انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

اکتاویو پاز

پاز در سی و یکم مارس ۱۹۱۴ در مکزیکوسیتی به دنیا آمد. خانوادهی پدری او دو رگه و اهل ایالت خالیسکو بودند. پدربزرگش روزنامهنگار و نویسندهای سرشناس بود که علیه فرانسویان مبارزه کرده بود و پدرش حقوقدانی بود که در انقلاب مکزیک شرکت داشت و در ایالات متحده، زاپاتا را شناسانده بود و یکی از بنیانگذاران اصلاحات ارضی بود. خانوادهی مادریاش اسپانیایی خالص بودند که از اندلس مهاجرت کرده بودند…

پاز انتشار شعرهایش را در ۱۹۳۱، در هفده سالگی آغاز کرد؛ در مجله ی باراندال (نرده)، که به همراه گروهی شاعر جوان بدان راه یافته بود. دو سال بعد نخستین کتاب خود، ماهِ شوریده، را منتشر کرد و با مجلهی کم دوام دیگری به نام جریدههای درهی مکزیک همکاری کرد.

در اواخر دههی ۱۹۴۰ پاز با تمام توان به کار پرداخت. در سال ۱۹۴۹ برگزیدهی اشعارش تحت عنوان آزادی شفاهی منتشر شد. در ۱۹۵۱ یکی از مهمترین کتابهای زبان اسپانیولی در تحلیل شعر با عنوان عقاب یا خورشید؟ انتشار یافت. در اوایل دهه ۱۹۵۰ شعرهایی که «بذرهایی برای ستایش» و «فصل خودسر» نام گرفت، و گلچینی از شعر مکزیک به سفارش یونسکو، ترجمهی انگلیسی ساموئل بکت؛ کارهای تئاتری و مقالات بیشمار و سخنرانیها و مصاحبههایی در زمینهی ادبیات و سیاست از وی منتشر شد. در سال ۱۹۵۶ “کمان و چنگ”، مهمترین کتاب او در زمینهی شعر، چاپ شد.

سنمدر ورای عشق

واژه میجهد

در برابرِ فکر

در برابرِ صدا

واژه میجهد، چون اسب

در برابرِ باد

چون ورزای گوگردین

در برابرِ شب

میان خیابانهای جمجمهام گم شده است

همه جا رد پای جانوران است

خالکوبیِ گلگون بر چهرهی درخت

خالکوبیِ یخ بر پیشانیِ برج

خالکوبیِ برق بر عریانیِ کلیسا

چنگالهاش بر گلوگاهِ توست

پنجه هاش بر شکمت

نشانِ بنفشه

گلِ آفتابگردان میگردد به جانبِ سفید

به جانبِ فریاد به جانبِ کافی!

گلِ آفتابگردان که میگردد به سانِ آهِ غارت زده

امضای بی نام بر پوستِ تو

همه جا فریادِ کور

قرحهیی سیاه که فکر را فرو میپوشد

ناقوسِ خشماک که در میان سرم

طنین میاندازد

ناقوسِ خون میان سینهی من

خیالی که بر فراز برج میخندد

واژهیی که واژهها را منفجر میکن

خیالی که همهی پلها را به آتش میکشد

زنی که در نیمه راهِ بوسه ویران شد

از یاد رفتهیی که کودکان خود را کشت

دخترِ کذابِ هرزه گردِ سبکسر

ماده غزالِ زجر کشیده

زنِ گدای پیشگو

دختری که مرا در نیمهی راهِ زندگیام

بیدار میکند و میگوید به یاد آر

این مطلب برگردان فواد نظیری است و در چارچوب همکاری رسمی و مشترک میان انسان شناسی و فرهنگ و آزما بازنشر می شود.

پاز چهره سال ۲۰۱۴
http://www.anthropology.ir/node/21151