انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

امید؛ زندگی و دیگر هیچ…

امیدواری حالتی است که از حس وصول به مطلوب برمی خیزد. آدمیان آنگاه که احساس می‌کنند می‌توانند در مسیر طراحی شده پیش روی خویش در وصول به اهداف مطلوب و منزلگاه‌های پیش‌بینی شده با توفیق همراه باشند، ‌امیدوار می‌گردند و آنگاه که به هر دلیل و علتی احساس کنند که به آنچه می‌خواهند نمی‌رسند و مطلوبشان چنان دور از دسترس است که مصداق «دست ما کوتاه و خرما بر نخیل» می‌گردد، ناامیدی در جان آدمی لانه می‌کند و باید منتظر پیامد‌های طبیعی آن نشست. پیامد‌هایی که در تاریخ پر فراز و فرود ایران کم ندیده‌ایم. عزلت نشینی‌ها و مراقبت‌های درونی، افسردگی‌ها و گاهی هم پرخاشگری‌های فردی و اجتماعی.
در این نوشتار سعی برآن است تا به اندازه وسع و بضاعت نگارنده، به این پرسش که در شرایط ناسازگار ساختاری چگونه می‌توان از «امید» نگهبانی کرد تا به هیچ نیانجامد و به محاق نرود، پاسخ داده شود.
اگر بخواهیم با نگاهی جامعه‌شناسانه به موضوع بنگریم ناگزیریم تا از بنیان‌های نظری سه مکتب کارکردگرایی ساختاری، تضاد و کنش متقابل نمادین برای پایه‌ریزی بحث مدد بگیریم.
در نگاه کارکرد گرایان، جامعه به مثابه ارگانیزمی زنده عمل می‌کند که هر نظام فرعی(Subsystem) و هر عضو آن با کارکرد خود تعریف می‌گردد و مشروعیت پیدا می‌کند. پارسونز نظام کلان اجتماعی را به چهار نظام فرعی شامل نظام‌های ارگانیسمی، شخصیت، اجتماعی و فرهنگی تقسیم‌بندی می‌کند که هریک متناظر با کارکرد‌های الزامی برای بقای جامعه در نظریه پارسونز است:
• نظام ارگانیسمی متناظر با کارکرد سازگاری
• نظام شخصیت متناظر با کارکرد دستیابی به هدف
• نظام اجتماعی متناظر با کارکرد یگانگی
• نظام فرهنگی متناظر با کارکرد حفظ الگو‌های نهفته. (روشه، ۱۳۷۶: ۸۳)

