انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

افسانه یورش بسوی اروپا

افسانه یورش بسوی اروپا

مهاجرت، مجادله ای تحریف شده

 

جمعیت اروپا در حال ایستائی و پیرشدن است، درحالی که در سوی دیگر مدیترانه رشد و جوان تر شدن جمعیت را شاهد هستیم. بر مبنای این داده ها برخی چنین نتیجه گیری می کنند که انفجار موج مهاجرت غیر قابل اجتناب خواهد بود. بنابراین می باید یا دور خویش حصار کشید یا مرزها را باز گذاشت. آیا چنین تحلیلی بصورتی عبث تقدیر گرا نیست ؟

نوشته : بنوا برویل Benoit Brévil
برگردان : سعید جوادزاده امینی

 

موج مهاجرت بسوی اتحادیه اروپا از زمان « بحران پناهندگان » که بدنبال جنگ در سوریه اوج گرفت، به پائین ترین سطح خود رسیده است. عبورغیر قانونی از مرزهای اروپا با رقم ۲۰۴۲۱۹ نفر در سال ۲۰۱۷ نسبت به ۱،۸ میلیون نفر در سال ۲۰۱۵ ، ۹ برابر کاهش داشته است. با وجود این هنوز به همان اندازه از مهاجرت صحبت می شود. این موضوع حتی ممکن است انتخابات پارلمان اروپا در بهار ۲۰۱۹ را تحت الشعاع قرار دهد.

در هر حال این آرزوی مشترک آقایان امانوئل ماکرون و ویکتور اوربان است. نخست وزیر مجارستان در هراس از یک « تهاجم » توضیح می دهد « در حال حاضر دو جناح در اروپا وجود دارد. ماکرون در راس نیروهای سیاسی مدافع مهاجرت قرار دارد و در سوی دیگر مائیم که خواستار متوقف شدن مهاجرت هستیم. » رهبران راست افراطی با پشتوانه نظر خواهی ها و نتایج مطلوب خویش در آخرین اتخابات ها پس از این خود را در اروپا در اکثریت می پندارند. خانم مارین لوپن رهبر « تجمع ملی » ( نام جدید جبهه ملی Front National ) در تاریخ ۱۶ سپتامبر با بیان این که « در لهستان، در اطریش، در مجارستان بینش های ما قدرت را در اختیار دارند» ابراز شادمانی کرد. آقای ماکرون به نوبه خود « ناسیونالیست هائی » را که « مبلغ گفتمان های نفرت بر انگیز هستند »‌به عنوان رقبای اصلی خویش برشمرد. «۲۹ ماه اوت »

مطرح کردن رئیس جمهور فرانسه به عنوان « رهبر یک حزب مهاجرپذیر » از سوی آقای اوربان، نشان از نابینائی دارد که در صداقت آن می باید شک کرد. او با قانون خود « مهاجرت مهار شده، حق پناهندگی واقعی و ادغام شدن موفق »‌ ( اعلام شده در تاریخ ۱۰ سپتامبر ) مدت تحت الحفظ بودن اداری را تا ۹۰ روز ( بجای ۴۵ روز پیش از آن ) حتی برای خانواده هایی که کودکانشان را به همراه دارند، افزایش داد.او همچنین تحت نظر قرار گرفتن کودکان و نوجوانان نابالغ بدون سرپرست و عمومیت بخشیدن به بازجویی های متقاضیان پناهندگی از طریق کنفرانسهای ویدیوئی ، دشوار کردن دستیابی به اجازه اقامت برای والدین کودکانی که در فرانسه بدنیا آمده اند، محدود کردن قانون خاک ( کسب ملیت محل تولد ) به مایوت *Mayotte …. و غیره را برقرار کرد.

