انسان شناسی سواد (۱۰): روت فینگان و قبیله لیمبا
توضیح تصویر: دختران قبیله لیمبا (در حالیکه صورت های خود را سفید کرده اند) برای اجرای مهارت های جدید آواز خوانی و رقص آماده می شوند (عکس: روت فینگان ۱۹۶۱ سییرالئون)
روت فینگان استاد برجسته انسان شناسی در دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه اوپن بریتانیا است. مطالعات وی عمدتا بر مطالعه تطبیقی انسان شناختی/جامعه شناختی فعالیت های هنری (اجرا، موسیقی و ارتباطات)؛ مباحث مرتبط با سواد کتبی، شفاهی و سواد چندحالتی، و همچنین تولید دانش و ارتباطات غیر کلامی متمرکز است. به طور خاص، مطالعه وی بر روی سواد شفاهی در میان قبایل آفریقایی، در کنار مطالعات میدانی برایان استریت (۱۹۹۵)، و شرلی برایس هیث (۱۹۸۵)، پارادایم مطالعات سواد را به شدت متحول کرده است. «سواد شفاهی و کتبی» (۱۹۸۸)؛ «سنت های شفاهی و هنرهای کلامی» (۱۹۹۲)؛ «شعر شفاهی در آفریقا» (۱۹۷۷)؛ «ادبیات شفاهی در آفریقا» (۲۰۱۰)؛ «شعر شفاهی: ماهیت، اهمیت و بافت اجتماعی» (۱۹۹۲)؛ «سواد شفاهی و فراتر از آن: کار با کلمات در آفریقا» (۲۰۰۷) از جمله کتاب های مهم وی محسوب می شوند که بر پایه مشاهدات میدانی وی در آفریقا، به بررسی ماهیت و کارکرد اجتماعی ادبیات و سنت های شفاهی، فولکلور کلامی، ادبیات فولکلور و فرهنگ عامه، علاوه بر ارائه مطالعه انسان شناختی از سواد شفاهی، رویکردهای نوینی را در مطالعه انسان شناختی فولکلور ایجاد کرده اند.
مطالعات وی از جنبه های گوناگون و رویکردهای میان رشته ای بارها و بارها موضوع سواد شفاهی و غنای آن را مورد تمرکز قرار داده اند، با این حال کتاب وی با عنوان «سواد شفاهی و کتبی» بود که برای اولین بار ، بر پایه مشاهدات وی از شیوه های چند وجهی و روابط دیالکتیکی متن با صورت بندی های اجتماعی، ماهیت، کارکرد اجتماعی ادبیات شفاهی و سازو کارهای قصه گویی در میان افراد قبیله لیمبا در سال ۱۹۷۷ به چاپ رسید.
سواد از منظر فینگان و بر خلاف نظریه پردازان پیشین، برخواسته از جهان بینی خاص این جوامع و متمرکز بر بر تمامی شکل ها و شیوه¬های برقراری ارتباط در جماعت های انسانی و فناوری های مرتبط با آن بود. با این توصیف، وی مدلی پیچیده از ماهیت سواد، فرآیندهای اجتماعی و کنش روزمره افراد ارائه می دهد که بر طبق آن سواد شفاهی نه تنها مفهومی ساده، سطحی و فاقد تفکر انتزاعی است، بلکه افراد به شکلی خودآگاهانه زبان و کلام را به شیوه¬هایی پیچیده و فرازبانی، درست همانند جوامع برخوردار از سواد کتبی به کار می گیرند.
فینگان بیش از هر چیز وی معتقد است که ماهیت و کاربرد نوشتار در سیستم جوامع مدرن غربی بخش اعظم تفکر ما نسبت به ماهیت سواد را شکل داده و علاوه بر آن از طریق انواع متنوعی از نوشتار با کارکردهای گوناگون، شکل¬های مختلف انتشار، قوانین کتبی، صدور انواع اوراق هویتی مثل پاسپورت، برگه های واکسیناسیون، چرخه انتشار روزنامه ها ومجلات، آگهی های تبلیغاتی، بروشورها، رفتارهای ما را در جامعه تنظیم می کند، و شکلی از قدرت و مشروعیت بخشی را برای قدرت حاکم ایجاد می کند. بدین ترتیب، تجربه زیسته و کنونی ما باعث شده که سواد را تا میزان زیادی در سطح نوشتار و توانایی نوشتن محدود کرده و انواع متنوعی از کارکردها و ماهیت شفاهی آن را نادیده بگیریم.
