انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

انسان‌شناسی درد و رنج (۸۳)

داوید لوبروتون، برگردان ناصر فکوهی و فاطمه سیارپور

«رییس گروه، سه زخم به من نشان داد که روی آرنج خود داشت و گفت: باید یاد بگیرم که مثل یک هنرمند  خودم را زخمی کنم. بعد، او به من یک تیغ ریش‌تراشی داد و  نشانم داد چطور باید روی رگم زخم بزنم تا خون جاری شود. من تردیدی نکردم ». آنوقت او بلند شد، با غرور آرنج قربانی‌شده‌اش را نشان داد و انگشتش را روی رگی گذاشت که قبلا زخمی‌اش کرده بود.« می‌توانم بگویم من در کارم موفق شده بودم. برای اولین بار، چنین چیزی استثنایی بود و از این بابت به خودم افتخار می‌کردم. بعدها، این کار دیگر برایم یک عادت شد، هربار با هم جمع می‌شدیم جایی از بدنم را می‌بریدم. » (منیر، ۳۰ ساله) وقتی او در زندان بود از تازه‌واردها محافظت می‌کرد. او یک «رییس» بود: «من را با انگشت به همدیگر نشان می‌دادند: این همانی است که همه بدنش را از سر تا نوک پا بریده است. او از هیچ چیزی نمی‌ترسد. آن‌ها از من می‌‌ترسند». آدام  از طریق حس‌هایش  کشف می‌کند چطور باید نسبت به دوستان دیگرش برتری داشته باشد: « یک بار در خانه تنها بودم و دوستانم می‌آمدند که مرا بیرون ببرند که آبجو بخریم، من چاقوی همه‌کاره (سویسی)‌‌ام را برداشتم، دستم را خوب دراز کردم و طوری بریدم که  دیده شود. این برای آن بود که دیگران از من بترسند. بعد یک تی شرت سفید پوشیدم که با سُرخی رنگ ِ خون، خوب خودش را نشان بدهد. حتی در جاهای مختلف بدنم چسب زخم زدم که مردم فکر کنند  همه جایم را بریده‌ام. اول این کار را برای این انجام می‌دادم که خودم را آدم خشنی نشان دهم، اما بعدها برایم به یک نیاز تبدیل شد.

این آزمون‌ها بین پسران گونه‌ای مناسک  مردانگی است که در آن‌ها باید خودشان را قابل نشان دهند و اجازه ندهند که شرایط  آن‌ها را از میدان به در کند. اگر زنانگی اغلب به صورتی  بدیهی  مشاهده می‌شود، مردانگی  باید خود را بسازد و فرد خود را شایسته این  عنوان نشان دهد تا صفت توهین‌آمیز «اِوا خواهر» بر او نگذارند. ورود به مردانگی شبیه به ورود به یک انتخابات است. فرد مذکر باید خودش را در میان مردان «حقیقی» به اثبات برساند و  مرد «شود». بنابراین همیشه آزمون‌هایی هست که باید زیر نگاه آن‌ها انجام شوند و برای این امر نیاز به یک کار فرهنگی وجود دارد (گیلمور، ۱۹۹۰). در موقعیت‌های حاشیه‌ای‌شدن اجتماعی نظیر بیکاری، بی‌پولی،  نداشتن برنامه برای آینده، ساختن یک هویت مردانه کاری عذاب‌آور است. پسر جوانی که  احساس خوبی از زندگی ندارد،  و احتمالا یک موقعیت طرد اجتماعی را تجربه می‌کند، گرایش بدان پیدا می‌کند که به الگوهای مردانگی آن هم در شکل کاریکاتوری آن‌ها پناه بیاورد.  تحمل در برابر درد، در برابر خشونت، تحقیر زنان،  نرفتن به مدرسه و تمایل به بی‌ادب بودن اشکالی هستند  که به صورت مشترک بازشماسی می‌شوند و به جوان امکان می‌دهند مطمئن باشد که  دوستانش  برای او ارزشی شخصی قائل خواهد شد.  تناقض «مردانگی»، در آن است که قضاوت دختران هیچ نقشی در تایید «مرد شدن» ندارد. داوران، پسران دیگر هستند. پرسه‌زدن پسرها، از یک هم‌جنسی اجتماعی خبر می‌دهد  و هدف از آن‌ها تنها خود نشان دادن و تایید شدن به وسیله پسران دیگر است.  مسئله آن است که مردان در نگاه مردان دیگر، مرد باشند «اولین وطیفه هر مردی آن است که زن نباشد».

