۱- نخستین متفکرانی که به تامل درباره شهر پرداختند چه کسانی بودند و آیا نظرات آنان هنوز هم قابل به کار بردن است؟
شروع تفکر درباره شهر و شهر نشینی را می توان تا آغاز دوران تمدنهای انسانی یعنی تا حداقل ۶۰۰۰ سال پیش به عقب راند. شهر به مثابه مفهومی مترادف و هم پوشان با نوعی سازمان یافتگی جدید در چندین زمینه اساسی و ظاهرا نخستین بار در منطقه خاور میانه ( مصر و بین النهرین) در جوامع انسانی شکل گرفت. این زمینه ها هر یک به یک نظام بیش از پیش بزرگ و پیچیده دامن می زدند که به طور بسیار کوتاه و در میان آنها می توان به نظامهای اقتصادی، سیاسی، دینی و فناوری اشاره کرد. هر نظام سبب پدید آمدن قشربندی های اجتماعی و حرفههای جدید، روابط اجتماعی، ابزارها و ساخته های مادی و مفاهیم و باورهایی ویژه شد که با یکدیگر و با عناصر سایر نظام ها پیوند می خوردند و در مجموعه یک نظام عمومی اجتماعی را غالبا و در ابتدا به صورت شهر-دولت ها ایجاد می کردند که به سرعت به ظاهر شدن پهنه های بزرگ سیاسی یعنی امپراتوری های بزرگ و کوچک باستان منجر شدند. روشن است که در این نظام های گوناگون کسانی که وظایف فکری را بر عهده داشتند از جمله کاتبان، کاهنان و سپس فیلسوفانی که با تمدن یونانی ظاهر شدند، شروع به تفکر درباره شهر و این نوع از سازمان یافتگی سیاسی – اجتماعی جدید کردند. با این وصف ثبت این اندیشه ها بنا بر فرهنگ ها و حوزه های تمدنی مختلف بسیار متفاوت بوده است: برخی از تمدن ها که مکتوب بودهاند ( نظیر تمدن های سامی و بین النهرینی) آثار زیادی بر جای گذاشتهاند که البته تاکنون تنها بخش کوچکی از آنها خوانده شده است. برخی دیگر از تمدن ها نیز که بیشتر شفاهی بودهاند( نظیر تمدن های ایرانی) کمتر آثار مکتوب تولید کردهاند و اندیشه های خود را عموما در قالب نظام های دینی و اسطوره ای ذهنی و یا ساخته های مادی شان به بیان در آوردهاند که طبعا کار درک آنها را بسیار مشکل تر می کند. اما در هر دو این موارد ما با تفکری نظام مند به گونهای که امروز بتوان از آن در اندیشه های شهری استفاده کرد روبرو نیستیم. جایی که نخستین بار در تاریخ انسان باچنین تفکری روبرو شدهایم. فلسفه یونان باستان است. در آثار افلاطون و ارسطو که به خصوص به موضوع سیاست و سازمان سیاسی توجه خاصی دارند. مسائل شهری، شکل شهر. نوع روابط بین شهروندان ، چگونگی اجرای برنامه های اصلاحی ، استفاده از ابزارهایی چون هنر و ورزش برای بهبود زندگی شهروندان، و… به صورت نظام مند به بحث گذاشته شده است و این آثار هنوز برای ما قابل استفاده هستند. تاثیر آثار یونانیان در تمدن اسلامی از خلال فیلسوفانی چون ابن سینا و فارابی و بعدها تفکر اندیشمندان مسلمانی چون ابن خلدون که در جریانی گسترده و پربار از سنت تاریخ نویسی و جغرافی دانی اسلامی قرار می گیرد، نیز برای ما بسیار قابل استفاده است. البته نکته مهم درباره این آثار در حوزه اسلامی آن است که بر خلاف موارد مشابه آنها در تمدن یونانی و سپس مسیحی غرب، کمتر با نگاهی انتقادی و با تفسیرهای علمی و موشکافی و تحلیل های جدید روش شناسانه به آنها پرداخته شده است و از این لحاظ قابلیت بهره برداری از این آثار برای شهرشناسان و دانشجویان مطالعات شهری در کشور ما بسیار کاهش یافته است.
