ی. ب.بنینگ ترجمه مریم رفیعی آتانی
چگونگی ساخت یک خانه نوسنگی
هر چند ساختار خانه ها متنوع است و مراحل ساخت آن ها به راحتی قابل تشخیص نیست ولی می توان اینگونه حدس زد که ساختار خانه ها شامل گود کردن یا هم سطح نمودن کف خانه، استفاده از درختان تزئینی، جمع آوری سنگ یا ساختن خشت، شکل دادن چارچوب، ساختن دیوارها و درست کردن سقف بوده است. به نسبت زمان ها و مکان های مختلف و در دسترس بودن مواد خام این شیوه تغییراتی داشت.
خانه های نوسنگی ابتدایی مانند آنچه در فراپارینه سنگی معمولا به صورت جان پناه های بیضی شکل یا گودال- خانه ها (جان پناه هایی که کف آن ها را داخل زمین گود می کردند) با ساختاری به صورت گود کردن یک گودال، گاهی قرار دادن تیرهای باریک در کنار دیواره گودال و پر کردن بین آن ها با سنگ و گل و در غیر این صورت با خشت های گلی برای ساخت دیوار بود. در قرمزدره سازندگان اطراف گودال را با خاک و گچ پوشانده اند و مشخص نیست که دیوارها چگونه ساخته شده اند یا اینکه آیا کاملا زیرزمینی بوده است (Watkins 1990: 339). شکل سقف معلوم نیست ولی اکثر جان پناه های اولیه و گودال- خانه ها احتمالا دارای تیرچه و تیر بودند. تیرهای عمودی برای نگه داشتن تیرچه های افقی سقف استفاده می شدند و یک اسکلت کارآمد برای خانه ایجاد کرده بودند. سقف مسطح به وسیله ترکه ها و نی در فواصل پر می شود و در نهایت با خاک و گل پوشانده می شوند. البته در بعضی از سایت ها سقف با پوشال و مواد دیگر پوشانده شده است.
جزئیات بیشتری از ساختار خانه های راست گوشه در PPNB میانی در دست است. برای مثال در عین الغزال، ساختن خانه ها با هم سطح کردن زمین یا کمی مرتفع کردن آن (به شکل نه چندان محسوسی) و مشخص کردن طرح کلی خانه شاید با تشریفات مذهبی همراه بوده است. هنگامیکه محوطه آماده شد سازندگان سوراخ هایی را برای قرار دادن تیرک های حامی سقف ایجاد می کردند (مثالی دیگر برای تیرک و نی در ایجاد سقف). از دو دیوارهای سنگی (با دو ردیف سنگ در هر مرحله) استفاده می کردند تا دیواره های خانه راست گوشه را به هم نزدیک کنند و روزنه ای را برای ورودی یا ایوان باقی می گذاشتند یا اینکه کلا دیوار یک سمت را نمی بستند. معمولا اسکلت هایی که از این دیوارها نشات می گیرند درگاه جلویی را از اتاق اصلی جدا می کنند و یک کمک جانبی برای تیرک های سقف فراهم می کنند. سقف از تیرک هایی که بر روی نی ها، تیرچه ها و لیف ها به صورت متقاطع قرار گرفته است تشکیل شده و روی آن را با گل و خاک فشرده پوشانده اند تا یک پوشش مقاوم در برابر آب و هوا ایجاد کنند. در مکان هایی که سنگ و الوار برای ساختمان سازی کم بوده است، دیوارها و سقف به وسیله خشت ساخته می شوند اما در بقیه جهات شبیه همین ساختار ذکر شده، بود.
در بعضی از سایت ها نقشه هایی با چند اتاق کوچک این قابلیت را فراهم کرده است که نی های کوتاه برای پوشش سقف بدون کمک تیرک به کار برده شوند. شاید این نقشه شطرنجی یک پایه قوی و محکم برای ایجاد طبقه بالایی فراهم کرده باشد که ما شواهدی از آن در جنوب اردن با حداقل دو طبقه داریم.
یکی از مراحل نهایی ساخت و ساز معمولا اندود کردن بنا بود. اندود آهک را به این ترتیب تهیه می کردند: ابتدا سنگ آهک در دمای ۷۵۰- ۸۵۰ درجه سانتیگراد حرارت می دید سپس آن را با آب ترکیب می کردند تا به حالت خمیر در آید و در نهایت تمپر شن یا سنگریزه را به آن اضافه می کردند. مردمان نوسنگی از این ماده برای ایجاد کفی سخت که به راحتی تمیز شود، استفاده می کردند. در بعضی از مناطق از اندود گچ برای دیوار و دیگر سازه ها استفاده می کردند. بالا آوردن اندود کناره های کف تا دیوار باعث بهتر جارو زدن و تمیز کردن می شد. اندود هم چنین برای شکل دادن اجاق در اتاق اصلی استفاده می شد. کار ساختن کف در نهایت با سابیدن آن توسط سنگ های کوچک و سخت و اغلب رنگ آمیزی آن با قرمز پر رنگ به صورت کامل و در طول حاشیه اتاق ها، یا منقوش کردن آن پایان می پذیرفت. این اندود گاهی برای پوشاندن دیوارها و یا تزئین آن ها در بعضی از سایت ها مثل چاتال هویوک استفاده شده است.
