آموزه ها
” حق دارید استرس داشته باشید . سعی کنید مناظر دلپذیری را به خاطر آورید . کمی آب بنوشید . دست تان را سریع ، اما نه با شتابزدگی به سمت کسی که به سوی شما می آید ببرید . دست او را کمی ، نه زیاد ، فشار و یکی – دو بار تکان بدهید منتها دست تان را از آرنج کج کنید نه از روی شانه . زیاد به طرف مقابل نزدیک نشوید . زیاد هم دور نایستید . مبادا عطر زده باشید . لبخند را فراموش نکنید . به چشمان طرف مقابل نگاه کنید اما خیره نشوید . اگر برایتان مشکل است به چشمان او نگاه کنید . می توانید به محل تلاقی ابروها به جایی که شیب استخوان دماغ به صفر نزدیک می شود ( با دست نشان داده می شود ) نگاه کنید . البته می توانید گاهی هم به چپ یا به راست نگاه کنید ، اما دو باره به حالت اول برگردید ” . این ها نمونه هایی از توصیه های برنامه های آموزش کاریابی به مهاجران است برای شرکت در جلسه مصاحبه استخدامی . این گونه آموزه ها محدود به موارد پیشگفته نیست . در این دوره ها برای مثال توضیح داده می شود اگر وقت مصاحبه شما ساعت چهار بعد از ظهر است ریش تان را ساعت دو بعد از ظهر همان روز بزنید ، چون اگر این کار را ساعت هفت صبح روز مصاحبه انجام بدهید تا ساعت چهار دو باره ریش تان در می آید . گفته می شود از شخصی کردن ارتباط با مصاحبه کننده پرهیز کنید ، مگر اینکه مصاحبه کننده به شخصی کردن ارتباط علاقه نشان دهد ؛ در این صورت باید برای گپ زدن آمادگی داشته باشید . تمرین کنید در کمتر از ۳۰ ثانیه خودتان را معرفی کنید ، چون کارفرمایان ” کانادا ” یی خواستار ارتباط سریع و متمرکز بر روی موضوع مشخص هستند ؛ منتها از شتابزدگی پرهیز کنید و کاملا آرام باشید تا بتوانید بر مصاحبه کننده تاثیر مثبت بگذارید ، و سفارش می کنند اگر انجام این کار برایتان مشکل است در خانه با مادرتان ، با همسرتان ، با برادرتان و دیگران یا جلوی آینه بارها انجام آن را تمرین کنید . یادتان باشد رزومه تان را همراه ببرید ، قلم هم همراه داشته باشید . وسایل تان را در دست چپ طوری قرار دهید که به سرعت و به راحتی بتوانید با مصاحبه کننده دست بدهید . توصیه می شود تصریح کنید از هر جهت انعطاف پذیرید ، سخت کار می کنید و حاضرید شرایط پر فشار محیط کار را بخوبی تحمل کنید . تاکید می کنند به مصاحبه کننده بگوئید بیشتر دنبال کاری هستید که از آن نقطه شروع کنید تا غیر مستقیم نشان داده باشید هر شغلی را در هر سطحی می پذیرید . بگوئید بسیار سپاسگزار می شوید کارفرما به شما فرصت بدهد لااقل بتوانید با شروع کار در آن سازمان زبان انگلیسی تان را تقویت کنید . در این دوره ها تاکید می شود کارفرمایان کانادایی نسبت به اینکه کسی برای مدتی کار نکرده باشد بسیار حساسند ، پس اگر کار تخصصی در رشته خودتان پیدا نمی کنید ، برای اینکه این حساسیت کارفرمایان