در میان این جنجال، بنظرمی رسد در طیف چپ رادیکال، بین طرفداران باز گذاشتن مرزها و کسانی که خواستار نظارتی هستند که به مبارزه با عوامل و دلایلی می پردازد که به جابجا شدن جمعیت ها دامن می زند، تنش وجود دارد (۱). گروه اول استدلال می کنند که این هدف غیر قابل دستیابی است، چون رشد ( اقتصادی ) کشورهای جنوب بجای کاهش موج مهاجرتی، برعکس آنرا تشدید خواهد کرد.

این بینش منتقدانه از زمان انتشار کتاب استفن اسمیت Stephen Smith در ماه فوریه گذشته ، که در آن « هجوم آفریقای جوان » بسوی اروپا و « آفریقایی شدن قاره قدیم » ( اروپا ) را پیش بینی می کند (۲) مورد توجه بیش از پیش قرار گرفته است. تحلیل های این روزنامه نگار با تکیه به ارقام و آمار بیشماری که در لیبراسیون، لوموند و رادیو فرانسه بین المللی (RFI) بازتاب یافته است، بدون عیب و نقص بنظر می رسد. آفریقا درگیر فشار خرد کننده «جمعیتی» ناشی از زاد وولد بسیار بالا در جنوب آفریقا خواهد شد. بر مبنای برخی پیش بینی های سازمان ملل، جمعیت این قاره از ۱،۲میلیارد در سال ۲۰۱۷ به ۲،۵ میلیارد در سال ۲۰۵۰ و حتی ۴،۴ میلیارد در سال ۲۱۰۰ افزایش خواهد یافت. در این فاصله قاره آفریقا رشد اقتصادی مهمی را شاهد خواهد بود، درآمد ساکنان آن افزایش می یابد و شمار فراوانی از آنها « امکانات لازم برای رفتن و جستجوی ثروت در جاهای دیگر» را خواهند یافت. بنا بر این می باید در انتظار یک « موج توده ای »از سوی قاره آفریقا بود. تا بدانجا که در ۳۰ سال آینده ۲۰ تا ۲۵ در صد جمعیت اروپا را ساکنان آفریقایی تبار تشکبل خواهند داد ( در برابر ۱،۵ تا ۲ در صد درسال ۲۰۱۵ ).

با چنین پیش بینی هایی اسمیت « انتظاربرانگیختن اشتیاق و بحث و جدل » را داشت. کتاب وی که بزودی به زبانهای انگلیسی، آلمانی، اسپانیائی و ایتالیائی ترجمه می شود موفق به کسب جایزه مجله دو دنیا Revue des deux mondes، پاداش آکادمی فرانسه و جایزه بری ین Brienne کتاب ژئو پولیتیک از سوی وزارت امور خارجه شده است، چیزی که به موجب آن کتاب وی در کتاب فروشی ها نوار قرمز رنگی با مهر وزارت امور خارجه را به همراه خواهد داشت. در حالی که مارسل گوشه Marcel Gauchet فیلسوف تمایل دارد « مطالعه آن برای همه مسئولین اجباری باشد » ( L Obs ۲۷ ژوئن )، آقای ماکرون معتقد است که او « دقیقآ وضعیت جمعیت شناسی آفریقا را که به مثابه یک بمب واقعی است (…) توصیف کرده است » ( ۱۵ آوریل ). در مدت ۶ ماه به استثنای میشل آژی یرMichel Agier انسان شناس، دریک گفت و گوی دو نفره (۳ ) هیچ صدائی در مخالفت با اسمیت شنیده نشد.

