انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

انسان دوستی که رمان سیاه می نوشت

هنینگ منکل۱ بزرگ‌ترین نویسنده رمان سیاه معاصر سوئد، یکشنبه شب ۴ اکتبر ۲۰۱۵ در سن ۶۷ سالگی بر اثر بیماری سرطان درگذشت. در سال ۲۰۰۹ هنگامی‌که تصمیم گرفت قهرمان محبوب داستان‌هایش کارآگاه کورت ولندر۲ را با عزت از صحنه بیرون ببرد، در پایان کتاب مرد نگران چنین نوشت:

«سایه‌ها بیشتر می‌شدند. کورت ولندر آرام آرام در تاریکی‌ای فرو می‌رفت که چند سال بعد او را به جهان تهی بیماری آلزایمر می‌برد. پس از این دیگر خبری نیست. داستان کورت ولندر یک بار برای همیشه پایان می‌یابد. سال‌هایی که از عمرش باقی مانده ــ ۱۰ سال یا شاید بیشتر ــ به خودش تعلق دارد. به او و لیندا (دخترش) به او و کلارا (نوه‌اش) و نه به هیچ‌کس دیگر.»

اما منکل پس از وقوف به بیماری‌اش تصمیم گرفت که از هنرش برای بیان درد و رنج‌اش و چگونگی دست و پنجه نرم کردن با سرطان بهره برد و پس از اعلام علنی بیماری‌اش در ۲۹ ژانویه ۲۰۱۴، در ستونی در روزنامه گوتبرگس پوستن۳ ماه‌ها در این باره نوشت از جمله گفت:

«من فورا خواستم در مورد این بیماری بنویسم چرا که بسیاری متحمل این درد و رنج هستند. اما من با چشم‌انداز زندگی و نه مرگ در این‌باره خواهم نوشت.»

«دروغ است اگر ادعا کنم که پس از دو ماه کاملاً به پیامدهای آن پی برده‌ام… به پی‌آمدهای سرطان… هنوز هم یکباره از خواب می‌پرم و فکر می‌کنم که واقعیت ندارد. اما واقعیت است. برای من غیرقابل قبول است که واقعیت را نفی کنم یا واپس زنم. می‌دانم بسیاری افراد ترجیح می‌دهند جزئیات بیماریشان را ندانند… می‌توانم آن‌ها را درک کنم. اما در مورد خودم این برخورد غیرممکن است. می‌خواهم بدانم. دانستن چیزی است که به آن اعتقاد دارم. هر چه بیشتر بدانم بهتر می‌توانم نیروی مقاومت خود را جمع کنم تا دشمن مهاجم به جسم‌ام را دفع کنم…»

«جنبه دیگری که با این امر ”دانستن یا نداستن“ مرتبط است بسیار با اهمیت است. بسیاری از مبتلایان به این بیماری با سرطان تنها هستند. کسی را ندارند که رنج‌هایشان را به آن‌ها بگویند. درباره نگرانی‌هایشان، تشویش‌شان ــ ترس‌شان که شب‌ها بزرگ‌تر می‌شود، بحث کنند. من نمی‌دانم چند نفر از ۵۰۰۰۰ سوئدی که هر سال به سرطان مبتلا می‌شوند تنها و بی‌دفاع‌اند. اما هیچ‌کس نباید در این موقعیت قرار گیرد. تنهایی‌ای که فرصت یافته در طول ۵۰ سال گذشته گسترش پیدا کند و تقریباً چون اصل پذیرفته شده‌ای ما را هرچه عمیق‌تر در قالب جامعه‌ای اساساً غیرانسانی جای داده. جامعه‌ای که در آن همبستگی و عشق برادرانه استثناست.»

انسان‌دوستی مفهومی بود که منکل از ورای موضوعات رمان‌ها و نمایشنامه‌هایش و همچنین اعمال بشر‌دوستانه‌اش همواره به آن پایبند بود.

منکل متولد فوریه ۱۹۴۸ در استکهلم بود. یک ساله بود که مادرش خانواده را ترک گفت و او با پدر قاضی‌اش بزرگ شد.

در زندگی خصوصی پس از سه بار ازدواج ناموفق، در ۱۹۹۸ با اِوا برگمن، دختر اینگمار برگمن، کارگردان شهیر سوئدی، ازدواج کرد. همسرش کارگردان تئاتر و باله بود. درباره این ازدواج گفت: «در سن و سال من می‌توانم بگویم که بهترین تعریف از عشق این است که می‌خواهی با کسی باشی که هنگام مرگ دستت را بگیرد».

از شانزده سالگی تحصیل را رها کرد. ابتدا به پاریس رفت و سپس با کشتی‌های تجاری به افریقا سفر کرد. این پایه عشق‌اش به قاره سیاه شد. در سال ۱۹۸۶ یک گروه تئاتر در موزامبیک تشکیل داد و بقیه عمر بین دو کشور سوئد و موزامبیک در رفت‌وآمد بود. در مصاحبه‌ای با گاردین در سال ۲۰۱۳ گفت: «یک پا در برف و یک پا در شن و ماسه باعث شد من درباره وضعیت انسان بیشتر بفهمم» و معتقد بود که افریقا او را «اروپایی بهتری» کرده است.