دامن گیرتان نشود ، به هر کاری مثل ظرفشویی هم که شده مشغول شوید و اشتغال به چنین کارهایی را نقطه شروع قرار دهید . در حالی که کارفرمایان در کانادا فردی را با مدرک و تجربه مهندسی که دو سال به عنوان راننده کار کرده باشد به طور معمول به عنوان راننده ارزیابی خواهند کرد ، نه به عنوان مهندس با تجربه . شرکت کنندگان در این دوره ها راهنمایی می شوند برای اینکه زندگی شان ادامه پیدا کند بهتر است هر کاری گیرشان آمد بپذیرند . آنها می گویند در بازار کار امروز باید واقعیت را پذیرفت و از ایده آل بودن خودداری کرد و توصیه می کنند به خودتان بگوئید : باید خودم را تکمیل و اصلاح کنم ، که پیش نیاز قبول چنین توصیه ای این است که متقاضیان کار به خودشان تلقین کنند برای دستیابی به کار تخصصی و تجربی شان دارای کاستی های جدی هستند و توقع شان را پائین بیاورند و سوابق تجربی و تحصیلی شان را نادیده بگیرند . تلقین می کنند وقتی شما با هر اندازه از تخصص و تجربه نمی توانید کار مناسبی پیدا کنید می توانید هر کاری را بپذیرید و به آن افتخار کنید . تاکید می شود اگر نمی توانید کار تخصصی خودتان را پیدا کنید معنی اش این است که مدرک شما به عنوان یک تکه کاغذ نمی تواند به شما کمک کند . تصریح می کنند اگرچه بیکاری و اشتغال در کارهای سطح پائین دشوار و طاقت فرساست ، اما چون وجود چنین شرایطی به دست من و شما نیست و با امور سیاسی پیوند دارد و شما نمی توانید برای آن کاری بکنید ، بهتر است به آن فکر نکنید . توصیه می کنند سعی کنید بیشتر به جنبه مثبت مسائل فکر کنید . از همین رو اگر در جایی شرکت کنندگان در این دوره ها به اعتبار و درستی این توصیه ها تردید نشان دهند و آموزه های دوره را به پرسش گیرند ، به آنان گفته می شود کسانی که در برابر این توصیه ها حالت ” دفاعی ” داشته باشند نمی توانند از این دوره ها استفاده کنند و بعید است که در پیدا کردن کار هم موفق شوند .
نوشتههای مرتبط
شغل در اصطلاح شناسی این دوره ها بر سه نوع تقسیم می شود است : ” شغل ایده آل ” نمونه اش کار تخصصی و تجربی متقاضیان کار است ؛ ” شغل دوره انتقال ” و ” شغل برای ادامه حیات ” که نمونه اش باربری ، کار در کارواش ، ظرفشویی ، موکت چسبانی و کارگری ساختمان و مانند اینهاست . بر اساس این تقسیم بندی توصیه می کنند چه اشکالی دارد اگر شغل ایده آل خودتان را پیدا نکردید شغلی برای زنده ماندن دست و پا کنید . ایده آل وانمود کردن کار تخصصی و تجربی متقاضیان ، کار تخصصی و تجربی متقاضیان را به مثابه هر چیز ایده آل دیگر کمتر دست یافتنی یا دست نایافتنی می نمایاند . راهنمایی این دوره ها گاه به عرضه رهنمود های حیرت انگیزی می انجامد ، مثل اینکه اگر می خواهید کارفرما شما را بپذیرد باید به او نشان دهید که شما از هر جهت نسبت به سایر متقاضیان برتری دارید .