اولین برخورد انتقادی واقعی در نهایت در ماه سپتامبر به قلم فرانسوا هران François Héran در یادداشتی در انستیتوی ملی مطالعات جمعیت شناسی (INED ) و پس از آن در مقاله ای با بازتاب عمومی رخ داد ( ۴ )، این استاد کالج فرانسه ، مسئول بخش « مهاجرت و جامعه » یاد آوری می کند که ۷۰ در صد مهاجرین آفریقائی در همان قاره ماندگار می شوند. رقمی که از سال ۱۹۹۰ ثابت مانده است. وی بخصوص شیوه و داده های مورد استفاده قرار گرفته شده توسط اسمیت را مورد انتقاد قرار می دهد. او با بکار گیری بازتاب مطالعات دو جانبه مهاجرت ها از سوی بانک جهانی ، صندوق بین المللی پول و سازمان همکاری و رشد اقتصادی نتیجه می گیرد که آفریقائی ها و فرزندان آنها در سال ۲۰۵۰ سه تا چهار در صد جمعیت اروپا را شامل خواهند شد.( بسیار دورتر از ۲۵ در صد اعلام شده )

هران ایده یک « موج توده ای » در آفریقا را مورد تردید قرار نمی دهد، او تنها معتقد است که این جریان قبل از ۲۰۵۰ اتفاق نخواهد افتاد. اسمیت برای برآورد وسعت مهاجرت آفریقائی ها در آینده روال جابجایی های عظیم جمعیت ها ، بخصوص مهاجرت عظیم بین قاره ای که در طی آن در قرن ۱۹ میلادی ۵۰ میلیون اروپائی در آمریکا مستقر شدند ، همچنین مهاجرت مکزیکی ها بسوی ایالات متحده بین سالهای ۱۹۷۰ تا ۲۰۱۵ را مورد استفاده قرارداده است. هران با انتقاد از این روش نا مطمئن اظهار نظر می کند « اگر میزان توسعه و پیشرفت انسانی را در جدولی از یک تا ده مورد بازبینی قرار دهیم، بسیاری از کشورهای جنوب آفریقا در ردیف یک قرار خواهند داشت در حالی که مکزیک در ردیف ۶، فرانسه در ردیف ۹ و آمریکا در ردیف ۱۰ قرار می گیرند. به همان اندازه که مهاجرت از رده ۶ بسوی ردیف ۱۰ وسیع است ( ۲۵ میلیون نفر در محدوده جغرافیائی مذکور)، در همان حال جابجائی از کشورهای واقع شده در رده یک به کشورهای ردیف ۹ یا ۱۰ محدود خواهد بود ( کمتر از ۲،۳ میلیون نفر ). بنابراین چه کسی می تواند باور کند که تا سال ۲۰۵۰ جنوب آفریقا مراحل رشد را برای رسیدن به وضعیت مکزیک امروزی طی خواهد کرد ؟ به عبارت دیگر ، در۳۰ سالی که در پیش روست آفریقا همچنان آنقدر فقیر خواهد ماند که قدرت بار سفر بستن را نداشته باشد.

جوانان به حال خویش رها شده

اسمیت و هران صرف نظر از اختلافاتشان، به یک تشخیص مشترک می رسند. جمعیت کشورهای بسیار فقیر کمتر جابجا می شوند و رشد اقتصادی بجای مهار کردن مهاجرت، مشوق آن خواهد بود. آلن فینکل کروت Alain Finkielkraut در مصاحبه اش با اسمیت با اظهار شگفتی می گوید « شما یکی از اعتقادات مسلم ما را از اعتبار می اندازید » (۵). چنین بنظر می رسد که این فیلسوف پدیده ای را که از ۱۹۷۱ کاملآ اعتبار یافته است کشف می کند . قبل از این تاریخ مدل معروف به « نئوکلاسیک » مورد توجه بود : بر مبنای آن چنین تصور می شد که هر گونه نزدیکی توان اقتصادی بین یک کشورمبدآ وکشور مقصد بطور خودکار موجب کاهش موج مهاجرتی خواهد شد، پس از آن این الگو توسط ولبور زلینسکی Wilbur Zelinsky جغرافی دان مورد تردید قرار گرفت. وی برای اولین بار فرضیه « مرحله گذار در جابجائی » را که در حال حاضر بیشتر تحت عنوان « گذار مهاجرتی » نامیده می شود مطرح کرد وبرای آن چندین مرحله مشخص نمود (۶). به همان میزان که کشورهای بسیار فقیر رشد می کنند، میزان مرگ ومیر بخصوص مرگ و میر اطفال کاهش می یابد، جمعیت بطور نسبی جوان تر شده و مهاجرت افزایش می یابد. تنها هنگامی که توان مالی به حد قابل توجهی برسد، خروج ساکنان کمتر و ورود خارجی ها افزایش می یابد، جز در موارد استثنائی ( جنگ، ورشکستگی اقتصادی، بحران های سیاسی ) که قادرند همه این داده ها را دگرگون کنند.

