انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

استبدادِ بازار آزاد: نمونه‌ی وال مارت

گفت‌وگو با گری گرَفی ترجمه‌ و تلخیص محمد شلیله

کانون قدرتِ اقتصاد در ۳۰ – ۴۰ سال گذشته به نحو چشمگیری جابه‌جا شده است. قدرت اقتصاد پیش از این در دست صنایع بزرگ و تولیدکننده‌های فراملیتی مثل جنرال موتورز و جنرال الکتریک و مانند این‌ها بود، در حالی که این زمان شرکت‌های بزرگ فراملیتی عرضه کننده‌ی انواع کالا در فروشگاه‌های بزرگ زنجیره‌ای که در اقصی نقاط جهان گسترده‌اند (از این پس در این گزارش: شرکت‌های فراملیتیدرباره وال مارت(۱)

گری گرَفی (۲) استاد جامعه شناسی دانشگاه دوک (۳)

قدرتِ اقتصاد در زمان حاضر در دست کیست؟

گرَفی: کانون قدرتِ اقتصاد در ۳۰ – ۴۰ سال گذشته به نحو چشمگیری جابه‌جا شده است. قدرت اقتصاد پیش از این در دست صنایع بزرگ و تولیدکننده‌های فراملیتی مثل جنرال موتورز (۴) و جنرال الکتریک (۵) و مانند این‌ها بود، در حالی که این زمان شرکت‌های بزرگ فراملیتی عرضه کننده‌ی انواع کالا در فروشگاه‌های بزرگ زنجیره‌ای که در اقصی نقاط جهان گسترده‌اند (از این پس در این گزارش: شرکت‌های فراملیتی خرده‌فروشی) قدرتِ اقتصاد جهانی را در دست گرفته‌اند. آنها این توانایی را به دست آورده‌اند که زنجیره‌های تأمین و تولید جهانی کالا (۶) و شبکه‌های منابع جهانی (۷) را پدید آورند و تعیین کنند چه محصولی در کدام نقطه‌ی جهان با چه قیمتی تولید و در چه زمان، به کدام مکان که قرار است در آنجا به فروش رود برسد. این نوع از قدرت در اقتصاد که طی دو دهه‌ی گذشته پدید آمده کاملاً نوظهور است.

 

چه‌گونه این تغییر به‌وجود آمد؟

گرَفی: وقتی که شرکت‌های بزرگ و فراملیتی خرده‌فروشی قادر شدند تصمیم بگیرند کدام کالا را از کجای جهان به قیمت ارزان‌تری تأمین کنند. در این راستا تولیدکنندگان، فعالیت‌های تولیدی خود را از کشورهای توسعه‌یافته مانند امریکا و کشورهای اروپای غربی یا ژاپن به کشور‌های شرق آسیا که هزینه‌ی دستمزد (به علت بیکاری گسترده: م) و هزینه‌ی تولید (در مواردی به علت وجود منابع ارزان: م) در این کشورها پایین‌تر بود (و کنترل دولت‌ها اندک: م) منتقل کردند. البته در آغاز، مقصد این نقل و انتقالات ژاپن بود تا این‌که ژاپن در سال‌های دهه‌ی ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ به قدرت تعیین‌کننده‌ی بالایی دست یافت و کشورهای شرق آسیا، تایوان، کره جنوبی، هنگ کنگ و سنگاپور بر آن شدند که شیوه‌ی ژاپن را پیش گیرند. در دهه‌ی ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰ شمار گسترده‌ای از مردم جهان به مصرف محصولات این گونه کشورها روی آوردند.

بعد چه شد؟

گرَفی: و بعد مرکز تولید جهان در زمان اندکی رفت به سمت کشورهای آسیای جنوب شرقی. در این زمان (دهه‌ی ۱۹۹۰) بود که چین شد بازیگر بزرگ و تولیدکننده و صادرکننده‌ی عمده‌ی طیف وسیعی از تولیدات کارخانه‌ای به اقصی نقاط جهان و تأمین‌کننده‌ی اولِ کالاهای مصرفیِ امریکا. البته در این میان کشورهای دیگری هم اهمیت یافتند، مثل هند که از اهمیت چشمگیری به‌ویژه در حوزه‌ی فناوری اطلاعات برخوردار بود و شمار بسیاری از مشاغل مرتبط با فناوری اطلاعات در هند پدید آمد و متخصصان این گونه مشاغل رفتند هند. حتی چین و هند هم از طرف تولیدکننده‌ها تحت فشار قرار گرفتند چون می‌شد بسیاری از محصولات مشابه را در کشورهایی مثل بنگلادش و ویتنام ارزان‌تر تولید کرد. به همین دلیل است که چین در عین حالی که می‌خواهد موقعیت خود را به عنوان کارخانه جهان حفظ کند تلاش می‌کند از صنایع کاربر به طرف صنایع با فناوری بالا و ارزش افزوده بیشتر حرکت کند. بنابراین پیش‌بینی می‌شود چین طی ۱۰ تا ۱۵ سال آینده بزرگ‌ترین رقیب کشورهای توسعه‌یافته باشد، به‌خاطر این‌که این کشور از مزایای داشتن کارگران ساده و در عین حال متخصص برخوردار است، همچنین از بازار مصرف به نسبت نامحدودی در خودِ چین برخوردار است وهم از توان صادرات.

