رسول محسن زاده
دانشجوی دکتری انسان شناسی دانشگاه تهران
نوشتههای مرتبط
مقدمه
انسانشناسی دینی از دیرباز اصلیترین شاخه انسانشناسی بوده است. نگاهی به آثار کلاسیک این رشته علمی، نظیر آثار ماکس مولر، سر ادوراد برنت تایلور و سر جرج فریزر، ادعای ما را به سادگی اثبات مینماید. پیوند انسانشناسی و دین در آثار انسانشناسان متاخرتری مانند کلیفورد گیرتز، ماری داگلاس، لویی اشترواس، میرچا الیاده و متفکرین همه پارادایمهای انسان شناسی از استمرار موضوعیت دین برای انسانشناسان خبر میدهد. عامل اصلی این ارتباط محوریت دین در فرهنگهای بدوی بود که انسانشناسان با توسعه استعمار به مطالعه آنها گسیل شدند، علت دیگر، تقسیمبندی ابتدایی بود که میان رشته انسانشناسی و سایر نحلههای علوم اجتماعی به طور خاص جامعهشناسی وجود داشت. این تقسیمبندی از سوی جامعهشناسی را علم مطالعه جوامع صنعتی و پیشرفته اروپایی کرد و از سوی دیگر انسانشناسان را محدود به مطالعه جوامع بدوی، کشورهای غیرمدرن و اولیه نمود. بنابراین موضوع مورد مطالعه انسانشناسان در این دوره، بررسی پدیده های فرهنگی این جوامع مانند زبان، نظام خویشاوندی، اسطوره، معرفت شناختی و از همه مهمتر دین دیگر انسانها بود. با کمرنگ شدن خطوط استعماری، اشباع اطلاعات از جوامع پیشامدرن و نیز تلاش انسانشناسان برای ورود به بخشهای دیگر، حوزه مطالعاتی انسانشناسان گسترش یافت. این گسترش حوزهها به هر علتی، گرچه موجب کاهش مدخلیت دین در مطالعات انسان شناسی، بویژه دین اقوام بدوی شده اما به هیچ وجه ارتباط مذکور قطع نگردیده و انسانشناسی دین کماکان یکی از اصلیترین حوزههای انسانشناسی به حساب میآید. ما در این یادداشت برآنیم ضمن اشاره مختصر به برخی از متفکرین برجسته در این حوزه، مفاهیم اساسی و نیز فیلدهای مشترک انسان شناسی دین با سایر حوزه های علوم اجتماعی را مورد اشاره قرار دهیم.
نظریات موجود در انسان شناسی دین
نظریات انسانشناسی، در آغاز به سنت فلسفی تطورگرا گره خورده بود. در این سنت یک سیر پیشرونده در عقل و قوای فکری انسان و نیز دین بشری وجود دارد. تیلورشاخصترین انسانشناس تطوری است که به مطالعه ریشههای دین پرداخت. کتاب فرهنگ بدویمهمترین کتاب او بود و تیلور در همین اثر، نظریه آنیمیسم یا روحجانگرایی را مطرح نمود. ریشه این کلمه دو مفهوم لاتین آنیومس و آنیما به معانی جان، زندگی و روح میباشند. از نظر تایلور انسان ابتدایی حتی در نازلترین سطح فرهنگی نیز تحت تاثیر دو گروه از مسائل زیستی قرار دارد.
۱-خواب؛ چه چیزی سبب بیداری، خواب، خلسه، مرض و مرگ میشود؟
۲-موجودات انسانی و جانداری که در طول خواب خلسه ظاهر می شوند چیستند؟ فلاسفه بدوی هنگامی که به این دو مورد توجه کردند به این نتیجه رسیدند که زندگی انسانی دارای دو بعد است: زندگی و وهم که هر یک پیوندی عمیق با دیگری دارد، آنها بر این باور بودند که انسان بدون وهم، میمیرد و از سویی انسان این توانایی را دارد که این شبه یا وهم جدا شده را ببیند. تیلور این روح جدا شده را روحِِ سایهگون یا روحِ خیالی مینامد.(تایلور،۲۰۱۱: ۸۹)
دیدگاه تطوری تایلور جوامع بشری را در یک حرکت مستقیم و مرحلهایی جستجو میکرد. خط سیر تطوری او در مورد نهاد دین بدین صورت است:
روح جان گرایی فتیشیسم پاگانیسم چندخدایی یکتاپرستی
ایدههای تطوری تایلور از پایه مورد انتقاد است اما نقد اساسی به ایدههای او، از سوی مارت مطرح شد. از نظر ر.ر.مارت پیش فرض اولیه تیلور در نظریه آنیمیسم آگاهی از نظریه تشخص است(فکوهی، ۱۳۸۵:۱۳۵ ) بر این اساس مارت نظریه مانا را پیش میکشد و با طرح این مفهوم در پی مراحل قبل از آنیمیسم بوده است. از نظر مارت انسانهای اولیه توانایی تشخیص روح، جان و زندگی مادی را از همدیگر نداشتهاند که از این طریق توانایی درک تجربههای ماورایی را داشته باشند. در نظریه مانا آنچه سبب بوجود آمدن اعتقادات دینی شده است خوف از رمز و راز زندگی است.