مطالعات میدانی روت فینگان بر روی قبیله لیمبا در سیرآلئون طی ۱۵ ماه در اوایل دهه ۱۹۶۰ میلادی انجام شد. قبیله لیمبا در محدوده ای در حدود ۱۹۰۰ کیلومتر مربع در شمال کشور سییرالئون در آفریقای غربی زندگی می کنند. محصول کشاورزی لیمبا عمدتا برنج است. افراد این قبیله به دلیل همسایگی با اجتماعات و جوامع انسانی مختلف متنوع و در نتیجه به دلیل ارتباط با زبان¬های مختلف عمدتا دو زبانه هستند. همین طور، بنا بر مشاهدات میدانی روت فینگان به دلیل اینکه افراد این قبیله دائما در حال سفر هستند با فرهنگ ها و زبان های مختلف آشنایی دارند. علی رغم اینکه افراد قبیله لیمبا فاقد سواد کتبی هستند، به دلیل مجاورت با سواد عربی، و وجود برخی مدارس قرآنی در محدوده لیمبا، که جوامع فولا در آن شرکت می کنند، با زبان عربی هم آشنایی دارند. آگاهی از کاربرد زبان ویژگی دیگری است که به خوبی نشان می دهد که افراد لیمبا از توانایی های فرازبانی پیچیده ای برخوردارند. این تصور کلی وجود دارد که توانایی فرازبانی تنها از طریق نوشتن و سواد کتبی شکل می گیرد که توانایی زبانی در میان افراد قبیله لیمبا به سادگی آن را نفی می کند. آن ها همچنین گویش های مختلف زبان خود را به خوبی می شناسند و در خلال مصاحبه های مختلف آن ها توان مقایسه زبان خود با دیگر زبان های همسایه را به خوبی نشان می دهند. افراد قبیله لیمبا زبان قومی و محلی خود را به شکلی آگاهانه برای شوخی، به کار می گیرند. بر پایه اینچنین مشاهداتی، فینگان نتیجه می گیرد که افراد لیمبا می توانند به خوبی زبان قبیله خود را از سایر زبان ها متمایز کنند و این وجه تمییز آن ها از دیگر زبان ها و فرهنگ هاست.
شروع مطالعه فینگان با تمرکز بر قصه گویی و بیان کلامی که رایج ترین کنش کلامی میان افراد این قبیله بود آغاز شد. در واقع، در قبیله لیمبا، قصه گویی در شرایط و موقعیت های گوناگون اعم از مناسک، آیین ها، و …. به شکل های مختلف به کار گرفته می شد. فینگان با تمرکز بر فرآیندهای قصه گویی میان افراد لیمبا متوجه شد که نه تنها از خوداگاهی و توانایی های فرا زبانی برخوردارند، بلکه بر ادبیات، و شعر شفاهی هم تمرکز کامل دارند. این خود نشان دهنده شناخت، انتزاع و حافظه پیچیده ای است که جک گودی در تز سواد خود توسعه آن را منوط به برخورداری از نوشتار کتبی می دانست.
داستان ها نه در عناصر کتبی که در عناصر شفاهی وجود داشتند. قصه گویی و سخن وری یک امر چندوجهی و چندبعدی بود. تنها کلمات شفاهی نبودند، بلکه سخنوران به حالتی اجراگونه و هنری با لابردن تونالیته، شدت، تکرار، طول گفتار، قصه گویی می کردند. این قصه ها به نوعی تصویری هم بودند چرا که با کمک حالات بدنی، حالت های صورت و حرکت اندام ها همراه بودند. مخاطبان هم بخشی از این سخنوری بودند، چون در زمان اجرا و سخنوری سخنران، در آن مشارکت می کردند، هیجان زده می شدند، و یا به آن پاسخ می دادند.
