انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

الویت به آموزش توده ها

نیکلا فورنه برگردان بابک دهقان

صحنه کتابخانه ایوراتین، شهرتخیلی بوریس پاسترناک در کتاب دکترژیواگو، منتشرشده در۱۹۵۸، احساس عمیقی را، که او چهل سال پیشترمیتوانست داشته باشد، منعکس میکند : قهرمان کتاب وارد سالن مطالعه ای میشود که درآن نمایندگان روشنفکران قدیمی در کنارمردم عادی، با لباسی مرتب ولی «سر درگم، همچون در یک کلیسا»، جای گرفته اند. مولف درآنجا برعطش فوق العاده برای دست یابی به فرهنگ، که طبقات مردمی را در سال ۱۹۱۷ در برگرفت، تاکید می کند، مردمی که تا آن زمان در حاشیه آگاهی نگه داشته میشدند.

هنگامی که بلشویک ها به قدرت میرسند، برنامه رهائی سازشان، با سیاسی شدن طبقات مردمی واشتیاق آنان برای آموختن یکصدا میشود. ازفوریه تا اکتبر ۱۹۱۷، مردم پیش از آنکه راهی مدارس وکتابخانه ها شوند، درمکتب شورا ها تعلیم دیده بودند : آنها دربیش از ۱۵۰۰ شورا دراکتبر۱۹۱۷، یاد میگرفتند، بحث میکردند، زندگی اجتماعی را سازمان دهی میکردند وسرانجام جرات میکردند که مدعی قدرت شوند. قدرت جدید آمورش مردم را دراولویت قرارداد – سه چهارم ازصد وپنجاه میلیون کودک، زن ومرد خواندن ونوشتن را اصلا بلد نبوده ویا به سختی از پس آن برمیآمدند. برای لئون تروتسکی «فرهنگ ازشیره اقتصاد زندگی میکند»(۱). اما جنگ ها، جهانی وسپس داخلی، ونیز تحریم تحمیل شده توسط قدرت های بزرگ، امکانات اندک کشوررا بازهم کمتر کرده واضافه برآن کارگران آگاه تررا نابود کرده بود. عقب ماندگی اقتصادی وفرهنگی، میراث تزاریسم، شرایط را وخیم ترمیکرد.

علی رغم کمبود مزمن کاغذ، چاپخانه ها میلیونها کتاب درسی واملائی به دهها زبان مورداستفاده دراتحاد شوروی جدید بیرون دادند.

ازهمان آغاز دسامبر۱۹۱۷، قدرت شورائی، ابتدا اجباری بودن خواندن ونوشتن برای همه، وسپس، یک سال بعد، «تعلیم دادن چندین بی سواد» توسط هر فرد تحصیل کرده را اعلام کرده ودردسامبر ۱۹۱۹، تاکید میکند « هرکسی (…) که مانع از حضوربی سوادان در کلاس درس شود، تحت تعقیب قانونی قرارخواهدگرفت»(۲). درروستا های دورافتاده، خواندن روزنامه به صدای بلند مرسوم شد. درزمان جنگ داخلی وبهنگام اجباری شدن آموزش درآوریل ۱۹۱۸، ارتش سرخ، به یکی ازاصلی ترین عوامل آموزش هزاران کارگر جوان ودهقانان به زیرپرچم فراخوانده شده، تبدیل شد. درآغاز سال ۱۹۱۹، ارتش سرخ ۱۲۰۰ کانون کتاب خوانی و۶۲۰۰ محفل سیاسی، علمی، کشاورزی وغیره را دربرمیگرفت. همه امکانات، از رقابت میان برنامه های سواد آموزی، سرپرستی آموزشی دهقانان توسط کارگران ویا تازه سواد دارشدگان تا رادیو، سینما، پوستروتئاتر، بکارگرفته شدند.

ازانبارها، کارخانه ها، مزارع و چادرهای عشایربرای تدریس استفاده میشد. قایق ها وقطارهای موسوم به «تبلیغات» با ازعزلت بیرون کشیدن مناطق دورافتاده، توده های مردمی هرچه بیشتری را که، حریص روزنامه، کتاب وآگاهی بودند، جلب میکردند. به گفته تاریخدان ژان – میشل پالمیه، « در عرض دوسال، قطارهای تبلیغات به حدود هزارناحیه سفرکرده وکارکنان آنها بیش از سه هزارکنفرانس دادند (۳)». کلاسهای شبانه ویا تدریس درخانه بویژه برای زنان در نظرگرفته شده بود.