طرح خانه های نوسنگی جدید شامل تکنیک ها و ساختارهایی مشابه جز در مواردی جزئی با آغاز نوسنگی بود. به جز اینکه استفاده از اندود کاهش یافت و کف های قلوه سنگی یا خاکی متداول تر شدند.
خانواده ها، خانوارها و همسایگان
درک شکل و سازماندهی اتاق ها در خانه ها، حداقل در بخش هایی به فهم سازماندهی مردمی که از آن ها استفاده می کردند کمک می کند. بعضی از باستان شناسان در تلاشند تا بفهمند چه گروه های اجتماعی در این خانه ها می زیستند، تولیدات خانگی را کنترل کرده و به بازپخش محصولات اقتصادی در نوسنگی می پرداختند. برای مثال فلانری پیشنهاد می دهد که خانواده های هسته ای برای اولین بار اساس واحدهای اقتصادی اجتماعات را در دوره آغاز نوسنگی تشکیل دادند (۱۹۷۲؛ ۲۰۰۲). باستان شناسان برای تشخیص واحدهای اجتماعی با توجه به معماری با سختی هایی مواجه می شوند. خانواده، واحدهایی بر پایه رشته خویشاوندی هستند، بنابراین شناسایی آن کار دشواری است مگر در مواقعی که نمونه هایی از DNA به خوبی حفظ شده از اسکلت ها پیدا کنیم. حتی اگر بتوان با شک و تردید روابط شخصی خویشاوندی را مشخص کرد، در این رابطه مفید هستند. بنابراین باستان شناسان ترجیح می دهند تا بر خانوارها و گروه های هم اقامتگاه تمرکز کنند. گروه های هم اقامتگاه (co- resident)، مردمی بودند که زیر یک سقف یک زندگی می کردند ولی حتی در مطالعات جدید هم نمی توان تعریف دقیقی از آن ها ارائه داد. برای مثال، مردم ممکن است که در اکثر ایام سال کنار هم زندگی کنند ولی در دوره های مشخصی ممکن است که از هم جدا باشند مثلا وقتی که عضوی از خانوار برای تجارت یا شکار به مسافرت می رود. خانوارها، گروه هایی از مردم هستند که اغلب ولی نه همیشه، هم اقامتگاه هستند و در تولیدات اقتصادی، تقسیم و مصرف غذا با هم شریکند (نه لزوما به طور مساوی). کسانیکه از راه تولد نسلشان ادامه پیدا می کند و اموالشان از نسلی به نسل دیگر انتقال می یابد (Wilk and Rathje; 1982). یک مثال کلاسیک برای خانوارهایی که معمولا خویشاوند نسبی یا هم اقامتگاه نیستند، خانوارهای بازرگانی قرون وسطی و نگه دارنده های برده روم است. منظور باستان شناسان از “خانوارهای خانواده گسترده” آن هایی است که خارج از افراد نسبی ازدواج و فرزندانشان با خانواده های همسرانشان زندگی می کنند.
مشکل در این مطالعات تخمین اندازه گروه های خانوار است. برای مثال آیا فلانری درست می گوید که تنها یکی از زن یا مرد به همراه فرزندانشان در کلبه های ناتوفیان و PPNA می زیستند و تنها مدت کمی بعد خانواده های هسته ای در همان واحدها سکونت داشتند (۱۹۷۲; ۳۲- ۳۹)؟ تردید اصلی در این سوال تخمین تعداد افرادی که بناهای پیش از تاریخ را اشغال کرده بودند و انتخاب آن ها برای تعیین حدود گروه هم اقامتگاهشان است. بسیاری از نویسندگان از فرمول نارول (Narroll; 1962) استفاده می کنند. در این فرمول به ازای هر نفر ده متر مربع در نظر گرفته شده است تا زمانیکه عدم صحت آن با توجه به خطاهای بزرگ آماری مشخص شد. در این ارتباط تمام فضاهای مسقف یک اقامتگاه شامل کل اتاق های ذخیره، طویله و غیره محاسبه می شود. در فرمول نارول تنها محاسبه بناها و اتاق های خصوصی و یا تنها اتاق هایی که برای زندگی و خواب استفاده می شدند. برای تخمین اندازه ساکنان در نظر گرفته نشده بود. بنابراین حتی اگر بعضی از اتاق ها و بناها یا جان پناه ها به اندازه کافی برای خانه های خصوصی بزرگ بودند باز هم ما مطمئن نیستیم که خانوار یا گروه هم اقامتگاه در یک بنا یا گروهی از بناهای اطراف یک حیاط یا بناهایی که درمکان های مختلف پراکنده شده بودند، زندگی می کردند؟ لزوما بناهای کوچک شانس بیشتری برای انتساب به خانوارهای کوچک به نسبت گروه های بزرگتر ندارند. ما باید نسبت به تفسیر اندازه خانه محتاط باشیم و مشخص کنیم که فضاهای ارتباطی بین اتاق ها و کلبه ها و همین طور حواشی ساختاری بین اتاق ها کدامند. حتی بعد از این هم نمی توان مطمئن بود که گروه های هم مسکن را درست توصیف کرده باشیم.
E. B. Banning, Housing Neolithic Farmers, Near Eastern Archaeology 66: 1-2 (2003)