برگزاری انتخابات کبک نزدیک است و به همراه دیگر شهروندان ساکن استان کبک ما مهاجران نیز حق شرکت در انتخابات را داریم و این واقعیتی آشکار است که هر رای ما هم ارز و برابر رای یک شهروند کبکی در نتیجۀ انتخابات موثر است. با این حال، گفتن این که ما مهاجران استان کبک با کبکی¬ها، در گذران زندگی، در یک کشتی نشسته¬ایم و همه با هم یا راه به ساحل خوشبختی می بریم و یا غرقه می¬شویم، گفتن همۀ واقعیت نیست. این واقعیت البته رویه¬های دیگری هم دارد که با اندکی دقت در آنها می¬توان با اطمینان گفت که نه در این کشتی همه جایگاه یکسانی داریم، نه در آن ساحل موعود، دست همۀ سرنشینان بر همۀ نعمات به یکسان گشوده خواهد بود و نه در کشتی مغروق، ابزار نجات در دسترس همگان بوده است و خواهد بود.
در این کوتاه نوشته، به خاستگاه متفاوت مهاجران، به مهاجران در بازار کار و به انعکاس متفاوت تصویر مهاجران در آیینۀ احزاب کبکی می پردازم.
نوشتههای مرتبط
– تفاوت خاستگاه¬ها
جدا از تفاوتهای جایگاههای اجتماعی و اقتصادیی که در میان لایه¬های گوناگون خود مردمان کبکی وجود دارد، این جامعه در کلیت خود، جامعه¬ای است که در بستر تاریخی و فرهنگی معینی پس از هجوم ملل اروپایی تبار شکل گرفته و با شاخصهای هویتی کاملا آشکار و محسوسی قوام یافته است. تحولات اجتماعی چون برآمد و به نتیجه رسیدن «انقلاب آرام»، برآمد فمینیسم، وضع قوانینی چونان قانون ۱۰۱، (که فرزندان بخش بزرگی از مهاجران را وادار به گذراندن دورۀ ابتدایی و دبیرستان در مدارس فرانسه زبان می¬کند) (۱) و غیرو برآمده از همین بستر تاریخی و فرهنگی و یا در بافتی فراگیرتر، از زمینۀ مشترک تاریخی کشورهای باختری است. ترکیب جمعیتی، تقسیم کار اجتماعی، نهادهای فرهنگی، قوانین کار و سرمایه گذاری، رشته های تحصیلی و غیرو هم به گونه¬ای که «طبیعیِ» رشد و نمو این گونه جوامع است پا گرفته است و تداوم یافته است.
حکایت ما مهاجران، طبیعتا و در ذات خود حکایت دیگری است؛ چرا که در معنی واقعی واژه، ما تافته¬ای جدا بافته¬ایم. ما در فرهنگ و بافت تاریخی و اجتماعی دیگرگونه¬ای بالیده¬ایم و سپس به ترکیب جمعیتی این سرزمین اضافه شده¬ایم. حتی ترکیب جمعیتی مهاجران نتیجۀ سازوکار روندی طبیعی و درونزا نیست، بلکه نتیجۀ مستقیم و غیرمستقیم سنجه¬هایی چون تجربه کاری، تخصص و سن و… است که در چهارچوب آنها مهاجر پروانۀ راهیابی به این سرزمین را گرفته است. پس از ورود هم، زبان تحصیلی فرزندانمان را (در کشوری دوزبانه) ما تعیین نمی¬کنیم، به قوانین حقوقی ای تن می¬دهیم که در به وجود آمدنش نقشی نداشته¬ایم، بدنۀ اصلی هیچ حزبی در کبک از مهاجران شکل نگرفته است و در نتیجه هویتش در دفاع از حقوق مهاجران تعریف نمی¬شود، حاذقترین پزشکانمان الزاما خوش¬شانس¬ترین آنها برای ورود به نظام پزشکی کبک نیستند و….دیده و شنیده هم نشده است که هیچ سیاستمدار کبکی از دیدن پرستار مهاجری که در فروشگاه دلاراما کار می¬کند و یا از دیدار مهندس کشاورزی مهاجری که پیتزا پخش می¬کند پریشان شده باشد.