چین چه‌گونه به این موقعیت دست یافت؟

گرَفی: علت‌های متفاوتی داشت. یکی این‌که شرکت‌های فراملیتی خرده‌فروشی به دنبال کشورهای بودند که امکان تولید با حجم بالا و هزینه‌ی پایین داشته باشند. خب چین این ویژگی‌ها را داشت؛ نیروی کار گسترده‌ی آماده برای ساعات طولانی کار با دستمزد اندک دارد و این همان چیزی بود که شرکت‌های یادشده به دنبال آن بودند. منتها دراین میان یک مسئله‌ای مطرح است و آن این‌که مالکان همه‌ی کارخانه‌های چین خود چینی‌ها نیستند.شرکت‌های هنگ کنگی، تایوانی، و کره‌ای که قبلاً از تأمین‌کنندگان نیاز بازارهای امریکا بودند کارخانه‌های‌شان را به چین منتقل کردند. آنها دوسومِ صادرات چین را در دست دارند؛ یعنی این‌که دوسوم صادرات چین به امریکا به وسیله‌ی کارخانه‌داران و سرمایه‌داران غیر چینی اداره می‌شود. منتنها به نظر من چین دارد این وضع را تغییر می‌دهد و به سمت گسترش مالکیت خود چینی‌ها بر مؤسسات تولیدی حرکت می‌کند و در نظر دارد دست کارخانه‌دارانِ کشورهای دیگر را کوتاه کند.

بدین ترتیب تصمیم‌گیری‌های خریداران عمده، یعنی شرکت‌های بزرگ و فراملیتی خرده‌فروشی (۸) در اقتصاد تعیین‌کننده‌تر از تصمیم گیری‌های تولیدکنندگان (۹) در اقتصاد شده است.

گرَفی: درست است. طی ۱۰ یا ۱۵ سال گذشته اقتصاد جهانی شده به صورت بارزی تحت تأثیر تصمیم‌گیری‌های مربوط به خریدهای شرکت‌های بزرگ و فراملیتی در زمینه‌ی خرده‌فروشی بوده، تا تحت تأثیر تصمیم‌گیری‌ها و عملکرد تولیدکنندگان بزرگ فراملیتی.

پرسشگر: مثلِ وال مارت؟

گرَفی: بله، دقیقاً مثل وال مارت.

یا امثالِ تارگِت (۱۰)؟

گرَفی: بله، مثلِ تارگِت، جیپنی (۱۱)، یا سییرز (۱۲). همچنین فروشگاه‌های بزرگی که طیف متنوعی از کالا‌ها، از خوراک و پوشاک گرفته تا وسایل ورزشی و اسباب بازی و وسایل خانگی را در یک مکان و زیر یک سقف عرضه می‌کنند (۱۳). گروهِ دیگرِ خریداران بزرگ دارندگان مارک‌ها (برند‌ها)ی جهان‌گسترند؛ مثل نایک (۱۴)، لیز کالی بُرن (۱۵)، دیسنی (۱۶). این‌ها شرکت‌هایی هستند که فروشگاه ندارند، تولیدکننده نیستند، کارخانه ندارند. آنها تنها صاحبِ نام‌های تجاری (برند / مارک) اند. تلاش آن‌ها این است که کالاهای تحت نام تجاری‌شان را از طریق سفارش تولید آن‌ها به تولیدکنندگان: “برون‌سپاری” (۱۷) از طریق زنجیره‌های تأمین جهانی به ارزان‌ترین قیمت تهیه کنند. در واقع بدین ترتیب ساخت کنونی قدرت نسبت به ساخت قدرت سرمایه‌داری در دوره‌ی مدرن دگرگون شده است.

در این میان وال- مارت چه‌گونه به آن همه قدرت دست یافته است؟

گرَفی: وال مارت در پی انتقال صنایع ایالات متحد به برون مرز، در راستای کاهش قیمت تمام‌شده‌ی محصولات‌شان، به این همه قدرت دست یافت. وقتی که شغل‌ها به برون مرز منتقل شدند صنایع امریکا کنترل خود را در مورد این‌که کالا‌ها در کجا تولید شوند را از دست دادند و قدرت‌شان افتاد به دست شرکت‌هایی که قرار بود آن کالا‌ها را بفروشند و می‌دانستند مصرف کنندگان امریکایی چه می‌خواهند. این شد که وال مارت و دیگر شرکت‌های خرده‌فروشی، شبکه‌های تأمین خود را در مناطق مختلف جهان گسترش دادند. آنها این امکان را یافتند که کارخانه‌ها و کارگاه‌های تولیدی در اقصی نقاط جهان را که می‌توانند کالاهای مورد نظر آنها را یا قیمت پایین تولید کنند شناسایی کنند. بدین ترتیب شرکت‌های بزرگ و فراملیتی خرده‌فروشی به مؤسساتی که مؤسسات تولید را کنترل کنند تبدیل شدند، در حالی که خودشان را از درگیر شدن با کار تولیدی کنار کشیدند.