نوشتههای مرتبط
۲- برخی در ایران بر آنند که باید از ارا و اندیشههای ابن خلدون گرد زمان زدود و بار دیگر نظرات او را برای تحلیل وضع فعلی شهرنشینی در کشورمان به کار بست. نظر شما درباره این متفکر مسلمان چیست؟ اصولا متفکران مسلمان در نظریه شهر چه جایگاهی دارند؟
همانگونه که گفته شد، ابن خلدون یکی از برجسته ترین متفکران اجتماعی در قرون وسطای اسلامی و از معدود اندیشمندانی است که حتی تاریخ نویسان اندیشه در غرب در تاریخ اندیشه اجتماعی برایش حق و سهمی ویژه قائل هستند. جرج ریتزر در کتاب معروف خود ”نظریه جامعهشناختی“ هر چند می پذیرد که ابن خلدون تاکنون تاثیر بسیار زیادی در اندیشه مدرن جامعهنشاختی نداشته است، اما بر این نکته تاکید می کند که دلیل این امر را باید در عدم شناخت عمیق از آثار و اندیشه های این متفکر دانست و بر آن است که با این شناخت به ویژه در کشورهای اسلامی می توان بار دیگر افکار اورا کاربردی کرد. گمان من نیز آن است که چه در مورد ابن خلدون و چه بسیاری دیگر از متفکران اسلامی که در دوره های مختلف درباره شهر اظهار نظر کردهاند هنوز ویرایش های انتقادی و عالمانهای به انتشار نرسیدهاند و قدم اول برای استفاده کاربردی از این آثار، انتشار متون علمی و نقد شده از آنهاست. تنها در حد اشاره می توان از متفکرانی چون طبری، ابن خردادبه، نرشخی، مقدسی، ابن حوقل، مسعودی، ناصر خسرو و نظام الملک، ابن بطوطه و تا دورانی بسیار متاخر تر به نویسندگانی چون حاج سیاح، اعتماد السلطنه و عضد الدوله نام برد که آثار بی شمار آنها، انجا هم که به فارسی نوشته شده و یا ترجمه شده است، فاقد ویرایش علمی و نقادانه از دیدگاه مطالعات شهری، اعم از حوزه مطالعات شهرسازی و حوزه مطالعات اجتماعی – فرهنگی است. اما اینکه تصور کنیم چنین آثاری به خودی خود و به همین صورت موجود بتوانند کمکی به ما در برنامه ریزی های شهری و مطالعات مربوط به مسائل و مشکلات جدید شهری بکنند، تصور خامی است. برای چنین کاری ابتدا نیاز به آن هست که بررسی انتقادی آنها و تحلیل عمیق آنها از دیدگاه های مزبور انجام بگیرند و تنها در آن زمان است که می توانیم در مرحلهای جدید، کار استفاده و بهره برداری از آنها را برای اهداف کاربردی آغاز کنیم.در اینجا نیز با کار بسیار مشکلی روبرو هستیم زیرا باید بتوانیم. معضلات پیچیده مدرن را با مشکلاتی که در سطوحی بسیار ساده تر مطرح بوهاند مقایسه کنیم و شاید ایده و فکر تازه ای به ین وسیله از خلال فرایندهای تالیفی – تحلیلی تولید کنیم. اما امروز باید صادقانه اذعان کنیم که با چنین مرحله ای فاصله عظیمی داریم.