این تفاوت خاستگاه¬ها، تفاوتهای بسیار آشکاری است که هم در متون دولتی و پژوهشی و هم در کردار اجتماعی جامعۀ کبک به شمار آمده و شناخته شده¬اند. دولتمداران کبکی، به عنوان نمایندگان رسمی جامعه، هر زمان که ضروری کارشان بوده است در این باره گفتگو کرده¬اند (۲) و در قالب ادبیات دولتی و رسانه¬¬ای در جامعه رواجشان داده¬اند؛ عبارتهایی چون «گروه¬های فرهنگی» (Communautés culturelles)، «گروه¬های قومی (Groupe ethniques)، «تازه واردین» (Nouveaux arrivants)، «اقلیتهای مشهود» (Minorités visibles)، از آن جمله¬اند. این مورد آخری یعنی «اقلیتهای مشهود»، که به تمامی بر معیار خاستگاههای نژادی¬ استوار است، اصطلاحی است کاملا رسمی و اداری که در یکی از متون رسمی دولتی بدین گونه تبیین شده است: « […] اقلیت مشهود به کسانی گفته می شود که، به جز بومیان کانادایی، ازنژاد سفید پوستان نیستند و یا این که پوستشان سفید نیست. این گروه شامل چینیها، مردم آسیای جنوبی، سیاه پوستان، فیلیپینیها، مردم آمریکای لاتین، مردمان آسیای شرقی، عربها، آسیای غربی [که شامل ایرانیان هم می¬شود] ژاپنیها، کره¬ایها و دیگر اقلیتهای مشهود و اقلیتهای مشهود چندگانه است.» (۳) آن چنان که متون رسمی این کشور می¬نویسند اختراع و کاربرد این اصطلاح جهت ایجاد امکان دسترسی برابر در کاریابی برای همگان بوده است. حال ببینیم در عمل و در حوزۀ کردار اجتماعی، این تفاوتها سرچشمۀ چه پی¬آمدهایی برای مهاجران استان کبک بوده ¬است.
– جایگاه مهاجران در بازار کار
می دانیم که از زمانی که دولت استانی کبک در سال ۱۹۷۶ رسما به عنوان دولت شناخته شد، تنها دو جریان سیاسی عمده به تناوب زمامدار این استان بوده اند؛ حزب کبکی (۱۹۷۶ – ۱۹۸۵ و ۱۹۹۴ ۲۰۰۳) و حزب لیبرال (۱۹۸۵ – ۱۹۹۴ و از سال ۲۰۰۳ تا امروز). بنا به آن که در شرایط امروزی، مهمترین دغدغۀ رای دهندگان در استان کبک مسایل اقتصادی است، جا دارد بپرسیم که آیا با آمدن و رفتن این یا آن حزب، در وضعیت اقتصادی مهاجران و جایگاهشان در بازار کار تغییری دیده شده است؟ آمارهای رسمی به قدر کافی در این باره گویایند. نگاهی به آنها بیاندازیم؛
– از سال ۱۹۸۱ تا سال ۲۰۰۱ درصد مهاجرانی که با مدارک تحصیلی پس از دوران متوسطه به استان کبک آمده اند تقریبا ۳ برابر شده است (۷.۷ درصد در سال ۱۹۸۱ و ۲۰.۷ درصد در سال ۲۰۰۱). در همین مقطع زمانی، در صد بیکاری کل مهاجران بالغ مرد از ۵.۹ درصد (۱۹۸۱) به ۱۳.۵ درصد (۲۰۰۱) و مهاجران زن از ۱۰.۱ درصد (۱۹۸۱) به ۱۴.۹ درصد (۲۰۰۱) رسیده است. یادآوری کنیم که درصد رشد بیکاری نزد مهاجرین آفریقایی از دیگر مهاجرین بالاتر بوده است (۷.۹ درصد در سال ۱۹۸۱ و ۱۴.۷ درصد در سال ۲۰۰۱). (۴)
– در سال ۲۰۰۶، مهاجران ۱۱.۴ درصد کمتر از کبکی¬ها بخت پیدا کردن کار در این استان داشته اند. در استان¬های کلمبا بریتانیک و انتاریو که جمعیت مهاجر بیشتری داشته¬اند، این اختلاف تنها ۵ درصد بوده است. (۵) به عبارت دیگر، مهاجران در استان کبک ۲ برابر بیشتر از مهاجران استانهای نامبرده در معرض بیکاری¬ بوده اند.
