داوید لوبروتون برگردان ناصر فکوهی و فاطمه سیارپور
پریدورال مادهای است که بر اساس فناوری تسکین درد و در چارچوب معنایی «جامعه بیهوشی» به گفته ژ. م. بوسون (۱۹۹۲) به کار میرود. در این روند، ما با درکی از درد زایمان روبرو هستیم که باید آن را کاملا فیزیولوژیک دانست و خارج از منابع مقاومت زن قرارش داد. الیان (۲۵ ساله) زایمان را کُنشی فنی میبیند که چندان رابطهای مستقیمی با آن احساس نمیکند و بنابراین دوست دارد این موقعیت نامطلوب از زایمان حذف شود: «درست مثل آن است که به نزد دندانپزشک برویم تا یک دندان را بکشیم، این کار را بدون بیهوشی انجام نمیدهیم و به همین دلیل به نظرم کاملا عادی است که پریدورال هم رایج شود.» از نظر او زایمان رویدادی است هم دردناک و هم ضروری که پزشکی باید بتواند آن را سادهتر کند. در نهایت او بدن خودش را در این امر همچون عنصری سخت میبیند که در این رابطه از اختیار او خارج شده است. در بسیاری از نهادهای [پزشکی] انتخاب آزاد برای پریدورال را به زنان واگذار نمیکنند. ب. ژاک تاکید دارد که برخلاف نسلهای قبلی، قابلههای جوان تمایل دارند به زنان زائو استفاده از پریدورال را سفارش کنند تا خودشان را از دردسر و وطیفه سنگینتری خلاص کنند . یکی از پزشکانی که این پژوهشگر از او تحقیق میکند بر آن است که هر زایمانی حتی در مورد زنانی که چیز دیگری میخواهند بهر حال یک موقعیت «آسیبزا» تلقی شده و نیاز به مراقبت پزشکی پیوسته و از جمله احتمالا پریدورال دارد.
نوشتههای مرتبط
مناسک پدرزایی (کوواد)
مناسک پدرزایی ایجاب میکند که پدر در زایش نوزاد مشارکت داشته باشد. برای این کار نیاز به رفتارهایی دقیق چه در الزام و چه در ممنوعیت وجود دارد. موس در این باره به شوخی میگفت که این مناسک گویای آن هستند که «زایش یک اتفاق کوچک نیست و تنها در صورتی که هر دو نفر در زوج بزایند طبیعی خواهد بود». پدرزایی بنا بر موقعیتهای محلی ایجاب میکند که مرد در دردهای زن در حال زایمان مشارکت کند، روزه بگیرد، از شکار یا صید پرهیز کند، برای زایمان به کلیسا برود و غیره. فراتر از قاره آفریقا این مناسک به صورت گستردهای و در اشکال بسیار متنوعی مشاهده میشوند. در برخی از جوامع پدر، خود را با نوزادی که در حال زایش است یکی میبیند و یا بهتر بگوییم خود را با او در یک همنشینی نمادین مشاهده میکند و برای مثال از خوردن بعضی از غذاها اجتناب میکند و برخی از ممنوعیتهای دیگر را نیز میپذیرد. این رفتارها نوعی تعهد از جانب او برای پذیرش وجود کودک است. آ. مترو بر پیوندی تاکید دارد که پدر را به کودک وصل میکند و نشان میدهد که این پیوند در مورد نخستین فرزند بیشتر از سایر فرزندان است. در بعضی دیگر از جوامع مرد در رابطهای از یکسان بودگی هویتی با زن قرار میگیرد و یا دستکم از خلال کودکی که در حال زایش است پیوند میخورد.
پدرزایی به نوعی پذیرش نمادین جایگاه پدر بودن است. این مناسک گونهای موقعیت آستانگی را ایجاد میکند که به سادگی نمیتوان آن را بر دوش گرفت، وضعیتی از قرار گرفتن بین دو موقعیت که از نطفه بستن تا رشد آن و به دنیا آمدن نوزاد و گاه حتی تا نخستین غذای جامدی که کودک (پس از شیر) میخورد ادامه مییابد. ج. فریزر، گروهی از مناسک را در مجموعهای جوامع تشریح میکند که هدف از آنها انتقال بخشی از درد زایمان به همسر زن باردار است(۱). او در این امر نوعی کُنش نمادین از خلال همدلی میبیند. گاه میبینیم که مردی بخشی از درد زایمان را «بر دوش میگیرد» برای مثال در ایرلند نو: اگر چنین مردی بخواهد به یک زن زائو کمک کند به پاتوق مردان میرود، دراز میکشد و هر بار صدای فریاد درد زن را میشنود به خود میپیچد و از درد مینالد. مردان دیگری هم که پیرامون او هستند تلاش میکنند وی را آرام کنند و این مناسک تا لحظه تولد کودک ادامه مییابد. پدر شانههای خود را با دندانهای سنجاب خراش میاندازد. بر روی زخم ها، فلفل میپاشند. او سپس تا چندین ماه از گروهی از ممنوعیتهای غذایی تبعیت میکند و بر این باور است که اگر این ممنوعیتها را زیر پا بگذارد جان فرزندش را به خطر خواهد انداخت. مراسم جبران برای افزودن یک موجود به جماعت، گونهای است از برخورداری از شهامت کودک از خلال تسری یافتن نمادین، و مشارکت در دردهای زن، معنانی در اینجا متعدد هستند و تنها در صورتی که به مطالعه دقیق کیهانشناختیهای آنها بپردازیم میتوانیم تاثیراتشان را درک کنیم.
پژوهشهای بسیاری نشان میدهند که پدرزایی مناسکی دیگر وجود ندارد و پدر شدن در جوامع [دیگر نیز ] امروز بیشتر همچون جوامع ما به سوی انتزاعیشدن رفته است: این امر را امروز میتوان به صورت مجموعهای از پدیدههای روانی جسمانی و یا رفتارهای عجیب و غریب که از پدران از هنگام نطفه بستن کودک آتی تا زایش او دیده میشود، مشاهده کرد. ژ. دلزی دوپرسوال (۱۹۸۱) در این زمینه به مجموعهای از شواهد گویا اشاره می کند. در یک رساله دکترای پزشکی عنوان شده است که در جمعیتی شامل ۵۲ پدر، ۲۲ نفر زایمان همسر خود را دنبال و در آن مشارکت کردهاند. ۲۸ پدر دیگر از این زایمان کناره گرفتهاند. اما حتی در این گروه که خود را کنار کشیدهاند، شاهد آن بودهایم که گروهی از نشانههای جسمانی روانی ظاهر شده است: بیخوابی، اختلالات گوارشی، چاق شدن، سردرد یا درد دندان و شکم و کلیه و اختلالات گوش و حلق و بینی و بینایی، سرگیجه و غیره. بدین ترتیب در این گروه تعداد زیادی مشکلات سلامتی «کوچک» همراه با درد به وجود آمده تا ظاهرا بتوانند خود را از روندی که به نظرشان تنها به اختلالاتی در همسرشان مربوط می شده خود را کنار بکشند. پدر در واقع از طریق دردهای کالبدی خود در زایش فرزندش شرکت کرده است. برخی دیگر از پدران قربانی سوانح، خانه را ترک کردهاند و یا روی به سوی روابط جنسی با دیگری آوردهاند. و البته تمام این مردان هر نوع رابطهای را میان این حوادث و و بارداری و زایش فرزند خود، نفی میکردهاند.
ادامه دارد …