تحریف واقعیت ها
هدف ، معنی و نتیجه توصیه های پیشگفته به شرکت کنندگان در این دوره ها ، تغییر تصور شرکت کنندگان از خودشان و تغییر انتظارات آنها در جهت منافع و انتظارات بازار کار و کارفرمایان و منحرف کردن توجه شرکت کنندگان از حقوق و شرایط برابری است که باید با دیگر شهروندان داشته باشند . در این دور ها به شرکت کنندگان تلقین می شود که کار کردن ” نیاز ” آنهاست ، اما اینکه کار فرمایان نیز به نیروی کار نیاز دارند پوشیده نگه داشته می شود . در این دوره ها به وجود و تداوم نگرانی و اضطراب متقاضیان کار اصالت داده می شود ، مانند آنجا که تصریح می شود : ” حق دارید اضطراب داشته باشید . . . ” ؛ به شرکت کنندگان تفهیم می کنند که با رعایت آداب و تشریفات و برقرار کردن ارتباط موثر بر طبق عرفهای معمول نا آشنایند ، مانند آنجا که تاکید می شود دستشان را چگونه به سوی مصاحبه کننده ببرند ، از کجا کج کنند ، به کجا و چگونه نگاه کنند ؛ و می کوشند توجیه شان کنند که از اداره و کنترل امور شخصی شان غافلند ، مانند آنجا که توصیه می کنند ریش شان را چه ساعتی بزنند ، رزومه شان را همراه ببرند و قلم همراه داشته باشند ، و وسائل شان را چگونه و در کدام دست بگیرند . در این دوره ها شرکت کنندگان را در برابر کارفرمایان که به استناد فیلمهای ویدیویی که به نمایش گذاشته می شود اغلب کانادایی و سفید پوست اند منفعل می سازند ، مانند آنجا که گفته می شود ” تنها اگر مصاحبه کننده به شخصی کردن ارتباط علاقه نشان داد باید برای گپ زدن با آمادگی داشته باشید ” ؛ ” در کمتر از ۳۰ ثانیه خودتان را معرفی کنید ” ، چون ” کانادایی ها” علاقه مندند . . . . ؛ حتی شرکت کنندگان را به قبول نادیده گرفتن حقوق شان و نقض آن از سوی کارفرمایان ترغیب می کنند ، مثل اینکه گفته می شود مصاحبه کننده حق ندارد در مورد سن ، خانواده ، تعداد فرزند یا کشور محل تولد و سایر اطلاعات شخصی از این قبیل از شما سئوال کند ، اما اگر در مصاحبه استخدامی در این زمینه از شما سئوال کردند می توانید ( به مفهوم اینکه بهتر است ) پاسخ دهید ؛ الگویی از رفتار و واکنش به شرکت کنندگان تجویز می شود که به آسانی می تواند انتظام درونی افراد را به هم بریزد و آنها را حتی در مورد درستی رفتار ها و واکنشهایش به تردید بکشاند ، آن جا که گفته می شود در کمتر از ۳۰ ثانیه خودتان را معرفی کنید و کاملا آرام باشید . . . ” . رعایت این گونه توصیه ها جز آنکه بر اضطراب فرد بیفزاید فایده دیگری ندارد . اساسا چرا فردی که دنبال کار است باید این همه اضطراب با خود حمل کند . نتیجه قبول این توصیه ها این است که فرد در هر مورد ناموفق بودن در مصاحبه یا استخدام ، خود را سرزنش کند ، از این جهت که کدام توصیه را رعایت نکرده که در مصاحبه پذیرفته نشده که این چگونگی به نوبه خود می تواند به تشدید اضطراب و احساس گناه در فرد بیانجامد و از اعتماد به نفس آنان بکاهد . در این دوره ها هیچ کوششی در جهت اینکه شرکت کنندگان چگونه می توانند توانائیها و قابلیت هایشان را به کارفرمایان نشان دهند و حقوقشان در این زمینه چیست انجام نمی شود . بلکه شرکت کنندگان بیشتر به قبول هر گونه فشار و تحمیلی توصیه می شوند ، آنجا که تاکید می کنند نشان دهید انعطافپذیرید ، سخت کار می کنید ، حاضرید هر کاری بکنید و یا حاضرید در شرایط پر فشار کار کنید . از نظر نگرش حاکم