انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

اینستاگرام به‌مثابه آشوبگاه عشق

با ظهور رسانه‌ها و شبکه‌های اجتماعی امکان خلق و بازنمایی سبک زندگی، کنش‌ها و روابط مطلوب و دلخواه به‌آسانی برای همگان مهیا شده است. گویی زندگی به اثری هنری بدل شده که هر دم باید از سوی افراد ثبت و عرضه گردد؛ و تا زمانی ارزشمند است که چشمان مشتاقی نظاره‌گر آن باشد. به تعبیر جاشوآ گامسون (Joshua Gamson)، نظریه‌پرداز حوزه سلبریتی نیز «زندگی‌ای که تماشا نشود، ارزش زیستن ندارد». در بین شبکه‌های اجتماعی مجازی، اینستاگرام جایگاه ویژه‌ای را در بین ایرانیان به‌خصوص زنان به خود اختصاص داده است، با نگاهی به میزان استقبال، حضور و فعالیت زنان از این شبکه می‌توان اذعان داشت که اینستاگرام زنانه‌ترین شبکه اجتماعی در ایران بوده و زیستی زنانه در آن در جریان است، یکی از دلایل این استقبال نیز به جنبه‌ی بصری-زیبایی شناختی این شبکه برمی‌گردد، غلبه‌ی تصویر بر متن به‌وضوح به چشم می‌خورد، خوراک حاضر و آماده‌ای برای چشمان ما که به‌راحتی قابل‌هضم است.

این شبکه به منزلگاه دوم بسیاری از ایرانیان به‌خصوص زنان تبدیل‌شده و نوعی زندگی مجازی ثانویه در این فضا در راستای زندگی واقعی افراد یا در تقابل با آن در جریان است، نوعی جریان زندگی که بسترساز تغییراتی مهم در روابط خانوادگی و صمیمانه بین همسران در فضای واقعی است. بسیاری از کاربران و به‌طور خاص زنان تصویری متمایز از زندگی‌های واقعی و روزمره‌ی خود را در این شبکه عرضه می‌کنند، نوعی زندگی مطلوب، آرمانی و حسرت برانگیز که در مواردی هیچ سنخیتی با واقعیت بیرونی و زندگی های واقعی آنان ندارد. تصویری بریکولاژگونه از زندگی که ترکیبی از عشق، تقسیم‌کار جنسیتی، احترام و درک متقابل و تمامی فاکتورهای یک رابطه سالم و ایده آل برای هر زوجی را داراست. درواقع می‌توان گفت ما در اینجا شاهد نوعی انباشتگی عاطفی در اینستاگرام هستیم.

