بخش هجدهم/ افریقا: حوزۀ رود نیل (Africa: Nilotic) /ام. سی. جدری / برگردان: مهرداد غلامی
اصطلاح «حوزۀ رود نیل» در چند معنی به کار میرود. این اصطلاح نخست به منطقۀ جغرافیایی حوزۀ آبگیر نیل بالادست دلالت میکند، همانطور که کتاب جامع مردمنگاری این منطقه اثر سلیگمن† (۱۹۳۲) با عنوان قبایل بیدین بخش حوزۀ رود نیل سودان به آن اشاره کرده است. دوم، این اصطلاح به مجموعه ویژگیهای فرهنگی مشترک بین برخی، نه همه، مردم نیل بالادست و مناطقی از جنوب فراتر از حوزۀ آبگیر نیل و همچنین اوگاندا و تانزانیا اشاره دارد. نهایتاً، حوزۀ رود نیل در تقسیمبندی زبانها به خانوادهای از زبانها دلالت میکند. مطالعات حوزۀ رود نیل نهتنها به خودی خود مهماند. بلکه باعث تولید آثار انسانشناختی شدهاند که بهطور عمومی تأثیری شگرف بر این شاخه از علم نهاده است.
نوشتههای مرتبط
از پژوهش زبانشناختی تاریخی در مورد زبانهای حوزۀ رود نیل همراه با در نظر گرفتن توزیع کنونی جغرافیایی، زبانها، اینطور برمیآید که اشتراک زبانی مردم پیشین حوزۀ رود نیل از سرزمین مادری تا جنوب غربی بلندیهای جنوب اتیوپی احتمالاً ۴۰۰۰ سال قبل به سه گروه تقسیم شد. این گروههای حوزۀ رود نیل- بهطور مستقل به آنچه اکنون بهصورت زبان نیاکانی گروههای زبانی غرب، شرق و جنوب رود نیل میشناسیم تغییر یافتند (Ehret, 1971; Greenberg, 1955; Kohler, 1955).
آن دسته که قرار بود گویشوران حوزۀ غربی رود نیل شوند (برای نمونه دینکاها، نویرها، لیوها) احتمالاً ابتدا در مسیری بهسمت غرب حرکت کردهاند تا بعدها در سبزهزارهای پیرامون محل تلاقی بحرالغزال و نیل ساکن شوند. مردمانی که قرار بود در قسمت جنوبی نیل ساکن شوند با توجه به ارتباط دیرینهشان با اقوام همسایه کوشیتیزبان در سرزمین اصلیشان در شمال دریاچه تورکانا، از آنها نه تنها واژگان کوشیتی را فراگرفتند بلکه مراسم اجتماعی شامل ختنه، ختنۀ زنان† ، ممنوعیت خوردن ماهی، نظامهای نامگذاری براساس گروههای سنی چرخهای ــ همۀ اینها برای اقوام حوزۀ غربی رود نیل ناشناخته بود ــ کسب کردند. در اولین قرن عصر حاضر گویشوران حوزۀ جنوبی رود نیل (برای مثال ناندی، پوکوت، ماراک وت) بهسمت جنوب رهسپار شدند، برخی بهسمت تانزانیای کنونی رفتند و آنجا با اقوام زارع بانتو زبان که بهسمت شمال میرفتند مواجه شدند و از آنها گیاهان ریشهای و کشت موز را فرا گرفتند تا به زراعت دانهها، گندم و ارزن و حرفۀ شبانی* خود بیفزایند.