در واقع این شرکت‌های خرده‌فروشی از قبیل وال مارت‌اند که تصمیم می‌گیرند به‌جای این‌که کالایی در چین تولید شود، در هند یا بنگلادش تولید شود.

گرَفی: همین طور است، اگر تولید کالایی فرضی که قبلاً در چین تولید می‌شده، در هند یا در بنگلادش ارزان‌تر تمام می‌شود، شرکت‌های خرده‌فروشی کالای مفروض را از این کشورها تهیه می‌کنند. این در واقع مصداق مفهوم قدرت است. وال مارت در اصل دروازه‌ی مصرف مردم آمریکاست؛ بزرگ‌ترین خرده‌فروش این کشور و بزرگترین کارفرمای غیردولتی ایالات متحد است. تقاضایی که برای خرید از فروشگاه‌های وال مارت در امریکا وجود دارد آن چیزی است که نفوذ تجاری چین و دیگر کشورهای آسیایی در قدرتمندترین اقتصاد سرمایه‌داری جهان را امکان‌پذیر ساخته است. در زمان حاضر هیچ مؤسسه‌ی اقتصادی (یا شرکتی) از قدرت اقتصادی وال – مارت برخوردار نیست. دلیل آنهم این است که وال – مارت بر منابع تأمین و تولید شمار گسترده‌ای از کالا‌ها کنترل دارد و قادر است اکثریت تولیدات صنایع ایالات متحد را با تولیداتِ خارج از امریکا جایگزین کند.

می‌توانی در این مورد یک مثال بزنی؟

گرَفی: وال مارت عرضه‌کننده‌ی درجه اولِ پوشاک، کالاهای ورزشی، خواربار، و اسباب بازی در ایالات متحد است و سرنوشت این گونه صنایع در امریکا را از نظر این‌که این گونه کالا‌ها در کجای جهان تولید شود را وال مارت تعیین می‌کند. در حالی که این گونه کالاها در گذشته از امریکا به کشورهای دیگر صادر می‌شد. برعکس در زمان حاضر از کشورهای دیگر به امریکا وارد می‌شود. در سال ۱۹۹۵ تنها شش درصد از کالاهایی که در امریکا به فروش می‌رسید وارداتی بود، حال آن‌که تا همین سال ۲۰۰۴ این نسبت به ۶۰ درصد رسیده است، که سبب شد بخشی از مشاغل ایالات متحد به کشورهای دیگر جهان منتقل شد.

این‌که گفته می‌شود هر هفته ‌یکصد میلیون خریدار در امریکا به وال مارت مراجعه می‌کند درست است؟

گرَفی: بله. وال مارت ۲۰ درصد تقاضای مردم امریکا در سطح خرده‌فروشی را عرضه می‌کند. به این دلایل اندازه‌ی وال مارت از مجموعِ بقیه‌ی شرکت‌های خرده‌فروشی بزرگ‌تر است. البته گستره‌ی نفوذ تجاری وال مارت به جامعه‌ی ایالات متحد محدود نیست (با همان گستردگی در کانادا هم حضور دارد و بازار خرده‌فروشی این کشور نیز در تصرف وال مارت است و در نزدیک به ۱۳ کشور دیگر: م).

از حرف‌هایت می‌شود این‌طور نتیجه گرفت که مرگ و زندگی بسیاری از صنایع، مثل حتی صنایع دوچرخه‌سازی، مبل‌سازی، ماشین‌های چمن زنی، مایکروفر، و نه فقط صنایع پوشاک و اسباب بازی در دست وال مارت است؟

گرَفی: بله. وال مارت قدرت تصمیم گیری در مورد مرگ و زندگی صنایع کالاهای مصرفی در امریکا را دارد، حتی می‌توان صنایع تولید کفش، لوازم خانگی، محصولات الکترونیکی، کالاهای ورزشی و خواربار و غذا و برخی صنایع دیگر را هم بر این فهرست افزود.

بسیاری از مردم واشینگتن که ما اینجا زندگی می‌کنیم چینی‌ها را سرزنش می‌کنند. آنها چینی‌ها را مسبب این وضع می‌دانند. برداشت آن‌ها اشتباه است؟

گرَفی: مسئله‌ی اصلی در عرضه‌ی کالاهای مورد نیاز مردم در امریکا از طریق زنجیره‌های تأمین جهانی و از طریق تولیدکنندگان در دیگر کشورها (برون‌سپاری) در واقع نوعی تراشیدن دشمن خارجی است. ما این‌جا (در امریکا)، در حالی چین و دیگر صادرکننده‌های عمده را به خاطر صدور کالاهای مورد نیازمان سرزنش می‌کنیم که بزرگ‌ترین خرده‌فروش‌ها در امریکا خود امریکایی‌ها (امثال وال مارت) هستند. در واقع ما باید شرکت‌ها و مؤسسات اقتصادی امریکایی را که در این کارند را سرزنش کنیم، که بزرگ‌ترین آن‌ها وال مارت است.