نو الیاس و ژ.ل.اسکوتسن وضعیت پسران جوان  انگلیسی اقشار مردمی  را توصیف کرده‌اند که از نبود بازشناسی  دیگران در رابطه با خود رنج می‌برند. بدین ترتیب آن‌ها ناچارند برای ترمیم این وضعیت روی به  ارزش‌های «مردانه» مبالغه آمیز بیاورند تا آبرویشان حفظ شود. پیوستن به دار و دسته‌های [بزه‌کار]  که بر اساس به چالش کشیدن دائم ، تحریک کردن‌ها، خشونت‌های فیزیکی ساختار یافته‌اند، می توانند شک و تردید آن‌ها نسبت به خودشان را آرام کنند» و تایید شدن نوعی «مردانگی» مقطعی نشان می‌دهد که «آن‌ها برای خودشان کسی هستند» و بدین ترتیب می‌توانند  در برابر نفی شخصیت مردانه خویش مقاومت کنند  و با رفتارها و حرکات بی‌نتیجه خود،  این مردانگی را  تقویت نمایند. مرد جوان در این گونه  مناسک مردانگی نوعی  عامل حاد برای اثبات  ارزش شخصی خود می‌یابد. برعکس، شانه خالی کردن از آزمونی در این زمینه غیر قابل تصور است زیرا اعتماد به نفس او و جایگاهش در گروه را به خطر می‌اندازد. مسئله همیشه آن است که یک جوان نشان دهد بهترین است و یا نسبت به دیگران برتری دارد. نشان دادن هرگونه ترس از او یک «دلقک»  خواهد ساخت که برایش یک شکست کامل است. الزامات مذکر بون  به ویژه در  ابعادی که به مردانگی مربوط می‌شوند  بسیار سخت و دردناک هستند، همان طور که  الزامات ظاهری برای مونث بودن در موقعیتی دیگر. فشار گروه دوستان بی‌رحمانه است.  افراد نوبالغ  در جوامع ما  به صورتی پنهانی  به همان اصول انسان‌شناختی می‌رسند  که در جوامع سنتی  با آن‌ها روبرو هستیم و در آن جوامع  اصل و اساس برای گذر به سن مردانگی هستند. با این تفاوت که در  جوامع سنتی این اصول با همراهی بزرگان و با مناسکی کردن انجام می‌گیرند.

از میان نمونه‌های دیگری که می‌توانیم در جامعه آمریکایی  به آن اشاره کنیم بلاک و نیدرهوفر برخی از اشکال  مناسک گذار را توصیف می‌کنند که در آن‌ها  جوانان پاچوکوس، جوانان تازه به بلوغ رسیده با ریشه مکزیکی که در ایالات متحد زندگی می‌کنند، باید نشان دهنند که ترسی از چیزی ندارند و برای این کار باید دست به  جرایمی جدی و هولناک  بزنند. جوان نوآموز ناچار است برای گذار از آزمون مرتکب عملی خطرناک شود مثلا سرقت کند و یا به کسی حمله کند. اما از این گذشته باید قابلیت مقاومت خود را در برابر درد نشان دهد. در محله‌های شرق هارلم، نوجوان در حالی که دو نفر بزرگتر سخت او را گرفته‌اند، برای یک عملیات موسوم به «بمباران»، به وسیله اعضای گروه در ناحیه شکم و سایر اندام‌ها زیر ضربات محکم قرار می‌گیرد. و در این حالت اگر تقاضا کند که او را نزنند دیگر شایسته ورود به  دسته نیست .  تحمل شنیدن دشنام و کتک خوردن شدید بدون آنکه ناله‌ای از او بلند شود نشانه‌ای از مردانگی به شمار می‌آید. اما اگر از این آزمون موفق بیرون آمد دیگر عضو کامل  دسته می‌شود. م. پرو و ژ. بیبو  به مناسک رمزآموزی  جوانان کبکی  که می‌خواهند وارد دسته‌های گانگستر بشوند اشاره می‌کنند: سوزاندن اندام‌ها زیر نگاه دیگران، زخم زدن بر بدن، کتک خوردن به وسیله قدیمی تر‌ها، انجام یک «کار خلاف»  از جمله این موارد هستند. ممکن است این‌ها صرفا  کارهایی رایج برای آزمودن افراد گروه باشد  و یا مناسکی برای ورود به آن اما در هر دو مورد آنچه انتظار می‌رود، نشان دادن ظرفیت تحمل  درد بدون بروز کمترین  نشانه‌ای از ضعف است.