متفکر تاثیرگذار دیگر نظریه تطوری جرج فریزراست او در اثر درخشان خود شاخهزرین، اطلاعات بسیار گسترده و باشکوهی درباره مناسک و عقاید دینی در سراسر جهان بدوی جمعآوری نمود. این اثر یک تفحص تطبیقی گسترده درباره تاریخ اسطوره، دین و باورهای غریب دیگر است که با نمونههای جمع آوری شده از سراسر دنیا همراه و هماهنگ شده است. هدف فریزر از جمع آوری این داده های عظیم در شانزده جلد، به نظر رسیدن به ایده های تطوری مد نظر خویش بوده است. او دو خط اساسی را در این مورد ترسیم می کند که به وضوح می توان تاثیر ایده های تطوری و به خصوص شخص تایلور را مشاهده نمود:
۱) بت پرسی جان گرایی چندخدا پرستی یکتاپرستی
۲) جادو دین دانش
البته باید گفت ایده های تطوری به خصوص تطورگرایان غیر بریتانیایی صرفاً معطوف به رویکردهای دینی نبوده است. تطورگرایان کلاسیکی مانند مورگان آمریکایی و باخوفن آلمانی ایده های تطوری را در شکل گیری نهاد خانواده و نیز اکتشافات بشری پیاده سازی میکنند.
نگاهی به پارادایم اشاعهگرایی در انسانشناسی، نشان میدهد که این پارادایم در قیاس با تطورگرایان چندان با حوزه دین درگیر نبودند. این پارادایم در پی کشف تغییرات اجتماعی است و همجواری فرهنگی/جغرافیایی، تماس، اشاعه و تقلید مفاهیم کلیدی آن به حساب میآیند. پیامد چنین تفکری، گسترش مطالعات تطبیقی است.
دین اشاعهگری بر انسان شناسی دین بیش از هرچیز راهنمایی های روش شناسی این مکتب است. موس و دورکیم برای نخستین بار دین را به مثابه یک واقعیت اجتماعی که به بسترهای عادی زندگی وابسته و مربوط است تفسیر نمودند. جامعه شناس برجسته، امیل دورکیم؛ در کتاب صور بنیادین حیات دینی که همچنان رنگ و بوی تطوری دارد مطالعه دین را بدل به مطالعه نقش و کارکرد اجتماعی می سازد. این نوع نگاه به دین در دوران خود گامی بلند و رویکردی جریان ساز در تاریخ انسان شناسی شد، رادکلیف براون، ایوانز پریچارد کاملاً متاثر از دورکیم بودند.
در حالی که قرن نوزده و اوایل قرن بیست، در سلطه نظری تطورگرایان، اشاعه گرایان و کارکردگرایان بود، در نیمه دوم قرن بیستم به مرور رویکردهای تفسیری و نمادگرایانه مورد توجه انسانشناسان و جامعهشناسان قرار گرفتند. توجه عمده این رویکرد به قابلیتهای عمده نظامهای دینی در تداوم بخشیدن به خود و مقاوم کردن خود برابر عوامل بیرونی و متعارض با آنها میباشد.
بزرگترین متفکر پارادایم تفسیری در انسانشناختی بیشک کلیفورد گیرتز میباشد. گیرتز ضمن نقد رادیکال رویکردهای پوزیتویستی سطحی حاکم بر رشته انسانشناسی که در آن هر گونه تفسیر و خوانش از فرهنگ بومی غیر ممکن مینمود، پروبلماتیک خود را درک ِ درک دیگران مینامند. به این معنا که چگونه شخصی که خود دارای درکی مجزا از چیزهاست میتواند درک کسی دیگر از چیزها را بفهمد؟(فکوهی، انسان شناسی و فرهنگ- ۱۵/ ۸/۱۳۹۳) تعریف او از دین، متاثر از تعریف فرهنگ میباشد. دین نیز یک برساختهایی اجتماعی است که انسانها با استفاده از آن به سوالاتی که از طریق عقل سلیم بدانها پاسخی داده نمیشود پاسخ میدهند.