بر طراحی این دوره ها هر خواست کارفرما خدشه ناپذیر است ، آنجا که می گویند کافرمایان نسبت به اینکه کسی برای مدتی کار نکرده باشد بسیار حساسند ، پس مراقب باشید اگر کار تخصصی و تجربی تان را پیدا نمی کنید حتما به یک کاری برای مثال کارگر ساختمانی هم که شده مشغول شوید . شرکت کنندگان در این دوره ها به سمتی هدایت می شوند که فکر کنند بیکاری نوعی تقدیر تردید ناپذیر اجتماعی است و تغییر پذیر نیست ؛ آنجا که گفته می شود بیکاری و مسائلی از این قبیل با امور سیاسی ارتباط دارد و کاری برای آن نمی شود کرد ، این پیام را منتقل می کنند که این حوزه از زندگی چالش نا پذیر است . و سرانجام توصییه هایی مانند اینکه اگر می خواهید کارفرما شما را بپذیرد باید به او نشان دهید شما از هر جهت نسبت به سایر متقاضیان برتری دارید ، دیگرآنقدر غیر معقول است که به نظر می رسد طراحان آن ذره ای روی طرح آن فکر نکرده اند . کارکرد اینگونه توصیه حتی تحریف واقعیت هم نیست بلکه بیشتر به عملیات روانگردانی شباهت دارد ، یعنی شما را به این نتیجه می رساند که این شما بوده اید که نتوانسته اید به کار فرما نشان دهید که نسبت به دیگران که نمی دانید چه کسانی هستند و چه صلاحیتهایی دارند برتری دارید . توصیه دیگر این دور ها این است که اگر کسی در کاریابی موفق نمی شود ، معنی اش این است که به اندازه کافی توانایی ندارد و مستعد انجام شغلی که تقاضا کرده نیست .
در فیلمهای آموزشی که در این دورها در مورد کاریابی مهاجران نمایش می دهند متقاضیان کار جملگی مهاجرند ، از نظر قیافه و اندازه و تناسب اندام و حرکات و شیوه رفتار و لباس پوشیدن با کارفرمایان یا نمایندگان آنها در این فیلمها تفاوت آشکار دارند . کارفرمایان و کارگزاران آنها افرادی جا افتاده ، منطقی ، معقول ، با احتیاط کامل مهربان و آراسته و برخوردار از ثباتی تردید ناپذیر معرفی می شوند و متقاضیان کار مردد ، متزلزل و ناسازیهای آشکار در رفتار و کردار . برای مثال نشان داده می شود یک متقاضی کار به وقت مصاحبه دیر رسیده که بعد نتیجه می گیرد کار نادرستی کرده و باید زودتر از خانه خارج می شد . و دیگری که مدتها جلوی آئینه می ایستد ، بارها پیراهن های مختلفی را می پوشد و در می آورد که کدامیک را برای جلسه مصاحبه ای که دیر هم به آن می رسد بپوشد و بارها سر انتخاب آن از خود تردید نشان می دهد . در این فیلم ها توفیق در گرفتن وقت مصاحبه از کارفرما که حتی به استخدام متقاضی هم نمی انجامد به نحو شورانگیزی موفقیتی مهم جلوه داده می شود ، برای مثال یکی که بعد از مدتها به گرفتن وقت مصاحبه توفیق یافته وقتی در جمع دوستانش که اتفاقا آنان نیز چملگی بیکارند حاضر می شود با دست زدن و تبریک گفتن مورد تشویق آنان قرار می گیرد . حتی اگر کسی به گرفتن کار بی مزد ( داوطبلانه ) توفیق یابد نیز موفقیتی چشمگیر ارزیابی می شود . اتفاقا در همین دوره گاه کسانی را به کلاس ها می آورند که مدتها بیکار بوده اند ، در چنین دوره هایی شرکت کرده اند و با دقت راهنمایی های این دوره ها را دنبال کرده اند و بکار بسته اند ، نخست موفق شده اند مدتی به صورت داوطلبانه ( بدون مزد ) در موسسات گوناگون کار کنند و اخیرا ساعاتی از هفته به صورت دستمزدی کاری موقت گرفته اند تا رموز موفقیت شان را که همان بکار گرفتن آموزه ای این گونه دور ه هاست برای شرکت کنندگان توضیح دهند .
