انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

انسان شناسی جشن: اتنوگرافی یک مرگ

مرگ در پی تولد و تأهل ، جز یکی از سه مرحله مهم زندگی ماست که برای رویارویی با تغییر بزرگی که در زندگی ما و اطرافیان ایجاد می‌کنند مراسمی مخصوص به خود دارند.

تولد و تأهل هر دو مراسم شادی بخشی هستند اما مرگ به طرزی اجتناب ناپذیر حزن انگیز است. پذیرش غیبت ابدی یک فرد از جمع برای خانواده و خویشاوندان او ناخوشایند است و مراسم مرگ برای آرام کردن این روال و آسان‌تر کردن چنین معیشتی کارکرد دارند. این گزارش به عنوان کار تحقیق به کلاس انسان شناسی شهری ناصر فکوهی در مقطع کارشناسی انسان شناسی در نیم ترم دوم سال تحصیلی ۱۳۸۶-۸۷ در دانشکده علوم تاجتماعی دانشگاه تهران ارائه شده است.

فهرست مطالب

مقدمه پرسش های تحقیق اتنوگرافی مراسم خاکسپاری یافته های تحقیق عناصر اصلی مراسم مرگ افراد زمان نشانه ها فضاها جمع بندی مقدمه: « سا عت ۵ صبح تلفنی بی هنگام و مادرم که سراسیمه از سر سجاده برمی خیزد تا جواب تلفن را دهد. تلفن بی هنگام خوش خبر نیست و این بار هم …. عمو » مرگ در پی تولد و تأهل ، جز یکی از سه مرحله مهم زندگی ماست که برای رویارویی با تغییر بزرگی که در زندگی ما و اطرافیان ایجاد می‌کنند مراسمی مخصوص به خود دارند. تولد و تأهل هر دو مراسم شادی بخشی هستند اما مرگ به طرزی اجتناب ناپذیر حزن انگیز است. پذیرش غیبت ابدی یک فرد از جمع برای خانواده و خویشاوندان او ناخوشایند است و مراسم مرگ برای آرام کردن این روال و آسان‌تر کردن چنین معیشتی کارکرد دارند. اما چرا مراسم مرگ در ذهن نگارندگان به مثابه جشن معنی یافته است؟! با اتنوگرافی مراسم مرگ و مقایسه تفاوت‌هاشان با هم و شباهت هاشان با جشن‌هایی مثل عروسی یا تولد که می‌شناسیم پاسخ به این سوال و دیگر پرسش‌های تحقیق را یافتیم. پیش از هر چیز خاطرنشان می‌کنیم. نتایج این بررسی تماماً برخاسته از انگاره های ذهنی نگارندگان بوده و به تبع تحت تاثیر شخصیت ایشان . این تحقیق در خصوص شباهت های مراسم مرگ با جشن و کارکردهای مشترکی که همه مناسک گذار یا تقویت دارند انجام شده است. برای انجام این تحقیق نگارندگان در مراسم مرگ ۱۰ نفر از اقوام و آشنایان حضور یافته‌اند که در گروه‌های سنی مختلف با باورداشت ایدئولوژیک مذهبی متفاوت و جایگاه اجتماعی ناهمگونی بوده‌اند. کلیه این مراسم در تهران برگزار شده است و کلیه سوگواران ساکن تهران بوده‌اند. پرسش‌های تحقیق : عناصر اصلی مراسم مرگ کدامند؟ اعم از افراد ، فضاها ، زمان ، نشانه‌ها و ویژگی‌ها کدام ویژگی‌ها است که مراسم مرگ را به جشن نزدیک می‌سازد؟ ارتباط مراسم مرگ به مثابه جشن یا شهر به چه نحو است؟ اتنو گرافی مراسم خاکسپاری: بهادر پسر بیست و یک ساله ای که از حدود یک سال ونیم پیش با تومور مغزی دست و پنجه نرم می کرد عاقبت پس از سه بار عمل جراحی و یک ماه ونیم بیهوشی ساعت ۲ صبح روز چهاردهم فروردین سال ۸۶ درگذشت. خاکسپاری یک روز پس از فوت فرد انجام می شود. اعضای خانواده متوفی که عزاداران اصلی به حساب می آیند روحیه خوبی ندارند و به شدت متأثرند و گریه و مویه ساعتی قطع نمی شود. صدای تلاوت قرآن در خانه پیچیده است. افراد فامیل تلفنی به هم خبر ناگوار را از همان ساعات اولیه صبح داده اند و برای حدود ساعت شش و هفت صبح در خانه ی خانواده مرحوم گردهم می آیند. از فامیل پذیرایی نمی شود اما در گوشه و کنار خانه انواع و اقسام قرص های آرام بخش به چشم می خورد. برای خاکسپاری بطری های آب به مقدار زیادی خریداری می شود. چند نفر از افراد نزدیکی که به روحیه خود مسلط اند با مدیریت خود انگیخته ی خود تدارکات لازم را می بینند. این کارها از تسویه حساب با بیمارستانی است که متوفی در آنجا بستری بوده آغاز شده و پس از هماهنگی با آمبولانس برای انتقال جنازه به درب منزل و سپس بهشت زهرا ، تهیه متن اعلامیه ترحیم و چاپ آن ، برداشتن چند عکس از متوفی و چاپ آنها در سایز بزرگ برای مراسم ، هماهنگی با یک سالن پذیرایی پس از برآورد کردن تعداد میهمانان مراسم خاکسپاری برای رزرو سالن در ظهر روز خاکسپاری ، در آخر به گرفتن گواهی دفن و خرید قبر از بهشت زهرا و هماهنگی با یک مداح و گورکن می انجامد. ساعت هفت صبح است . خانواده های نزدیک تر ؛ پدر بزرگ و مادربزرگ ، خاله ها ، عمه و عمو و دایی بهادر با بچه هایشان شب پیش را در کنار خانواده بهادر گذرانده اند . فضا به