۳-تاملات متاخر(علم جدید) درباره شهر از کجا شروع شد؟ به نظر شما ”شهر شناسی“ میان کدام رشته های علمی مشترک است؟ هرکدام از این رشتهها چه نقشی در نظریه شهر داشتهاند و کدام جنبه از شهر را توضیح دادهاند؟
ریشه تاملات جدید درباره شهر را باید در انقلاب صنعتی دانست که در فاصله قرون هجده و به خصوص نوزده تمدن ها و جوامع انسانی را به کلی دگرگون کرد. این انقلاب فناورانه سبب شد که برای نخستین بار در تاریخ جوامع بشری، روستاها شروع به خالی شدن گستردهای به سود شهرها شوند و امواج مهاجرت بی پایان و گستردهای از سوی روستا ها به سوی شهرها و از سوی شهرهای کوچک به سوی شهرهای بزرگ و همچنین از کشورهای فقیر به سوی کشورهای ثروتمند به راه بیافتد. به این ترتیب گروه بزرگی از مسائل ظاهر شدند که پیش از آن به این شدت مطرح نبودند: نخست مسائل فناورانهای که به چگونگی مدیریت این جمعیت ها بزرگ در پهنه های جغرافیایی نسبتا محدود مطرح می شد به این ترتیب رشته هایی مثل شهرسازی، طراحی شهری و حتی معماری جدید ظاهر شدند و همچنین رشته هایی کاملا فنی نظیر مهندسی عمران. گروه دوم از مسائل ، به جنبههای مدیریتی شهر باز می گشت و به این ترتیب شاخه های متعدد علوم مدیرتی ظاهر شدند که از یک سو به مدیریت سیاسی و کلی شهر معطوف بودند و از سوی دیگر به مدیریت اجزای مختلف شهر و به خصوص ، واحدهای کاری بزرگ و جدیدی که در شهر ظاهر شده بودند یعنی صنایع و کارخانجات: مدیریت شهری، مدیریت صنعتی و … حاصل این نیازها بودند. سومین گروه از مسائل به موضوع های اجتماعی باز می گشت، شهر سبب گردهم آمدن تعداد بی شماری از افراد با ریشههای متفاوت و گاه متضاد و حتی متعارض قومی، طبقاتی. سنی، و… غیره شده بود، همچنین پدیده هایی چون مهاجرت گسترده به آن و مشکلات حاصل از آن نظیر بحران مسکن، پدید آمدن زاغه نشینی ها و اسکان های غیر رسمی، پدید آمدن مشاغل شکننده، بیکاری و فقر شهری و به دنبال آن خشونت ها و انحراف های اجتماعی متمرکز در شهر، نیاز به دخالت علوم اجتماعی جدید داشتند و به این ترتیب بود که علومی چون جامعه شناسی و انسان شناسی شهری، جمعیت شناسی شهری، روانشناسی اجتماعی، تاریخ و جغرافیای شهری و …. ظاهر شدند. بنابراین می بینیم که شهر چنان تراکم بزرگی از مشکلات و البته قابلیت ها و امتیازها را به گرد هم آورده بود که گروه بزرگی از اندیشمندان و دانشمندان در همه حوزه ها باید به طور دائم بر آن اندیشیده و راه حل های کاربردی برای خروج از مشکلات و جلوگیری از پدید آمدن بحران ها می یافتند. پس از وقوع انقلاب فناورانه جدید، یعنی انقلاب اطلاعاتی در دهه ۱۹۸۰ قرن بیستم، این روند تشدید شد و شهرها بعد جدید و بسبیار پیچیده جدیدی را نیز به دست آوردند که همان بعد ارتباطاتی و اطلاعاتی و رایانه ای است که خود به گروه بزرگی از علوم جدید دامن زد. امروز مشخص است که چنین سطح و سطوحی از پیچیدگی و تداخل های موضوعی و کاربردی را به هیچ عنوان نمی توان از یک یا چند بعد محدود کنترل کرد بنابراین لزوم مطالعات بین رشته ای و کارهای تیمی بیش از پیش در همه زمینه ها محسوس است.
۳- شهر در نظریه اجتماعی جدید چه جایگاهی دارد و مطالعه شهر چه فرایند تطوری را در تاریخ صد و چند ساله نظریه اجتماعی طی کرده است؟
امروز این اصلی پذیرفته شده است که زیستگاه اصلی و اساسی انسانها شهر است و هنوز هیچ چشم اندازی برای تغییر این وضعیت حتی در قالب نظریهها و مفروضات جدی وجود ندارد. شکی نیست که بخشی از جوامع انسانی شاید در حد ۴۰ تا ۴۵ در صد کل جمعیت جهان هنوز در زیستگاه های غیر شهری ( عمدتا روستایی) زندگی می کنند. و باز هم شکی نیست که حرکتی که به آن نام بازگشت به روستا دادهاند و عموما شامل شهرنشینانی می شود که برای سکونت ( و نه کار) روستا های را به شهرها ترجیح می دهند به صورت محدود به راه افتاده است. اما شکی نیست که حتی روستانشینان کنونی نیز به شدت تحت تاثیر موقعیت ها و ذهنیت شهری هستند. برای مثال در کشور خود ما که حدود ۴۰ درصد جمعیت آن روستا نشین هستند، در اکثر قریب به اتفاق موارد در روستا ها با اغلب امکانات شهری روبرو می شویم، روستائیان از طریق رسانه ها( رادیو، تلویزیون، مطبوعات) ذهنیتی بسیار نزدیک به شهرنسینان دارند و میزان ارتباطات فیریکی و رفت و ادها به شهر نیز چنان افزایش یافته است که دیگر نمی توان از یک روحیه خالص روستایی سخن گفت. بنابراین علوم اجتماعی در مجموع هر چه بیشتر در طول صد سال گذشته به سوی پذیرفتن شهر نشینی و مسائل شهری به عنوان مسائل اساسی مطرح در حوزه های مطالعاتی خود رفته است. البته این ابدا از ارزش مطالعات روستایی و یا عشایری نمی کاهد، اما باید توجه داشت که این گونه مطالعات هر چه بیشتر اولویت های خود را به طور نسبی به سود مطالعات شهری از دست می دهند. این نیز کاملا منطقی است که اولویتهای مطالعاتی بر اساس اکثریت جمعیت مورد مطالعه تعیین شود. در این میان البته موضوع توسعه روستایی متفاوت است، و اندیشمندان علوم اجتماعی اغلب بر آن هستند که باید با اهتمام و توجه به موقعیت روستاها از شدت مهاجرت روستائیان به شهرها که پدیده ای به طور کلی منفی با پی آمدهای زیان بار است جلوگیری کرد.