بیشتر جوامع زبانی حوزۀ شرقی رود نیل (نظیر باریها، لوتوکوها، تورکاناها) اکنون در جایی که احتمالاً سرزمین اصلیشان بوده یعنی بین دریاچه تورکانا و نیل دیده میشوند، اما برخی از آنها، نیاکان اقوام ماسایی کنیا و تانزانیا، بهدنبال گویشوران حوزۀ جنوبی رود نیل بهسمت جنوب رفتهاند. آنجا طی صدها سال تا اواخر هزارۀ نخست بسیاری از مردمان حوزۀ جنوب نیل را جذب خود کردند و در عین حال بسیاری از مراسمهایشان را اقتباس کردند که منشأ برخی از آنها، نظیر ختنه، را میتوان در اقوام کوشیتی جستوجو کرد. بدین ترتیب، اقوام حوزۀ شرق نیل که بهدنبال اقوام جنوب نیل آمده بودند، به جز آنچه از خصوصیات کوشیتی پیش از مهاجرت کسب کرده بودند، گروه دیگری از خصوصیات کوشیتی را نیز بیشتر از اقوام جنوب نیل بهمنزلۀ مختصات واسط اکتساب کردند.
اصطلاحات حوزۀ غربی، شرقی و جنوب رود نیل تقریباً با تقسیمات مردمشناختی† قدیمی اقوام به اقوام شمالی و مرکزی نیلیـحمیتی مطابقت میکنند، اصطلاحاتی که معمولاً در نوشتههای منتشرشدۀ قبل از اواسط دهۀ ۱۹۶۰ به چشم میخورند. این واژهشناسی از یک نظریۀ بیاعتبار در باب تلفیق نژادی مشتق میشد که در صدد شرح چگونگی توزیع ویژگیهای اجتماعی و فرهنگی اقوام حوزۀ نیل بود. مقدار معتنابهی از پژوهشها به ارائۀ شواهدی در مورد اینکه ]نژاد[ قفقازیهای نجیبزاده شبان و کوچرو، رنگپریده، لاغر و «باهوش» بهاصطلاح حمیتی به شمال شرق افریقا وارد شدند و سیاهان تنومند ولی کم هوش، تیرهپوست زارع و ساکن را مطیع خود ساختند، پرداختند و اینکه طی کدام فرآیند اقوام حوزۀ رود نیل و اقوامی از نژاد حمیتی ظهور کردند (Seligman and Seligman, 1932). و ]البته[ جذابیت چنین نظریهای برای امپریالیستهای اروپایی در افریقا روشن بود.
سن و نظم اجتماعی
اشکال مختلفی از سازمانهای سنی نهادینهشده، ردههای سنی† ، مجموعههای سنی، (نامگذاری خطی و نامگذاری چرخهای) طبقات نسلی، بهطور ویژه در افریقای شرقی و بهخصوص در اقوام حوزۀ نیل، شرح داده شدهاند (Baxter and Almagor, 1978). با وجود این، نقش و معنی این سازههای فرهنگی غالباً پیچیده را عمدتاً انسانشناسان اجتماعی پرداخت کردهاند. با این حال، چند مشاهده را میتوان در نظر گرفت. نخست اینکه این نهادها عمدتاً متوجه مردان هستند نه زنان. ممکن است در میان زنان چنین نهادهایی وجود داشته باشد اما اینها همیشه بازتابی ضعیف از نمونۀ مردانهاند و زنان غالباً تصویری مبهم و غیر واضح از نظامهای سنی خود دارند.
دوم اینکه گروههای سنی با طبقات نسلی هیچ منافع مادی در گله یا دیگر حقوق دارایی* چه در رابطه با مالکیت و چه کنترل ندارند. حقوق گله متعلق به افرادی است که در خانوار*ها یا دودمان† ها سازماندهی شدهاند. حتی اقلامی را که جنگجویان گروههای سنی در نیروها بهدست آوردهاند، در میان افراد توزیع و درون دامهای خانوار جذب میشوند. از طرف دیگر، بهنظر میرسد که مجموعهها و درجات بهطور متکلفتری مردان خود را در رابطه با استفاده از عناوین، نشانها، و امتیازاتی نظیر رفتار جنسی، گوشت و نوشیدنی، بهویژه تکههای خاصی از حیوانات قربانی، حمل اسلحه، و بهعلاوه مسائل مربوط، منزلت اجتماعی نظیر متأهلشدن و تشکیل خانواده کنترل میکنند.