اما شرکت‌های خرده‌فروشی می‌گویند ما نیاز‌های مصرف‌کنندگان را برآورده می‌کنیم. آیا آن‌ها تنها نیازهای مصرف‌کنندگان را تأمین می‌کنند یا نیازهای آن‌ها را در راستای منافع خود شکل می‌دهند؟ یا این‌که می‌گویند آن‌ها تحت تأثیر قدرت بازار و مصرف‌کننده‌اند و ما تنها به نیازهای بازار و مصرف کنندگان پاسخ می‌دهیم. این پاسخ شرکت‌های خرده‌فروشی درست است؟

گرَفی: عملکرد وال مارت به شمشیر دولبه می‌ماند. از یک‌طرف وال مارت به احتمال زیاد کارآترین شرکت تجاریِ تاریخ امریکاست. وال مارت قیمت‌ها را تا آخرین حد ممکن پایین می‌آورد؛ بدین ترتیب که تهیه و تولید کالاهایی را که عرضه می‌کند به تولیدکنندگانی در اقصی نقاط جهان سفارش می‌دهد که حاضر باشند کالاها را به ارزان‌ترین قیمت تولید کنند. منتها ضرری که این کار برای امریکایی‌ها دارد این است که آنها که قبلاً همین کالاها را در امریکا تولید می‌کردند کارشان را از دست دادند و از طرف دیگر با فشاری که شرکت‌هایی مانند وال مارت بر تأمین و تولیدکنندگان برای هر چه پایین‌تر آوردن قیمت‌های‌شان به عنوان خریدار انحصاری محصولات آن‌ها می‌آورند سبب می‌شوند که فعالیت آن‌ها سود چندانی عایدشان نکند که قادر باشند به فعالیت‌شان ادامه دهند.

با این وضع بالاخره کار به کجا خواهد کشید؟

گرَفی: مشخص است که تأمین و تولیدکنندگانی که از آن‌ها یاد کردم نمی‌توانند قیمت‌های‌شان در مورد خریدارانی در اندازه‌ی وال مارت را بالا ببرند. وال مارت بزرگتر از این حرف‌هاست. در واقع سرنوشت همه‌ی تأمین و تولیدکنندگان برای وال مارت در دست وال مارت است. کارگران و همه‌ی کسانی که برای تأمین‌کنندگان و تولیدکنندگان وال مارت کار می‌کنند می‌دانند که مدل بهره‌وری وال مارت تا آن‌جا بر قیمت‌ها فشار می‌آورد و دستمزدها را پایین می‌آورد که آن‌ها قادر به خرید محصولاتی که در تولید آن شرکت دارند نخواهند بود. واقعیت این است که وال مارت بزرگ‌ترین و شناخته‌شده‌ترین شرکت در ایالات متحد است. حالا اگر وال مارت را مقایسه کنیم با جنرال موتورز که شناخته‌شده‌ترین، معتبرترین و بزرگ‌ترین شرکت در ۵۰ سال پیش بود، دو مدل را خواهیم دید که به طور قاطع با هم متفاوتند. مدل بهره‌وری وال مارت که بر شبکه‌ی جهانی مناسبات تأمین و تولید استوار است و مدل بهره‌وری جنرال موتورز که بر استفاده از نیروی کار خود به نحوی که قادر باشند محصولات جنرال موتورز را بخرند اتکا می‌کرد.

به این ترتیب به نظر می‌رسد وال مارت دستمزد‌ها را آن‌قدر پایین خواهد برد که سرانجام آن‌ها که برایش کار می‌کنند و در عین حال طیف وسیعی از مشتریان امثال وال مارت را تشکیل می‌دهند، درآمدشان به اندازه‌ای پایین بیاید که نتوانند حداقل ِ نیازهای‌شان را برآورده کنند. این طور است؟

گرَفی: وال مارت دستمزدها را تا آن‌جا پایین می‌آورد که کسانی که در فروشگاه‌های وال مارت کار می‌کنند ناگزیر باشند که خریدشان را از وال مارت انجام دهند؛ چرا که آن‌ها آن‌قدر درآمد نخواهند داشت که جز از وال مارت خرید کنند. مدل سنتی سرمایه‌داری امریکایی از میانه‌ی سده‌ی بیستم به گونه‌ای بود که شرکت‌ها مورد احترام بودند، و البته از بهره‌وری در سطح جهانی هم برخوردار بودند، منتها حقوق مناسبی به کارکنان‌شان می‌دادند که به عنوان جزیی از طبقه‌ی متوسط جامعه‌ی امریکا از قدرت خرید مورد نیاز برخوردار بودند، اما این الگو دیگر از میان رفته است.