نکته بسیار مهم دیگری که می توان در تحول مطالعات شهری مشاهده کرد رسیدن هر چه بیشتر به این آگاهی است که فضاهای شهری رابطهای بسیار عمیق و تعیین کننده و متقابل با موقعیت های اجتماعی و فرهنگی شهر نشینان دارند و باید میان این دو حوزه چه در سطح مطالعات و چه در سطح برنامه ریزی ها و تغییر الگوهای روابط پایدار و کارا ایجاد کرد و بنابراین باید اندیشمندان اجتماعی را هر چه بیشتر نسبت به محدودیت های فناورانه و مشکلات مدیریتی و سیاسی شهرها آگاه ساخت. و گروه اخیر را نسبت به مسائل و پیچیدگی های اجتماعی و فرهنگی شهر تا هر دو گروه بتواننند نسبت به تعریف و انجام پروژه های مشترک و جدی گرفتن کار یکدیگر اهتمام و دغدغه بیشتری از خود نشان دهند.
۴- به نظر شما تاثیر گذارترین پارادایمی که نظریهپردازان اجتماعی درباره شهر مطرح کردهاند کدام است؟ درباره این نظریه و پارادایم بیشتر توضیح دهید؟
لزوما نمی توان از یک پارادایم تعیین کننده به طور مطلق سخن گفت. تاریخ اندیشه های اجتماعی تاریخ ظهور و سقوط اندیشههای گوناگو.ن از جمله درباره شهر بوده است، اندیشه هایی که به صورت اجتناب ناپذیری با موقعیت ها و حوادث تاریخی پیون خوردهاند. در ابتدای انقلاب صنعتی به نظر می رسید که مشکل اساسی در شهرها یک مشکل فناورانه است و در صورت تامین مسکن و سیستم های حمل و نقلی مناسب ما مشکل دیگری در این نوع از زیستگاه نخواهیم داست. همین تفکر را در پارادایم های نوسازی و تطورگرایی های اقتصادی – اجتماعی نظیر نظریه های روستو در توسعه در رابطه با کشورهای جهان سوم نیز می دیدیم ولی در نهایت پارادایم توسعه گرایی در عمل با بن بست های انسانی روبرو شد و جای خود را به نظریه و پارادایم توسعه انسانی و پایدار داد که اقبال و کارایی بسیار بیشتری داشت زیرا توسعه را هم در رابطه با مؤلفه های عمدتا انسانی و نه تنها فنی مورد توجه قرار می دا، ثانیا زیرا آن را در یک تداوم و یک انتقال بین نسلی مورد توجه داشت و ثالثا زیرا خود را با الزامات و نیاز حیاتی به حفظ اکوسیستم ها و پیرامون طبیعی انطباق می داد. پارادایم های اقتصاد سیاسی به گونه ای که قرن نوزده برای ما به ارث رسیدند و تداوم این این پارادایم ها چه به صورت مارکسیسم عملی در قالب مدل های روسی و چینی و جهان سومی و چه در قالب لیبرالیسم و نولیبرالیسم با مدل های امریکایی و اروپایی و باز جهان سومی آن نیز عملا محدودیت خود را در همه حوزه های نشان دادند: بحران امریکا، نظامی شدن جهان، تروریسم بین المللی، بحران فقر و تنش های قومی در اروپا، تداوم خشونت و فقر و اختلاف های طبقاتی و گسست های اجتماعی در سبک های زندگی و شکست فرایندهای دموکراتیک در کشورهای جهان سوم، نمونه هایی از این پارادایم هستند. بنابراین در نگاهی کلی و در حدی که می توان در این سخن کوتاه موضوع را باز کرد، می توان گفت که شاید نظریه و پارادایم توسعه پایدار که مفهوم مصرف پایدار و صیانت از محیط زیست نیز هر چه بیشتر درون آن جای گرفته اند را شاید بتوان مهم ترین و کاراترین پارادایم به حساب آورد. در کنار این پارادایم مطرح شدن مفهوم دموکراسی مشارکتی در برابر دموکراسی نمایندگی را نیز که خود را بیش از هر چیز در دفاع از گسترش و توسعه جوامع مدنی و سازمان های غیر دولتی در برابر دولت های ملی مطرح کرده است، و به ویژه بر مفاهیمی چون لزوم دفاع از تنوع و تفاوت فرهنگی، حقوق بشر و دفاع از اقلیت ها و ….تاکید دارد پارادایم نسبتا موفقی به حساب می آید که می توان برای آن چشم انداز نسبتا روشنی در نظر داشت.