علی رغم جنگ داخلی، حکومت ازهرگونه ابتکارعمل ونوآوری آموزشی حمایت میکرد. درسال ۱۹۱۸ تصمیم گرفته میشود که انتخاب معلمان برعهده شورای آموزش تحت نظارت مردمی خواهد بود، عملکردی که در میانه سالهای ۱۹۲۰ وبا بیشترشدن اداره بازی به پس رانده میشود. دولت برای کمک به چهار میلیون یتیم فقیرتجربیات آموزشی را تشویق میکرد : اردوها، یتیم خانه ها، خانه ها ومحله های کودکان که در آنجا زندگی جمعی وخواص آن دریادگیری وخودکفائی ونیزفعالیت تولیدی ترویج میشد. وگرچه مهارت های برخی ازمعلمان با عجله انتخاب شده خیلی کم بود اما ازخوگذشتگی جمعی، نواقص را برطرف میکرد، چیزی که بسیاری ازناظران را شگفت زده میکرد. سلستن فرنه در سال ۱۹۲۵« از تعجب وتحسین خویش» دراین باره سخن میگوید واضافه میکند که «بویژه اگربخاطر داشته باشیم که این پیشرفت های عظیم در چه شرایطی حاصل شده اند». او مینویسد، کارشناسان علوم آموزشی روس « با تکیه براعتقاد خویش نسبت به نهضت مردمی وفعالیت انقلابی، آنچنان روشنائی به کار خویش بخشیده اند که نه تنها سطح علوم آموزشی را همترازغرب کرده اند بلکه درمقایسه با آزمایش های خجولانه ما، ازما بنحو چشم گیری فراتررفته اند»(۴).

درحالیکه تزاریسم فقط یک کودک از پنج کودک را به تحصیل میفرستاد، در حکومت جدید، مدرسه اجباری، مجانی ومختلط میشود. ۷ اکتبر ۱۹۱۸، بواسطه فرمانی، مدرسه یگانه کار جایگزین سامانه آموزشی پیشین میشود. بحث در باره برنامه های درسی آنچنان پرشور وگسترده بود که آغاز سال تحصیلی ۱۹۱۸ ناچارا به تعویق افتاد. عده ای برآن بودند که برنامه های تحصیلی باید توسعه شخصیت کودک را، ازجمله برای مقابله با خودکامگی معلمان، ارجحیت دهد وبرخی دیگرمدرسه ای اشتراکی پیشنهاد میکردند که برنامه آن میبایستی زندگی واقعی را منعکس سازد. دولت با توجه به ادامه عدم توافق، اشکالی نمی دید که برنامه های مختلفی بر اساس شرایط شهرها به آزمایش گذارده شود. دولت میخواست آموزش وپرورش را ازقید سامانه پیشین که سرچشمه بازتولید نابرابری بود رها سازد. کمیساریای (وزارت) خلق برای آموزش، از مدرسه ای خودگردان حمایت میکرد که درآن آموزش عمومی وصنعتی، تربیت مهندسین وتکنیسین هائی را میسر میسازد که قادرند نوسازی تولید وپیشرفت علمی را به پیش برده ودرعین حال شهروندان آینده یک جامعه سوسیالیستی باشند. در ژانویه ۱۹۲۱، مشکلات مادی به کاهش دوره تحصیلی، ۸ تا ۱۵ سالگی به جای ۱۷ سالگی، منجرشد. به موازات آن، از سال ۱۹۱۹ به بعد، نوعی تبعیض مثبت برقرار شد : دانشکده های کارگری (rabfak)، برای افراد کم سواد تسهیلات خاصی برای دستیابی به تحصیلات عالی ایجاد کردند. در ادامه، مراکر تحقیقاتی ودانشگاه های بسیاری، ازجمله مجتمع علمی Akademgorodok در سال ۱۹۵۷ وپیش ازرونق Silicon Valley، تاسیس شدند که هزاران پژوهشگردرعلوم مختلف درکنار یکدیگرفعالیت میکردند. این سیاست اراده گرایانه در رابطه با آموزش وپژوهش، که به شوروی اجازه داد تا اولین انسان را به فضا بفرستد، از همان سال های اولیه انقلاب درپیش گرفته شد، آنهم درشرایط بی چیزی نسبتا کامل.

 

خانه های خلق، کانون های کارگری، « خانه های چوبی (isbas) قرائت» …

در موزائیک خلق هائی که امپراتوری سابق روسیه را تشکیل میدادند وبرخی تقریبا بی سواد بودند، برای حدود چهل زبان وگویش، سامانه های نگارش خاص ایجاد شد. بلشویک ها، برخلاف سیاست روسی کردن اجباری تزار که بعد ها توسط استالین دنبال خواهد شد، الفبای سیریلیک، عامل تسلط روس بزرگ، را تحمیل نکردند. بلشویک ها، که خواهان بدورانداختن تمامی شکل های میهن شیفتگی (chauvinisme) بودند، مشوق جنبش شگفت انگیزی برای بکار بردن الفبای لاتین شدند، جنبشی که موفقیت عظیمی درمیان خلقهای شمال بزرگ، اقلیت های قفقازی، چینی ها وکره ای های شرق دور، ویا ترک زبانان بدست آورد ، که چنین چیزی پوششی برای مبارزه میان استثمارشدگان وفئودالها، بورژوازی نوپا ویا فرقه های مذهبی که از الفبای عربی دفاع میکردند ویا راز نوشتن را پنهان میکردند. این حرکت، همچنین به مفهوم گشایش به سوی غرب، تلاشی برای نزدیک کردن توده های روسیه به طبقه کارگرپیشرفته تراین کشورها نیز بود. درشوروی که ۱۲۲ زبان وگویش وجود داشت، تا سال ۱۹۲۹ دهها زبان محاوره ای ازالفبای لاتین استفاده میکردند (۵).