شنیده می‌شود آن‌چه مدیران وال مارت با تحلیلگران وال استریت (۱۸) در میان می‌گذارند، اغلب به صورت عمومی‌ مطرح نمی‌شود و آن این‌که فعالیت اقتصادی در شبکه‌ی جهانی تأمین و تولید، به افزایش حاشیه‌ی سود آن‌ها می‌انجامد.

گرَفی: درست است. زنجیره‌های تأمین و تولید جهانی نبودند که امثال وال مارت را پدید آورد، آن‌ها این‌گونه شرکت‌ها را به سودآورترین شرکت‌های جهان تبدیل کردند. پنج نفر از ده نفر ثروتمندترین افراد امریکایی از اعضای خانواده‌ی والتون (۱۹) اند که وال مارت را بنیاد نهاده‌اند. وال مارت یکی از سودآورترین شرکت‌های امریکایی است. عملکردِ وال مارت برای بازار‌های مالی و بازار سرمایه، به طور مشخص برای وال استریت، عالی است. اما برای بازارِ عرفی که نیازهای عموم مردم و انتظارات کسب‌وکارهای کوچک را برآورده می‌کرد خوب نیست. پدیده‌ی وال مارت حتی خرده‌فروش‌های بزرگ و رقبای وال مارت که می‌توانند حقوق و مزایای بیشتری به کارگران‌شان بپردازند را از دور فعالیت تجاری و اقتصادی خارج می‌کند.

بازار عرفی به چه ترتیب از این وضع آسیب می‌بیند؟

گرَفی: به این ترتیب که وال مارت در هر جایی که مستقر می‌شود قیمت‌ها را تا حد ۲۰ – ۳۰ درصد پایین می‌آورد. وال مارت منابع مالی نامحدودی دارد و در هر جا که مستقر شود، می‌تواند بماند، اما رقبایش مجبورند آن‌جا را ترک کنند.

با این وضع به نظر شما وال مارت برای آمریکا خوب است؟

گرَفی: وال مارت برای آمریکا هم خوب است، هم بد. خوب است برای این‌که هیچ شرکتِ دیگری تاکنون قادر نبوده در درازمدت با قیمت‌های وال مارت کالا به بازار عرضه کند. اما برای امریکا بد است به خاطر این‌که بسیاری از مشاغل را در امریکا از بین برده است. این کار به دو صورت انجام گرفته است. یکی این‌که وال مارت با فشار زیاد بر تأمین‌کنندگان در راستای کاهش قیمت‌ها سبب شد که ادامه‌ی فعایت آن‌ها اقتصادی نباشد و کسب‌وکارشان را رها کنند و وال مارت رفت به دنبال تأمین‌کنندگان در خارج مرزها. از طرف دیگر وال مارت تأثیر بسیار منفی بر اشتغال در بخش خرده‌فروشی گذاشت. وال مارت که بزرگ‌ترین کارفرمای ایالات متحد بعد از دولت این کشور است، به شرکتی که تن به تشکیل اتحادیه‌های کارگری نمی‌دهد معروف است؛ پایین ترین سطح حقوق و دستمزد را به کارکنان و کارگرانش می‌پردازد؛ بزرگ‌ترین کارفرمای بخش خصوصی در ایالات متحد است؛ در نتیجه هر خط‌مشی را که وال مارت در مورد نیروی انسانی شاغل پیش می‌گیرد سایر شرکت‌ها هم آن را در همان منطقه دنبال می‌کنند. در واقع خط مشی‌های وال مارت بر وضعیت کارگران در بازارِ کارِ امریکا نقش تعیین‌کننده دارد.

وال مارت از کی برای تأمین کالا رفت چین و آسیا. در آن زمان هم هدایت بازار را در دست داشت یا روش دیگران را دنبال می‌کرد؟

گرَفی: در اواسط دهه‌ی ۱۹۸۰ فقط شش درصد کالاهایی را که وال مارت عرضه می‌کرد از طریق واردات تأمین می‌شد. در سال‌های نخست دهه‌ی ۱۹۹۰ هم روش‌های برخی شرکت‌های امریکایی را که کالاهای مورد عرضه شان را از زنجیره‌های تأمین جهانی شده در آسیا تأمین می‌کردند دنبال کرد، اما در سال‌های میانه‌ی دهه‌ی ۱۹۹۰ به عنوان شرکتی امریکایی، نقش تعیین‌کننده‌ای در آسیا و در شبکه‌ی تأمین و تولید جهانی پیدا کرد. به‌ویژه رابطه‌ی بسیار نزدکی با چین به هم زد، در نتیجه چین شد بزرگ‌ترین صادر کننده‌ی تقریباً کلیه‌ی کالاها به امریکا و وال مارت هم به بزرگترین خرده‌فروش امریکا در زمینه‌ی عرضه انواع کالاهای مصرفی.

