تحلیلی انسانشناختی از هویت دکتر نون در کتاب «دکتر نون زنش را بیشتر از مصدق دوست دارد».
داستان “دکتر نون…” روایتی است سیاسی از ماجرای کودتای بیست و هشت مرداد. دکتر نون شخصیتی ساختگی است که در کنار شخصیتهای حقیقی مانند دکتر مصدق و دکتر فاطمی قرار گرفته تا ابعاد دیگری از این اتفاق مهم تاریخی را نشانمان دهد.
داستان با مرگ ملکتاج همسر دکتر نون آغاز میشود. در همان ابتدای داستان ما با دکتر نونی آشنا میشویم که جنازهی همسرش را از سردخانه دزدیده و ماموران او را عریان و دراز کشیده درحالیکه قصد خودکشی داشته کنار پیکر بیجان همسرش پیدا کردهاند. انکار مرگ همسر در کنار سایر نشانههای روانپریشی که در دیالوگهای آغازین داستان به خوبی قابل تشخیص است اولین مواجههی خواننده با هویت دکتر نون میباشد. دکتر نون دانشآموختهی حقوق در پاریس است و از اقوام دور دکتر مصدق و دکتر علی امینی. او با دخترعمویی که از کودکی عاشق هم بودهاند ازدواج کرده و داستان عشقشان در بین دوستان و اقوام زبانزد است. تا جایی که مصدق در یکی از جلسههای هیئت دولت، آنها را لیلی و مجنون خطاب میکند. دکتر نون بسیار خوشپوش و مرتب است. به قول ملکتاج: “مثل زنا روزی ده بار جلوی آینه میایسته و خودشو تماشا میکنه. روزی دو بار، یه بار صبح یه بار عصر، ریش میزنه. یه روز که کت و شلوار تیره میپوشه، روز بعدش باید حتما کت و شلوار روشن بپوشه. بیست تا کفش داره، بازم میگه کفش کم دارم”. تعریف و تمجید ملکتاج از شوهرش که به ظاهر با گله و اعتراض گفته میشود در کنار تایید مصدق از او که میگوید: “برای وزارت دادگستری کی از تو بهتر؟ کی از تو به من نزدیکتر؟ اصلا کی از تو واجد شرایطتر؟” جایی اهمیت پیدا میکند که بخش بزرگی از هویت دکتر نون را در ارتباطش با این دو آدم بسیار مهم زندگیاش، ملکتاج و دکتر مصدق درک کنیم. چارلز هورتون کولی در توضیح مفهوم خود آینه سان میگوید: “نوع احساسی که شخص از خود دارد با رویکردی تعیین میشود که فکر میکنیم دیگران نسبت به خود ما دارند” و دکتر نون تا پیش از کودتا و دستگیریاش احساسی مثبت به خود داشت. به گفتهی عمویش او “…مایهی سرافرازی فامیل است”.
بعد از کودتا و دستگیری دکتر نون، شخصیت او دوپاره میشود و این اختلال هویتی با انتخاب دو راوی اول و سوم شخص به خوبی و هوشمندانه به تصویر کشیده شده. در بیماری اختلال تجزیهی هویتی ما با اختلال هویت که با دو یا تعداد بیشتری از حالتهای شخصیت مجزا مشخص میشود همراه با تغییراتی در عاطفه، رفتار، هشیاری، حافظه، ادراک، شناخت و یا عملکرد حسی حرکتی روبرو میشویم که این نشانهها توسط خود فرد یا مشاهده دیگران گزارش میشود. در اینجا تنها ملکتاج است که شاهد این تغییرات و اختلالات در شوهرش میباشد و او خود حاضر به پذیرفتن واقعیت نیست با این حال برای روایت داستان ما گاهی با دکتر نون به عنوان راوی اول شخص و گاهی با یک دکتر نون از منظر راوی سوم شخص ناپیدا که گویی فرد دیگریست مواجهیم. در منابع علت اصلی این اختلال فشار روحی و روانی ناشی از استرسهای محیطی عنوان شده که ما نیز در خلال داستان با ماجرای دستگیری و زندانی شدن دکتر نون پس از کودتا مواجه میشویم.
دکتر نون که با مقاومت در برابر انواع شکنجههای جسمی و تحمل سه ماه تنهایی در زندان حاضر به حرف زدن علیه مصدق نشده سرانجام سد مقاومتش با یک شکنجهی روانی که فکر میکند ماموران در حال آزار و اذیت ملکتاج هستند، شکسته شده و در یک مصاحبه رادیویی تمامی دفاعیات خود از مصدق را پس میگیرد.
به اعتقاد موریس روزنبرگ طبقه و بافت اجتماعی افراد و در واقع هویت اجتماعی آنها تاثیری مستقیم بر شکلگیری مفهوم آنها از خودشان دارد. در واقع میتوان گفت عناصر هویت اجتماعی مهمترین مبناهای داوری و ارزیابی اجتماعی را فراهم میکنند از این رو می توانند بر چگونگی فرآیند خود ارزیابی تاثیر بگذارند همچنین روزنبرگ جهتگیری نگرش آدمها نسب به “خود” که میتواند مثبت یا منفی باشد و پایداری و استحکام این نگرش را در حفظ یکپارچگی هویت آنها موثر میداند.