از آنجا که عموماً گزارش شده است اقوام حوزۀ نیل فاقد یک نظام مرکزی و سلسلهمراتبی حکومت هستند. همیشه این باور وسوسهانگیز مینموده که عملکرد حکومت را در قالب رتبهبندیهای مربوط به نظامهای گروههای سنی ببینیم. برای مثال، در میان اقوام جنوب سودان حوزۀ شرقی رود نیل بهنظر میرسد شواهدی مبنی بر دخالت مستقیم طبقات سنی در حکومت بومی حتی تا دهه ۱۹۸۰ وجود داشته باشد. آنها جایگزینی ریشسفیدان حاکم (مونومیجی، «پدران دهکده») فرآیند مداومی نیست که در آن افراد پیر شوند و بمیرند و توسط آیندگان جایگزین شوند ، بلکه این امر در فواصل معین که اهالی خودشان آن را به یک «انقلاب» تشبیه میکنند رخ میدهد، یعنی زمانی که نسل جوانی از گروههای سنی به یکباره مسئولیت دهکده را از آن خود میکند. این انتقال قدرت حدوداً هر بیست سال یک بار با مراسمی باشکوه اجرا میشود و در آن نبردی ساختگی درمیگیرد مابین نسل مسئول و نسلی که قرار است قدرت را در دست بگیرد. این رقابت بیننسلی همچنین در حوزۀ بحران بزرگتری در سودان رخ داد، که بهنظر میرسد در دهه ۱۹۸۰ حمایت از یاغیان و دولت خارطوم نشاندهندۀ این رقابتهای بیننسلی بود (Simonse, 1992).
زمین، دودمان و پیامبران
ایوانز پریچارد† نتوانست عملکردی سیاسی مرتبط با گروههای سنی را به اقوام حوزۀ غربی رود نیل نظیر نویرها نسبت دهد. در عوض او در آنچه قرار بود یکی از برجستهترین متون انسانشناسی اجتماعی نوین باشد، چنین استدلال میکند که اساس نظام اجتماعی نویرها در نظام خویشاوندی* پدر سالارانه† آنهاست (Evans-Pritchard, 1940) گزارش او آنچه را که بعدها به «نظریۀ دودمان شاخهای» † یا «نظریۀ فرزندی»* معروف شد، تعمیم میداد که در دهههای ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ یکی از پایههای قواعد انسانشناسی اجتماعی بود. به اعتقاد ایوانزـپریچارد، درگیری در میان نویرها نهایتاً مخرب نیست چراکه نظام دودمانی آن را کاهش میدهد. نظام دودمانی شاختهایشده تعداد حامیانی که یک فرد میتواند علیه فرد دیگر قرار دهد را بنا بر موقعیت نسبی دو طرف در نظام دودمانی تنظیم میکند. از آنجا که این رابطه متقارن است، هیچ کدام از دو طرف نمیتواند غالب شود چون اینجا یک مانع بازدارنده وجود دارد. مناقشه سرانجام توسط یک متخصص مناسک (کاهن پوست پلنگی) که بهعنوان واسطه بین دو دودمان عمل میکند میانجیگری میشود. هر گاه که چنین میانجیگری وجود نداشته باشد مثلاً بین اقوام نویرها و همسایگان آنها یعنی اقوام دینکا- حالت دائمی حمله و ضد حمله به وجود میآید.
این نظریه که ظاهراً برای نویرها کاربرد داشت نخستینبار در دهههای ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰ به وسیله شواهد نقادانه ارائه شده توسط ایوانز- پریچارد در آثار منتشرهاش (Holy 1979) و سپس با ظهور شواهد تاریخی جدید به چالش کشیده شد. (Johnson 1994) بازنگری دقیق موارد مطالعه تنش بین دودمانها که ایوانز-پریچارد از آنها نام برده است به نظر میرسد بیانگر این باشد که دودمانهای محلی با دیگر دودمانها هم پیمان میشوند صرفاً برای ادامه دشمنیها نه براساس «اصول نظام دودمانی شاخهای» بلکه براساس تمایلات عملی و ائتلافهای موردی این موارد تنش و همکاری آنچنان که میتوان از زندگی شبانی انتظار داشت، مربوط به دسترسی به چراگاه میشود و به علاوه اینجا بوم شناسی حوزۀ آبگیر نیل بالادست نیز از اهمیت بالایی برخوردار است.