– در سال ۲۰۰۷، کسانی که به «اقلیتهای مشهود» تعلق داشته اند ۱۶ درصد بیشتر از میانگین بیکاری در کل کبک در معرض بیکاری بوده اند. بیافزایم که اختلاف در صد بیکاری این گروه اخیر نسبت به میانگین بیکاری در استان انتاریو، در همین سال، تنها ۶ درصد بوده است. (۶)
– در سال ۲۰۰۸، ۲۱.۵ درصد از تهیدست¬ترین ساکنین استان کبک از جامعۀ مهاجران تازه وارد بوده اند. درصد این تهیدستی در میان مهاجران قدیمی تر ۱۱.۲ درصد بوده است.(۷)
– در سال ۲۰۰۹، ۸۰ درصد مهاجرانی که از کمکهای دولتی استفاده می¬کرده¬اند، تحصیلاتی بالاتر از دیپلم متوسطه داشته¬اند. در نسبتی وارونه، ۷۵ درصد کبکی¬هایی که از این کمکها بهره می گرفته¬اند تحصیلات پایین¬تر از دیپلم متوسطه داشته¬اند. (۸)
– در سال ۲۰۱۱، ۴۷ درصد ساکنین مونترال که از کمک دولتی استفاده می¬کرده¬اند، در خارج از کانادا متولد شده¬اند. در سال ۲۰۰۵ درصد دریافت کنندگان کمکهای دولتی ۴۴.۳ درصد این گروه بوده است. (۸).
– در همین سال ۲۰۰۱، شمار افراد این اقلیتها ۳۰.۷ درصد جمعیت کل مونترال بوده است، و ۵۱ درصد آنها دارای حداقل مدرک دانشگاهی کارشناسی بوده¬اند. از این جمعیت تنها ۱۳ درصدشان در کارهای دولتی شاغل هستند. (۹) این امر به وضوح نشان می دهد که تنوع جمعیتی کارکنان دولتی انعکاسی از بافت جامعه موجود نیست.
آمار بسیار زیادی از پژوهشهای دانشگاهی و دولتی در این زمینه در دست هست و بر این فهرست هنوز هم می توان بیش از اینها افزود. حال ببینیم که حضور و زندگی مهاجران چه انعکاسی در برنامه های احزاب در انتخابات پیش رو داشته است.
– مهاجران در آیینۀ احزاب کبک
احزابی که در این انتخابات کاندیدا معرفی کرده¬اند، طبیعتا برنامه¬هایی (Plateforme) ارایه داده-اند که محتوای آنها دل¬مشغولی¬های اصلی احزاب را نشان می¬دهد.(۱۰) بر مبنای نگاه به پدیدۀ «مهاجر» و «مهاجرت» در این برنامه¬ها، احزاب کم و بیش به ۳ گرایش بخش می¬شوند:
– در گرایش نخست، به روشنی و به تناوب از «مهاجر» و «گروههای فرهنگی» و «اقلیتهای مشهود» نام برده می¬شود و پیشنهادهایی را در چهارچوب برنامه¬ها ارایه می¬دهد. حزب کبک متحد (Québec Solidaire)، در فصل بیستم برنامه¬اش، حزب همگرایی برای آیندۀ کبک (Coalition, Avenir Québec) در سه بخش از تعهداتش، با اشاره به آمار بیکاری مهاجران، و حزب اتحاد شهروندی کبک (UCQ)، در فصل هشتم، به این مقوله پرداخته¬اند.
– در گرایش دوم، تنها به پدیدۀ مهاجرت پرداخته می¬شود و راهکارهایی ارایه می¬شود که چگونه آن را می¬توان در خدمت جامعۀ کبکی به کار گرفت. حزب برنامۀ ملی (Option Nationale) که در برنامه اش تنها ۳ بار از «مهاجرت» نام برده است ( یکی در مقدمه و دیگری در بخش مربوط به امور بهداشت و پزشکی و دیگری در بخش آموزش زبان فرانسه) و حزب محافظه کار کبک (که در بخش پنجم برنامه¬اش، در طرح ادغام (Intégration) که با عبارت «تازه واردین» به مهاجرین اشاره می کند) در این گرایش جای می گیرند.
– در گرایش سوم، مهاجران و مهاجرت موضوعهای درخور توجهی نبوده¬اند که به آن مستقلا پرداخته شود، به عبارت دیگر عمدۀ مهاجران از «اقلیتهای مشهود» به «اقلیتهای نامشهود» تغییر جایگاه داده اند. حزب سبز کبکی (PVQ)، حزب لیبرال (PLQ) و حزب کبکی (PQ) به این گرایش تعلق دارند. حزب سبز در برنامه¬اش حتی یک¬ بار نه از واژه¬های «مهاجرت» و «مهاجران» استفاده کرده است، نه از عبارت «تازه واردین». حزب لیبرال کبک در برنامه¬اش تنها یک بار از عبارت «تازه واردها» (در برنامۀ فرستادنشان به مناطق کم جمعیت استان کبک) و یک بار از واژۀ «مهاجرت» (برای دانشجویان خارجی) نام می¬برد. البته بدیع¬ترین رویکرد در این حوزه، رویکرد حزب کبکی (PQ) است. این حزب در برنامۀ انتخاباتی خود تنها یک بار واژۀ «مهاجرت» را به کار برده است و به جای واژۀ «مهاجر» چهاربار از واژۀ «کبکی¬های جدید» استفاده کرده است. بدینسان، نام مهاجران که عوض شد و به خیر و خوشی «کبکی جدید» شدند، و به گفتۀ مولوی «بوسه دادندی به آن نام شریف رونهادندی به آن وصف لطیف»، دیگر «مهاجر»ی باقی نمی ماند که کسی به مشکلاتش رسیدگی کند و برایش عرق جبین برنامه¬ریزی بریزد. پرسش از این حزب هم که در «کبک مستقل»، که وعده¬اش را می¬دهند، مهاجران چه وضعیتی خواهد داشت، پرسش بی¬موردی می¬شود.