۵- شهرشناسی و مطالعات در خصوص شهر چه جایگاهی در علوم اجتماعی ایران دارد؟ این علم چه راهی را باید در کشور ما طی کند؟
در ایران متاسفانه کاری را که باید متفکران و عالمان اجتماعی انجام می دادهاند، به خصوص در طول سی سال گذشته، اغلب به وسیله شهرسازان، معماران و متخصصان فنی شهر انجام گرفته است. این گروه در فرایند انجام کارهای خود که عمدتا کارهای کاربردی بوده است به سرعت دریافتند که نمی توان بدون در نظر گرفتن بعد اجتماعی و فرهنگی شهر و شهرنشینان چندان پیشرفتی داشت و بن بست ها و شکست ها یکی پس از دیگری ظاهر می شوند. بنابراین خود تلاش کردند کمبودی را که در این زمینه احساس می کردند با مثلا ترجمه و تالیف کتاب هایی درباره تاریخ شهر و شهرنشینی، تشریح شهرها و روند شهر نشینی در ایران، هدایت رساله های دانشگاهی در زمینه شناخت شهر و رابطه شهرو فرهنگ به پیش برند و الحق باید گفت که ثمره کارهای آنها این بوده است که ما امروز از قرار گرفتن در یک بیابان فکری در زمینه شهر نجات بیابیم. در حال حاضر نیز تعداد بسیار زیادی نشریات و مجلات شهری نظیر فرهنگ و معماری، اندیشه ایران شهر، معماری و شهرسازی، شهر، شهرداری ها و … منتشر می شود که بار اصلی ( اگر نگویم منحصر به فرد) اندیشیدن و تحقیق در آنها بر دوش شهرشناسان خارج از حوزه علوم اجتماعی است. اما در حوزه علوم اجتماعی نیز متفکرانی بودهاند که باید بر تلاش هایشان بر برخی از جنبه های شهر و شهرنشینی تاکید داشت . اما تعداد این متفکران معدود و حتی انگشت شمارند. دکتر پرویز پیران و کارهای ارزشمند او در زمینه اسکان غیر رسمی و مجموعه ای از مطالعات بر پدیده حاشیه نشینی که به وسیله عمدتا کارشناسان مسکن انجام گرفتهاند و در کنار آنها گروهی از مطالعات جغرافیای شهری عمده کارهایی هستند که در کشور ما به انجام رسیده و در مجموع ادبیات علمی نه چندان غنی ای را به وجود آورده است. در زمینه انسانشناسی شهری ما تقریبا در نقطه صفر هستیم و به جز کتابی که خود من در این زمینه منتشر کرده ام و بیشتر یک درآمد است و رساله های و کارهای دانشجویی که در چند سال اخیر در حال انجام یافتن هستند کاری در خور را شاهد نبودهایم. البته امید ما آن است که در سالهای آینده بتوانیم با ترتبیت نیروهای ماهر در این زمینه و با همت انجمن انسان نشاسی ایران کمک و همراهی گروهی از نهادهای غیر دولتی مطالعات را در این زمینه تقویت کرده و به ویژه بر جنبهخ های کاربردی زندگی شهری، در برنامه ریزی های شهری و طراحی های فصضایی و در بررسی جماعت هایشهری و اقلیت های گوناگون فرهنگ در روزمرگی زندگی شهری و همچنین بر رفتارهای فرهنگی خاص شهر. مطالعات را به پیش ببریم.