میان تمایل خلق برای آموختن واعتقاد بلشویک ها به اینکه توده ها میتوانند وباید امکانات فرهنگی لازم برای اداره حکومت توسط خودشان را صاحب شوند (لنین میگفت حتی زنان خانه دار)، موانع مادی ناشی از شرایط تحمیلی بیشمار بودند. داستان چنگیز آیتماتوف، اولین معلم، حکایت یک سربازارتش سرخ خیلی کم سواد است که بی هیچ کتابی ویا آشنائی با نحوه تدریس، فقط با مختصری که درارتش آموخته است، درسال ۱۹۲۴، آمده است تا درروستائی درقیرقزستان مدرسه ای بسازد. روستائیان سرکش، در وحله اول تمایلی به مشارکت برای ساختن مدرسه ندارند. ده ها هزارخانه خلق، کانون کارگران، خانه های چوبی برای خواندن وکتابخانه (ضروری با توجه به کمبود کاغذ برای چاپ کردن) پدیدار شدند. با هدف دوگانه آموزش دادن وقانع کردن – بویژه در روستا ها که پس از مصادره اجباری محصولات کشاورزی دربهار ۱۹۱۸، نسبت به حکومت شوروی خصومت بیشتری نشان میدادند – این نهاد ها اکثراوقات با کمی مقاومت مواجه میشدند. علی رغم مشکلات، ۲۰۰ هزار آموزش دهنده، ۵ میلیون نفر را تا سال ۱۹۲۱ و۷میلیون نفر را تا سال ۱۹۲۲ باسواد کرده بودند. پس از پایان جنگ داخلی در۱۹۲۱، تعداد جوانان ثبت نام شده از ۳٫۵ میلیون نفر به ۵ میلیون نفررسیده بود. درسال ۱۹۲۹، تعداد محصلین به ۱۳ میلیون وتعداد مدارس به ۱۳۹ هزارمیرسید.

آموزش توده ها در زمان استالین نیز ادامه یافت، مخصوصا بدین خاطرکه سیاست صنعتی کردن سریع کشور، بستر اشتراکی کردن زمین، بدان نیازمند بود. اما بحث های سالهای اولیه درباره محتوی آموزشی به سکوت کشیده شد. دراولین دهه حیات شوروی، سیستم اداره بازی، گرچه کماکان سیلی از مهندسین ومتخصصین را دراختیار حکومت میگذاشت ولی درعین حال کارگران وفرزندان طبقات مردمی را که می توانستند به پست های با مسئولیت ارتقا یابند را تصفیه میکرد. دیوان سالاری برکسانی که درتوافق با تفکر لنین وبلشویک ها، برعکس میخواستند به توده های کارگری، از طریق آموزش آنان، امکان مقابله با گسترش اداره بازی را بدهند، غلبه کرد وبا آموختن اینکه چگونه باید دولت «خودشان» را اداره کنند، قدرت را قبضه کرد. بدین ترتیب، طرح آزادی بخشی که بلشویک ها آنرا با آموزش پیوند زده بودند به خاک سپرده شد.

 

نوشته : Nicola Fornet*

* – موئلف انقلاب درفرهنگ وشیوه زندگی. روسیه شوروی ۱۹۲۷ – ۱۹۱۷، Les Bons Caractères، پانتن، ۲۰۱۶
۱- لئون تروتسکی، ادبیات وانقلاب، پیش نویس ۱۹۲۴، Les Éditions de lapassion ، پاریس، ۲۰۰۰
۲- آربان بولا، « کارزارسواد آموزی دراتحاد جماهیرشوروی سوسیالیستی ۱۹۳۹-۱۹۱۹» در کارزارهای سواد آموزی. مطالعه در باره اقدامات هشت کشور در قرن بیستم ویاداشت برای تصمیم گیران، یونسکو، پاریس، ۱۹۸۶
۳ – ژان – میشل پالمیه، لنین، هنروانقلاب، Payot، پاریس، ۲۰۰۶
۴ – سلستن فرنه، « احساسات من همچون کارشناس امور آموزشی در روسیه شوروی» مدرسه آزاد شده، شماره هفت، مارسی، هشت نوامبر۱۹۲۵
۵ – مراجعه کنید به : فیلیپ دکامپ و زاویه مونته آر، « هزار ویک مقاومت دربرابر الفبای لاتین»، لوموند دیپلوماتیک، اوت ۲۰۱۷
۶ – چنگیز آیتماتوف، اولین معلم، Éditeurs français réunis،
پاریس، ۱۹۶۴

 

انسان شناسی و فرهنگ ناشر نسخه فارسی لوموند دیپلماتیک در ایران است
لوموند دیپلماتیک اکتبر ۲۰۱۷