دیگر انسان شناس تفسیری که بسیار متاثر از هرمنوتیک شلایماخر بود، به طور کلی الیاده در تفسیر دینی علم هرمونتیک تاریخی/دینی را به انسان شناسی وارد کرد. بر این اساس، هرمنوتیک برای کشف معانی و تاویل پیامهای پنهان اسطورهها، آیینها و نمادها ضروری است. او از سوی متاثر از یونگ و عرفان های شرق سعی داشت از طریق همین علم توانایی کشف نمادهای ناخودآگاهی و جهان غیرغربی را به دست آورد. (ستاری، ۱۳۸۴: ۱۴) استفاده روش شناسانه از هرمونتیک در نهایت موجب برداشت های خاص و منحصر به فرد الیاده از دین و مفاهیم دینی مانند شمینیزم و اسطوره شد. از نظر او اسطوره روایتی از تاریخ قدسی است که با حادثه ایی که در زمان ازلی و زمان آغازهای اتفاق افتاده مربوط است. اسطوره از چگونگی اعمال موجودات متعالی و از واقعیتی که به موجودات هستی می بخشد، سخن می گوید. در مطالعات دینی الیاده دو نکته به عنوان دو اصل از اهمیتی بنیادین برخوردار است: نخست، مخالفت وی با رویکردهای تحویل گرایانه است که ضمن بررسی و نقد این رویکردها به این نتیجه می رسد که تلاش برای به چنگ آوردن دین از طریق زیست شناسی روان شناسی، جامعه شناسی، اقتصاد، زبان، هنر یا هر رشته دیگری استقلال دین را از بین می برد و آن عنصر بی مانند دین یعنی امر مقدس را از بین می برد. الیاده به طور مسلم نمی خواهد ما از دریچه عقل مدرن به این پدیده بنگریم و دوم استفاده از پدیدار شناسی در مطالعات دین و انسان شناسی است، روشی که مدعی است بدون فروکاستن دین به امور دیگر می توان به ماهیت و گوهر دین دست یافت.
روند حرکت به سوی نمادگرایی و تفسیرگرایی در انسانشناسان متقدمی مانند مری داگلاس و حتی شری اورتنر که به زبانی اوج نمادگرایی می باشند ادامه پیدا می کند. داگلاس و اورتنر در تلاشند که خوانش تفسیری خود را وارد زیست روزمره ما کنند، سوالات آنها به عنوان انسانشناسان کلاسیک بسیار جالب توجه است؟ چرا کثافت کثیف است؟ چرا مردم چپ و راست را شر و خیر تفسیر می کنند؟ داگلاس امر دینی و مقدس را به همه زندگی ما تعمیم می دهد. از نظر او، غذا خوردن، دوش گرفتن، عرق کردن و دفع همگی خوانش های ماورایی دارند.
طلال اسد به نظر امروز برجسته ترین انسان شناس حوزه دین است. او ضمن رد تعریف انتزاعی و جهان شمول برای دین بر این باور است که دین به عنوان یک مقوله همواره در بافتهاى تاریخى و اجتماعى در حال تعریف شدن است و انسانها به دلایل خاصى تعاریف متفاوتى از دین دارند و اساساً مقوله دین با تجارب، نهادها، جنبشها و مباحثات مختلفى متداعى است. از نظر اسد کسانی که در پی تعاریف انتزاعی و جهانشمول از دین میباشند از نکته مهمیغافلند: اینکه دین یک واقعیت تاریخى و اجتماعى است که ابعاد قانونى، داخلى، اقتصادی و …دارد.
انسانشناسی دین و سایر حوزهها
حوزه سیاسی؛ نمونه کار طلال اسد به نام انتحاری(۲۰۰۷) در این مورد شایان ذکر است. ظهور بنیادگرایی دینی و نیز گروه های تندرو که آشکارا از ایدئولوژی مذهبی استفاده می کنند، همانند داعش، رژیم صهونیستی و انواع گروه های سیاسی/دینی در منطقه نمونه آشکار این حوزه مشترک و بسیار کاربردی است.
اقوام: بسیاری از ادیان قومی هستند، مانند دین یهود، برخی از ادیان توجیه گر نظام اجتماعی و قومی موجود هستند، مانند کتب مقدس هندیان که به وضعیت کاستی این کشور عملاً مشروعیت دینی میدهند.
سبک زندگی: عقاید مذهبی خاص در رابطه با سبکهای زندگی میتوانند زمینهساز یا محدود کننده باشند. این رابطه تقریباً برای همه آشکار است اما در ادیان نوظهور و جنبش های عصر جدید که عملاً به همراه عقاید و باورها سبک های مشخصی از تغذیه مانند گیاه خواری، موزیک، پوشش و کنش سیاسی را به همراه داشتند حالتی عینی به خود گرفت.