در افریقا با انتشار جزوه‌هایی که خاطرات والدین مبتلا به ایدز را بازگو می‌کرد برای بالا بردن آگاهی مردم تلاش کرد.

دغدغه‌های عدالت‌طلبی و انسان‌دوستی‌اش به افریقا محدود نمی‌شد. در سال ۲۰۱۰ سوار بر کشتی حامل کمک‌های بشردوستانه، عازم غزه شد. نظامیان اسرائیلی با حمله به این کشتی ۹ نفر از سرنشینان آن را کشتند و منکل به سوئد برگردانده شد. او بنگاه انتشاراتی را بنا نهاد تا به نویسندگان سوئدی و افریقایی یاری رساند. همچنین همواره در اهدای کمک‌های مالی به مؤسسات خیریه دست و دلباز بود (از جمله کمک یک و نیم میلیون یورویی به Sos children’s village در موزامبیک). تئاتر علاقه اوّل منکل بود. در بیست سالگی اولین نمایشنامه‌اش به نام شهربازی را نوشت که در مورد استعمار سوئد در امریکای جنوبی در قرن نوزدهم بود. چهار سال بعد اوّلین رمانش با نام سنگ‌شکن را منتشر کرد. گرچه در دهه سوم زندگی‌اش بود، اما کتاب روایت پیرمردی است که زندگی و جنبش کارگری را در ذهن مرور می‌کند. در سوئد رمان جنایی پلیسی از سال ۱۹۶۰ و با رمان‌های زوج مشهور پر واهلو۴ و ماخ سووال۵ در سبک رمان سیاسی چپ‌گرا قرار گرفت. منکل نیز از این سنّت پیروی کرد. خودش در این باره می‌گوید: «من در ادامه سنّت کهن یونانیان باستان کار می‌کنم. شما آیینه‌ای در مقابل جنایت می‌گیرید تا ببینید در جامعه چه می‌گذرد. من هرگز نمی‌توانم صرفاً یک داستان جنایی بنویسم. همواره می‌خواهم در مورد مسائل جامعه صحبت کنم.» هنگامی‌که در سال ۱۹۸۹ پس از دو سال از افریقا به سوئد بازگشت، از افزایش نژادپرستی و حمله به مهاجران بسیار متعجب شد. در این باره گفت: «نژادپرستی جنایت است» و من فکر کردم ”خوب من هم از سبک رمان جنایی استفاده می‌کنم“. پس کارآگاه ولندر زاده می‌شود و در طول سال‌ها به یکی از محبوب‌ترین شخصیّت‌های رمان سیاه در جهان تبدیل می‌شود. در سری کتاب‌های کارآگاه ولندر آدم‌ها یا شرور یا فاشیست‌اند و یا به طبقات نخبه و پرنفوذ تعلق دارند اما کارآگاهِ منکل سیاسی نیست. منکل می‌دانست که یک قهرمان سیاسی جذابیت لازم را ندارد. ولندرِ او انسانی پرخطاست. با زنان مشکل دارد، افسرده است و گاه به حدّ افراط مشروب می‌نوشد. اما نمی‌تواند در مقابل معضلات جامعه سوسیال دمکرات و آرمان‌های تَرک برداشته آن بی‌تفاوت باشد.

مسائل دیگر نقاط جهان نیز دغدغه منکل است. از این منظر او یک نویسنده دوران جهانی‌شدن است. سگ‌های ریگا درباره وضعیت جمهوری‌های سابق اتحاد جماهیر شوروی است. ماده شیر سفید روایت افریقای جنوبی و آپارتاید در حال اضمحلالش است. دیوار نامرئی در مورد اقتصاد جهانی و نظام بین‌المللی بانک‌هاست. مرد چینی چهار قاره آسیا، افریقا، امریکا و اروپا را در داستانی پیچیده که ریشه در تاریخ گذشته دارد، به هم متصل می‌کند و نقش چین در ایجاد نوعی استعمار نو در افریقا را برملا می‌کند.

خلاصه آن‌که منکل چه در رمان‌های سیاه خود و چه در دیگر رمان‌هایش از طرفی به بزرگ‌ترین معضل بشر در دوران حاضر، یعنی مسئله تنهایی (به رمان غیرسیاه کفش‌های ایتالیایی مراجعه شود) می‌پردازد و از طرف دیگر همچون بسیاری دیگر از نویسندگان این سبک، وجه سیاه و تاریک و هولناک جوامع به اصطلاح پاکیزه و توسعه یافته را بر ملا می‌کند.

۱. Henning Mankell

۲. Kurt Wallander

۳. Göteborgs Posten

۴. Per Wahlöö

۵. Maj Sjöwall

 

این مطلب در چارچوب همکاری های انسان شناسی و فرهنگ و نشریه جهان کتاب منتشر می شود.