رابطه‌ی وال مارت و چین چه‌گونه رابطه‌یی است؟

گرَفی: چین و وال مارت در واقع شریکند و هر دو در اقتصاد و به همین ترتیب در صنایع امریکا نقش تعیین‌کننده دارند. بگذارید تصویر روشن تری به‌دست دهم؛ وال مارت بزرگ‌ترین مشتری چین در ایالات متحد است. در سال گذشته (این مصاحبه در سال ۲۰۰۴ انجام شده است) وال مارت ۱۵ میلیارد دلار کالا از چین به امریکا وارد کرد.

به طور مستقیم؟

گرَفی: کاملا مستقیم.

غیر مستقیم چه‌طور؟

گرَفی: به‌مراتب بیش‌تر است. دلیلش این است که بسیاری از کالاهایی هم که وال مارت از عرضه‌کنندگان در کشورهای دیگر می‌خرد در چین ساخته می‌شود، مثل اسباب بازی‌هایی که با مارک هَزبورو (۲۰) و متِل (۲۱) از کشورهای دیگر می‌خرد که در چین ساخته می‌شود. سهم خرید وال مارت از چین از خرید کشورهای آلمان و بریتانیا از این کشور بیشتر است. بدین ترتیب من حدس می‌زنم مجموع خرید مستقیم و غیر مستقیم وال مارت از چین بین دو تا سه برابر آن ۱۵ میلیارد دلاری است که گفتم. این‌ها بیانگر آن است که وال مارت اهمیت قابل توجهی در اقتصاد چین دارد.

تو در چین بودی و با کارکنان وال مارت در آنجا صحبت کردی، چیزی دستگیرت شده که تأمین و تولیدکنندگان کالاهایی را که وال مارت عرضه می‌کند چه تعدادند؟

گرَفی: وقتی که من چین بودم با کارکنان وال مارت در مرکز تدارکات جهانی شنزن (۲۲) در مورد این مسئله صحیت کردم، آن‌ها به من گفتند وال مارت نزدیک به ۶۰۰۰ تأمین و تولیدکننده در جهان دارد، که ۸۰ درصد آن‌ها در چین هستند، به بیان دیگر هزاران خط تولید در جهان فقط برای وال مارت کالا تولید می‌کنند که ۸۰ درصد آن‌ها در چین است.

آیا در میان شرکت‌های بزرگ خرده‌فروشی اول وال مارت بود که خرید از چین را شروع کرد؟

گرَفی: نه، نخستین گروه شرکت‌های بزرگ خرده‌فروشی که بعد از سال‌های دهه‌ی ۱۹۶۰ و به‌خصوص دهه‌ی ۱۹۷۰ رفتند به طرف آسیا، سییرز (۲۳)، کی مارت (۲۴) و جیپنی بودند. آن‌ها اولین گروه جهانی شرکت‌های بزرگ خرده‌فروشی بودند. منتها در سال‌های پایانی دهه‌ی ۱۹۸۰ و دهه‌ی ۱۹۹۰ وال مارت از بقیه اقتاد جلو، به‌خصوص در مورد خرید از چین.

چه‌طور شد که وال مارت از بقیه جلو زد؟

گرَفی: وال مارت هزینه‌های تولید را در سطح تأمین و تولیدکنندگان در کشورهای مختلف آورد پایین و به بهره‌وری بیشتری در مقایسه با سایر خرده‌فروش‌ها دست یافت، به دلیل این‌که کالاهایی که عرضه می‌کرد از کشورهایی با دستمزد اندک و بازار مصرف کوچک تأمین می‌کرد که می‌توان آن را مدل تدارکات جهانی نامید. این سبب شد که بقیه نتوانند به رقابت ادامه دهند.

فناوری به چه ترتیب در پیشبرد سیاست‌های تأمین وال مارت تأثیر داشته است؟

گرَفی: در واقع آنچه پسِ پشتِ عملکرد وال مارت بوده استفاده از فناوری پیشرفته بوده است. وال مارت یکی از پیشگامان اعمال مدیریت بر تأمین و تولیدکنندگان کالاهای موردنیازش از طریق کنترل موجودی‌های آنها، و اعمال کنترل بر سیستم مدیریت تأمین کنندگان (فروشندگان به وال مارت) (۲۵) بوده، بدین ترتیب که تأمین و تولیدکنندگان (فروشندگان به وال مارت) می‌دانند کدام فروشگاه وال مارت، چه مقدار از کدام کالا را فروخته و مسئولیت آن‌هاست که کسری فروشگاه مفروض را در زمان معین تأمین کنند. حتی می‌توان گفت که وال مارت پیشگام انقلاب در فناوری اطلاعات در این زمینه و در زمینه‌ی تدارکات جهانگیر بوده است. سیستم‌های اطلاعات رایانه‌ای و مدیریت مرکز توزیع (۲۶) وال مارت اطلاعات مربوط به نحوه‌ی قیمت گذاری کالاها در هر فروشگاه را به تأمین‌کنندگان کالاها اطلاع می‌دهد که معلوم شود کالای به‌خصوص از کدام تأمین‌کننده به کدام فروشگاه ارسال شود. روشی که بهره‌وری وال مارت را در هر زمان بهینه می‌کند.

