. سپس جوانان و نوجوانان خانواده صاحب عزا از تازه واردها با چای و خرما پذیرایی می کنند. گروهی از جوانان اساسا نمی دانند مراسم فاتحه خوانی چه معنا و هدفی دارد و این که وقتی فاتحه می خوانند چه باید بگویند. بنابراین لب زدن به جای خواندن فاتحه یکی از شیوه های این افراد برای نمایش فاتحه خوانی است.
مناسک مرگ، غم مرگ را کاهش می دهد. بازماندگان با این مناسک مرگ را به فراموشی می سپارد. همبستگی اجتماعی افزایش می یابد و ارزش های جامعه برای افراد جامعه یادآوری و بازتولید می شود. مرگ در پیچ و خم مناسک ساده ای که اعضای جامعه ترتیب داده اند گم می شود و زندگی از سر گرفته می شود.