در این دوره ها با بیانی به ظاهر پوشیده و به ظاهر مشفقانه منتها با وضوح کامل به شرکت کنندگان منتقل می شود که دور کار کردن در دستگاههای دولتی را خط بکشند و حتی دور کار پیدا کردن از طریق دنبال کردن آگهی های استخدامی نگردند . توصیه حیرت انگیز دیگری که اخیرا در این دوره ها مطرح می شود این است اگر فکر می کنید یافتن کار در کانادا برای شما مشکل است و ممکن است نتوانید کار دلخواهتان را پیدا کنید می توانید به بازگشت به کشورخودتان یا رفتن به کشوری دیگر فکر کنید و اگر زمانی دیگر موقعیت مناسبی در این جا برایتان پیدا شد دو باره به اینجا برگردید .
واقعیت ها
واقعیت مشکل بیکاری در جامعه هایی مانند کانادا این نیست که بیکاران ( و بویژه مهاجران ) نمی دانند چگونه خودشان را معرفی کنند ، چگونه دست بدهند یا ریش شان را کی بتراشند . واقعیت این است که در جامعه بیکاری وجود دارد . حتی اگر بپذیریم نرخ بیکاری در کانادا همان حدود پنج تا شش درصد یا همان هشت درصدی است که اخیرا ( ماههای نخست سال ۲۰۰۹ ) مرکز آمار کانادا اعلام کرده یا می کند ، این در صد از نیروی انسانی آماده کار به صورت قهری بیکار خواهد بود که البته یکی از کارکردهای آن کنترل نرخ دستمزد نیروی کار به نفع کارفرمایان است . البته این ارقام تحریف شده است و دقیق نیست . افزون بر این برای کل جمعیت جویای کار کشورنیز یکسان نیست . به گزارش مرجع آمار کانادا ( ۲۰۰۸ ) نرخ بیکاری مهاجرینی که از اقامت آنها در کانادا پنج سال یا کمتر می گذرد در فاصله سالهای ۲۰۰۶ تا ۲۰۰۷ دو برابر نرخ بیکاری متولدین کانادا بوده است ( ۱ ) . طی دوره یاد شده این نسبت در استان آنتاریو که برابر سرشماری سال ۲۰۰۶ محل اسکان بیش از نیمی از مهاجران کانادا ست ۲.۷ برابر ( ۱۱.۹ درصد برای مهاجران در برابر ۴.۴ درصد برای متولدین ) و در بزرگشهر تورنتو که نزدیک به ۴۰ درصد ساکنان آن را مهاجران تشکیل می دهند ۲.۹ برابر ( ۱۲.۷ درصد برای مهاجران در برابر ۴.۴ درصد برای متولدین کانادا ) است (۲ ) . واقعیت این است که مبنای استخراج آمار بیکاری براساس تعداد افراد بیکاری که به موسسات کاریابی مراجعه می کنند ، و تعداد درخواست کنندگان بیمه بیکاری یا متقاضیان کمک های دولتی محاسبه می شود ، در نتیجه کسانی که از یافتن کار قطع امید کرده اند ، بخصوص زنانی جویای کار که از یافتن کار نا امید شده اند و یا کسانی که سابقه کارشان در حدی نیست که مشمول بیمه بیکاری باشند یا کسانی که مشمول دریافت کمک های مالی دولت نمی شوند یا به هر علت به این موسسات مراجعه نمی کنند ، بیکاری شان مستند نمی شود و در آمار بیکاران منظور نمی گردند که به پائین تر آمدن نرخ رسمی بیکاری می انجامد . افزون بر این به گزارش مرجع آمار کانادا ( ۲۰۰۴ )، در یک بررسی سراسری در میان مهاجران تنها ۴۴ درصد از آنان طی شش ماه پس از ورودشان به کانادا کار پیدا کرده بودند که از این تعداد ( ۴۴ درصد ) ۷۹ درصد شان به کار تمام وقت و ۲۱ درصد