از ۴۰ سال پیش مطالعات زیادی این الگو را مورد تآیید قرار داده اند. ایتالیا، اسپانیا، یونان، ایرلند، کره جنوبی، مالزی یا حتی تایوان که قبلآ کشورهای مهاجرت کننده بشمار می رفتتند، این دوران را سپری کرده و به کشورهای مهاجر پذیر تبدیل شده اند. کشورهای دیگری چون ترکیه، هند، چین و مراکش می توانند در دهه های پیش رواین تحول را شاهد باشند. اقتصاد دانان میکائیل کلمانس Michael Clemence و هانا پوستل Hannah Postel بصورت عام تر متوجه شدند که بین سالهای ۱۹۶۰ تا ۲۰۱۰ میزان مهاجرت در ۶۷ کشور از ۷۱ کشورهائی که از وضعیت « کشورهای با در آمد سرانه کم به کشورهای با درآمد بینابینی » گذر کرده اند افزایش یافته است (۷). این پدیده بدون وابستگی به مکان و زمان آنقدر قابل تکرار شدن است که تقریبآ طبیعی بنظر می رسد. اگر آفریقا استثنائی در برابر این قاعده نباشد، رشد اقتصادی می تواند لا جرم به افزایش چشمگیر مهاجرت بخصوص در بخش جنوبی این قاره منجر شود. فینکل کروت نگران است « با کمک به رشد اقتصادی که تصور می کردیم راهکار مناسبی برای نگاه داشتن آفریقائی ها در سرزمین هایشان است و اکثر اوقات به آن فراخوان داده می شود، کشورهای ثروتمند به پای خویش شلیک می کنند ».

محققین برای توضیح این پدیده دلایل زیادی را مطرح کرده اند. یکی از آنها که اسمیت تنها به آن توجه دارد و به آن اشاره می کند ، مرتبط با کم شدن محدودیت های مالی است، مهاجرت پر هزینه است، می باید برای کسب ویزا، مسافرت و استقرار یافتن در مقصد مهاجرت هزینه کرد، چیزی که فقیران قادر به انجام آن نیستند. افزایش در آمد بصورت خودکار به بخش رو به افزایشی از افراد اجازه می دهد تا توان مالی لازم برای اقدام به ماجراجوئی مهاجرت را داشته باشند، به هر اندازه نسبت جوانها در کل جمعیت بیشتر باشد تعداد داوطلبین مهاجرت فزونی خواهد داشت.

اما اگر ناتوانی مالی قادر است پروژه مهاجرت را مختل کند، می باید از خود پرسید چرا برخی در شرایط رشد اقتصادی مناسب تصمیم به خروج از کشور می گیرند؟ جوابی که محققین به این سؤال می دهند ساده است : در کشورهای بسیار فقیر، توسعه اقتصادی الزامآ مترادف با کامیابی برای همه نیست. افزایش بازدهی تولیدات کشاورزی موجب دگرگونی نحوه زندگی در روستاها می شود، اقتصاد صنعتی و شهری در حال شکوفا شدن قادر به جذب بخش قابل توجهی از کارجویان غالبآ جوان و بیش از پیش مهارت یافته نبوده و بخصوص نمی تواند مشاغل مناسب و به تعداد کافی به آنها پیشنهاد کند. این کارجویان با محصور شدن در روستاها یا حاشیه شهرها و طرد شده از جامعه، خود را در مقایسه با کسانی که شرایط بهتری داشته و از امتیازات جامعه مصرفی بهره مند شده اند مغبون می شمارند. درشرایطی که امکان دسترسی بهتر به اطلاعات را بوجود آورده است، این نابرابری میل به امتحان شانس خویش در جاهای دیگر که افزایش نسبی در آمد آنرا امکان پذیر ساخته است، بوجود می آورد.