شدت سنگین است . لحظه ورود برای مهمانان سخت ترین لحظه است . هر خانواده ای که از راه می رسد گریه ها شدت می گیرند. مادر بهادر دائم در حال گریه بیتابانه سراغ فرزندش را می گیرد و هر کسی که برای ابراز همدردی نزد او می رود به شدت متأثر می شود. برخی از مردان فامیل دم در ایستاده اند. حدود ساعت هشت با همهمه ی کسانی که دم درند می فهمیم ماشین مخصوص حمل جنازه آمده است. همه با شتاب آماده رفتن دم در می شوند. بزرگان فامیل که بر خودشان مسلط هستند مراقب پدر و مادر مرحوم هستند که حالشان بد نشود. یکی از بزرگان فامیل پیشنهاد می کند جنازه را داخل خانه نیاورند تا حال داغداران از این بدتر نشود. آمبولانس سر کوچه توقف کرده است. مردان همه به سمت آمبولانس میروند تا جنازه را تا درب منزل تشیع کنند. «لا اله الا الله» صدای جمعیت کوچه را پر می کند. جمعیت مردان به در منزل مرحوم می رسند. جنازه را دو بار روی زمین گذاشته و دوباره بر می دارند. بار سوم مادر مرحوم می خواهد جنازه را ببیند اما بزرگترها نمی گذارند و مردان جنازه را دوباره بلند می کنند تا همان مسیر را برگردند. همسایه ها هم با شنیدن صدای لا اله الا الله به کوچه می آیند تا جنازه را تا آمبولانس تشیع کنند. جنازه را در آمبولانس می گذارند و از فامیل و آشنایان خواهش می کنند سوار اتوبوس ها شوند. آمبولانس به همراه یکی از مردان فامیل حرکت می کند تا وقتی بقیه به بهشت زهرا می رسند جنازه شسته شده باشد. یکی از اعضای فامیل خانه می ماند و یکی دیگر از آنها پارچه ترمه ای را به همراه می آورد که پس از شست و شوی جنازه و کفن پوشانیدن آن روی جنازه می اندازند. یکی از پسرها هم گلی برای روی جنازه می آورد که از قبل سفارش داده اند. اتوبوس ها نزدیک در غسال خانه توقف می کنند. همه پیاده می شوند و جلوی در غسال خانه آقایان می ایستندتا اینکه چند تن از مردان نزدیک مثل برادر بزرگتر متوفی یا عموی او با گرفتن تابلویی مشکی در دست جنازه را با خود بیرون می آورند. همه مردان فامیل با عجله زیر جنازه می روند و با فریاد لا اله الا الله به جایگاه نماز میت می رسند و همه به نماز می ایستند غیر از خانواده ی سوگوار متوفی که توان ایستادن را هم ندارند و بر سر جنازه نشسته و مویه می کنند. نماز تمام می شود و جنازه را به آمبولانس منتقل می کنند و باز همه سوار اتوبوس می شوند تا به سر قطعه موردنظر بروند. مادر مرحوم به سختی آرام می شود و به زور به او آب می نوشانند تا غش نکند. اطرافیان سعی می کنند به او دلداری دهند اما هیچ حرفی کارگر نمی افتد. به سر قطعه می رسیم و از اتوبوس پیاده می شویم. با دیدن عکس سه در سه مرحوم که روی پایه های ویدئو پروژکتور نصب شده به سمت قبر او می رویم. گورکن ها قبر را کنده اند و پس از زاری های فراوان و آرام کردن خانواده های مرحوم و جوان هایی که دوستانش هستند، دو تن از افراد قوی فامیل کمک می کنند تا او را داخل قبر قرار دهند. نوحه خوان تمام این مدت ذکر مصیبت می کند و از روی کاغذی که به او داده اند نام برادران مرحوم را صدا می زند و درباره خصوصیات او از روی همان کاغذ مرثیه می خواند. وقتی جنازه را داخل قبر گذاشتند مداح از کسانی که متوفی را حلال کرده اند می خواهد دستشان را بلند کنند و همه این کار را می کنند و صلوات می فرستند.گورکن ها می خواهند قبر را با خاک پر کنند اما مادر مرحوم آنجا نشسته و اجازه نمی دهد. خواهرهایش بلندش می کنند و پس از اینکه گلاب در قبر پاشیدند خاک روی جنازه می ریزند. پس از اینکه روی قبر را پر کردند گلی را که روی جنازه بود روی مزار می گذارند. مردها بر سر مزار نشسته و فاتحه می خوانند و گریه می کنند. مداح در میان نوحه هایش پدر و برادرهای متوفی را مخاطب قرار می دهد و آنها را به گریه ی شدیدتری می اندازد (هنر گریاندن). او همچنین به ذکر مصیبت واقعه کربلا می پردازد و از سوگواران می خواهد ائمه را در صبر و تحمل شدائد الگو قرار دهند. سپس از مردها خواهش می کند کنار بروند تا خانم ها بر سر مزار بنشینند. برادران و پدر متوفی از جای خود بر نمی خیزند. بقیه هم فاتحه می خوانند و زاری می کنند. تا اینکه مداح به اشاره تدارکاتی ها اعلام می کند اتوبوس آماده است و از مهمانان دعوت می شود برای صرف نهاری که برایشان تهیه دیده شده با اتوبوس به سالن بروند. همه با کمک یکدیگر سوار اتوبوس می شوند. دیگر توانی برای زاری نمانده و اشک ها هم خشک شده اند. اما صدای ناله و هق هق چند نفر از خانم ها شنیده می شود. یکی از خانم های مسن فامیل از جای خود بر می خیزد و به کسانی که گریه می کنند دلداری می دهد و از آنها می خواهد کمی ذکر های مذهبی بگویند تا آرام شوند. کم کم با خروج از بهشت زهرا احوال همه آرام تر شده است. اما وقتی به سالن غذا خوری می رسیم و به چهره ی تک تک افراد که حالا سر میزهای دور و نزدیک اما در دیدرس نشسته اند دقت می کنیم مشخص می شود کسی حال درستی ندارد.