بقیه به کار نیمه وقت ؛ ۶۰ درصد آنان در کاری متفاوت از کار تخصصی و تجربی شان در کشور مبدا و ۴۰ درصد آنان در کار قبل از مهاجرت شان مشغول بودند . و این در حالی است که بنا بر همین گزارش ۷۶ در صد از مهاجران یاد شده دارای تحصیلات دانشگاهی و مدارک تخصصی و حرفه ای بالاتر از دیپلم دبیرستان بودند (۳ ) که تعداد درخورتوجهی از شرکت کنندگان دوره های آموزشی مورد بحث را همین افراد تشکیل می دهند. در خور ذکر است که در گزارش یاد شده نوع و کیفیت کاری که این درصد از مهاجران به آن اشتغال می یابند مشخص نشده است. در گزارش دیگری (۲۰۰۸) آمده است در حالی که بسیاری از مهاجران به کار در بخش حمل و نقل شهری و جاده ای ، تاکسی رانی ، کار در هتل ها و رستورانها مشغولند ، متولدین کانادا در خدمات اداری و عمومی ، مشاغل حرفه ای ، علمی ، خدمات فنی ، مالی ، بیمه ای و املاک و مستغلات بکار مشغولند ( ۴ ) . و این درحالی است که به گزارش مرجع آمار کانادا ( ۲۰۰۸) در صد افراد دارای تحصیلات لیسانس به بالا در میان مهاجرین اخیر دو برابرافراد دارای تحصیلات دانشگاهی جمعیت متولد کاناداست ( ۵ ) .
جمعبندی ارقام بالا در مورد بیکاری بیانگر آن است که نزدیک به ۱۴ درصد تازه واردان پس از شش ماه اقامت در کانادا موفق می شوند کار تمام وقت در رشته خودشان پیدا کنند که البته اینکه این ۱۴ درصد در چه سطحی در زمینه شغلی قبل از مهاجرت خود کار می کنند مشخص نشده است . در گزارش موصوف آمده است که ۷۰ درصد مهاجرانی که بیکار بوده اند ، علت بیکاری شان را ” نداشتن تجربه کانادایی ” و ۱۸ درصد علت آن را توانایی ناکافی در استفاده از یکی از دو زبان رسمی کانادا ( انگلیسی یا فرانسه ) ذکر کرده اند ( ۶ ) . ” نداشتن تجربه کانادایی ” به عنوان جدی ترین مانع اشتغال مهاجران ، غیر قابل توجیه ترین بهانه ای است که برای جلوگیری از ورود مهاجران به بازار کار مورد استفاده قرار می گیرد . روشن است تازه واردان به کشور دیگر تجربه کار در آن کشور را نداشته باشند و اگر به این علت به آنان کار ندهند همچنان تجربه کار در کشور میزبان را پیدا نمی کنند و این وضع همچنان تداوم می یابد . معنی این استدلال باطل نقض حق برابر کار کردن است.
نحوه محاسبه نرخ بیکاری در آمارهای یاد شده نیز کاستی های جدی دارد ، ازجمله از نظر مرکز توسعه منابع انسانی کانادا ( ۷ ) فردی که ۲۰ ساعت در هفته کار می کند شاغل به حساب می آید . در حالی که بنا به تعریف ، فرد شاغل کسی است که برای تمام مدت سال در طول هفته ۴۰ ساعت کار داشته باشد . احتساب تعداد کسانی که در هفته ۲۰ ساعت یا کمتر ( در برخی نهادهای دولتی حتی فرد با ۱۰ ساعت کار در هفته را نیز شاغل به حساب می آوردند ) کار می کنند به عنوان شاغل واقعیتی با عنوان ” نیمه بیکاری ” ( ۸ ) که سبب می شود که ” درآمد بازار – زاد ” ( ۹) افراد مهاجر در مجموع در مقایسه با نیروی کار متولد کانادا به نحو قابل ملاحظه ای پائین تر باشد ، پوشیده می ماند .