در موارد بسیاری رشد اقتصادی بطور همزمان با برقراری مبادلات آزاد تجاری، که اثرات آن بر روند جابجائی مردم کاملآ ثابت شده است، همراه می شود. مکزیک نمونه قابل توجهی در این زمینه بشمار می رود. توافق مبادلات تجاری آزاد آمریکای شمالی که در ۱۹۹۲ به تصویب رسید، به عنوان راهکاری برای کاهش موج مهاجرت به مردم معرفی شد. کارلوس سالیناس دو گورتاری Carlos Salinas de Gortari رئیس جمهور مکزیک در آنزمان قول می داد « مکزیکی ها نیازی به مهاجرت به شمال برای جستجوی کار نخواهند داشت، چون می توانند در همین جا کار پیدا کنند. (۸) در همان حال Philip L. Martin اقتصاد دان نتایج خلاف آن را پیش بینی می کرد،(۹) و گذشت زمان حق را به وی داد.ایالات متحده با رها شدن از موانع گمرکی، بازار کشور همسایه خود را از ذرت های تولید شده با کمک یارانه ها و از طریق کشاورزی صنعتی، اشباع کرد. پائین آمدن قیمت ها اقتصاد روستائی را دچار بحران کرده و هزاران کشاورز « campesinos » را که نه قادر به ادامه کار در روستاها بودند و نه شانس استخدام شدن در کارخانه های تازه تاسیس شده در نواحی مرزی را داشتند آواره خیابانها کرد. در کمتر از ۱۰ سال تعداد مهاجرین غیر قانونی مکزیکی در ایالات متحده ۱۴۴ در صد افزایش یافت و از ۴،۸ میلیون نفر در ۱۹۹۳ به ۱۱،۷ میلیون نفر در ۲۰۰۲ رسید. با تصویب توافق مبادلات تجاری آزاد با حدود ۳۰ کشور آفریقائی، اتحادیه اروپا می تواند به مهاجرتی که ادعای مهار آنرا دارد دامن بزند.

استفن اسمیت هیچگاه کاراکتر نا برابرانه رشد اقتصادی را که از نتایج منطقی تجارت آزاد بشمار می رود، مورد توجه قرار نمی دهد. مکانیسم های انباشت سرمایه و احتکار زمین های کشاورزی توسط زمینداران بزرگ، به نابودی اقتصاد روستائی ازطریق روآوردن به سیستم کارمزدی منجر می شود.(۱۰) اگر همه مطالعات مرتبط با دوران گذار مهاجرت به نتایج مشابهی منتهی می شوند، بدون شک به این دلیل است که همه آنها به رشدی که بر تجارت آزاد، خصوصی سازی، انعطاف پذیری بازار کار و حد اکثر کردن « امتیازات مقایسه ای» برای جلب سرمایه های خارجی متکی است، تکیه می کنند و نه برتحقق امکان کار برای همه و کاهش نابرابری ها.

در حقیقت رشد اقتصادی نیست که به مهاجرت منجر می شود، بلکه دلیل آن عدم تناسب بین عرضه و تقاضای کار بخصوص برای جوانان است. روبرت لوکاس Robert Lucas اقتصاددان یاد آوری می کند « همه بر آوردها نشان می دهند که بازار کار گسترده در کشور مبدا موجب از بین رفتن میل به خروج می شود (۱۱). در همان حال کلمانس و پوستل توضیح می دهند : « بدون شک بین میزان اشتغال جوانان و میل به مهاجرت رابطه ای منفی وجود دارد، نرخ مهاجرت در کشورهائی که میزان اشتغال جوانان از ۹۰ در صد تجاوز می کند نصف کشورهائی است که فقط ۷۰ در صد جوانان به کار اشتغال دارند » (۱۲).