آیا در اقتصاد ایالات متحد تا کنون شرکتی در اندازه‌ی وال مارت وجود داشته است؟

گرَفی: وال مارت به عنوان شرکت بزرگِ خرده‌فروشی تأمین‌کننده‌ی نیازهای مصرف‌کنندگان در ایالات متحد از نظر اندازه و وسعت یک پدیده‌ی منحصربه‌فرد است و با احتمال بالا قدرتمندترین شرکت در تاریخ تجارت امریکاست. وال مارت به عنوان شرکتی که بر تأمین و تولیدکنندگان برون مرز کنترل اعمال می‌کند و فعالیت آن‌ها را هدایت می‌کند و هم از نظر حجم فروشش در امریکا بسیار بزرگ‌تر از حتی شرکت‌های نفتی مثل اکسون (۲۷)، صنایع اتوموبیل مانند جنرال موتورز و یا تولیدات متنوع مثل جنرال الکتریک است. وال مارت به جایی رسیده که هیچ‌کدام دیگر از شرکت‌های امریکایی نه در سطح ملی و نه در سطح جهانی تاکنون به آن سطح نرسیده‌اند.

پی‌نوشت‌ها

۱. Walmart

وال‌مارت، (به انگلیسی: Walmart)‏ شرکت خرده‌فروشی آمریکایی است، که دارای بزرگ‌ترین شبکه‌ی فروشگاه‌های زنجیره‌ای مواد غذایی، سوپرمارکت‌ها و هایپرمارکت‌ها در جهان است. درحال‌حاضر این شرکت، سومین شرکت بزرگ جهان، محسوب می‌شود.

مؤسس این فروشگاه؛ “سام والتون” است، که در سال ۱۹۱۸ در کینگفیشر، اکلاهما به دنیا آمد که نخست در مزرعه‌ی پدرش کار می‌کرد. پس از آن، به دلیل مشکلات اقتصادی، مزرعه پدری را رها کرد و به‌همراه سایر اعضای خانواده، برای تجارت، رهسپار مناطق مختلف جهان شدند. والتون و برادرش، اولین فروشگاه با تخفیف را، در سال ۱۹۶۲ به صورتی ساده و سنتی در آرکانزاس راه‌اندازی کردند.[۲]

در سال ۲۰۱۱ در رتبه‌بندی انجام شده، توسط مجله فورچون، شرکت والمارت در فهرست فورچون جهانی ۵۰۰ در رتبه‌ی اول از بزرگ‌ترین شرکت‌های سهامی عام‌ جهان، قرار گرفت.[۳] این شرکت همچنین، با بیش از دو میلیون کارمند، بزرگ‌ترین کارفرمای خصوصی جهان است. شعبه‌ی مرکزی آن، در بنتونویل، آرکانزاس، در ایالات متحده آمریکا قرار دارد. شرکت وال‌مارت، در سال ۱۹۷۲ به‌عنوان یک شرکت سهامی عام، وارد بورس نیویورک شد[۴]

درحال‌حاضر شرکت والمارت، همچنان در مالکیت “خانواده والتون” بوده و آنها با دارا بودن ۴۸٪ درصد از سهام این شرکت، کماکان کنترل آن را در دست دارند.[۵][۶] این شرکت، با دارا بودن بزرگ‌ترین شبکه‌ی خرده‌فروشی، یکی از با ارزش ترین شرکت‌های جهان محسوب می‌شود.[۷]

وال‌مارت، دارای ۸۵۰۰ شعبه، در ۱۵ کشور بوده، که تحت ۵۵ نام تجاری فعالیت می‌نمایند. این شرکت، با نام تجاری “وال‌مارت”، در ایالات متحده آمریکا فعالیت می‌کند؛ که شامل تمامی ۵۰ ایالت به اضافه پورتوریکو می‌باشد. در کشور مکزیک؛ با نام تجاری “والمکس”، در بریتانیا؛ با برند “آیسدا”، در ژاپن؛ با نشان تجاری “سیو” و در کشور هند؛ با نام تجاری “بست پرایس”، فعالیت می‌نماید. شرکت والمارت در کشورهای آرژانتین، برزیل و کانادا نیز، سرمایه‌گذاری‌های گوناگونی با نام‌های تجاری مختلف انجام داده است.

با وجود اینکه نام تجاری وال‌مارت، در آمریکای شمالی مرکزیت دارد و برند شناخته شده‌ای است، ولی این شرکت، فعالیت‌های تجاری گوناگونی در کشورهای خارج از آمریکای شمالی انجام می‌دهد، که فعالیت‌های اقتصادی آن، در بریتانیا، آمریکای جنوبی و چین بسیار موفق بوده و از جمله فعالیت‌های ناموفق وال‌مارت، می‌توان به سرمایه‌گذاری‌های این شرکت، در کشورهای آلمان و کره جنوبی، اشاره نمود. ( منبع: ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد: ۳۰ اردیبهشت ۱۳۹۲ ).