واقعیت این است که مسائل و مشکلات برشمرده که مهاجران در کانادا با آن رو به رو هستند بر زمینه شرایط اقتصادی و اجتماعی معطوف به منافع موسسات اقتصادی و شرکتها پدید می آید و به رزومه آنها یا به فرضهای طراحان دوره های آموزشی مورد بحث در مورد شیوه رفتار آنان ، آن گونه که در دوره های آموزش کاریابی به آنان تلقین می شود مربوط نیست . همگان می دانند که اطلاعات مندرج در رزومه ها عموما در هر نوبت تقاضای کار با نوع کار و پیش نیازهای کاری که متقاضی کار برای آن درخواست می کند انطباق داده می شود . حتی در همین دوره ها توصیه می شود که هر کس می تواند یک رزومه اصلی داشته باشد و بعد برای هر شغلی که در خواست می کند تغییرات مناسب را در آن اعمال کند . رزومه در منطق بازار کانادا بیش از آنکه به کار معرفی پیشینه و ویژگی ها و توانایی های متقاضی کار به کارفرمایان بیاید در اصل نوعی ” اقرار نامه ” است که به موجب آن متقاضی کار اقرار می کند سخت کار می کند ، کاملا انعطاف پذیر است ، هر گونه شرط و فشاری را که کارفرما تحمیل و مقرر نماید بی چون و چرا می پذیرد و در مورد کارهای کارگری و مانند آن ؛ بار سنگین بلند می کند ، ساعات کار متغییر را می پذیرد و فهرستی طولانی از این قبیل انتظارات را بسته به مورد می پذیرد . افزون بر اینها اغلب متقاضیان کار به تجربه در یافته اند در بیشتر موارد کسی به رزومه های آنان نگاه نمی کند . همچنان که همگان می دانند و حتی در همین دوره ها ی آموزش کار یابی نیز تصریح می شود ، آنچه در یافتن کار از هر چیز دیگر مهمتر است ارتباط است ؛ همان گونه که تاکید می شود کاریابی از طریق پاسخ دادن به آگهی های استخدامی به تقریب کاری بیهوده است و بهتر است متقاضیان کار روابط شان را با دیگران و با افراد شاغل توسعه دهند . راتنا امیدوار رئیس بنیاد میتری در کنفرانسی گفت ، همه می دانند که استخدام در کانادا در حد گسترده ای به این بستگی دارد که چه کسی با چه کسی دوست و آشنا باشد و پر است از توصیه و سفارش و رفیق و آشنا را سر کار گذاشتن ( ۱۰ ) . گزارش کمسیون خدمات عمومی کانادا در مورد رعایت مقررات و برابری در استخدامهای دولتی کانادا می گوید در مورد ۵۱ درصد از استخدامها نمی شود نتیجه گرفت که ضوابط رقابت و انصاف رعایت شده است ( ۱۱ ) .