پروفسور هین دو هاس Hein de Haas توصیه می کند بین ارتباط و علیت تفاوت قائل شویم و در خاتمه اشاره می کند که رشد جمعیتی پویا بطور خودکار به مهاجرت گسترده منجر نمی شود. وی یاد آوری می کند « مردم به دلیل رشد جمعیت مهاجرت نمی کنند، آنها تنها در صورتی اقدام به مهاجرت می کنند که افزایش جمعیت با رشد اقتصادی کند و نرخ بیکاری بالا همراه باشد (…) هنگامی که رشد جمعیت با رشد اقتصادی بالا همراه شود، مثل آنچه در غالب کشورهای سلطنتی ـ نفتی خلیج (فارس)** مشاهده می شود، میزان مهاجرت کاهش می یابد (۱۳ ).

جدائی انداختن بین طبقات توده ای

ایده ای که بر مبنای آن دهها میلیون آفریقائی تحت فشار فقدان آینده ای روشن ، جنگ ها و تغییرات اقلیمی راه پناهندگی را پیش خواهند گرفت، امروزه بطور وسیعی در قاره اروپا رواج یافته. آتش افروزان این هراس هویت خواهی از این موضوع برای درخواست ایجاد محدودیت های بیشتر استفاده می کنند. فینکل کروت چنین توجیه می کند « اروپا ظرفیت آفریقائی شدن را ندارد ». کسانی دیگر بر مبنای تحلیل های جبری خواستار آزادی عبور و باز گذاشتن مرزها هستند، به عنوان مثال مانیفست برای پذیرش مهاجران که توسط پولیتیس Politis، روگاردRegardsو مدیاپار Mediapart انتشار یافته چنین توضیح می دهد : « این که تصور کنیم قادر به کنترل و قطع موج مهاجرت خواهیم بود خیالی باطل است (…) در دهه های آینده مهاجرت های داوطلبانه یا اجباری فزونی خواهد گرفت، به سواحل ما می رسند و کشور ما همچون امروز مهاجرانش را خواهد داشت، پناهندگان تحت فشار جنگ ها و فاجعه های اقلیمی افزایش می یابند ».

راه دیگری نیز وجود دارد که مورد توجه قرار نمی دهند. راهی پرفراز ونشیب، که بر مورد سؤال قراردادن الگوی اقتصادی مسلطی استوار است که تغییرآن جامعه را برای شهروندانش مطلوب خواهد ساخت. آیا پیش بینی سرنوشتی گره خورده با بحران و فلاکت برای کشورهای جنوب نشان از نوعی بد بینی ندارد ؟

عکس العمل منفی مورد انتظار در کشورهای میزبان هم از قبل قابل پیش بینی نیست . این خشم و انزجار از ریاضت های اقتصادی همگانی، ناپایدار شدن رفاه اجتماعی، تضعیف سرویس های خدمات عمومی، انتخاب سیاستی بر مبنای ایجاد رقابت بین اقشار کم در آمد با افراد با در آمد بسیار محدود، بخش های دولتی و خصوصی، شاغل و بازنشسته، افراد با حد اقل حقوق و متقاضیان کار برای درخواست کمک، تقاضای مسکن با اجاره کم و یا جایی در کودکستان برای فرزندانشان سرچشمه می گیرد.در چنین شرایطی ورود مهاجرین همچون فشاری اضافی بر امکاناتی که محدود شده اند جلوه می کند و به جریانات راست افراطی این امکان را می دهد تا سیاست خود در ایجاد اختلاف بین طبقات محروم را عملی سازند. خانم مارین لوپن فریاد می زند « من مصمم هستم فرانسوی ها را مقدم بشمارم چون فکر می کنم وظیفه داریم همبستگی ملی مان را نسبت به آنها اعمال کنیم و اندیشیدن به این که بدون در نظر گرفتن عواقب و بدون احساس مسئولیت پذیرای هزاران مهاجری باشیم که بدون مسکن ثابت در خیابانها رها می شوند مرا خشمگین می کند » (۱۴ ). دراینجا هم باز راه دیگری وجود دارد. این راه مبتنی بر این است که بجای انتشار بیانیه ها و خواستار باز گذاشتن مرزها شدن، با علم به اینکه چنین چیزی عملی نخواهد بود، خود را به فعالیت سیاسی بردبارانه ای که قدرت را به سوی کسب توان واقعی برای تغییر وضع موجود سوق دهد محدود کنیم.

