کوک-گامپرز، سواد/(مدرسه ای) و ساخت اجتماعی سواد:
«سواد به عنوان مهارت شناختی کدگذاری و کدشکنی، تفسیر و تولید متون در قالب مهارت های خواندن و نوشتن عمومی در سطحی ترین ترین معنای اش از دیرباز تا کنون از مهم ترین معیارهای موفقیت تحصیلی افراد محسوب می شده است» (ص.۱, ۱۹۸۶). کوک-گامپرز با این جمله کتاب «ساخت اجتماعی سواد» (۱۹۸۶) را آغاز می کند. این کتاب در زمره سری مطالعاتی است که از اوایل دهه ۱۹۷۰ میلادی با تاکید بر موقعیت مندی سواد و ماهیت ایدئولوژیک آن مفهومی جدید را برای سواد قائل می شوند.
در یادداشت¬های پیشین مشاهده کردیم که مفهوم سواد تا چه میزان در طول تاریخ کوتاه خود دستخوش تحول بوده است. سواد دیگر توانایی صرف شناختی کدگذاری و کدشکنی متون کتبی نیست؛ یعنی دیدگاهی که در ابتدای قرن بیستم و مبتنی بر دیدگاهی اروپایی از سواد رواج پیدا کرد، بلکه توانایی «تجویزی کاربرد دانش» محلی، فردی و قومی است که افراد به شیوه های گوناگون آن دانش را سازمان دهی، بازتولید و برای کاربرد زندگی روزمره خود درونی سازی می کرده اند. این مفهوم از سواد در مطالعات میدانی متعددی مثل مطالعه فردریک بارت در سامان دهی دانش در زراعت در میان قبایل گینه نو، مطالعه بلدسو و روبی در میان قبیله منده، کول و اسکریبنر در قبلیه وای و … تبیین شده است. بدین ترتیب، درسطح نظریه و مفهوم عام و جامع سواد با مفهومی بسیار پیچیده، چندوجهی، موقعیت مند و متکثر از دانش و فرهنگ روبه رو هستیم که به شیوه-های مختلف در گفتمان¬های خاص اجتماعی بازتولید می شوند. مفهومی که در فرآیندهای جامعه پذیری آموخته شده و کوک-گامپرز آن را سواد خرد[مندانه] یا حکمت (commonsense literacy) می¬نامد؛ سوادی که در اوایل جریان مدرنیته در اروپا به خودی خود فضیلت محسوب می شده است.
اگر مفهوم سواد خردمندانه یک جنبه از مفهوم سواد در نظر بگیریم که از بدو تولد و بواسطه تجربیات روزمره¬مان در فرآیندهای جامعه پذیری مان شکل می گیرد؛ همه ما دائما با مفهوم دیگری از سواد مواجه هستیم که در خلال آموزش های رسمی و عمومی مدرسه کسب می¬شود. وجهی از سواد که بسیار نهادینه و جهان شمول است و در نظام های آموزش عمومی، نهاد مدرسه، فرآیندهای مدرسه ای خواندن و نوشتن و آزمون سازی آن ها تثبیت و درونی شده است. سواد خردمندانه اگر ماهیت و جوهره مفهوم سواد باشد، سواد مدرسه ای (school literacy) سوادی است که به نظر می رسد که صورت خاصی از دانش و علم را در میان جامعه تثبیت می کند و همین صورت خاص است که منشا بسیاری از ارزیابی های افراد از میزان موفقیت یا ناکامی در تحصیل و اشتغال می باشد.
سواد مدرسه ای در قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم به عنوان یکسری مهارت های خواندن و نوشتن خارج از هم-بافت آنی افراد تعریف می شد که تا میزان زیادی وام دار سواد مبتنی بر مهارت و یا کارکردی بود که حدود نیم قرن پیش توسط بسیاری از دولت ملت ها و در قالب مدارس عمومی برای ترتیب نیروی کار ماهر به کار گرفته شده بود. سواد مدرسه ای (schooled literacy) بنا به تعریف عبارتست از مهارت های شناختی یکسان شده کاربرد زبان در سطح خواندن و نوشتن که به شیوه ای جهان شمول کودکان را در مدرسه درگیر فرآیندهای محوری آموزش می کند. سواد مدرسه ای سوادی است که در فرآیندهای تعاملاتی کلاسی، گروه های کلاسی، و قضاوت های غیررسمی و آزمون های استاندارد و شیوه های ارزیابی آن شکل می گیرد.