۲. Gary Gereffi

گری گرَفی تحصیلاتش را در دانشگاه نوتردام آغاز کرد و ادامه داد تا دکترایش را در رشته‌ی جامعه‌شناسی از دانشگاه ییل (امریکا) گرفت و استاد جامعه شناسی دانشگاه دوک در کارولینای شمالی (آمریکا) شد. حوزه‌ی علایق تحقیقاتی او بیشتر جهانی‌شدن بازارها و زنجیره‌های تأمین و تولید و توزیع است. شماری از آثار سال‌های اخیراو به قرار زیر است:

۲۰۱۰ Global value chains and agrifoods standards: Challenges and possibilities for smallholders in developing countries Joonkoo Lee, Gary Gereffi, and Janet Beauvais. Proceedings of the National Academy of Sciences ,December 13, 2010.

۲۰۱۰ Global Value Chains in a Postcrisis World: A Development Perspective Olivier Cattaneo, Gary Gereffi and Cornelia Staritz. Washington, DC: The World Bank

۲۰۰۹ The Impacts of Wal-Mart: The Rise and Consequences of the World’s Dominant Retailer Gary Gereffi and Michelle Christian. Annual Review of Sociology , Vol. 35, No. 573-591,2009.

۲۰۰۸ Manufacturing Climate Solutions: Carbon-Reducing Technologies and U.S. Jobs Gary Gereffi, Kristen Dubay and Marcy Lowe. Durham, NC: Center on Globalization, Governance & Competitiveness Duke University

۲۰۰۸ How the Disciple Became the Guru: Workforce Development in India’s R&D Labs Vivek Wadhwa, Una Kim De Vitton and Gary Gereffi. ,July 23, 2008.

۲۰۰۶ The New Offshoring of Jobs and Global Development , ILO Social Policy Lectures. Geneva: International Institute for Labor Studies and International Labor Organization.

۲۰۰۵ The Governance of Global Value Chains (Gary Gereffi, John Humphrey, and Timothy Sturgeon). Review of International Political Economy , Vol. 12, No. 1,February, 2005. , 78-104.

وی که خیرنگاری غیرانتفاعی امریکایی است و کارش تهیه گزارش، مصاحبه و مستندPbsاین گفتگو را خبر نگار سازی‌های عمقی است در سال ۲۰۰۴ با گرَفی انجام داده است. نیاز به یادآوری دارد که در برخی موارد اگر مترجم اضافاتی را در راستای روشنگری بیشتر موضوع افزوده آنها را در پرانتز قرار داده و با (: م) مشخص ساخته است.

۳. Duke University

۴. General Motors

۵. General Electric

۶. global supply chains

۷. global sourcing networks

۸. buyer-driven

۹. supplier-driven

۱۰. Target

۱۱. JC Penny

۱۲. Sears

۱۳. department stores

۱۴. Nike

۱۵. Liz Claiborne

۱۶. Disney

۱۷. Outsourcing

۱۸. Wall Street

وال استریت خیابان بسیار معروفی است در محله‌ی منهتن کلان‌شهر نیویورک در ایالات متحده آمریکا است. خیابان وال استریت از شرق و از سرپایینی خیابان برادوی به خیابان جنوبی در تنگه رودخانه شرقی متصل می‌شود. ساختمان بازار بورس نیویورک که بزرگترین بورس جهان از نظر میزان معاملات و حجم مالی است، در خیایان وال استریت قرار دارد. همچنین بزرگ‌ترین مراکز اقتصادی ایالات متحد امریکا و چند بورس مهم اقتصادی این کشور از جمله بازار بورس نیویورک، بازار بورس نزدَک، بازار بورس امریکا، بازار بورس تجاری نیویورک و میز بازرگانی نیویورک در این منطقه قرار دارد (برگرفته از: ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد: هشتم خرداد ۱۳۹۲).

۱۹. Walton Family

خانواده والتون، ثروتمندترین خانواده در جهان است، که ثروت خود را، از طریق شرکت خرده‌فروشی وال‌مارت، که توسط باد و سام والتون، تاسیس شده، کسب کرده‌اند. در مجموع والتون‌ها، کنترل بیش از ۴۸٪ درصد از سهام شرکت وال‌مارت را؛ به ارزش ۱۱۵٫۷ میلیارد دلار (مارس ۲۰۱۳) در اختیار دارند، که بر پایه آن، به‌عنوان ثروتمندترین خانواده جهان، به‌شمار می‌آیند. (منبع: ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد: هفتم خرداد ۱۳۹۲).

۲۰. Hasbro

۲۱. Mattel

۲۲. Shenzhen

۲۳. Sears

۲۴. Kmart

۲۵. Vendor management system

۲۶. distribution-center management

۲۷. Exxon