جسیکا کریستی برگردان رضا اسکندری
virococha
نوشتههای مرتبط
مدیریت: خیزش و توسعهی چشمگیر امپراطوری اینکا در نخستین سالهای قرن پانزدهم آغاز شد؛ در کمتر از یک قرن، این امپراطوری بر بیشتر نواحی آند، از اکوادور کنونی تا جنوب شیلی و شمالغربی آرژانتین سلطه داشت. این توسعه تنها به مدد یک نظام مدیریتی سازماندهیشده امکانپذیر شد که ریشههایی نیز در اعمال و مناسک مذهبی داشت و اراضی اشغالشده را به چشماندازهایی مبتنی بر ایدئولوژی رسمی مبدل میساخت. نخستین واحدهای مدیریتی ایالتهایی بودند که توسط فرمانداران اداره میشدند. باستانشناسان سکونتگاههای بزرگی را در این ایالتها کشف کردهاند که به عنوان سکونتگاه فرماندار مورد استفاده قرار میگرفتهاند. نمونههایی از این سکونتگاهها را میتوان در ساختگاههایی چون ویلکاشوآمان (Vilcashuaman)، اوانوکو پامپا، کاخامارکا و تومیپامپا (Tumipampa) در شمال و آتونکویا (Hatunqolla)، چوکوئیتو (Chucuito) و تامبو کلورادو (Tambo Colorado) در جنوب کوسکو یافت. این مراکز ایالتی سازههایی دولتی بودند و عموما طراحی معماری و قواعد سیاسی مرسوم در آنها نیز مشابه پایتخت بود. این مراکز چه از نظر ظاهر و چه از نظر نقش مدیریتیشان تفاوتی اساسی با اراضی سلطنتی حکمرانان اینکا نظیر پیساک، اویانتایتامبو و ماچوپیچو در درهی ارومبابا، یا اراضی توپا اینکا در چیچرو داشتهاند. ساپا اینکا و درباریانش مرتبا به سفر میپرداختند و در هر دو شکل این اراضی توقف میکردند. اینکاها در گسترهی امپراطوری خود، گروههایی ۱۰ تا ۱۰هزارتایی از خانوارها را گرد هم میآوردند و مسئولیتهای مدنی، همچون زراعت، گلهداری، صنایع و تولیدات و خدمات نظامی را به عهدهی آنان میگذاشتند. هر واحد ۱۰۰تایی یا بزرگتر از خانوارها توسط یک رهبر محلی موروثی هدایت میشد که کوراکا (Kuraka) نام داشت. تمامی این واحدها میبایست بسته به منابع طبیعی محلیشان هدایایی را تقدیم کوسکوی پایتخت میکردند؛ همچنین میبایست به صورت نوبتی و گردشی نیروی کار لازم برای فعالیتهای دولت اینکا را تامین میکردند. راهبرد دیگر دولت مرکزی، اسکان اجباری بود. در این روش مقامات اینکا گروههایی متشکل از چندصد خانواده یا اجتماعات کاملی از از ایالات نوپدید را انتخاب و آنان را به نقاط دیگری، عموما در فاصلهای چندصد مایلی، منتقل میکردند. بدینترتیب گروههای تحت کنترلی از مهاجران پدید میآوردند که به نام میتیماس (Mitimas) شناخته میشدند. هدف اصلی این سیاست درهم شکستن جوامعی بود که تهدیدی برای دولت اینکا محسوب میشدند؛ انگیزهی دیگر از این کار ایجاد اجتماعاتی متشکل از گروههای تحصصی اقتصادی و تولیدی بود که محصولاتشان برای مرکزنشینان حیاتی بود. مهمترین حرف و صنایعی که تحت کنترل دولت مرکزی به فعالیت میپرداخت عبارتبودند از ریختهگری، پارچهبافی و سفالگری. طلا و نقره هم از لحاظ مادی و هم از لحاظ ارزش نمادین، مهمترین فلزات امپراطوری بودند، چرا که با ماه و خورشید در تلازم قرار میگرفتند و انحصارا برای خانوادهی سلطنتی کنار گذاشته میشدند. پارچههای باکیفیتی به نام کومبی (Cumbi) از پنبه و پشم بافته میشد و معمولترین محصول سفالین نیز کوزههایی با دهانهی گشاد و گردنی تنگ به نام آریبولا (Aribola)، لیوانها یا جامهای نوشیدن به نام کِرو (Quero) و خمرههای بزرگ برای نگهداری از مواد غذایی بود که معمولا با طرحهای هندسی سیاه بر زمینهی از خاک قهوهای متمایل به قرمز تزیین میشدند. بسیاری از این اشیاء در رویدادهای عمومی مانند جشنها به نمایش گذاشته میشدند، مورد استفاده قرار میگرفتند یا هدیه داده میشدند. این رویدادها به افزایش و تشدید وفاداری میان مدیران نظام و مردم عادی کمک میکرد.