رنگ ها پریده و چشم ها از شدت گریه کردن سرخ و پف دار است. قبل از اینکه مشغول ناهار شویم چند بار فاتحه و صلوات می فرستیم. «رحم الله من یقرأ فاتحه مع الصلوات» دو نوع غذا به صورت دیس های شش نفره سر میزهای پنج-شش نفره توزیع می شود. علی رغم تصور اولیه ما از کم اشتهایی سوگواران، غیر از پدر و مادر و برادران مرحوم که به زور و اصرار اطرافیان کمی غذا می خورند، بقیه مهمانان غذایشان را در سکوت و با اشتها می خورند. بعد از صرف غذا هم فاتحه و صلوات برای روح تازه گذشته قرائت می شود. سپس مهمانان سوار اتوبوس می شوند و باز به خانه بر می گردند. از غروب روز خاکسپاری از مهمانان در خانه متوفی پذیرائی می شود. چای، حلوا و خرما چیزهایی هستند که توسط کسانی که خانه مانده بودند تدارک دیده شده اند. عکس مرحوم و شمع و گل نیز روی میز چیده شده است. مهمانانی که از سالن آمده اند پس از صرف یک چایی خداحافظی می کنند تا غروب بازگردند و سوگواران هم در این فاصله چند ساعتی استراحت کنند. از غروب مهمانها دوباره برای سرزدن به خانواده سوگوار می آیند و عزاداران دائماٌ باید از آنها پذیرائی کنند. خاله ها و عمه ها علی رغم اینکه عزادار هستند مشغول به این کارها نیز هستند. حتی آشپزی برای همین چند خانواده نزدیکی که شب ها پیش خانواده سوگوار می مانند به عهده همین افراد است؛ در همان وضعیت ناراحتی و گریه شاید همین سفره پهن کردن ها کمی توجه افراد را به کارهای روزمره سوق دهد تا آرام شوند. اما هر لحظه ممکن است یکی از آنها ناگهان به گریه بیفتد چرا که یادش می آید این غذاها و این سفره برای از دست رفتن عزیزی تهیه شده که می توانست برای مراسم عروسی اش باشد. در روز خاکسپاری هیچ کس مطلقاٌ آرایش ندارد و همه سراپا سیاه پوشند. روز ختم نیز به همین منوال است؛ آقایان اصلاح نمی کنند و خانم ها آرایش ندارند. اما برای مراسم فردی که هفتاد و دو ساله بود و پس از شش ماه زمین گیر شدن از دنیا رفته بود تفاوت هایی دیده می شد. مثلاٌ روز خاکسپاری وقتی برای صرف نهار به سالن رفتیم روحیه افراد بهتر بود و دائم از این حرف می زدند که «مرد بیچاره راحت شد» و حتی گفت و گو های فامیلی روال عادی خود را از سر گرفته بود و گاهی لبخند و شوخی هم یافت می شد. در روز ختم همین فرد تمام آقایان اصلاح کرده بودند و خانم ها آرایش ملایمی داشتند. به نظر می رسد آمادگی افراد برای مرگ نزدیکانشان در پذیرفتن مرگ او و نحوه سوگواریشان تأثیر به خصوصی دارد. در موارد دیگر نیز سوگواری برای یک جوان با سوگواری برای یک پیر متفاوت است. برای مراسم ختم این جوان بیست و یک ساله سبدی پر از نقل و گل آماده کرده بودند. درست مثل نقلی که بر سر عروس و داماد می ریزند و در طی مراسم یکی از سوگواران اینها را بر سر عزاداران می پاشید و مویه می کردند که جوان به جای عروسی در گور آرمیده است. سفارش دادن گلها هم یکی از مواردی است که مشابه جشن عروسی است و تنها نحوه ی آرایش گلها و نوع گلها در این دو مراسم متفاوت است. عکس ها هم مثل جشن عروسی است. اینکه یک یا چند عکس از مرحوم را بزرگ می کنند و قاب می گیرند و هر کسی از مراسم فیلم یا عکس می گیرد. در جشن های عروسی مدیریت تمام کارها و زمانبندی آنها در روز عروسی به عهده فیلم بردار و عکاس عروسی است تا به بهترین وجه ثبت خاطره کنند، اما مراسم مرگ مثل کابوسی می ماند که کسی میلی به ثبت و یادآوری آن ندارد. اما در مراسم مرگ از عکس های مرحوم زیاد استفاده می شود. جلوی عکس های قاب شده شمع روشن می کنند یا مثلاٌ برادر همان جوان از عکس هایی که از کودکی او بود تا عکس هایی که از بیمارستان بودن او داشتند کلیپی ساخته بود که به شدت حزن انگیز بود. تا هفتم هر شب همه نزدیکان و فامیل به خانه سوگواران می روند و ابراز همدردی می کنند. روز ششم یا هفتم مراسمی وجود دارد که به دو شیوه برگزار می شود: ممکن است نزدیکان و خانواده سوگواران بر سر مزار بروند و سپس برای مراسم