شناختی: اساساً بسیاری از انسان شناسان در واقع فلاسفه ایی بودند که در پی پاسخ گویی به سوالات معرفتی خود به حوزه انسان شناسی روی آوردند. از این دست افراد می توان به لوسین لویی برول و حتی ارنست کاسیرر اشاره نمود. به باور برول، فلسفه از آنجایی که صرفاً محدود به تحلیل و گمانهزنی است، همواره درگیر ابهام است، انسانشناسی با درگیر کردن فلاسفه با دنیای واقعی، امکان پاسخگویی علمیتر را فراهم می کند.
رابطه عمیق انسانشناسی دینی با حوزه های خویشاوندی، اقتصادی، باستانشناسی، فرهنگ عامه و سایر حوزهها نیز با اندکی تامل به وضوح قابل رویت است.
نتیجهگیری:
انسانشناسی دین، به همراه انسانشناسی سیاسی و خویشاوندی قدیمیترین حوزههای این رشته به حساب میآیند. در آغاز انسانشناسی دین در عمل مترادف با انسانشناسی بود اما به مرور با تخصصی شدن و بین رشته ایی شدن علوم، از سهم عمده دین در انسانشناسی کاسته شد و انسانشناسی دین به عنوان حوزهایی تخصصی اما بسیار کاربردی پا به منصه ظهور گذاشت. همانگونه که طلال اسد می گوید: در انسانشناسی دین، ما باید در پى فهم این باشیم که همچنان که شرایط تاریخى و اجتماعى تغییر میکنند انسانها چگونه سعى میکنند عناصر مختلفى را تحت لواى دین گردهم آورند، عناصرى که به زعم آنها به دین تعلق دارد یا باید داشته باشد. در واقع، مسئله اینجاست که انسانها در جریان زندگى اجتماعى شان دین را به چه معانى خاصى به کار جامعه ما از دیرباز پذیرای ادیان متنوع و جنبشهای دینی گوناگون بوده است. امروزه با فرقه فرقه شدن این ادیان و خوانشهای بدیل و جدید از دین، ظهور عرفانهای جدید و فرقههایی که از دیرباز در جامعه ایرانی زیست می کنند به نظر میدان های بسیار خوبی برای مطالعه انسانشناسان وجود دارد.
منابع مورد استفاده:
اریکسون، هیلند (۱۳۸۶)تاریخ انسان شناسی از آغاز تا امروز، ترجمه علی بلوکباشی، تهران: نشر گل آذین
بوی، فیونا(۱۳۹۲) مقدمهایی بر انسان شناسی دین، ترجمه مهرداد عربستانی، تهران: نشر نقد افکار
برول، لوسین لوی(۱۳۸۹) کارکردهای ذهن در جوامع عقبمانده، ترجمه یدالله موقن، تهران: انتشارات هرمس.
دی مور،جرج(۱۳۸۹) زندگی و اندیشه بزرگان انسانشناسی، ترجمه: هاشم آقا بیگ پوری، تهران نشر جامعه شناسان.
دورکیم، امیل(۱۳۸۶) صور بنیادین حیات دینی، ترجمه باقر پرهام، تهران: نشر مرکز
فکوهی، ناصر(۱۳۸۵)پارههای انسان شناسی، تهران: نشر نی
فریزر، جرج(۱۳۸۳)، شاخه زرین؛ ترجمه کاظم فیروزTمند، تهران: نشر آگه
مارکس، کارل و دیگران(۱۳۸۰) لودویک فوئرباخ و ایدئولوژی آلمانی، ترجمه پرویز بابایی، تهران: نشرچشمه
وبر، ماکس(۱۳۹۱) اخلاق پروتستانی و روح سرمایهداری، ترجمه عبدالکریم رشیدیان،پریسا منوچهری کاشانی، تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی
. ستاری، جلال،(۱۳۸۴) مقدمه براسطوره و رمزدراندیـشۀمیرچـاالیـاده،جهـان اسـطوره شناسـی تهران، نشر مرکز
قنبری حسن(۱۳۹۰)، دین از نگاه میرچا الیاده، مجله ادیان و عرفان، سال چهل و چهارم، شماره یکم، صص ۱۱۷-۱۱۲۸
جعفری، حسن(۱۳۸۷) بررسی فلسفی نظریه میرچا الیاده پیرامون اسطوره، نیمسال نامه تخصصی پژوهشنامه ادیان، سال دوم، شماره چهارم
Phillip Stevens. Phillips (2011)Anthropology Of Religion. Published in the Routledge