نگرش دکتر نون پس از آزادی از زندان نسبت به خود و شرافت و تعهد اخلاقیاش تغییر میکند و این در واگویههایش با عکسها و ارواح درگذشتگان به خوبی نمایان میشود. جایی که عموی دکتر نون از داخل قاب عکس فریاد میزند: “آبرو و حیثیت تمام فامیلو به باد دادی. خوشحالم که پدرت زنده نیست که ببینه چه ماری تو آستینش پرورش داده. احمق، آقای مصدق تورو از پسرش بیشتر دوست داشت. تف به غیرتت”
البته اینها تنها توهمات دکتر نون نیست بلکه در واقعیت هم جامعه به او به چشم یک خیانتکار نگاه کرده و همه طردش کردهاند. مردمی که ملکتاج پیش از کودتا دربارهشان گفت: “از دست این مردم. کاسبا یک قرون پول بابت ارزاق و اجناس از من نمیگیرن. میگن ما مدیون شوهر شما هستیم. پشت اسم آقای مصدق اسم تو رو میآرن و میگن تو افتخار خیابون عزیزآبادی. میگن ما پول نمیگیریم تا شما نمکگیر بشین و همیشه تو خیابون عزیزآباد بمونین. اینو بذارین به حساب قدردونی ما از شوهرتون”. اما پس از کودتا و آن مصاحبه دکتر نون را یک شب توی خیابان کتک میزنند. ملکتاج هم دیگر طاقت نگاه سنگین مردم را ندارد و میگوید: “خیلی تنها شدیم، روز به روز فاصلهمون با مردم بیشتر میشه. دیدی اهل محل تازگیها چهجوری نگاهمون میکنن؟ انگار جذام داریم. این خونه شده مثل یه جزیرهی کوچیک وسط یه دریای بزرگ… حتی همسایهها هم با من سلام و علیک نمیکنن… مغازهدارای این خیابون به من جنس نمیفروشن…بیا از این محل کوفتی بریم…”
اما دکتر نون خیال رهایی از این شکنجه را ندارد. او خود را خائنی میداند که لیاقت این زجر کشیدن را دارد و به خاطر عشقش به ملکتاج بارها از او میخواهد از زندگیاش برود تا همراه او زجر نکشد. دکتر نون برای رها کردن ملکتاج از بند این عشق شروع به آزار دادن او میکند و تنها شبها وقتی فکر میکند ملکتاج خواب است بر بالینش رفته و پیشانیاش را میبوسد.
دکتر نون برای سرپا شدن نیاز به یک هویت جدید دارد. او باید بپذیرد در انتخاب بین دو ارزش زندگیاش راهی را انتخاب کرده که خیلیهای دیگر از همین مردم منتقد هم اگر جای او بودند آن را انتخاب میکردند. دکتر نون با تمام پیشنهاداتی که فرصتی هستند برای بازسازی هویت آسیب دیدهاش مخالفت میکند. پیشنهاد وزارت دادگستری در کابینه علی امینی و یا مهاجرت و زندگی جدید در بین مردمانی دیگر را رد میکند و به هرکاری که وجدانش را زیر بار عذابی سنگین له کند دست میزند. او خودخواسته و آگاهانه از دیدن مادرش و حتی خواندن نامهی دلداری مصدق از تبعید سر باز میزند و به مشروب و مست و لایعقل شدن رو میآورد. دکتر نون از عملکرد خود شرمسار است و میزان علاقهی او به مصدق و اهمیت و جایگاهش این شرمساری را به بالاترین حد خود رسانده. به اعتقاد کولی آنچه ما را به سمت حس شرم هدایت میکند، فقط احساس مکانیکی از خودمان نیست، بلکه احساسی است که از تصور اثر این انعکاس روی ذهن دیگران ایجاد میشود. این واقعیت نیز هست که بر اساس نوع شخصیت و اهمیت “دیگری” (در اینجا مصدق) که ما خود را در ذهن او میبینیم، تفاوتهایی در نوع و شدت احساس ما ایجاد شود. به عبارتی، ما همیشه تصور میکنیم و در تصورمان، قضاوت دیگران را از خودمان- البته در ذهنشان- سهیم میشویم.
ارزشهای دکتر نون همان ارزشهایی است که دیگران برای او تعریف کردهاند. در این میان تنها عشق او به ملکتاج است که پیش از آنکه والدینشان آن دو را برای هم انتخاب کنند شکل گرفته و مقدس شده. دکتر نون برای حفظ تنها ارزش واقعی زندگیاش تاوان سختی میدهد و هرگز از رنج این تاوان خلاص نمیشود. با این همه در صفحات پایانی کتاب بار دیگر ملکتاج را انتخاب کرده و بلاخره شبح مصدق را که همان سایهی وجدانش است از خلوت خود و ملکتاج بیرون میکند؛ خلوت دکتر نون با جنازهی زنش که بیشتر از مصدق دوستش دارد. خیلی بیشتر.
مشخصات کتاب شناختی:
رحیمیان، شهرام، دکتر نون زنش را بیشتر از مصدق دوست دارد، انتشارات نیلوفر، قطع رقعی، سال انتشار ۱۳۸۰، چاپ دوم ۱۳۸۳، شابک: ۸-۱۲۰-۴۴۸-۹۶۴
منابع:
– ریتزر، جرج (۱۳۷۴)، نظریههای جامعه شناسی در دوران معاصر (چاپ ۲۲-۱۳۹۸)، ترجمه محسن ثلاثی، تهران، نشر علمی
– موسوی خامنه، مرضیه- رجبلو، علی-علوی، لیلا (۱۳۹۰)، رابطه عمل در حوزهی عمومی و میزان تجربه حس شرم به مثابه اخلاق اجتماعی در دانشجویان، دانشنامه علوم اجتماعی، دوره ۳، شماره یک
– آرا و اندیشههای موریس روزنبرگ