ختم بعد از ظهر به مسجد بروند و برای شام که در خانه یا یک سالن پذیرائی هماهنگ شده از مهمانمان دعوت کنند. یا اینکه مراسم هفتم را در بهشت زهرا تدارک ببینند به این شکل که سایبان درست می کنند و صندلی می چینند و مداح می آورند و روی مزار فرش می اندازند و سفره ای از حلوا و قرآن و خرما و میوه و عکس متوفی و شمع و گلاب می چینند و همانجا با چایی یا شربت و شیرینی و حلوا و خرما از مهمانانشان پذیرائی مختصری می کنند و پس از مراسم برای صرف شام یا نهار به یک سالن پذیرائی می روند. درست مثل عروسی ها که ارکستری در سالن وجود دارد، برای این مراسم هم با یک مداح هماهنگ می کنند تا مرثیه های آرامی بخواند و وجه سوگوارانه مراسم حفظ شود. اما در مراسم مردی که هفتاد و دو ساله بود و هیچ اعتقاد مذهبی نداشت مداح خیلی کم رنگ تر بود چرا که وقتی مداح بر سر مزار می آید از یکی از بستگان که او را اجیر کرده مشخصات متوفی را می پرسد و اگر بگویند مثلاٌ مذهبی و مؤمن بوده نوحه هایی که او می خواند با کسی که این طور نبوده فرق می کند. در نتیجه برای مراسم آن آقا در سالن ها به هیچ وجه مداح نداشتند و مداحی فقط بر سر مزار و در مسجد بود. برای مراسم چهلم دیگر مسجد ندارند بلکه به دعوت خانواده سوگوار عده ای بر سر مزار متوفی جمع می شوند که مثل مراسم هفتم است و پس از آن حتماٌ به یک سالن یا رستوران می روند که گاهاٌ مداح هم دارند. سوگواران در مراسم چهلم تقریباٌ آرامتر هستند و لباس های مجلسی تر پوشیده اند، اما نه زنان و نه مردان خانواده متوفی خود را نیاراسته اند. چرا که پیرایش و آرایش به اعتقاد عده ای از مردم کارهایی است که برای شادی صورت می گیرد و در هنگام عزاداری یا سوگواری درست نیست. اما به اعتقاد برخی دیگر این کارها صرفاٌ برای حفظ بهداشت است و ارتباطی به عزا یا شادی ندارد. کما اینکه در خانواده های کمتر مذهبی از اینگونه نشانه ها در خصوص سوگواران یافت نمی شود. پارچه نوشتن یکی از دیگر کارهایی است که برای مراسم عزا انجام می شود. غیر از مراسم مرگ برای استقبال از کسانی که از سفر حج یا عتبات عالیات مشرف می شوند انجام می شود ولی رنگ پارچه ها و متن آنها به خوبی نمایانگر تفاوت مراسم است. برای مراسم مرگ خانواده های نزدیک تر یا آشنایان صمیمی اقدام به نوشتن پارچه و ابراز همدردی از این طریق می کنند و مثل سبدهای گل که برای مراسم ختم یا هفتم آورده می شود ، نوعی ابراز همدردی به حساب می آید. اما گاهی این کارها شکل تکلف به خود می گیرد طوری که انجام ندادن آنها کوتاهی شمرده می شود. یافته های تحقیق: عناصر اصلی مراسم مرگ • افراد خانواده عزادار که به نظر می رسد نقطه مرکزی مراسم هستند منفعل ترین نقش را در میان افراد دیگر دارند. به دلیل تألم روحی برای بر عهده داشتن مدیریت مراسم ناتوانند و این کار را به عهده افراد بسیار نزدیک که هم تجربه این شرایط را دارند و هم به لحاظ روحی بر خودشان مسلطند می سپارند. یک تقسیم کار هم بر اساس جنسیت به طور ناخودآگاه و خودانگیخته صورت می گیرد. یکی از مردها در رأس مدیریت کارهای مردانه و یکی از زنها هم در رأس کارهای زنانه قرار می گیرد. این تقسیم کار ابتدایی ناخودآگاه و به تبعیت از عرف صورت می گیرد و این دو نفر بقیه کارها را بین جمع تقسیم می کنند. برای مثال هماهنگی برای رزرو سالن و انجام مقدمات تدفین متوفی از جمله کارهای مردانه و در نقطه مقابل سفارش خرید و آماده کردن وسایل پذیرائی مراسم مانند چایی ، قند ، خرما ، حلوا و میوه از جمله کارهای زنانه می باشد. اینکه چه کارهایی وجود دارد بستگی به جایگاه اجتماعی ، بضاعت مالی و اعتقادات مذهبی متوفی دارد. مثلاٌ در خانواده ای با وضعیت مالی نسبتاٌ مناسب خرما و حلوا آماده از مراکز تهیه غذا خریداری می شود اما در خانواده ای با بضاعت کمتر خرما از مغازه خریداری می شود و با تقسیم کار آماده می شود چرا که باید در خرماها به جای هسته مغز گردو گذاشته شود و در دیس های بزرگ چیده شوند. یا مثلاٌ نسبت به این که خانواده متوفی با چه هزینه ای مراسم را برگزار کنند نحوه پذیرائی آنها تفاوت می کند. در مساجد مبله پذیرائی با چایی یا آبمیوه های بسته بندی شده به عهده کارکنان مسجد است در حالیکه در مساجد معمولی خود عزاداران شربت تهیه می کنند یا با چایی که در آشپزخانه مسجد تهیه می شود از مهمانان پذیرائی می کنند. همانطور که گفته شد اعتقادات مذهبی متوفی در نحوه برگزاری مراسم