اینکاها برای حفظ شبکهی ارتباطاتی که کوسکو را به ایالات و حاشیهنشینها متصل میکرد، دو ابزار بسیار کارآمد در اختیار داشتند: آنان تمامی سوابق مدیریتی و آماری را در سامانههایی متشکل از رشتههای گرهدار ثبت و ضبط میکردند که کیپو (Quipu) نامیده میشد. همچنین گستردهترین شبکهی راههای قارهی آمریکا پیش از ورود اروپاییان کارِ دستِ اینکاها بود. هر کیپو از یک رشتهی مرکزی تشکیل میشد که تعداد رشتههای آویز دیگر به آن متصل میشدند. رشتههای آویز مجموعهای از رشتهها بودند با فاصلههای مساوی اما با ترکیبهای مختلفی از گرهها. این رشتهها نشانگر واحدهای عددی دهدهی بودند (یکان، دهگان، صدگان و …). واحدهای کوچکتر –یکان و دهگان- در دورترین فاصله از رشتهی مرکزی قرار میگرفتند و رشتههای مربوط به واحدهای بزرگتر در بالا و نزدیکی رشتهی مرکزی. رنگهای مختلف این رشتهها میتواند نشانگر اشیاء مختلفی باشد که مورد شمارش قرار گرفتهاند. مسئولیت نگارش، خوانش و نگهداری از کیپوها، با متخصصینی بود که کیپوکامایوک (Quipucamayoc) نامیده میشدند. این متخصصان به ثبت و ضبط دادههای مربوط به سرشماریهای عمومی، گردآوری هدایا و مراسم مذهبی میپرداختند که همگی برای دولت از اهمیت به سزایی برخوردار بودند.
شبکهی راهها یا کاپاک نیان (Capac Ñan) از دو مسیر اصلی حملونقلی شمالی-جنوبی تشکیل میشد. یکی از راهها در اراضی مرتفع و دیگری در نوار ساحلی قرار داشت و هر یک از آنها، مجموعهای از راههای کوچکتر را به یکدیگر متصل میکردند. این شبکه در مجموع بیش از ۴۰ هزار کیلومتر راه را به هم متصل میکرد. راههای اینکا مورد استفادهی چاسکیها (Chasqui) یا دوندگان حامل نامه، بازرگانان و ارتشها قرار میگرفت. علاوه بر این، راههای اینکا جایگاه مهمی در ایدئولوژی مذهبی تحمیلشده از سوی دولت نیز داشتند. این راهها کوسکو را به نواحی زیارتی مهمی مانند جزیرهی خورشید در دریاچهی تیتیکاکا و پاچاکاماک در ساحل مرکزی متصل میساختند و عموما توسط زیارتگاههای سنگی نشانهگذاری شده بودند. در این راهها میشد گروههایی از مقامات محلی را نیز دید که هدایا و قربانیهای خود را، که کودکان قربانی را نیز شامل میشد، برای اجرای مراسم به پایتخت میبردند. آنان در مسیرهای مستقیمی حرکت میکردند و قربانیهای خود را نثار زیارتگاههای سنگی یا ئواکاها میکردند.
مذهب
جهانبینی اینکا جدایی غربی میان ذهن و عین را ندارد؛ در مقابل، اینکاها جهان را یک تجربهی جسمانی میدانستند که در آن، تمامی چیزها حایز قوای حیاتی بودند. کوهها دارای شخصیت بودند، غارها و پهنههای آب راههای دسترسی به دنیای جاندار زیرین بودند و زندگان در ارتباطی مستمر با نیاکان درگذشتهشان قرار داشتند. منبع تمام آبها را اقیانوس آرام میدانستند که آبهای آن به صورت ابرهایی بالا میرفتند و با بارش به صورت باران زمینهای زراعی را به بار مینشاندند. در تکمیل این چرخهی آبی، رودخانهها و دریاچهها نیز آب باران را گرد میآوردند و دوباره راهی اقیانوس میشدند. سنگها جوهرهی کوهها را با خود داشتند و تختهسنگها و بیرونزدگیهای سنگی گزینششده، با اهداف آیینی مختلفی حجاری میشدند. از این تندیسها و حجاریها به عنوان صندلی، میزهای اهدای پیشکش به زمین، ابزارهای شمارش و نشانگرهای راه استفاده میشد و میشد پیوندهایی بصری میان این سنگها و کوههای مشخصی یافت. رخنمونهای سنگی بیش از اینها راه خود را به معماری اینکا باز کردهبودند. میزان و اشکال متنوع استفاده از سنگ نشانگر تفاوتی گفتمانی میان معماری اینکا و همسایگان طبیعیشان بود. نهایتا، سنگ به عنصری از دورنمای سیاسی اینکا مبدل شد.