تا انتخابات برگزار شود، کاندیداهای احزاب وعده هایشان را از در و دیوار و تلویزیون و رادیو روانۀ چشم و روانمان می کنند: از بهای پایین مهدکودکها تا ساختن پارکینگهای جدید و تخفیف مالیاتی و غیرو. گرایش مهاجران (با بیش از ۱۰ درصد جمعیت استان کبک، و حدود ۳۱ درصد جمعیت مونترال) به این حزب یا آن حزب بی تردید بر نتیجۀ انتخابات تاثیرگذار خواهد بود. تردید آن جا چهره می¬کند که از خود بپرسیم آیا نتیجۀ انتخابات کوچکترین تاثیری بر روند زندگی مهاجران در استان کبک خواهد داشت یا خیر.
(۱) خانم پولین ماروا، سرپرست حزب کبکی (Parti Québécois)، در تبلیغات انتخاباتی خود می گوید که این اجبار به تحصیل در مدارس فرانسه زبان برای مهاجران، به دوره های پس از دبیرستان هم باید تسری داده شود. نتیجه آن می شود که فرزند خانوادۀ مهاجر در سن بلوغ قانونی، به حیث مهاجر بودنش، حتی حق گزینش موسسۀ آموزشی خود را نداشته باشد، ظاهرا مهاجران نزد اصحاب این حزب محکوم به «صغیر» ماندن اند.
(۲) گاهی هم نام بردن از مهاجران برای توجیه شکستی سیاسی بوده است. بهترین نمونۀ آن گفتار ژاک پاریزو ( Jacques Parizeau)، در شب شکست همه پرسی (در ماه اکتبر سال ۱۹۹۵) استقلال استان کبک بود. در این گفتار وی، در جایگاه نخست وزیر حزب کبکی، مستقیما «رای گروه¬های قومی» و «پول [فدرالیستها]» را عوامل اصلی شکست عنوان کرد. گفتۀ ایشان هرچند واکنشی بوده است به نتیجۀ انتخابات، بی گمان پاسخی به این پرسش نبوده است که چرا مهاجران آن سالها روی خوش به استقلال کبک نشان نداده اند.
(۳) Cf. http ://www.statcan.gc.ca/concepts/definitions/minority-minorite1-fra.htm
(۴) Jean Michel Cousineau et Brahim Boudarbat, « La situation économique des immigrants au Québec », Relation industrielle, vol. 64, n. 2, 2009.
(۵) http://destinationquebec.akova.ca/2010/etude-sur-lintegration-economique-des-immigrants-au-quebec/
(۶) Cf. http://affaires.lapresse.ca/economie/200901/06/01-684339-integration-difficile-des-immigres-au-marche-du-travail.php
(۷) Annick Lenoir et Paul Morin, « La situation socio-économique des minorités visibles et religieuses au Québec. », Département de service social, Université de Sherbrooke, 2008.
(۸) http://affaires.lapresse.ca/economie/quebec/201104/14/01-4389677-aide-sociale-la-situation-des-immigrants-se-deteriore-a-montreal.php
(۹) Journal Métro, Mercredi 25 mai 2011, Montréal Canada, p.1
(۱۰) برنامۀ همۀ حزبهایی که در انتخابات شرکت می کنند در سایتهایشان آمده است. بد نیست بدانیم که همۀ ۲۰ حزب رسمی استان کبک (احزابی چون جبهۀ حشیش (Bloc Pot) ،حزب مارکسیست – لنینیست کبک، حزب پوچ (Parti Nul) و ….) در این انتخابات شرکت نمی کنند.
دکتر محسن حافظیان، پژوهشگر و استاد دانشگاه در کانادا است.