تأثیر دارد. مثلاٌ برای یکی از افراد متوفی که ما در مراسمش شرکت کرده بودیم قرآن ختم نشد. اما برای یکی دیگر که مذهبی بود دو بار قرآن ختم شد( جزءهای قرآن توسط خانواده های سوگوار بین مهمانان توزیع می شد و دوباره جمع می شد. سطح فرهنگی خانواده ها نیز تأثیرات بارزی را سبب می شد. برای مثال یکی از خانواده های داغدار به شدت خودزنی می کردند به شکلی که گاهی از کنترل اطرافیان نیز خارج می شد. در حالیکه یکی دیگر از خانواده ها علی رغم اینکه فرزند جوانشان به طور ناگهانی فوت شده بود به جای مداح سخنران دعوت کرده بودند و گذشته از گریه که یک واکنش طبیعی است ، بسیار منطقی غمگساری می کردند. مثال دیگر خانواده ای بود که فرزند سی ساله شان خودکشی کرده بود و آنها علی رغم اینکه بسیار متأثر بودند معتقد بودند این دنیا برای او کثیف و تنگ بوده … گذشته از قضاوت ارزشی درباره نظر آنها اینکه یک خانواده با توجیهاتی منطبق با شرایط می تواند پذیرفتن مرگ عزیزش را بر خود آسان تر کند یک کنش خردمندانه است که با توجه به جایگاه اجتماعی خانواده قابل درک است. افراد دیگری هم غیر از سوگواران وجود دارند که از طریق برگزاری مراسم مرگ ارتزاق می کنند: اتوبوس هایی که برای رفت و آمد عزاداران در روز خاکسپاری اجاره می شوند. مداح هایی که در بهشت زهرا مستقر هستند و با میکروفن و بلند گوهایی که پشت وانت است به صورت سیار سر قطعات می روند و بساطشان را سر مزار علم می کنند. گل فروش هایی که در مسیر بهشت زهرا گل برای سر مزار می فروشند. قرآن خوان هایی که بر سر مزار می نشینند و قرآن می خوانند تا از خانواده های سوگوار پولی بگیرند. کسانی که با دبه های آب می چرخند و قول می دهند هفته به هفته روی سنگ مزار آب بریزند. گورکن هایی که روز خاکسپاری قبر را می کنند و پر می کنند. روحانیونی که برای خواندن نماز میت پیش می ایستند تا بقیه به ایشان اقتدا کنند. و مرده شورها … شغل های دیگری هم هست که مراسم مرگ بخشی از منبع درآمد آنهاست: مسجد ها، سالن های پذیرائی یا مراکز تهیه غذا، پارچه نویس ها، دفاتر فنی که آگهی های ترحیم بخشی از کار آنهاست، گل فروشی هایی که برای مراسم از خاکسپاری تا سالگرد تاج گل درست می کنند، مداح ها و روحانیونی که در مساجد مستقر هستند و برای مراسم ختم مداحی یا سخنرانی می کنند و عکاسی ها … همه و همه به نوعی با مراسم مرگ در ارتباطند. • زمان اینکه مرگ در چه ساعتی از شبانه روز اتفاق بیفتد در برگزاری مراسم تأثیری ندارد. مراسم خاکسپاری همیشه از صبح تا ظهر برگزار می شود و مهمانان با نهار پذیرائی می شوند. مراسم سوم اگر روز تعطیل نباشد معمولاٌ در مسجدی نزدیک محل زندگی متوفی یا جایی که به اکثریت فامیل نزدیک باشد در ساعات سه یا شش بعد از ظهر برگزار می شود تا شاغلین بتوانند در مراسم حاضر شوند. اگر فرد فوت شده شاغل بوده باشد مراسم هفتم را در مسجدی نزدیک محل کارش در ساعات کاری مثلاٌ یازده، دوازده یا یک ظهر برگزار میکنند تا همکاران وی بتوانند برای ساعتی هم که شده در مراسم او حضور یابند. مراسم هفتم همان طور که گفتم به دو شیوه برگزار می شود: یا ختم به طریق فوق و مراسم شام برای نزدیکان در منزل برگزار می شود یا مراسم در بهشت زهرا و پذیرائی در سالن برگزار می شود. در هر حال اگر شام در خانه سرو شود هم سالهاست که عزاداران آشپزی نمی کنند و از مراکز تهیه غذا ، غذا می گیرند. البته همه اینها با بضاعت مالی خانواده متوفی ارتباط دارد. اما برای جوان هایی که پیش از ازدواج مرحوم می شوند معمولاٌ سفره هایی دائم برپاست و از صرف هزینه دریغ نمی کنند چرا که معتقدند او عروسی نگرفته و لااقل باید از میهمانانش پذیرائی خوبی شود. ولی برای افراد مسن تر مراسم به این شدت برگزار نمی شود و در عوض هزینه ای را به مراکز خیریه یا آسایشگاه ها می پردازند تا افراد مستحق تر از عواید آن بهره مند شوند و خیر این کار به روح متوفی برسد. مراسم چهلم و اولین سالگرد اما معمولاٌ برای همه برگزار می شود. ابتدا در ساعات عصر پیش از غروب آفتاب اقوام بر سر مزار متوفی گردهم می آیند و سپس برای صرف شام به سالنی که توسط خانواده داغدار متناسب با جمعیت مهمانان تدارک دیده شده می روند. • نشانه ها رنگ سیاه اولین چیزی است که از مرگ خبر می دهد. لباس سیاه عزاداران ، پارچه هایی که در منزل برای عرض تسلیت نصب می کنند، آگهی ترحیم ، تاج گل های سفید با روبان سیاه و مهم تر از همه حجله