علاوه بر این نوعی دگردیسی روابط عاطفی و صمیمانه بین همسران در این شبکه به چشم می‌خورد. در صفحه کاربری بسیاری از زوجینی که مصادیق این یادداشت هستند، همه‌چیز زیباست، همسران روابط صمیمانه و دوستانه‌ای با یکدیگر دارند، خبری از تبعیض‌های جنسیتی نیست، کلیشه‌های رایج زن ستیزانه مفاهیمی فرازمینی و بیگانه تلقی می‌شوند و همه‌چیز گل‌وبلبل است. به تعبیر گیدنز (Giddens) گویی نوعی «دموکراسی عاطفی (emotional democracy )» بر این شکل از روابط حکم‌فرماست و ما با جریان دموکراتیزه شدن احساسات در این فضا مواجهیم. لازم به یادآوری نیست که این روابط به تصویرکشیده در اینستاگرام در بسیاری از موارد با واقعیت‌های موجود در جامعه زمین تا آسمان فرق می‌کنند.
هرچند آمار و گزارش‌های رسمی حکایت از موج افسارگسیخته‌ی طلاق [طبق آمار منتشرشده خبرگزاری‌های کشور در بهار سال جاری از هر سه ازدواج یک مورد از آن‌ها به طلاق ختم شده است]، کاهش نرخ ازدواج، تقلیل مدت‌زمان گفت‌وگوی اعضای خانواده، افزایش خشونت‌های خانگی و….دارد که مؤید آن است آنچه ما در این شبکه می‌بینیم با آنچه که در جامعه جریان دارد، متفاوت است، اما این بازنمایی‌های ایده آل از روابط همسران و عیان شدگی روابط خصوصی کاربران همچنان می‌تواند در درازمدت مناسبات صمیمانه افراد در فضای واقعی را نیز دستخوش دگرگونی کند. درواقع شکاف بین زندگی واقعی و زندگی آنلاین می‌تواند منجر به ایجاد تناقضاتی جدی از منظر جامعه‌شناختی و روان‌شناختی در مخاطبان شده و دگرگونی روابط صمیمانه و عاطفی افراد را موجب گردد، افراد با مقایسه زندگی خود با زوجین خوشبخت به‌زعم خودشان، احساس درماندگی، شکست و محرومیت می‌کنند. تماشای مداوم لحظات خوش، مصرف تجملی، روابط عاطفی و صمیمانه‌ی افراد و… می‌تواند در بسیاری از مخاطبان احساس ناکامی دائمی، افسردگی و… را در پی داشته و سؤالاتی حسرت‌بار همچون؛ خوش به حالشون؛ چرا زندگی ما پس این‌جوری نیست…؟! و چطوری این‌قدر زندگیشون خوبه…؟! و سؤالاتی از این قبیل را همانند پتکی مدام بر سرشان بکوبد.
هرچند می‌توان گفت افراد لزوماً و همیشه آن چیزی را که تجربه می‌کنند، به تصویر نمی‌کشند، بلکه آن‌ها برش‌هایی از زندگی‌های خود را همان برش‌هایی که مطلوبشان است در معرض دید دیگران قرار می‌دهند. درواقع نوعی زندگی کِراپ شده و اِسلایسی در این شبکه در جریان است، تکه‌های رنگ و لعاب داده‌شده‌ی زندگی نمایش داده می‌شود، اما بااین‌حال نمی‌توان از تأثیرات این نمایش‌ها و بازنمایی‌ها بر مخاطبان و دگرگونی مناسبات عاطفی در فضای واقعی جامعه غافل شد.

در ادامه می‌توان سه روایت از روابط عاطفی و صمیمانه‌ی بین زوجین را در ایران در ارتباط با موضوع موردبحث مطرح کرد:
روایت اول؛ زندگی فرمایشی
در روایت رسمی و سنتی زوجین از نگاه خیره (gaze) دیگران به ابعاد مختلف زندگی خصوصی‌شان گریزانند، این روایت در رسانه‌های رسمی کشور (به‌طور خاص تلویزیون ملی) به‌وفور در حال ترویج و اشاعه است، در این روایت زن نمونه زنی فداکار، مهربان، بِساز و مطیع است و مرد نمونه مردی سخت‌کوش، باغیرت، مالک و رئیس خانواده به تصویر کشیده می‌شود. روابط صمیمانه بسیار سرد و بی‌روح، استانداردشده و از پیش برنامه‌ریزی‌شده است، و زن و شوهر رباتیک وار زیستی مصنوعی را در کنار یکدیگر تجربه می‌کنند.

روایت دوم؛ زندگی معمولی
این روایت نمایانگر زندگی روزمره و واقعی زوجین است. در این روایت مرد و زن باوجود مشکلات ریزودرشت در روابط عاطفی و زندگی خانوادگی دوشادوش هم به حل مشکلات زندگی کمک می‌کنند. این روایت تصویری واقع‌بینانه از زندگی مشترک را عرضه می‌کند، صمیمیت، درک متقابل، تنش و چالش بین همسران به‌طور توأمان وجود دارد. به تعبیری این روایت مصداق این جمله است که «هر زندگی‌ای بالا و پایین و تلخی و شیرینی دارد».