تحقیقات تاریخی در مورد جوامع حوزۀ آبگیر نیل بالا دست موارد سازگاری بلند مدت و کوتاه مدت با تغییرات آب و هوایی را مورد توجه قرار داده است، سازگاریهایی که توزیع شبانان را در منطقه تحتتأثیر قرار داده است. زمینهایی که قبلاً بواسطه بارش استثنایی باران متروک شدهاند بعدها ممکن است به وسیله اقوامی که لزوماً همان قبلیها نیستند اشغال شوند. تغییر در الگوی زهشکی میتواند چراگاههای قدیمی را از بین ببرد و در جاهای دیگر چراگاههای جدید بسازد. به علاوه هر مساله حرکت سالانه اقوام و حیوانات از مناطق خشک و محدود واقع در جلگه طوفان گیر در فصل باران بهسمت علفزارهای فصول خشک که با تمام شدن طوفان سر بر میآورند دیده میشود. این یک موقعیت نوسانی است که در طی آن دسترسی به چراگاهها و مناطق سکونت بایستی پیوسته مورد مذاکره و رقابت قرار گیرد.
به عقیده ایوانز پریچارد آن دسته از رهبران روحانی که بهعنوان پیامبر† شناخته میشوند و هر از گاهی به شهرت میرسند، نتیجه بحرانهای تاریخی در فاصله شرایط عادی و تثبیت شده هستند. پیامبران نویر توسط او بهمثابۀ معلول و گهگاهی بهمثابۀ علت روابط خشونتبار بین نویرها و دیگر جمعیتها نظیر اقوام دینکا کارگزاران دیگر قدرتهای دور نظیر بردهداران عرب، امپراطوری عثمانی و بعدها نیروی امپراطوری بریتانیا معرفی میشوند. با وجود این تحقیقات تاریخی امروز این دیدگاه را تصحیح کردهاند و پیامبران را از موقعیت حاشیهایشان دور و آنها را در مرکز تاریخ مذهبی و سیاسی اقوام نویر قرار دادهاند.
بنا بر جانسون (۱۹۹۴) پیامبران نویر از حیث فعالیت ادامه رهبران روحانی هستند که دغدغهشان تعریف و تثبیت «جماعتی اخلاقی» پیرامون خودشان بود. آنها به خاطر تجربه زندگی پر از حمله و ضد حمله پر از دفاع از اراضی چراگاهی در مقابل متعدیانی که بواسطه حرکت نامنظم طوفانهای رود نیل مجبورند الگوهای گلهداری خود را تغییر و تطبیق دهند، بنابراین آنها طالب صلح و ثبات هستند. درون جامعه اخلاقی مناقشات با میانجیگری و به صورت صلحآمیز حل و فصل میشوند. به همین دلیل است که پیامبران در تلاش هستند که انحصار را محقق سازند و آن را تا جای ممکن گسترش دهند طوری که تمام نویرها تحت مرجعیت پیامبران قیوم ولی رقیب هستند. وقتی که نیروهای جدایی طلب آنینیا در دهه ۱۹۹۰ به نویرلند وارد شدند رقابت بین پیامبران با تنش اقوام آنیانا و حکومت همسو شد.