کوک-گامپرز با ارجاع به تعاریف متعدد سواد که توسط متفکران ومحققان مختلف ارائه شده است، سواد مدرسه را به عنوان مجموعه ای از استعاره های شکل دهنده یک سازه خارج از هم بافت، ایدئولوژی زبانی می داند. این مفهوم از سواد در نهاهای آموزشی در قرن بیستم گذشته منشاء مباحثات و مجادلات بسیار بوده است. در این مفهوم نهادهای آموزشی ضامن موفقیت، رفاه، توسعه اجتماعی و ثبات افراد و جوامع انسانی معرفی می شوند. برای مثال، کوزول معتقد است که اگر مدرسه یا نهاد آموزشی نتواند به آسانی عمل گدگذاری و یا کدشکنی متون و خواندن و نوشتن را به افراد آموزش ندهد، نخواهد توانست به افراد جامعه خود رویایی با فناوری های جدید و در نهایت توسعه یکپارچه جامعه را بیاموزد.
در این صورت، این پرسش معرفت شناختی ایجاد می شود که موضع سواد در تعریف گسترده اش و سواد مدرسه-ای و رابطه این دو چیست؟
کوک-گامپرز تلاش می کند که به این سئوال پاسخی دقیق ارائه دهد. از منظر وی، زمانی کارکرد سواد در ابتدا از طریق تعاملات غیررسمی در میان گروه های بومی ممکن بود، و در طول قرن بیستم مفهوم بوروکراتیک جهانشمول و پیچیده ای تبدیل شد. مفهومی که دیگر کسب سواد در جهت اهداف فردی از قبیل پیشرفت فردی صورت نمی گرفت، که فرد بتواند آن مهارت ها را در سراسر زندگی خود بکار گیرد. بلکه سواد به چرخه ای دائمی از تجربه آموزشی مبتنی بر آموزش و پارادایم های آزمون سازی جهان شمول را برای ایجاد تمایز با دیگران تبدیل شد که در آن سرمایه اجتماعی فرد توسط نهادهای آموزشی و مدارک تحصیلی تایید و تثبیت می شوند. سواد دیگر یک مزیت فردی و فضیلت محسوب نیست بلکه رابطه سواد و مدرسه بر مبنای نیاز به فرم جدیدی از آموزش عمومی اجتماعی برای تولید نیروی کار ماهر و باسواد و آماده ورود به صنعت بازتعریف شده است, هم برای کنترل صورت های خاص بیان و رفتارهای مرتبط با آن ها.
کوک-گامپرز معتقد است که سواد مدرسه ای به این شیوه سواد رایج را تحت تسلط نظم های عمومی آموزشی درآورده و ارتباط افراد با مهارت ها و توانایی های ذاتی خود را برای همیشه تغییر داده است. سواد مدرسه¬ای که در ابتدا به نظر می رسید که برای تکمیل فرهنگ سواد افراد ایجاد شده بود، تبدیل به حق نهادینه بشر شده است.
کوک-گامپرز و بسیاری اندیشمندان دیگر این حوزه باور دارند، واژه «سواد» به خودی خود، در چارچوب های تصمیمات نهادینه، جهانشمول و فرآیندهای یکسان سازی آموزشی سرتاسر دنیا اگر مقغول نمانده باشد، ماهیت واقعی خود را از دست داده و مبهم به نظر می رسد. چرا که دیگر سواد به خودی خود فضیلت محسوب نمی شود، بلکه سواد رابطه فرد با نظام اجتماعی را تعریف و تبیین می کند. همینطور سواد میزان و کیفیت دسترسی افراد به موقعیت های اجتماعی گوناگون را ممکن و یا ناممکن می کند. برای مثال، تجربه آموزشی جهان شمول در جوامع کنونی دیگر مبتنی بر انتخاب و گزینش در قالب آن چیزی است گه دانش مشروط و مشروع نامیده می شود. انتخاب و گزینش هایی که بازتولید اجتماعی را در پی خواهد داشت و که با کمک پارادایم های آزمون سازی تمام زندگی فرد را مدیریت کرده و خود نیرویی مشروعیت بخش برای سازمان دهی اجتماعی تلقی می شود.
مطالعه این وجه از سواد از این نظر حایز اهمیت است که نشان می دهد چگونه نهادهای آموزشی و تصمیم گیری ها و سیاست¬گذاری های کلان آموزشی نوع خاصی از دانش و جهان بینی را بر انواع دیگر آن ارجح دانسته و به آن مشروعیت می-بخشند. در واقع سوادی که از آن به نام سواد مدرسه ای یاد می شود، سواد را تحت نظارت و کنترل نظام های مدرسه ای در آورده است. بدین ترتیب، سواد به عنوان آنچه که بازتولید اجتماعی دارد، محصولاتی هم دارد، از جمله محصولات این سوادهای مدرسه ای ارزش گذاری به شیوه ها و ویژگی های کاربرد زبان، مثل استدلال، منطق و مهارت های روایت کردن در شیوه¬های مورد قبول و مشروع اجتماعی است.
دانشآموخته کارشناسی ارشد زبان انگلیسی دانشگاه الزهرا
پست قبلی