انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

انسان شناسی و همیاری: عبور از محدودیت ها

دانش عمیق در مورد گروه ها و جوامع خاص که تحقیق قوم نگاری ابزار هایی را فراهم می آورد که انسان شناسان که به صورت بالقوه مشاوران مفیدی برای سازمان های بین المللی هستند کسانی که به عبور از مزرهای فرهنگی و همچنین ملی کار میکنند. برای مثال دخالت انسان شناسان در سازمان های دولتی در حال افزایش است; در وزارتخانه های امور خارجه، خدمات دیپلماتیک، و در سازمان هایی مانند یونسکو و یا سازمان بهداشت جهانی. نیازی برای مهارت ها و بینش های انسان شناسی در سازمان های دولتی و غیر دولتی وجود دارد که تلاش می کند تا به مردمی که از فقر و قحطی یا بیماری رنج می برند یا برای نقض حقوق بشر درگیری یا شکنجه وجود دارد. در مناطق بعدی گاهی اوقات مشکل است که تمیز میدهد یک خط تقسیم شده بین کاری که ممکن است به عنوان طرفداری توصیف شود که بیشتر در زمینه کمک و مساعدت متمرکز شده است. در مناطقی که غذا یا قوانین تغذیه یا کاهش فقر نگران کننده هستند مپوشانی مکرری بین ارائه کمک ها و حمایت از توسعه وجود دارد. همانطور که فصل بعد شان می دهد، آنا بسیاری از مسائل مشترک را به اشتراک می گذارد، هر چند یک تفاوت اساسی بین “کمک کردن به مردم در هنگام مشکل” و ” تغییر دادن روشی که آنها زندگی میکنند” وجود دارد. هرچند این فصل به فعالیت های بشردوستانه تمرکز دارد که به سادگی کمک و راهنممایی می کنند زمانی که مسائل اشتباه می شوند. بسیاری از سازمان های دولتی و غیر دولتی وجود دارند که مشغول کمک هستد: دومی اغلب بودجه دولتی دریافت می کند و قبلی به طوز فزاینده با سازمان های مستقل یا نیمه مستقل کار میکند. اگرچه بیشتر دولت ها همچنان تا حدی در ارائه کمک مشارکت می کنند، در چند دهه گذشته، رشد سریع سازمان های کمک رسانی دولتی نه فقط در سطح بین المللی بلکه در سطوح ملی، منظقه ای و محلی وجود داشته است. در بسیاری موارد، اینها وظایفی که قبلا وظایف مستقیم دولت بودند را گرفتند که مجموعه ای از ترتیبات نهادی جایگزین را ایجاد کرد.

در حال حاضر طیفی از نهادهای غیردولتی (NGO) با نمادهای مشخصه خود در دنیا وجود دارد. . . الگوهای رفتاری . . . و نوعی خاص از رهبری . . . سازمان های غیر دولتی شبکه های خوشه دارد را توسعه می دهند که در آن سلسله مراتبی و رقابت، به ویژه برای منابع مالی وجود دارد. از مله بزرگ ترین شبکه های NGO جهانی، شناخته شده ترین آنها داوطلبی اجتماعی، حمایت کننده کودکان، حقوق بشر وکسانی که قوم نگاری فرهنگی و صلح را انجام می دهند. اگرچه هر کشور و هر منطقه خصوصیات خود را دارد. (Tishkov 2005: 11)

کمک های اولیه و ابهام

تغییر در مقیاس بزرگ از سازمان های دولتی به سازمان های غیر دولتی نشان دهنده یک تغییر اجتماعی بزرگ است، که به خودی خود از علاقه به انسان شناسان، طرح پرسش های بسیاری در مورد اینکه آیا این نهادهای جدید کمک یا مانع حاکمیت موثر و دموکراسی است. برخی از تحلیلگران استدلال کرده اند که افزایش شدید در تعداد و مقیاس سازمان NGO نتیجه سرخوردگی مردم با حکومت رسمی و بوروکراسی، و تلاش برای بازگشت قدرت دموکراتیک به شهروندان است.

سازمان های غیر دولتی در حال حاضر بازیگران سنگین وزن در عرصه سیاسی جهانی، و همچنین در عرصه محلی و ملی را در نظز گرفته است. این اعتبار تا به جایی رسید که فعالان سیاسی حرفه ای از قبیل احزاب و دولت ها به بد نامی افتادند. سازمان های غیر دولتی به این دلیل ارزشمند هستند که به عنوان نمایندگان مشروع جامعه مدنی مشاهده می باشند. . . در طیف گسترده ای از مسائل. (آکوستا ۲۰۰۴: ۱)

دیگر انسان شناسان مشاهده کردند که NGO ها در برخی مواقع غیر منتخب هستند، گاهی اشفته می کنند – بدین معنا که به صورت بالقوه ضعیف است – فرایندهای دموکراتیک، توانمند سازی نخبگان، و یا اجازه دادن دولت که به کناره گیری مسئولیت در خصوص مسائلی که به طور سنتی مستقیما در مربوط به خود می شود را کاهش می دهند.