ساخت نظام کار در ساده شده ترین صورت آن سه بخش دارد : نیروی کار ( عرضه کننده کار ) ، کارفرما ( متقاضی کار ) و دولت ( وضع کننده سیاستهای اقتصادی ، مقررات و قوانین حاکم بر بازار کار و تنظیم روابط مربوط در این زمینه ) . در طول نزدیک به سه – چهار دهه اخیر در جریان اقدامات و سیاست گذاریهایی که شناخت ساز و کار آنها نه دشوار است و نه پیچیده ، یعنی خصوصی سازی ، کوچک سازی ، ادغام ، انتقال عملیات بنگاه به پیمانکاری برون و فرامرزی ، تعدیل اقتصادی ، جهانی سازی و مانند اینها ، مرکز قدرت سیاسی در پیوند با قدرت مالی عملا بخش خصوصی در شرکتهای بزرگ منتقل شده که اصل خدشه ناپذیر در این بخش افزایش سود است . بخش خصوصی از نوعی که اکنون در این سوی جهان گسترش یافته دیگر دور اندیشی موسسات اقتصادی جامعه های تحت سیطره دولتهای رفاه را ندارد . از شواهد کمبود یا نبود این دوره اندیشی این است که اکنون در بسیاری از زمینه ها اقتصاد کانادا و موسسات اقتصادی از کمبود نیروی انسانی رنج می برد ، در حالی که شمار زیادی از متخصصان و مهاجرانی که تجارب طولانی در حرفه خود دارند بیکارند یا به کار در مشاغلی مانند راننگی تاکسی ، طرفشویی ، نظافت منازل و ادارات و نگهبانی مشغولند . اکنون ساختار بازار کار در کانادا با فروپاشی رو به روست . نرخ رشد جمعیت متولدین کانادا رو به کاهش گذاشته است ، اندازه جمعیت جوان در ترکیب جمعیت کوچک شده است ، امنیت شغلی نیروی کار در مخاطره قرار گرفته ، در حالی که اقتصاد این کشور با کمبود نیروی انسانی از کار ساختمانی تا پزشگ و دیگر متخصصان و افراد مجرب در رشته های مختلف رو به روست و زیانهای اقتصادی کلانی را از این جهت تحمل می کند ، با این حال در هیچ زمینه ای سیاست گذاریهای مشخص و موثری در راستای تسهیل ورود مهاجران به بازار کار به چشم نمی خورد .
منابع :
۱. Immigrant, Canadian-born employment gap widens, Toronto Star, May 13, 2008.
۲. Immigrants face higher unemployment
, Toronto Star, May 06, 2009.
۳. The Longitudinal Survey of Immigrants to Canada (LSIC), conducted by Statistics Canada and Citizenship and Immigration Canada. The Daily, Thursday September 4, 2003.
۴ . همان پیشین ، منبع شماره یک بالا
۵. Diane Galarneau and René Morissette. 2008. Immigrants’ educationand required job skills. Statistics Canada.
۶. همان پیشین ، منبع شماره ۳ بالا .
۷. Human Resource Development Canada
۸. underemployment
۹ . در آمد حاصل از کار در بازار کار بدون در نظر گرفتن درآمد هایی که ممکن است فرد به عنوان کمک اجتماعی دریافت کند یا مبالغی که خانواده ها در کانادا بابت هر فرزند تا سن معینی دریافت می کنند .
۱۰ . ” در مهاجرت سرزمین نیست که تغییر می کند ” : محمد شلیله . شهروند ( هفته نامه فارسی زبان کانادا) ، شماره های ۶۳۸ ، ۶۴۰ و ۶۴۲ ، سال یازدهم ، ۹ ، ۱۶ ، ۲۳ آذر ۱۳۸۰ .
۱۱ . ” هزار توی کار و اشتغال زنان مهاجر ” : محمد شلیله . نشریه مدیریت ( انجمن مدیریت ایران ) ، شماره ۱۰۷ و ۱۰۸ ، سال شانزدهم ، فروردین و اردیبهشت ۱۳۸۵ .
– این مقاله صورت تجدید نظر شده و از نظر دادهای آماری ارقام به روز شده ی مقاله ای است که پیش از این در هفته نامه فارسی زبان شهروند کانادا به چاپ رسیده و نویسنده آن را برای چاپ در اختیار ” انسان شناسی و فرهنگ ” قرار داده است .
– محمد شلیله پژوهشگر مستقل و حوزه علائق وی جامعه شناسی کار با تمرکز بیشتر بر مناسبات کار در بازار های جهانی ، کار مهاجران و جامعه شناسی حرفه ها است .