فینگان متوجه شد که وقتی تمامی این ابعاد در فرم کتبی ثابت دست نویس می شد، ابعاد حیاتی خود را از دست می داد و مشخص می شد که معنا تنها بواسطه کلمات منتقل نمی شود بلکه هماهنگی حالت های مختلف و اطلاعات شناختی است. ایجاد متن های اتوریتتیو کل متن را کاملا ثابت نگه می داشت، و بدین ترتیب عینیب گرایی متن و قطعیت منظور نویسنده را به خوبی می رساند. اما، به نظر می رسید ادبیات شفاهی و قصه گویی در میان افراد لیمبا از ویژگی های دیالکتیکی پیچیده ای برخوردار بود که نوشتن و کلمات تمام وجوه آن را به خوبی منعکس نمی کرد.
افراد قبیله لیمبا از فلسفه زبان و زندگی برخودار بوده و غالب فلسفه و جهان بینی آن ها تحت مفهوم «سخن گفتن» صورت بندی شده است. سخن گفتن و صحبت کردن در زندگی لیمبا نقش محوری را بازی می کند و در رویدادهای رسمی و یا مناسک آغازگر و یا هر مراسم دیگری به کار گرفته می شود. معناهای مرتبط با واژه ای مثل gbonkoli به معنای سخنوری تمامی جنبه های زندگی مذهبی، سیاسی و اجتماعی را در بر می گیرد. بنا بر مشاهدات روت فینگان، «سخن گفتن کیفیت زندگی است، صحبت کردن رسمی، مسئولانه و دقیق، عموما در هم بافت های قانون رسمی و یا تبادلات رسمی». حتی در آیین های مذهبی، سخن گفتن ماهیت رهبر است که آرامش را به زندگی افراد باز می گرداند.
فلسفه زبان در لیمبا تجسم فهمی انتزاعی از چگونگی و ماهیت زبان است (زبان به عنوان یک چیز)، و آنچه که می توان توسط آن انجام داد. هر شکلی از سخن وری، بسته به فرهنگ، زبان، ژانر، موقعیت، و مشارکت کنندگان متفاوت بود، برخوردار از جملات معمول یا هنرمندانه بود.
صداهای غیر کلامی بخش مهمی از صحبت را شکل می داد. ارتباط شفاهی بسیار پیچیده بود، هر صورتی از «صحبت» بسته به فرهنگ، زبان، ژانر، موقعیت، و مشارکت کنندگان آن و میزان عمومیت و یا هنری بودن آن با هم متفاوت و متنوع بود. عناصر فراواژگانی و دیگر سواد شفاهی یک فرآینده ساده و ناب تلقی نمی شد.
روت فینگان از توضیح ارتباط این سطح دانش از زبان با دوگانه جوامع با سواد و بی سواد و اهمیت مبحث سواد، معتقد است که آگاهی از نسبیت زبان در میان قبیله لیمبا…. ارتباط کمی با سواد و بی سواد دارد.
ا روت فینگان شواهد زیادی را ارائه می دهد که در آن افراد قبیله لیمبا تنها محدود به سواد شفاهی نیستند، و شکل های ترکیبی از از سواد شفاهی و کتبی را به شکل های زیبایی شناختی به کار می گیرند. کالینز و بلات (۲۰۰۳) معتقدند که چالشی که وی در خصوص نظریه شکاف بزرگ گودی میان جوامع باسواد و بی سواد مطرح می کند زمانی قوت می یابد که مقوله ها و دوگانه های ادبیات کتبی/شفاهی، انتزاع/عینیت، اجرا/ نوشتارکتبی را جعلی شمرده و غنای فکری ادبیات و شعر شفاهی و فلسفه آن را هم گام و مشابه کتبی می داند.
فینگان حتی از این هم فراتر می رود و استدلال می کند که ما در تحلیل داده های خود باید از تحلیل متنی فراتر رفته و فرآیندهایی را مورد مطالعه قرار دهیم که ابعاد مختلف زبان به شیوه های مختلف اتوریته، ثبات، و وجه هنری خود را کسب کرده و نقش فرآیندهای قدرت در شکل دهی به این فرآیندها و مقوله ها را روشن می کند (کالینز و بلات ۲۰۰۳).