نوئل Leggewie ((2003 اظهار نظر کرده است که اگر چه جنبش های اجتماعی می توانند برآمدهای مفیدی درخصوص جریان اصلی سیاست ارائه بدهند، نداشتن تعهد دموکراتیک آن ها، سوال های مربوط به مشروعیت آنها را افزایش می دهند، حتی زمانی که برخی به طور فعالانه دموکراسی را ترویج می دهند و حتی ویلیام د مارس William De Mars (2005) آن ها را به کارت های وحشی توصیف می کند که اشاره می کند که آنها تمام زمینه هایی که در حکومت اتفاق می افتد را تغییر می دهند. هر موقعیتی متفاوت است. برای مثال، تحقیث سلین شریتس نشان می دهد که تنها ۲۵۰ NGO در سال ۱۹۹۴ در نپال وجود داشت، اما پس از آن، بعد از اینکه یک حکومت دموکراتیک تر در سال ۱۹۹۶ تشکیل شد، تعداد NGO ها به ۵.۹۷۸ در طول سال افزایش یافت، همانطورکه گروه ها فرصتی یافتند تا با دولتی که مدت ها فاسد و خودخواه بوده است، برای روشنفکران و همچنین بسیاری از کارکنان پیشکسوت سازمان های غیر دولتی، NGO ها یک فرصت برای نقض کردن فساد، حالت های شخصیتی انتصاب و ترویج و دستیابی به کمک (را به آنها می داد).

اما والری تیشکو (Valery Tishkov) که کارهایش به سازمان های غیر دولتی روسیه قبل از فروپاشی شوروی مربوط می شود، هشدار می دهد که NGO ها نمی توانند انعکاس روشنی از آرمان های دموکراتیک فرض شوند: برخی ناامیدانه برنامه های جدایی طلب را ادامه می دهند، برخی دیگر کارکرد سیاست خارجی را انجام می دهند که یک دولت ناخوشایند می داند که به طور مستقیم انجام دهد و بقیه نیز استعمار خیرخواهانه را با برژوازی غربی محلی به کار می گیرند (Tishkov 2005: 1).

همانطور که او اشاره می کند: هر آنچه در دستور کار یک سازمان غیر دولتی و یا اثرات آن بر روی افرادی که به شان مشغول هستند که غیر منتخب هستند : “یک سازمان داوطالبانه عملا غیرممکن است که لغو گردد” (Tishkov 2005: 6). استیو سمپسون، که به تحلیل فعالیت های اخیر سازمان های غیر دولتی غربی در منطقه بالکان می پردازد، به طور مشابه در مورد اثرات آنها مشکوک است و نشان می دهد که در این مثال که آنها نوع جدیدی از پروژه نخبه که منجر به رد حمایت غرب، تکان دادن ملی گراهای محلی و تضعیف دولت های پی از یوگوسلاوی شد. (Sampson 2003).

بنابراین بسیاری از سوالات پیچیده در مورد اهداف سازمان کمک های بین المللی وجود دارد: اثر آنها بر عملکرد دولت چه هستند؟ که در واقع از تلاش های خود سود می برد؟ هزینه های اجتماعی و فرهنگی از روابط مبتنی بر کمک ها چه هستند؟ چه ارزش های سیاسی و ایدئولوژیکی در عمل ترویج می شود؟ با پرداختن به این سوال های زیرساختی، انسان شناسان به دنبال این هستند که فراتر از فرض راحت هر روزه درباره کمک نگاه کنند و تحلیل عمیق تری از روابط بین NGO ها و گیرندگان این کمک ها داشته باشند. اغلب نابرابری عمده ای در قدرت در این روابط وجود دارد، و بخشی از وظیفه انسان شناسان و بقیه جامعه شناسان این است که این پویایی را آشکار نمایند. بنابراین تحقیقات انور ابراهیم بر روشی که روابط قدرت از طریق گفتمان عمومی برقرار می کند، متمرکز است.

این سخن خاص است و از نظر تاریخی راهی برای تعمق درباره جهان است و و بین روابط گسترده تر قدرت – قدرتی که تعبیه شده، برای مثال، در تخص علمی اقتصاددانان توسعه و حرفه ای ها، و مهاجران که به عنوان مشاور، تامین کنندگان مالی و مشاور به دولت های جنوبی و NGOها خدمت می کنند. (Ebrahim 2003: 13–۱۴)

چه انسان شناسان انتخاب می کنند که به طور مستقیم با گروه ها کار کنند، یا به دنبال کمک های مالی از (وابسته) به آزادی مقام دانشگاه، انها مجبور هستند که قدری با تزویر و حیله کنار بیایند: که کار آنها بازتابی و درنتیجه به صورت بالقوه خود سازمان بودجه و فعالیت های آن است.