که برای جوانان گذاشته می شود از نشانه های مراسم مرگ هستند. هم چنین صدای قرآن که در چند روز اول از خانه متوفی به گوش می رسد ، عکس های متوفی که پشت شیشه عقب ماشین اطرافین نصب می شود ، محاسن داغداران مرد و صورت های پیرایش نشده ی داغداران زن هم از دیگر نشانه های سوگواریست. آنچه بیش از هر نماد دیگر شائبه‌ی جشن بودن مراسم مرگ را قوت می بخشد پخش خوراکی و غذاهاست که مراسم را به ضیافتی برای گذار فرد و خانواده‌اش و فرصتی برای استحکام روابط انسانی تبدیل می‌کند. نماد دیگری نیز وجود دارد که برای جشن کاربرد دارد و وقتی در مراسم مرگ استفاده می‌شود نکات جالبی را به جا می‌نمایاند : گل آوردن . گل عنصری است که در مراسم عروسی بیش از هر جشن دیگری استفاده می‌شود. تاج توسط مهمانان برای عروس و داماد به نشانه تبریک و با کارکرد تقویت روابط خانوادگی و خویشاوندی عیناً در مراسم ختم هم انجام می‌شود. گل‌هایی که روی میزها کنار عکس مرحوم و روی پیکر متوفی (هنگام تشیع جنازه) گذاشته می‌شود هم در جشن عروسی با گل‌های روی میزی پذیرایی و کنار جایگاه عروس و داماد و روی ماشین‌شان انطباق دارد. کارت دعوت برای مراسم یادبود درست عین کاری است که در جشن‌های تولد و عروسی هم انجام می‌شود. پلاکارد زدن هم همانطور که ذکر شد در استقبال از مسافرهای اماکن مقدس استفاده می شود. بهرحال آنچه بیش از سایر نمادها بین مراسم شادی و مراسم مرگ وجود دارد غذا و در وهله بعدی گل است. که شانی را نشان می‌دهند با این تفاوت که در مراسم مرگ شادی به شکلی دیگر (با آرام بودن سوگواران) بروز می‌یابد که به خاطر گذر دادن روح متوفی به پیشگاه پروردگار است. به همین دلیل معمولاً سوگواران هنگام پخش غذا بیش از سایر اوقات آرامش خود را حفظ می‌کنند و مهمانان را ترغیب می‌کنند که مراسم غذا را ترک نکنند و همان سفره‌ی متوفی باشند. یا تمام این اوصاف می‌توان مرگ را جشنی در نظر گرفت که برای گذار روح از این جهان به جهان دیگر برگزار می‌شود. • فضاها اینکه مرگ در چه فضائی حادث می شود در این بحث نمی گنجد. اما چند فضای مهم برای مراسم مرگ قابل بررسی است : منزل متوفی – بهشت زهرا – سالن های پذیرایی و مساجدی که ختم ها در آنجا برگزار می شود. • خانه در مراسم مرگ، عروسی یا بسیاری از مناسک دیگر محل اصلی جمع شدن ، تصمیم‌گیری‌ها و برنامه‌ریز‌ی‌ها است. در مراسم مرگ اولین جایی که خویشاوندان و آشنایان دور هم جمع می‌شوند منزل متوفی است. برای تحلیل کارکرد این فضاها شاید دانستن کارکرد خود مراسم راهگشا باشد. مراسم و مناسک اعم از مذهبی یا غیرمذهبی دو نوع کارکرد دارند گاهی اصلاً تفکیک‌پذیر نیستند. مراسم گذار یا تقویت. مراسم گذار برای هضم و پذیرش تغییرات بزرگ زندگی مانند تولد، بلوغ ، ازدواج و مرگ برگزار می‌شود. در فرهنگ‌هایی که اعتقاد به روح و زندگی پس از مرگ رواج دارد برای گذار روح فرد متوفی به دیار باقی کارهایی انجام می‌شود. برای مثال خواندن قرآن برای آموزش روح یا پخش کردن حلوا و غذا به عنوان خیرات به نیت بخشش گناهان روح تازه در گذشته انجام می‌شود. نماز وحشت در شامگاه روز خاکسپاری توسط کسانی که مرحوم را می‌شناخته‌اند با اعتقاد به این خوانده می شود. که روح متوفی بتواند شب اول قبر را با آرامش سپری کند. قرائت صلوات و فاتحه که دائماً در طول ۷ روز اول با صدای بلند و با عبادت «رحم الله من یقرا فاتحه مع الصلوات» از حاضرین در مراسم خواسته می شود با نیت و آرام کردن روح متوفی است. در طول هفت روز اول که دوستان و‌آشنایان مدام به خانه‌ی سوگواران سر می‌زنند حرف‌هایی زده می شود که در مکان‌های دیگر یعنی گورستان ، مسجد و سالن پذیرایی مطرح نمی‌شود. حرف‌هایی از قبیل گفتن خوبی‌های متوفی و خاطرات خوب – حتی روزمره -‌ی که از او به جا مانده در جزئیات بسیاری از این خاطرات خاص همان قضا است. یا تعریف خواب‌هایی که برای او دیده شده. این که آیا کسی واقعاً همینطور که می گویند خواب دیده یا صرفاً برای آرام کردن خانواده عزاداران از چنین خوابی سخن می گوید بر کسی جز گوینده روشن نیست. بهرحال سوگواران همیشه از شنیدن چنین حرف‌هایی استقبال می‌کنند ، چرا که اطمینان می‌یابند مراسم گذار فرد به خوبی انجام شده و او در رنج و عذاب نیست و به مأمن درخوری رسیده است. آنچه که هنگام مرگ متوفی اتفاق می‌افتد، نیز حکایتی است که همه مهمانان از شنیدنش استقبال می‌کنند. بخصوص برای افرادی که بدون بستری