الوهیت و تجربه
ادیان حوزۀ رود نیل به خداپرستی ظریفی شهره هستند و هم ایوانز پریچارد† (۱۹۵۷) و هم گادفری لینهارت† (۱۹۶۱) لازم دیدهاند، که در ابتدای کتابهایشان که در مورد نویرها و دینکاها هستند مفصلاً در مورد معانی مختلف واژههایی که برای خدا استعمال میشوند(به ترتیب «که وث» kwoth؛ و «نهیالیک» nihialic)، بحث کنند. خدا یا رب در واژهشناسی دقیقتر لینهارت درجهان دیگری زندگی نمیکند و موجودات روحانی تنها بهعنوان موجوداتی فراانسانی که در این جهان فعالیت دارند مورد توجه اقوام حاشیه نیل هستند. بسیاری از مشاهدهگران مذهبی بودن اقوام حاشیه نیل را مورد توجه قرار داده کند چرا که آن در جهانی زندگی میکنند که خدایان هنوز آن را ترک نکردهاند. هیچ گونه پرستش آبا و اجدادی به چشم نمیخورد ولی به جای آن معابد که گفته میشود مقر اشکال افسانهای نیاکانی بوده است مظهر قدرت روحانی شناخته میشود. شناخته شدهترین این گنبدها در حاشیه غرب رود نیل معابد نیاکانگ (اولین شاه شیلوک) در فنشودا، در شرق بحرالجبل معابر چهرههای نیاکانی قوم دینکا یعنی دنگ (Deng) هست و همچنین اولین استاد نیزه، آیول (Aiwel). عمدهترین آیین مذهبی، قربانی* حیوانات است ولی گزارشهای در مورد قتل آیین یا زنده به گور کردن شخصیتهای مذهبی که حائز ویژگیهای یک «شاه الهی» هستند نیز شنیده شده است مانند مواردی در میان شیلوکها و دینکاها.
مطالعه مذهب دینکا توسط لینهارت یکی از تاثیرگذارترین آثار انسانشناسی بوده است چرا که هم اکنون از آن بهعنوان پیشتر اول نظریه و کارکرد معاصر در انسانشناسی معاصر یاد میشود. لینهارت کارکردگرایی* خام را که در مطالعات انسانشناسی مذهب دراواخر دهههای ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ رایج بود را رد کرد اما با موفقیت از افتادن به دام روشفکرانهای که عقاید مذهبی را مفاهیم پیش علمی و توصیفی میداند اجتناب کرد. این کار سادهای نبود که معتقدان دینکایی را از آنچه که به آن ایمان داشتند تمایز داد. به جای آن لینهارت گفتههای مذهبی دینکا را بهعنوان تفسیری از برخی تجارب آنها در نظر گرفت. برای لینهارت مذهب دینکا نه نوعی خداشناسی بلکه یک پدیدارشناسی† است. این رویکرد لینهارت را به این سمت و سو راهنمایی کرد تا فرضیات موجود در باب ذهن، ذات، حافظه و تجربه را در راه رسیدن به یک تفسیر واحد از دینکاها و به تصویر کشیدن تجربیات آنها را به چالش بکشد.
همچنین نک.: سن، شبانان، فرزندی.
برای مطالعه بیشتر
Baxter, P. T. W., and U. Almagor (eds) (1978) Age, Generation and Time, London: C. Hurst
Ehret, C. (1971) Southern Nilotic History, Evanston, IL: Northwestern University Press
Evans-Pritchard, E. E. (1940) The Nuer, Oxford: Clarendon Press
____ (۱۹۵۷) Nuer Religion, Oxford: Clarendon Press
Greenberg, J. H. (1955) Studies in African Linguistic Classification, New Haven: Compass
Holy, L. (ed) (1979) Segmentary Lineage Systems Reconsidered, Belfast: Queen’s University Papers in Social Anthropology (vol. 4)
Johnson, D. (1994) Nuer Prophets, Oxford: Clarendon Press
Kohler, O. (1955) Geschichte der Erforschung der Nilotischen Sprache, Berlin: Reimer
Lienhardt, G. (1961) Divinity and Experience: The Religion of the Dinka, Oxford: Clarendon Press
Seligman, C. G. and B. Z. Seligman (1932) The Pagan Tribes of the Nilotic Sudan, London: Routledge and Kegan Paul
Simonse, S. (1992) Kings of Disaster, Lieden: E. J. Brill