تمرکز کرن بر مهارت های تحلیلی آنها بر پویایی تعامل بین گروه ها، بنایراین انسان شناسان تمایل دارند که رابطه محتاطانه ای با سازمان های دولتی و سازمان های غیر دولتی به طور یکسان داشته باشند. در اصل آنها امیدوار هستند که استقلال کافی داشته باشند تا بتوانند یک خواسته را تعادل بخشند تا مهارت های خود را به خوبی برای کمک کردن به مردم با ارزیابی صادقانه از واقعیت های پیچیده سیاسی و اقتصادی روابط کمک / توسعه مورد استفاده قرار دهند. واضح است که این منطقه ای است که در آن برخی از مهارت های دیپلماتیک مفید است و البته برخی از سازمان استقبال و تشخیص به نفع بازخورد انعکاسی است. همچنین محدوده قابل توجهی برای محققان به تعریف نقش و فعالیت های شان در پروژه ها وجود دارد:

تمام پروژه های توسعه بد نیستند و . . . . اتاق هایی وجود دارد برای انسان شناسان کاربردی تا نقشی را که آن ها در آن بازی می کنند تعیین کنند . . . انسان شناسان کاربردی می توانند یکی از معمود راه هایی باشند که از طریق آن مردم نواحی فقیر نیاز هایشان را برطرف می کنند و ادراک با ارایش قدرتمند و ثروتمند و پروژه های اجرایی را در هر دو سطح ملی و بین المللی ارتباط برقرار می کنند . . . من نه سیاست نمایندگی های جاسازی شده در فرایند توسعه را نادیده می گیرم و نه اینکه با کار کردن بر روی پروژه ای که من در این زمینه خاص از روابط قدرت قرار گرفتم. هرچند برخی از پروژه های توسعه به مردم محلی، صرف نظر از اینکه چگونه زمینه معرفت شناختی ناقص که آنها در آن رشد کرده اند، سود می رساند.

تجره جوسلین گریس به عنوان یک مشاور در اندونزی به او نشان داد که دریافت کنندگان کمک های اولیه به ندرت منفعل هستند و اغلب سازمان قابل توجهی در روند پیشرفت دارند. زنان در مناطق روستایی اندونزی، زنان می خواهند منابع آب تمیز و نزدیک در اختیار داشته باشند و نمی خواهند که فرزندانشان ظرف یک هفته از تولدشان فوت کنند یا فرزندانشان از فلج اطفال یا هپاتیت B رنج ببرند. آنها آنچه را که می خواهند از این پروژه های می گیرند و آنچه را که نمی خواهند را نادیده می گیرند (Grace 1999: 127–۸)..

این نمونه ها دو نقش عمده برای انسان شناسان در رابطه با سازمان های کمک رسانی دولتی و غیر دولتی ملی و بین المللی نشان می دهد. یکی این است که ” کمی به عقب قدم بردار” و واقعیت های اجتماعی، اقتصادی و سیاسی متقابل بین سازمان ها و دریافت کنندگان کمک های اولیه را بیازماید و از سوی دیگر این است که کمک مستقیم بیشتری داده می شود به سازمان هایی که آن ها احساس می کنند واقعا در تلاش برای کمک به مردم نیازمند هستند.

NGO گرافی

بررسی تعامل بین سازمان کمک رسانی و دریافت کندگان ( این کمک ها) نتایج بالقوه مفدی دارند، شفافیت بیشتر منجر به تصمیم گیری های آگاهانه بهتر و دیدگاه های متفاوت طرف های درگیر را روشن می سازد کمک به ارتباط بین آن ها.

برای مثال: محققان در بخش مردم شناسی دانشگاه دورهام، یک پروژه تحقیقاتی جمعی در رابطه با سازمان های غیر دولتی در غنا و هند انجام دادند. کار آن ها این بود که دیدگاه های متفاوت دولت، سازمان های غیردولتی و اهداکنندگان را کشف کنند و به تاثیر روابط آن ها بر روی برنامه ریشه کنی فقر که تمرکز گسترده ای شده است بر روی فعالیت های سازمان های غیردولتی در آن مناطق را در نظر می گیرد. در ایفوگاییو، فیلیپین، انسان شناس لین ویتکوسکی سوالات مشابه در یک سطح بین المللی را مطرح کرد، تعاملات بین سازمان های فراملی وجوامع محلی را در نظر گرفت.

برخی از این موسسات جهانی که از نظر مالی حمایت شده اند و در برخی موارد معطوف می شوند به سازمان های غیردولتی محلی( NGOها ) که به دنبال بهبود شرایط زندگی روزمره در جوامع فیلیپین . . . من در باره برخی موضوات فرهنگی، رقابت های سیاسی و تناقضات گفت و گو کردم که می تواند به رشد سازمان های غیردولتی را در جوامع فرهنگی کار میکنند یا در میان گوه های فرهنگی موجی به وجود می اورند به عنوان سازمان های غیردولتی در یک زمینه وسیع تری از فرایندهای سیاسی و اقتصادی و بین المللی به کار گیرند.