اینکاها خاستگاههای اصلی تبار شاهان و نیز ریشههای هر آیییو (Ayllu) را در مولفههای طبیعی مختلفی جستجوی میکردند. آیییوها تبارها یا خاندانهای گستردهای بودند که نه فقط بر اساس خویشاوندی خونی، که بر اساس روابطی مبتنی بر حقوق آب و زمین با یکدیگر پیوند میخوردند. گفته میشد نیاکان هر آیییو از یک غار یا یک پهنهی آبی خاص سر بر آورده است و این وظیفهی آن تبار بود که این مولفهی طبیعی را به مثابهی یک زیارتگاه یا ئواکا حفظ کند. در صورتی که یک آیییو به دستور حکومت جابهجا میشد، اعضای آن آیییو یک تختهسنگ یا ظرفی آب از جایگاه اصلی یا پیکارِسکا (Picaresca)ی خود بر میداشتند تا با افزودن آن به مولفههای طبیعی سکونتگاه جدیدشان، پیکارسکای جدیدی خلق کنند.
خدایانی که مشخصا توسط دولت دستکاری شدند تا مشروعیت اقتدار امپراطوران اینکا را تضمین کنند عبارتند از اینتی (Inti) خدای خورشید و بیراکوچا، خدای خدایان. این هر دو نقشی حیاتی را در روایتهای آفرینش اینکا برعهده داشتند و اینکاها آنان را خدایان محافظ و پشتیبان آفریدگان دریاچهی تیتیکاکا میدانستند. هر سکونتگاه بزرگی دارای یک معبد برای پرستش خورشید بود که در آن، حکمران، در مقام فرزند خورشید بر روی زمین، نقشی اساسی برعهده داشت. اصلیترین و ثروتمندترین این معابد، معبد کوریکانچا در کوسکو بود که تصویر مطلای اینتی –که پونچائو (Punchao) نامیده میشد- در آن نگهداری میشد. خدایان دست دومی نیز در سرتاسر قلمرو پرستش میشدند. برخی از این خدایان عبارت بودند از آپوها (Apu) یا ارواح قلههای بلند، اینتی-ایاپا (Inti-Illapa) یا خدای رعد، ماما-کییا (Mama-Quilla) یا مادرِ ماه و پاچاماما (Pachamama) یا مامِ زمین. حکمرانان اینکا، به یاری طبقهای از کاهنان، در جشنهای آیینی و مراسم قربانی سازماندهیشدهای به پرستش این خدایان میپرداختند. این مناسک بر تقویمی آیینی استوار بود و نقطهی اوج آن در مراسم کاپاک رایمی (Capac Raymi) و اینتی رایمی (Inti Raymi) بود که در انقلابهای ربیعی و خریفی برگزار میشدند. هدف اصلی هر دو رویداد پرستش و تحمید خورشید بود که در قالب رقص، پایکوبی و نوشیدن چیچا (Chicha) –مشروبی الکلی که از ذرت تخمیرشده به دست میآمد- انجام میگرفت. اینکاها با بهرهگیری از این مناسک به تقویت نظم اجتماعی و تحکیم وفاداریها میپرداختند.
بر اساس روایات اسپانیاییها و یافتههای باستانشناختی، اینکاها جامعهای شدیدا سازمانیافته بودند که در آن، عرصههای سیاسی، مذهبی، اجتماعی و اقتصادی در کنار یکدیگر قرار گرفته بودند تا نظامی فرهنگی را شکل دهند. این نظام فرهنگی به حکمرانیِ یک فرد برا تمام سرزمین میانجامید؛ حکمرانی که جز شرایط طبیعی منطقهی آند –که میتوانست متحد یا دشمن او باشد- مانعی بر راه امیال و جاهطلبیهایش نمیدید. نظم اجتماعی اینکا، تا زمانی که آخرین امپراطور آن توپاک آمارو اعدام شد، نظامی کارآمد و کاربردی بود.