روایت سوم؛ زندگی رسانه‌ای شده
در این روایت که همان روایت زیست مجازی زوجین است، تصویری از زندگی بی‌نقص و ایده آل ارائه‌شده و خوشبختی دائمی آنان در معرض دید همگان قرار می‌گیرد. در این روایت در بسیاری از موارد با تقابل زیست جهان مجازی و روابط عاشقانه‌ی مجازی و واقعی مواجه می‌شویم که جدایی‌ها و تنش‌های بین سلبریتی ها و همسرانشان در فضای واقعی از سویی و اصرار بر نمایش خوشبختی و روابط عاشقانه‌ی بی‌نقص در صفحات کاربری‌شان از سویی دیگر یکی از مصادیق آن است. به تعبیری تنشی دائمی بین «پشت‌صحنه (backstage)» و «جلوی صحنه (frontstage)» زندگی افراد در اینجا وجود دارد.
در این روایت کاربران عشق و روابط عاطفی خویش را با عکس‌ها و متن‌های احساسی در پیوند با انواع مناسبات عاشقانه ازجمله ماهگرد و سالگرد آشنایی، دوستی، ازدواج و…،رویدادهای زندگی روزمره همچون تولد، مهمانی‌ها، مسافرت‌ها و….، حتی امور روتین زندگی ازجمله خرید روزانه، صرف وعده‌هایی غذایی، تماشای تلویزیون و…. در صفحات کاربری‌شان آذین کرده و همچون کالایی البته غیرقابل فروش و صرفاً برای تماشا به مخاطبان خود عرضه می‌کنند و تا جایی پیش می‌روند که حتی خصوصی‌ترین مکالمات زندگی روزمره و روابط صمیمانه‌ی خود را نیز برای سایر کاربران شرح و نمایش می‌دهند و می‌توان گفت نوعی صمیمیت سایبری (Cyber intimacy) را بروز می‌دهند.
در این روایت گویی ما با تحول در مفهوم عشق سیال باومن (Bauman )؛ جامعه‌شناس لهستانی مواجهیم، او بر این باور بود که در عصر ارتباطات و استقبال از شبکه‌های اجتماعی، روابط عاطفی و صمیمانه‌ی ما نیز با بی‌ثباتی و سستی مواجه شده است و افراد در جستجوی لذت و خوشی آنی تن به تعهد و مسئولیت‌پذیری در روابط عاشقانه نمی‌دهند و همواره از آن گریزانند. اما در صفحات کاربری بسیاری از زوجین در اینستاگرام ما حداقل به‌ظاهر با سرریز احساسات و عواطف مواجهیم که همواره تعهد، ماندگاری و اصالت روابط صمیمانه‌ی بین آنان را انعکاس داده و «نوعی عشق رسانه‌ای شده» (Mediated love) را خلق می‌کند.
درمجموع می‌توان اذعان داشت بسیاری از هنجارهای مرسوم مردانگی و زنانگی در جامعه ایرانی، در اینستاگرام دستخوش دگرگونی شده است، بسیاری از بایدها و نبایدهایی که در فرهنگ مردسالار و سنتی ایران و در فضای واقعی جامعه همچنان زنده و پویاست، در اینجا جایی ندارد، به طورمثال، ابراز احساسات بی‌پرده و آشکار بین زوجین مصداق بارزی است که فرهنگ سنتی و روایت زندگی فرمایشی، آن‌ها را محدود به حوزه خصوصی زندگی دانسته ابراز و نمایش برخی از آن‌ها را درملأعام، نامتعارف و حتی تابو قلمداد کرده و برنمی‌تابد. دیدگاه سنتی-رسمی این‌گونه اعمال را دون شأن مردان و زنان تلقی کرده و نشان از ضعف و زن‌ذلیلی/مرد ذلیلی و بی‌حیایی می‌داند؛ این در حالی است که ما در شبکه‌های اجتماعی، به‌طورخاص اینستاگرام، با آمیختگی حوزه خصوصی و عمومی زندگی مواجهیم که به‌تبع آن، افراد خصوصی‌ترین سطوح روابط خویش را نیز به‌وضوح نمایش می‌دهند، آنان زندگی خود را همچون سریال دنباله‌دار عاشقانه‌ای با آب‌وتاب روایت می‌کنند، روندی که می‌توان از آن تحت عنوان دراماتیزه شدن (dramatization) زندگی یاد کرد که در بسیاری موارد از زندگی تجربه‌ی شده و واقعی پیشی گرفته و یا در تعارض با آن قرارداشته و درنهایت همانطورکه اشاره شد، تبعاتی را نیز به همراه دارد.
در انتهای کلام، لازم به ذکر است که هدف از این نوشتار، قضاوت ارزشی و قبیح و یا مطلوب دانستن کنش‌ها و اعمال این‌چنینی زوجین در فضای مجازی نبوده، بلکه هدف ارائه توصیف و تحلیلی اجمالی در باب نمایش و عرضه‌ی روابط عاطفی رسانه‌ای شده با تمرکز بر شبکه اجتماعی اینستاگرام بوده است.