۶- در ایران شهرها دارای بافتی سنتی در کنار بافت جدیدند و به طور کلی ساختاری متفاوت با کشورهایی دارند که نظریه شهر در آنها تکوین یافته است. شما چه جارچوبی را برای مطالعه شهر در ایرن پیشنهاد می کنید؟
باید دقت داشت که منظورمان از بافت چیست. گاه مراد از بافت های سنتی، بافت های فرسوده هستند که زندگی در آنها برای ساکنانشان خطرناک است و رفاه لازم در آنها وجود ندارد. شهرسازان تمایل دارند که این بافت ها را تخریب و نوسازی کنند و برخی از آنها نیز از جابه جایی جمعیت این بافت ها به نقاط و محلات دیگر شهری سخن می گویند. گاه نیز منظور از بافت، بافت اجتماعی است که در این صورت منظور از بافت سنتی مناطقی است که اهالی آنها به هر دلیلی تمایل دارند که بخشی و یا تمام ارزش ها و شیوه های زندگی سنتی خود را حفظ کنند و آنها را با موقعیت های جدیدانطباق دهند که این امر همواره ممکن یا ساده نیست. انسان شناسان شهری در هر دو مورد معتقدند که اولا نمی توان الگوهای از پیش تعیین شده داشت و باید در هر مورد بنا بر مجموعه شرایط ان مورد خاص و پس از مطالعات عمیق میدانی اظهار نظر کرد و راه حلی ویژه ارائه داد و ثانیا بهر حال ملاحظات انسانی بر تمامی ملاحظات دیگر برتری و اولویت دارند و در این میان شاید تنها بتوان گفت که ملاحظات زیست محیطی در چارچوب پارادایم توسعه پایدار را می توان دارای اوالویتی مطلق در نظر گرفت.
با توجه به این نکات گمان ما این است که شیوه پیشبرد مطالعات شهری در ایرانباید از طریق تاسیس و گسترش مطالعات بین رشته ای دامن زدن به همکاری های منتعدد و کارا در این زمینه باشد. خلائی که درحال حاضر در زمینه هایی چون طرح های جامع و برنامه ریزی و طراحی های شهری در حوزه تفکر اجتماعی احساس می شود نیاز به پر شدن دارد. فراموش نکنیم که تجربه شهرنشینی چنانچه به خوبی مدیریت نشود می تواند تبدیل به یک کابوس و مشکل هزارتو شود. در این میان می بینیم که حتی کشورهایی توسعه یافته با بیش از صد سال پیینه مطالعات شهری و اجتماعی در زمینه شهر هنوز با مشکل روبرو هستند. نمونه بحران های قومی – شهری در فرانسه در حال حاضر که پیش از آن نیز نمونه های مشابه آن را در بریتانیا و ایالات متحده شاهدبودهایم از این لحاظ گویا هستند. این امکان کاملا وجود دارد که ما نیز در سالهایی نه چندان دور در صورت عدم توجه کافی به مسائل شهری و به خصوص از دیدگاه اجتماعی و فرهنگی با بحران ها و تنش های سختی در این نوع از زیستگاه روبرو شویم . این نکته را همواره در ذهن داشته باشیم که تجربهای را که در حال کشورهای در حال توسعه در زمینه شهر نشینی و توسعه شهرها از سر می گذرانند ، تجربه ای کاملا مشابه با نمونه های تاریخی آن در کشورهای توسعه یافته کنونی نیست بلکه باید آن را به دلایلی بی شماری که جای ذکر آنها در این مطلب کوتاه نیست، تجربهای منحصر به فرد به شمار آورد و برای چنین تجربهای ما نیاز به حد بالایی از ابتکار و عمق در اندیشه و سرسختی و سخت کوشی در عمل داریم.
منبع: خردنامه همشهری