دکتر على بلوکباشى در سال ۱۳۱۴ به دنیا آمد. تحصیلات آغازین خود را در تهران به پایان برد و به زودی به دانش و پزوهش علاقه مند شد.
ایشان درباره علاقه مندی خود به نویسندگی و پژوهش می گوید : « در سالهاى ابتدایى دوران دبستان جزوه بینوایان که هفته به هفته چاپ مى شد را با پول توجیبى که هر هفته مى گرفتم، مى خریدم و بااشتیاق تمام مى خواندم و هر هفته منتظر مى ماندم تا جزوه بعدى بیاید تا ادامه داستان را بخوانم. پشت هر کدام از این جزوات جلدى بود که خواننده ها نظرشان را بنویسند و براى ناشر بفرستند و من در یکى از این جزوات احساس خودم را از داستان نوشتم و براى [ موسسه] انتشاراتى معرفت فرستادم و آنها این نوشته مرا چاپ کردند و چاپ این نوشته از من، آن هم در سنین ده-دوازده سالگى باعث شد که دلبسته نوشتن شوم …. تا اینکه نوبت دبیرستان شد و من دیپلم طبیعى آن زمان را گرفتم. ولى عاشق ادبیات بودم و على رغم اینکه مى توانستم در دانشگاه رشته پزشکى را دنبال کنم، رفتم به آموزشگاه شبانه خزاعلى و دیپلم ادبى گرفتم» . به نظر می رسد که دکتر محجوب، معلم ادبیات آن دبیرستان استعداد پژوهش را در وی کشف می کند و گامی عملی در پرورش این استعداد بر می دارد : «براى کلاس شادروان محجوب قصه اى نوشتم به نام«گربه سفیده» که محتوایش زندگى فرهنگى مردم یک خانواده سنتى و رابطه بین عروس و مادرشوهر را نشان مى داد. داستان را وقتى که در کلاس خواندم دکتر محجوب خیلى از آن استقبال کرد. گفت این داستان همه چیز دارد. از ساخت و پرداخت بگیر تا بن مایه و هر آنچه که یک داستان خوب لازم دارد را در خود دارد و باید این داستان را چاپ کنم.» این داستان کوتاه بعدها در مجله پیام نوین به چاپ رسید.پس از پایان دبیرستان، وی وارد دانشکده ادبیات دانشگاه تهران می شود و در سال ۱۳۴۱ در رشته ادبیات با مدرک لیسانس فارغ التحصیل مى گردد. اولین بارقه های پژوهش انسان شناختی از همین زمان در وی ایجاد می شود و او نیز به خوبی این انگیزه و استعداد را پرورش می دهد : «از همان دوران شروع کردم به تحقیق درباره مردم و فرهنگ مردم. همان زمان هم به استخدام اداره کل هنرهاى زیباى کشور در آمدم و در موزه مردم شناسى مشغول به کار شدم. پس از تشکیل اداره فرهنگ عامه مرا به آنجا فرستادند و اداره فرهنگ عامه را آنجا بنا نهادم و تمام آثار مکتوبى که درباره فرهنگ عامه مردم داشتیم را شروع به شناسایى و جمع آورى و بایگانى کردم» . اکنون تحقیق مردم شناسانه به تلاش علمی غالب او تبدیل می شود و او تحقیق بر روى اقوام ایرانى را آغاز مى کند و پس از چند سال پژوهش و سفر و مطالعه، مصمم به ادامه تحصیل در آلمان می گردد.