شدن و بیماری‌های سخت از دنیا می روند. مثلاً اینکه متوفی برخلاف همیشه زودتر با کارگرانش تسویه حساب می‌کند تا به آنها مدیون نباشد و این یعنی مرگش به او الهام شده بوده است. یا اینکه متوفی در راه بازگشت از مشهد دار فانی را وداع گفته و این از خوش سعادتی دوست و نقل‌هایی‌از این دست. این صحبت‌ها قریب به اتفاق خاص خانه هستند. چرا که در گورستان سوگواران و مهمانان چه در روز خاکسپاری و چه روز هفتم بسیار ناراحت و در حال گریه و مویه هستند یا به مداحی نوحه خوان گوش می کنند. در روز چهلم هم آرامتر شده‌اند و یا بر سرمزار قرآن می خوانند یا آرام با مرثیه‌های مداح گریه می‌کنند. • سالن پذیرایی در سالن‌های پذیرایی اگر مداح دعوت کنند که حاضرین آرام گوش می‌دهند یا حرف‌های شخصی می‌زنند (چون خانوادگی بر سر میزها می‌نشینند) اگر نه از چگونگی مرگ متوفی یا از خوبیها و خاطراتی که از وی دارند سخن می گویند به خصوص خاطراتی که مربوط به مهمان دوستی می‌شود چرا که معتقدند آنها بر سر خوان متوفی نشسته‌اند و با خوردن این غذا روح او را شاد و روانش را راضی می‌کنند. • قبرستان مراسم گورستان هم شخصاً مراسم گذار هستند چرا که پیکر متوفی به خاک سپرده می‌شود و تمام نشانه‌ها دال بر اعتقادات دینی یا ماوراء الطبیعی هستند . تشییع متوفی شستشوی متوفی کفن پوش کردن متوفی گلاب ریختن بر پیکر متوفی گذاشتن سنگ لحد خواندن نماز میت • مسجد اما مراسم ختم که در مسجد برگزار می شود از نوع مراسم گذار نیست. بلکه از دسته‌ی مناسبک «تقویت» است. مناسکی که در حفظ انسجام و همبستگی پیوندهای خویشاوندی و اجتماعی کارکرد دارند. مساجد از قدیم در پیوستگی و همبستگی اجتماعی نقش مهمی را بازی می کرده‌اند. در مراسم مرگ هم همین کارکرد خود را حفظ کرده‌اند. مراسم ختم جا یی است که شما برای اظهار دوستی ، آشنایی و توجهی که برای خانواده سوگوار قائلید برای دقایقی چند هم که شده در آن حضور می‌یابید. اصطلاح «حضور به هم رسانیدن» که در کارت‌های عروسی هم استفاده می‌شوند در مراسم ختم هم معنادار هستند. و برای همین کارکرد مراسم است که خانواده سوگوار به حضور تک تک افرادی که در ختم حاضر می‌شوند اهمیت می‌دهند. و به خاطر می‌سپارند تا متقابلاً در مراسم ختم بستگان آنها حاضر شوند. مراسم و مناسک همانگونه که پیشتر گفته شد اعم از مذهبی یا غیرمذهبی برای گذار از مرحله‌ای به مرحله‌ای دیگر یا تقویت مناسبات خویشاوندی و حفظ همبستگی‌ اجتماعی کارکرد دارند. از همین روست که مراسم مرگ هم جشنی به حساب می آید که برای همراهی متوفی و بستگان او در گذار از مرحله‌ای به مرحله‌ی دیگر ترتیب داده می شود و در خود تقویت همبستگی‌های اجتماعی را هم دارد. حال این جشن یا شهر چه ارتباطی برقرار می‌کند؟ مهم ترین و سخت ترین بخش این مراسم در خارج از شهر برگزار می‌شود. مراسم تدفین در گورستان در اجتماعات کوچکتر، مانند روستاها گورستان‌ها لزوماً خارج از روستا نیستند. در بسیاری موارد افراد برای عبور از خانه تا سرکار، از کنار گورستان رد می شوند چنین فضایی مرگ زدایی نشده به این معنا که یا افراد در مساجد دفن می شوند. که عناصر مربوط به مرگ هنوز در دیدرس افراد ا ست و زندگی روزمره با مرگ فاصله ندارد. اما در شهر فضاها به شدت تفکیک شده و یک کارکردی هستند. فضای شهر مرگ زدایی شده ، گورستان‌ها به خارج از شهر انتقال یافتند. به همین دلیل مراسم تشیع جنازه چه برای سوگواران و چه برای کسانی که رابطه عاطفی و نسبتی هم با متوفی ندارند بسیار سخت و طاقت فرساست. چرا که ما واقعیت محتوم مرگ را به فراموشی می‌سپریم و وقتی با فوت یکی از اطرافیان با آن روبرو می‌شویم، تحمل آن بسیار دشوار است. در نتیجه معمولاً بچه‌ها ، سالمندان و دختران افرادی که حساسیت‌های روحی و ناتوانی ضعف جسمی در تحمل شدائد دارند، در این مراسم حاضر نمی‌شوند. اما بخش‌های دیگر مثل مراسم ختم و خیرات غذا که در خانه متوفی ، مسجد و سالن‌های پذیرایی برگزار می‌شود همه درون شهر است و منطبق بر ساعت زندگی شهری و الزامات آن. در گذشته مسجد و گورستان و کاروانسرا و بیمارستان معمولاً به صورت یک مجموعه در کنار هم ساخته می‌شدند. حتی در مواردی که مسجد به تنهایی ساخته می‌شد پیکر سازنده یا آن کسی که خرج آن را داده بود در مسجد دفن می کردند و افراد دیگری نیز که به خوبی شهرت داشتند در مساجد دفن می‌شدند. امروزه در شهر چنین چیزی امکان پذیر نیست. مساجد جایی برای