اما اصول اساسی در مکتب کنش متقابل نمادین را می‌توانیم اینگونه بیان کنیم:
• انسان، برخلاف حیوان‌های فرودست، از ظرفیت تفکر بهره‌مند است.
• ظرفیت تفکر ازطریق تعاملات اجتماعی شکل می‌گیرد.
• مردم در تعاملات اجتماعی، معانی و نماد‌هایی را می‌آموزند که به آن‌ها امکان می‌دهد ظرفیت‌های فکری متمایزی داشته باشند.
• معانی و نماد‌ها امکان کنش‌ها و تعاملات متمایزی را برای مردم فراهم می‌کند.
• مردم ازطریق کنش‌ها و تعاملات می‌توانند براساس تفسیرشان، معانی موقعیت‌ها را تصحیح یا جایگزین کنند.
• مردم می‌توانند این تصحیح و جایگزینی را انجام دهند، زیرا بخشی از توانایی آن‌ها به تعامل با خودشان مربوط است، به‌طوری‌که به آن‌ها امکان می‌دهد کنش خود را تاحدّامکان بیازمایند و محاسن و مضرات آن را ارزیابی نمایند و درنهایت، یکی را انتخاب کنند.
• الگو‌های درهم‌تنیده کنش‌ها و تعاملاتْ گروه‌ها و جوامع را تشکیل می‌دهد (ریتزر، ۲۰۱۱: ۳۵۷).
ازنظر مید، «خود» سازه‌ای اجتماعی است که در جامعه ساخته می‌شود. «خود» همچون بعضی چیز‌ها توسعه می‌یابد؛ یعنی در ابتدا (زمان تولد) موجود نیست؛ اما در تجربه فعالیت و فرایند اجتماعی سربرمی‌آورد و به‌مثابه نتیجه ارتباط فرد با دیگران، طی فرایندی کلی، در فرد توسعه می‌یابد (مید، ۱۹۷۲: ۱۳۵). «من» بخشی از «خود» است که آزادیِ عمل و خودانگیختگی را تأمین می‌کند و منبع خلاقیت و ابداع است (کالینز، ۲۰۰۴: ۲۳۳). «من اجتماعی» تظاهر جامعه در انسان و واقعیتی است که برای جامعه مهم تلقی می‌شود. این واقعیت معمولاً همان ساخت هنجاری‌فرهنگی جامعه و گروه‌های اجتماعی است. همواره تقابلی میان «من» و «من اجتماعی» در درون انسان وجود دارد که ممکن است به پذیرش بی‌چون‌وچرای هنجار‌ها و تن‌دادن به توقعات اجتماعی یا مقاومت فرد دربرابر آن‌ها منجر شود. میان «من» و «من اجتماعی» رابطه‌ای جدلی وجود دارد که هم می‌تواند به‌صورت قطبی عمل کند و هم به جدل تکمیلی بدل شود (ابوالحسن تنهایی، ۱۳۸۳: ۴۲۸-۴۲۹).
در نگاه ساختارگرایانه تأکید بر ساختار‌ها چنان است که قدرت عاملیت فردی به سمت و سوی نادیده انگاشتن می‌رود و ساختار‌های کلان اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی می‌توانند بهشت بیافرینند یا بهشت را به جهنم بدل نمایند. اگر در تحلیل خود فقط با این نگاه همراهی کنیم و در تاریخ گذشته خود و امروزمان مرور کنیم، شواهد و قرائن به گونه‌ای است که کاستی‌ها، ناراستی‌ها و تاریکی‌ها چنان پررنگ است که‌امید چاره‌ای ندارد جز اینکه به محاق رود. اگر همه چیز را مدیون ساختار‌های کلان باشیم، ناگزیریم که بپذیریم زندگی در ایران با چنین شواهدی تاریخی نباید دوام می‌آورده، اما دنیای بیرونی ما حرفی دیگر دارد. زندگی در این سرزمین بوده، ادامه داشته تا امروز که به ما رسیده است. اما در نگاه مارکسیست‌ها و ایدئولوگ‌های مذهبی نیز ضمن تأکید بر ساختار‌های هژمون موجود، ما را علیه ساختار‌ها می‌شورانند تا ما را به جایی برسانند که نه تنها اینجا نیست بلکه گویا در هیچ جای این کره خاکی جز ذهن سیاسیون آرمان گرای انتزاعی وجود خارجی ندارد. در نگاه مارکسیست‌ها تضاد منافع گروه‌های اجتماعی، نهادینه شدن خودآگاهی، تبدیل طبقه «در خود» به طبقه «برای خود» و در نهایت اتحاد شعورمند پرولتاریا موجب انقلابی کلان بر علیه بورژوای حاکم خواهد شد که نتیجه آن جامعه‌ای بی‌طبقه است که البته هنوز در عالم واقعیت بروز و ظهوری نداشته است و از قضا تجربه جهان حاکی از آن است که محصول تلاش برای استقرار بهشت از سوی نیرو‌های مارکسیستی و ایدئولوگ‌های مذهبی به ایجاد جهنم‌هایی انجامیده که حداقل زندگی مردمان را هم در خود سوزانده است.
زندگی در این سرزمین مدیون رویداد‌ها و کنشگری‌های آگاهانه و فعالانه‌ای است که نمی‌توان آن‌ها را ندید. رویداد‌هایی جمعی که در شادمانی و غم رسالتی ماهوی از جنس پیام‌آوری زندگی داشته‌اند چرا که « در عشق زنده باید که از مرده هیچ ناید». مردم این سرزمین در عزا و سوگواری در کنار هم، بار سنگین از دست دادن‌ها و فراق‌ها را حمل می‌کنند. در شادمانی‌ها دست در دست یکدیگر، زن و مرد و پیر و جوان پایکوبی کرده‌اند و رقصیده‌اند و از دل زیست اجتماعی خود، خالق موسیقی و آوا‌ها و نوا‌ها بوده‌اند.