 

توضیحات مترجم :

* مایوت : جزایر متعلق به فرانسه در اقیانوس هند
** در مورد نام خلیج فارس بر مبنای مدارک معتبر تاریخی شکی برای اثبات حقانیت و درستی این نام در منطقه خاورمیانه وجود ندارد. متاسفانه مدتی است که تحت تآثیر نفوذ سیاسی و اقتصادی یرخی از کشورهای عرب منطقه، بعضی از نویسندگان و سیاست پیشگان آگاهانه به تغییر و مسخ آن اقدام می کنند و واژه هایی چون « خلیج » یا « خلیج عرب و فارس » را مورد استفاده قرار می دهند. چیزی که از دیدگاه تاریخی و آکادمیک قابل دفاع نیست و بر عهده ماست که با آن مبارزه کنیم.

 

 

منابع :

(۱) Lire «Embarras de la gauche sur l’immigration»,
Le Monde diplomatique, avril 2017.
(۲) Stephen Smith, La Ruée vers l’Europe. La jeune
Afrique en route pour le Vieux Continent, Grasset,
Paris, 2018. Sauf mention contraire, les citations sont tirées de cet ouvrage
(۳) « La jeunesse africaine est-elle un danger pour
l’Europe ? », L’Obs, Paris, 18 février 2018.
(۴) François Héran, «L’Europe et le spectre des migrations
subsahariennes», Population et Sociétés, no 558,
Paris, septembre 2018 ; «Comment se fabrique un
oracle», ۱۸ septembre 2018, www.laviedesidees.fr
(۵) « Répliques », France Culture, 17 mars 2018.
(۶) Wilbur Zelinsky, «The hypothesis of the mobility
transition », Geographical Review, vol. 61, no 2, New
York, avril 1971.
(۷) Michael A. Clemens et Hannah M. Postel, «Can
development assistance deter emigration?», Center
for Global Development, Washington, DC, février 2018.
(۸) Carlos Salinas de Gortari, discours au Massachusetts
Institute of Technology (MIT), Cambridge,
۲۸ mai 1993.
(۹) Philip L. Martin, « Trade and migration :
The case of Nafta », Asian Pacific Migration Journal,
vol. 2, no 3, Thousand Oaks (Californie),
septembre 1993.
(۱۰) Douglas S. Massey, « Economic development
and international migration in comparative
perspective », Population and Development Review,
vol. 14, no 3, New York, septembre 1988.
(۱۱) Robert E. B. Lucas, International Migration
and Economic Development : Lessons from Low-
Income Countries, Edward Elgar Publishing,
Northampton, 2005.
(۱۲) Michael A. Clemens et Hannah M. Postel,
« Can development assistance deter emigration ? »,
op. cit.
(۱۳) Hein de Haas, « Migration transitions :
A theoretical and empirical inquiry into the developmental
drivers of internation migration », International
Migration Institute, université d’Oxford,
janvier 2010.
(۱۴) RTL, 16 janvier 2017.

این نوشته در چارچوب همکاری مشترک انسان شناسی و فرهنگ و لوموند دیپلماتیک منتشر می شود.