دفن و کفن مردها ندارند. اما جایی برای تقویت پیوندهای بین بازماندگان هستند. تقسیم کار ناخودآگاهی بین زنان و مردان وجود دارد. یکی از مردها در رأس مدیریت کارهای مردانه و یکی از زنها هم در رأس کارهای زنانه قرار می گیرد. این تقسیم کار ابتدایی ناخودآگاه و به تبعیت از عرف صورت می گیرد و این دو نفر بقیه کارها را بین جمع تقسیم می کنند. برای مثال هماهنگی برای رزرو سالن و انجام مقدمات تدفین متوفی از جمله کارهای مردانه و در نقطه مقابل سفارش خرید و آماده کردن وسایل پذیرائی مراسم مانند چایی ، قند ، خرما ، حلوا و میوه از جمله کارهای زنانه می باشد. اینکه چه کارهایی وجود دارد بستگی به جایگاه اجتماعی ، بضاعت مالی و اعتقادات مذهبی متوفی دارد. مثلاٌ در خانواده ای با وضعیت مالی نسبتاٌ مناسب خرما و حلوا آماده از مراکز تهیه غذا خریداری می شود اما در خانواده ای با بضاعت کمتر خرما از مغازه خریداری می شود و با تقسیم کار آماده می شود چرا که باید در خرماها به جای هسته مغز گردو گذاشته شود و در دیس های بزرگ چیده شوند. یا مثلاٌ نسبت به این که خانواده متوفی با چه هزینه ای مراسم را برگزار کنند نحوه پذیرائی آنها تفاوت می کند. در مساجد مبله پذیرائی با چایی یا آبمیوه های بسته بندی شده به عهده کارکنان مسجد است در حالیکه در مساجد معمولی خود عزاداران شربت تهیه می کنند یا با چایی که در آشپزخانه مسجد تهیه می شود از مهمانان پذیرائی می کنند. همانطور که گفته شد اعتقادات مذهبی متوفی در نحوه برگزاری مراسم تأثیر دارد. مثلاٌ برای یکی از افراد متوفی که ما در مراسمش شرکت کرده بودیم قرآن ختم نشد. اما برای یکی دیگر که مذهبی بود دو بار قرآن ختم شد( جزءهای قرآن توسط خانواده های سوگوار بین مهمانان توزیع می شد و دوباره جمع می شد. سطح فرهنگی خانواده ها نیز تأثیرات بارزی را سبب می شد. برای مثال یکی از خانواده های داغدار به شدت خودزنی می کردند به شکلی که گاهی از کنترل اطرافیان نیز خارج می شد. در حالیکه یکی دیگر از خانواده ها علی رغم اینکه فرزند جوانشان به طور ناگهانی فوت شده بود به جای مداح سخنران دعوت کرده بودند و گذشته از گریه که یک واکنش طبیعی است ، بسیار منطقی غمگساری می کردند. مثال دیگر خانواده ای بود که فرزند سی ساله شان خودکشی کرده بود و آنها علی رغم اینکه بسیار متأثر بودند معتقد بودند این دنیا برای او کثیف و تنگ بوده … گذشته از قضاوت ارزشی درباره نظر آنها اینکه یک خانواده با توجیهاتی منطبق با شرایط می تواند پذیرفتن مرگ عزیزش را بر خود آسان تر کند یک کنش خردمندانه است که با توجه به جایگاه اجتماعی خانواده قابل درک است. نماد دیگری نیز وجود دارد که برای جشن کاربرد دارد و وقتی در مراسم مرگ استفاده می‌شود نکات جالبی را به جا می‌نمایاند : گل آوردن . گل عنصری است که در مراسم عروسی بیش از هر جشن دیگری استفاده می‌شود. تاج توسط مهمانان برای عروس و داماد به نشانه تبریک و با کارکرد تقویت روابط خانوادگی و خویشاوندی عیناً در مراسم ختم هم انجام می‌شود. گل‌هایی که روی میزها کنار عکس مرحوم و روی پیکر متوفی (هنگام تشیع جنازه) گذاشته می‌شود هم در جشن عروسی با گل‌های روی میزی پذیرایی و کنار جایگاه عروس و داماد و روی ماشین‌شان انطباق دارد. کارت دعوت برای مراسم یادبود درست عین کاری است که در جشن‌های تولد و عروسی هم انجام می‌شود. پلاکارد زدن هم همانطور که ذکر شد در استقبال از مسافرهای اماکن مقدس استفاده می شود. بهرحال آنچه بیش از سایر نمادها بین مراسم شادی و مراسم مرگ وجود دارد غذا و در وهله بعدی گل است. که شانی را نشان می‌دهند با این تفاوت که در مراسم مرگ شادی به شکلی دیگر (با آرام بودن سوگواران) بروز می‌یابد که به خاطر گذر دادن روح متوفی به پیشگاه پروردگار است. به همین دلیل معمولاً سوگواران هنگام پخش غذا بیش از سایر اوقات آرامش خود را حفظ می‌کنند و مهمانان را ترغیب می‌کنند که مراسم غذا را ترک نکنند و همان سفره‌ی متوفی باشند. یا تمام این اوصاف می‌توان مرگ را جشنی در نظر گرفت که برای گذار روح از این جهان به جهان دیگر برگزار می‌شود. جمع بندی: عناصر اصلی مراسم مرگ عبارتند از افراد ، فضاها ، زمان ، نشانه‌ها و ویژگی‌هایی که مراسم مرگ را به جشن نزدیک می‌سازد. ارتباط مراسم مرگ به مثابه جشن یا شهر از خلال فضاهایی که مراسم مرگ در آنها برگزار می شود‏ْ و نشانه های مشترک بین مراسم جشن و عزاداری, نمود می یابد.