در این سرزمین کم آب، که خشکسالی و کمی بارش‌ها می‌توانسته زندگی مردمان را به مخاطره بیاندازد، مردم در کنار یکدیگر قنات حفر کرده‌اند تا آبادانی را در همجواری آب تحقق بخشند. این ملت روز‌های سخت و شب‌های سرد را در سایه آیین‌ها و مناسک جمعی همچون شب چله از سرگذرانده تا زندگی را پاس بدارد و زندگی کردنش عین مبارزه با کجی‌ها و ناراستی‌های نظام‌مند بوده که او را به «مرگ» و «نیستی» فرا می‌خوانده است و ایرانی دعوت کم جان زندگی را به نهیب بلند مرگ همواره ترجیح داده است.
انسان ایرانی با اقلیم سرزمینی خود گره‌ای ناگسستنی دارد تا در اتحاد با زیست بوم خود از خویش مراقبت کند و نگذارد نفس های‌امیدِ رسیدن به فردای روشن و بهتر به شماره بیافتد.
امروز مروری بر شاخص‌های کلان نمی‌تواند نوید بخش باشد. شاخص‌های اقتصادی پیام‌آور‌امیدی روشنی بخش برای رساندن ملت به روز‌های بهتر نیستند، فساد نظام‌مند و ناکارآمدی چنان عیان شده است که نمی‌توان گفت که «انشالله گربه است» بلکه این پلنگ درنده بر پنجره‌های خانه این مردم پنجه می‌کوبد. میدان سیاست رسمی در انحصار اقتدارگرایان است و توتالیتاریسم تمام قد در میدان گردن فرازی می‌کند و وصول گروه‌های مشروع اجتماعی به اهداف خود در چارچوب‌های سیستمی، رو به افول است. فرزانگان و فرهیختگان قدر نمی‌بینند و بر صدر نمی‌نشینند و شرایط به گونه‌ای است که «جاهلان سرور شدستند و زبیم/ عاقلان سر‌ها کشیده در گلیم»
اگر امروز بخواهیم تحلیل‌مان را معطوف به ساختار‌های کج و معوج موجود نماییم، نه فهم‌اش سخت و سنگین است و نه می‌تواند‌امید را در دل ملت ایران روشن‌تر کند. از درد گفتن وشنیدن هم، زمانی دارد و ادامه بازگویی آن جز ملال و خستگی و افسردگی اجتماعی چیز مبارکی در پی نخواهد آورد.
اما تجربه‌های تاریخی این ملت حاکی از آن است که می‌توان با علم به ناکارآمدی ساختار‌ها و مدیریت زندگی آنگونه که مطلوبیت آن فهمیده می‌شود و در اندازه و بضاعت آدمیان است از‌امید نگهبانی کرد و حفاظت از‌امید به صورت بازگشتی، خود مقوم زندگی مطلوب آدمیان خواهد شد. پدران و مادران ما در این سرزمین یاد داده‌اند که بیش از اینکه به ماتم بپردازیم به شادی‌های جمعی روی بیاوریم، بیش از اینکه از نداشته‌های خود غصه‌دار شویم با قناعت ورزی از داشته‌های محدود خود لذت بیشتر ببریم، بیش از آنکه در حرص آمدن فردا و افسوس گذشته باشیم امروزمان را مدیریت کنیم و زندگی را پاس بداریم چرا که اگر می‌خواهیم فردا را ببینیم باید زنده باشیم و همین زنده بودن بر مدار داشته‌های مادی و معنوی خود نگهبان‌امید است و‌امید، زندگی افروز است.
باید هوشیار بود که نه در ذیل ساختارهای آوارگونه ناکارآمد به مرگ روی آورد و نه در اجابت به توهمات ذهنی ایده آلیست ها به هوای بهشت، به جهنم پا گذاشت. بلکه با تاکید بر عاملیت های فردی و گروهی هوشیار و توانمندِ هرچند محدود و کوچک به رویدادهای زندگی بخشی که تجربه تاریخی ما نیز بر آنها صحه گذاشته اند روی آورد تا زندگی و امید را همراه با هم پاسداری کرد.
به تعبیری زندگی کردن به اندازه بضاعت مطلوب و مدیریت درست منابع مالی، احساسی، ارتباطی و… در شرایطی که ساختار‌ها آدمی را به مرگ و نیستی و نزاع و نفرت و کدورت فرا می خوانند عین مبارزه با تاریکی، پلشتی و تقویم‌کننده‌امید است.

 

منابع:
– ابوالحسن تنهایی، حسین (۱۳۸۳). درآمدی بر مکاتب و نظریه‌های جامعه‌شناسی. چاپ پنجم. مشهد: نشر مرندیز.
– روشه، گی (۱۳۷۶). جامعه‌شناسی تالکوت پارسونز. ترجمه عبدالحسین نیک‌گهر. چاپ اول. تهران: تبیان.
– Collins، R. (۲۰۰۴). Theoretical Sociology. Jaipur: Prem Rawat Publications.
– Mead، G. H. (۱۹۷۲). Mind، Self and Society. Chicago: University of Chicago Press.
– Ritzer، G. (۲۰۱۱). Sociological Theory. ۷th Edition. New York: McGraw-Hill Higher Education.